سخنرانی در جمع روحانیان ستاد بزرگداشت هفتم تیر
من در حضور شما برادران و هم صنفان، وقتی که وارد شدم، با تسلسل خاطر و تداعی معانی، بهترین حالات زندگی گذشته خودم را به طور مبهم در ضمیر خود احساس کردم؛ روزهایی که با دوستان هم دوره خودمان در مجتمعهای طلبگی در درسها و جلسهها برای یاد گرفتن اسلام، فقه و اصول و سایر رشتههایی که به آنها توجه میشود، بودیم.دوره بسیار خوبی در زندگی انسان است و حتمآ شما به دورهای که در آن هستید، توجه کنید. سرمایه زندگی و هستی این جامعه و انقلاب را همین اجتماعات و همین مراکز و گروهها و طلبهها در اختیار داشتند و دارند؛ یعنی، اگر این حوزهها و این طلبهها و این جلسات و روحانیت نبود، ـ البته رهبری روحانیت مهمتر ]است[، اما بدون چنین رهروانی نمیشد رهبری باشد ـ و اگر این تشکیلات روحانیت، جلسات، ارتباطات، روضهها، حسینیهها، جشنها، عزاها و این ارتباطی که روحانیت در سراسر کشور به وجود آورد و مردم را یکپارچه در انقلاب وارد کرد، اصلا در ایران کسی خواب یک انقلاب را نمیدید.غربیها اسم ایران را " جزیره آرامش" گذاشته بودند، و این اسمی نبود که اینجا اختراع کرده باشند، این اسم غربیها بود و آنها اینجا را مناسبترین جا برای سرمایهگذاری و پول در آوردن میدانستند. وقتی که در تهران میگردید، این هتلهای سر به فلک کشیده ده طبقه از اینجا تا آخر شمیران کشیده میشود؛ در هر خیابانی چندتایی وجود دارد.اکثر این عمارات بلندی که میبینید، سابقآ هتل بودند. اینها همه پر از خارجیهایی بود که آمده بودند تا از جزیره آرامش استفاده کنند. باغها و ویلاهای شمال شهر تهران، از کارشناسهایی پر بود که به جزیره آرامش آمده بودند و فکر میکردند که اینجا اصلا بوی انقلاب نمیآید؛ چون، اصلا تشکیلاتی نبود؛ اصلا نفس مردم را گرفته بودند. فقط یک چیزی برایشان مخفی بود که ]از آن[ سر در نیاورده بودند و این، روحانیت و نفوذی بود که در مردم دارد، این اعتماد متقابلی که بین روحانیت و مردم بود. آنها این را کشف نکرده بودند. باید به این سرمایه عظیم انقلاب و نه سرمایه ما - چون ما برای خودمان چیزی نمیخواهیم ـ اهمیت داد و آن را حفظ کرد. رمز آن هم در کیفیت زندگی طلبهها و کیفیت درس خواندن طلبهها و تربیت طلبهها و کیفیتهای دیگری ]است [که به مقتضای فکری ما بستگی دارد و ـ انشاءالله ـ شما تلاش داشته باشید که این را حفظ کنید و نگهدارید و این سرمایه عظیم را برای اسلام و انقلاب حفظ کنید.اما این مسایلی که شما برایش جمع شدهاید و - انشاءالله - این مسؤولیت را به خوبی انجام میدهید، داستان انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران و فاجعه شهادت بیش از 70 نفر از ارزندهترین نیروهای انقلاب است، با اینکه در جامعه خیلی اثر داده، اما هنوز از آن بهرهبرداری نشده است.من تعبیرم این است که خود این بهره داده، ولی ما بهره کافی از آن نگرفتهایم. در بین این افرادی که شهید شدند، فردی مانند آقای دکتر بهشتی خیلی معروف بودند؛ کسی که به چند علم از علوم مختلف اسلام، فقه، اصول، تفسیر، فلسفه، روایت و اخلاق و به چند زبان زنده دنیا مسلط بود ـ به این علوم میتوانستسخنرانی کند؛ سیاست مدار، سخنران و عضو بسیار عزیزی بود ـ.کسان دیگری در کنار ایشان بودند، همه آنها با یک مقداری اختلاف سطح، نیروهای ارزندهای بودند. ما 27 نماینده ]مجلس[ شورای اسلامی در آنجا دادیم که جزو بهترین نمایندههای مجلس بودند و هر یک از آنها ارزشمند و مهم بودند.