سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع روحانیون سبزوار پیرامون مسائل روحانیت و دستاوردهای انقلاب اسلامی

سخنرانی آقای هاشمی در جمع روحانیون سبزوار پیرامون مسائل روحانیت و دستاوردهای انقلاب اسلامی

  • دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۶۱

سخنرانی در جمع روحانیان سبزوار

  متقابلا از برادران، روحانیان محترم و همکارانشان که به منزل خودشان تشریف آوردند، تشکر می‌کنم و بنده هم به عنوان یک خدمتگزار در خدمتشان هستم.در پی اظهاراتی که آقا فرمودند، تا آنجا که به من مربوط بود، ناشی از حسن‌ظن خودشان بود که من خودم را شایسته نمی‌دانم و در مقابل آقایان که اکثرآ آشنا هستند، ضعیفتر از این هستم که این اظهارات درباره من بشود. اجمالا خداوند عنایت کرده و بعد از قرنها ایران که پایگاه آل محمد(ص) و پناهگاهی برای شیعیان و فراریهای آل پیغمبر(ص) بوده است، امروز جزای آن همه صداقتش را دارد می‌گیرد و خداوند به اینجا عنایت کرد و یک مرکز رسمی برای اسلام راستین شد.وقتی که ما پنج، شش سال به عقب برمی‌گردیم می‌بینیم چه بود و الان چه شد. خودتان می‌دانید، یک مقداری بیشتر به