موج انقلاب، آن قدر عظیم است و تاریخ آن قدر سریع ورق میخورد که آدم نمیرسد اینها را درست رسیدگی و ارزیابی کند. تا میخواهیم این ورق را بخوانیم، ورق بعدی جلو آمده و میرویم و به ورق بعدی میرسیم. اینها باید کار بشود و شما یکی از کارهایتان این است.انقلاب سوم به حق اسم گرفتهاست؛ شما به این برنامههایتان و به این انقلاب سوم تکیه کنید. اوج برخورد انقلاب سوم همان بود که بعد از عزل بنیصدر شروع شد و سریع پیش رفت و نیروهای دو طرف درگیر شدند و ]در[ سی خرداد آن غوغا را در خیابانها ]به[ راه انداختند ]در[ هفتم تیر این جنایت عظیم را مرتکب شدند، اما به سرعت، چون نیروهای خط امام متشکل و همراه بودند و تربیون داشتند، حمله را به آنها شروع کردند و آنها را عقب راندند. نگذاشتیم این دوره طول بکشد و به این جریانات مسلط شدیم.آنها خیال میکردند با این ضربهای که میزنند ـ محاسبهای کرده بودند و میدانستند که در آن سالن چه نیروهایی جمعند ـ کار تمام میشود؛ یعنی، فکر آنها این بود که آنجا، هم مجلس منحل میشود و هم دولت؛ یعنی سه قوه، به کلی از بین میرود.آنها چنین خیال کرده بودند. طبیعتآ هم چنین بود؛ چون آنجا با مجروحین مجلس بنا بود که نزدیک 40 نفر تلف شوند که 27 نفر شهید شدند. از هیأت دولت چهار نفر شهید و عدهای هم مجروح شدند و لطف خدا بود که بعضیها آنجا حضور نداشتند.البته، ما آن شهادت ]را[ هم، لطف میدانیم، ولی بنا بود جمهوری اینجوری بماند. رکن شورای عالی قضایی هم آنجا شکست. البته، قرار بود که بعضی ازاعضای شورا باشند که آن روز نبودند. آنها]با[ آن طریقی که خودشان فکر کرده بودند، یک عدهای هم خودشان در مجلس داشتند و سی چهل نفری هم با آنها همفکر بودند و فکر میکردند همه چیز در مجموع متلاشی میشود. آنها به مجلس نمیآیند و مجلس به کلی میخوابد، ولی قضیه معکوش شد؛ هم مجلس محکمتر شد، هم دولت و هم ریاست جمهوری تکامل پیدا کرد و به اوجی رسید که امروز برادر بسیار بزرگوارمان جناب آقای خامنهای که در همان روز در بیمارستان در حال اغماء بودند، در رأس قوه مجریهاند. درست در مقر خود قرار گرفت و سید، مجتهد مبارز، مجاهد خستگی ناپذیر، گوینده، نویسنده، خوش ذوق، متعهد و مشهور آمد و مسؤولیت عمده ریاست جمهوری را بر عهده گرفت.این انقلاب سوم درست در خط تکاملی که داشتیم، به نقطهای رسید که باید میرسیدیم و هماهنگی کاملی به وجود آورد.همین حالا که من خدمت شما از بالا میآیم، یک جلسه دیگری بالا بود و امام جمعه گناوه با یک عده از مردم گناوه آمده بودند که من با آنها ملاقات داشتم. اینها از وضع آن بندر گفتند.از محرومترین نقاط کشور جمهوری اسلامی ایران، همین گناوه است که آب برای آنها همان طور که خودشان گفتند، هر شبکه آب شیرین را 12 تومان میخرند. آنجا وضعیت آب به این صورت است. هوا هم الان در درجه 50 است که خیلی گرم است و محرومیت در آنجا بسیار شدید است.میگفتند، این مردم محروم دویست هزار تومان پول نقد و سیصد هزارتومان طلا به جنگ دادند. و سی نفر شهید دادهاند و الان در این دو عملیات گذشته ـ فتحالمبین و بیتالمقدس ـ عده زیادی برای جنگ در جبهه و در لبنان نام نویسی کردهاند.من عمیقآ، هم خوشحال شدم و هم متأثر؛ خوشحال شدم که این جمهوری اسلامی چقدر عمیق ریشه دارد که یک جایی که در آنجا باید از جمهوری طلب داشته باشد ـ چون آنها که دیگر بدهکار نیستند ـ از گناوه بیایند، پول بدهند و بجنگند. آنها باید بگیرند و حقشان است که مطالبه کنند. و هر چه هم بدهیم، کم دادهایم.برای اینکه ما بتوانیم یک تناسبی بین شمیران و گناوه درست کنیم که هر دوی آنها مردم یک کشور هستند و هر دوی آنها در این مملکت هستند و هر دو مسلمانند، خیلی راه داریم. و تأثر من این است که هنوز نتوانستیم، به خاطر گرفتاریهایمان به حقوق شایستهترین مردممان برسیم.خوشحالیم این بود که انقلاب آن قدر ریشه دار کار میکند و آن قدر عمیق و نافذ است که مردم بدون چشمداشتهای مادی و بدون مطالبه جزایی دنیوی انقلاب را برای نان و آب و رفاه و برق و راه و ... نمیخواهند.البته آنها را هم میخواهند، چون حقشان است و هر کسی آنها را لازم دارد، اما انقلاب را برای چیز دیگری میخواهند؛ برای چیزی میخواهند که در حال گرسنگی حاضرند برای آنجان بدهند، برای چیزی میخواهند که گوشواره زنشان را هم برمیدارند و برای جنگ میدهند.این حالتی که در مردم پیدا شده و این روحیه که در مردم برای انقلاب و در راه انقلاب پیدا شده، بسیار امیدوار کننده است؛ یعنی اوج پیروزی انقلاب اینجاست. در جبههها آدم یک مظهر پیروزی را میبیند، اما پیروزی اصلی اینجاست که آن جبههها را پیروز کرده ]است[. ما اول اینجا پیروز شدیم، اول قلوب مردم را افتح کردیم، اول موفق شدیم اعتماد مردم را جلب کنیم و در درجه دوم به فتحهای ظاهری رسیدیم.روی این گونه موارد بحث کنید و به دنبال این جور مسائل بروید و خود شما از بهترین سندهای همین مسأله هستید. ما هم که میدانیم طلبهها چهجور زندگی کردند و چه جور زندگی میکنند. با همه محرومیتشان انقلاب را به ثمر رساندند و در رکاب امام ماندند و امروز هم در جبههها، طلبهها در کنار رزمندهها آن قدر شهید میدهند و هر جا که محروم است، طلبهها هم حضور دارند و شما خودتان از فامیل و خانواده و محل ولادت خودتان بیشتر از بنده خبر دارید و میدانید.من با اطلاع عمومی که دارم، میدانم ترکیب حوزه علمیه چه ترکیبی است و حوزههای علمیه از چه تیپ مردمی تشکیل میشوند. وقتی که طلایه داران، جلوداران و معتمدان این انقلاب شماها باشید، طبعآ مردم هم باید این جوری باشند.وضع بسیار خوب است، استحکام و انسجام عجیبی است. ترکیب مسؤولان و توده مردم، ترکیب بسیار مناسبی است، ترکیب دشمنانمان هم اتفاقآ مناسب است؛ یعنی درست این ترکیبی که ما داریم، دشمنانی هم مثل دشمنان موجود میخواهیم. رضاپهلوی، فرح پهلوی، ابوالحسن بنیصدر، مسعود رجوی، چاقوکشها، بیبند و بارها، لب دریاییها، قمارخانهایها، رباخوارها و سلطنتطلبها، ساواکیها، مقاطعه کارها، ورشکستهها و این جور تیپها جمع میشوند و مرکز آنها هم باید پاریس و آمریکا بشود و باید آن جوری مبارزه کنند، آن هم از طریق رادیو آمریکا، رادیو بی بی سی و رادیو اسرائیل و....درست این طرف در خط انقلاب نیروهایی جمع شدهاند که مردمند، محرومانند، مستضعفانند، متدینانند و به هم پیوستهاند، دلسوزانند، فداکارانند و راهشان و خطشان مشخص است و همان اسلام است و آن طرف هم طیفی است که همه نیروهای فاسد و مفسد به هم پیوستهاند. قلم داری که یک روز هم آنها نمیتوانند با هم باشند؛ جان گرگان و سگان از هم جداست و آنها برای آنکه بتوانند یک جبهه متحدی علیه جمهوری اسلامی تشکیل بدهند، فعلا همگی با هم یک تیری این طرف میاندازند و فقط از یک طرف تیر میاندازند که، بعدآ بعضی از تیرهایشان به سینههای خودشان میخورد و من به آن آقایان گفتم همان آقایانی که در بالا بودند ـ که من نمی دانم آنها که ادعای خلق میکنند، چه جور میخواهند این خبر را تحمل کنند، چه جور بچهها را میخواهند گول بزنند که مردم گناوه طلاهای خانمهایشان را ببرند و به جبهه بدهند و سی شهید بدهند و این آقایان در خیابانهای زعفرانیه و الهیه جنگ چریکی راه بیندازند.اینها میشوند طرفداران خلق و به عنوان خلق مبارزه راه میاندازند و این طلبهها و این روحانیت و این سپاه وپاسدار و این جهادگر را که همه اینها از این تیپ هستند، میکشند و برای خلق هم مبارزه میکنند و برای کارگر شعار حمایت از مظلوم و محروم به هم میدهند!به همین دلیل است که حنایشان رنگ و تبلیغاتشان برد ندارد، شعارهایشان از رونق افتاده است و شعار جمهوری اسلامی و شعار شما و شعار محرومان واقعی و شعار خدمتگزاران جمهوری اسلامی راه افتاده است.این پیروزی عمیق انقلاب بود و این به استحکام است و این موفقیت تضمین شده است. ما هنوز به اهدافمان نرسیدهایم، اما جهت مان را حفظ کردهایم. کار عمده ما این بود که از اول انقلاب تا حالا اگر گامهای کوچکی هم برداشتهایم، در جهتی برداشتهایم که منحرف نشدهایم. موضع ما موضع حمایت از محروم است، حمایت از حق و مخالفت با ظالم و با استکبار است که در عمل ثابت کردهایم، راست میگوییم، منتها مردم ما شعور دارند و میفهمند که مشکلات به ما اجازه نمیدهد که گامهای غولآسا برداریم و کارهای معجزه آسا کنیم.البته، ان شاءالله وقتی که این گامهای اساسی در جنگ و مبارزه با شورشهای داخلی برداشتیم، معلوم میشود کارهای دیگر را هم به خوبی انجام خواهیم داد.من امید دارم که شماها در تبلیغاتتان و در هدایت مردم در این ده روز و افشاگری و روشنگری مردم و معرفی دو جبهه حق و باطل موفق و با فاش کردن ویژگیهای این جبهه و آن جبهه که من هم مقداری اشاره کردم، تلاش کنید که مردم را که روشن هستند، روشنتر کنید و یک مقداری از این حقوق شهدای عزیز هفت تیر را برای مردم بگویید.من با اینکه خیلی شوق دارم بیشتر با شما بنشنیم و با شما یک مقدار مأنوس باشم، اما الان باز برنامه دیگری دارم، باید جای دیگری بروم و از اینکه کم خدمت شما بودم، معذرت میخواهم. ان شاءالله که موفق باشید. در مورد بحث تهذیب و تحزب بگویم که تحزب بدون تهذیب فایدهای ندارد. شایدآهنینترین تشکیلات را همین منافقین داشتند، ولی یک گروه فاسدی بودند که در خانههای تیمی فاحشه خانه درست کرده بودند. شاید حزب توده در ایران عمیق ترین تشکیلات سیاسی منطقه را داشته باشد، چون بیش از چهل سال است که کار میکند و در شرایط مختلف هم کار کرده است. و تشکل آهنین هم دارد، اما به خاطر اینکه تهذیب ندارد و از درون نا سالم و کثیف است، این تشکیلات هیچ وقت به کارش نخورده است. در مقاطع مختلف مجبور شده فرصت طلبی بکند و در زندانها و بیرون زندانها و در درگیریها همیشه ضعف نشان داده و الان هم میبینیم یک ذره آبرو ندارد، اما تشکیلاتی مثل حزب جمهوری اسلامی ایران که تشکل آن از لحاظ انضباطهای حزبی خیلی نیست و هنوز بیشتر در شکل یک هیأت داریم کار میکنیم و نرسیدیم که تشکّل را قوی کنیم، چون پایهها و نیروهای همراهش انسانهای سالمی هستند، مقدار زیادی موفق بوده و همه این گروهکها را کنار گذاشته است و موفقیتهای چشمگیری داشته است.بدون تشکّل نمیشد کار کرد؛ یعنی ، اگر نیروها متفرق کار کنند، بازدهنیروها بسیار پایین می آید؛ چون هماهنگ نیستند و همدیگر را خنثی میکنند. تشکل بدون تهذیب هم، هماهنگی را خراب میکند، هماهنگی است، ولی خوب نیست.اگر ما خودمان عناصر پاکی باشیم و با تشکل و هماهنگ کار کنیم، تهذیب انسان را در تحزب و تشکل کمک میکند و تشکل وسیلهای برای بهرهگیری بهتر از تهذیب است.پاک بودن تنها کافی نیست، اگر آدم پاک باشد و پاکها با هم هماهنگی کنند، نیروی عظیم و شکست ناپذیری به وجود میآورد.البته، این احتیاج به بازکردن مطلب و ذکر مثال و تحلیل بیشتر دارد که انشاءالله در فرصت دیگری شما را زیارت میکنم. والسلام علیکم و رحمه الله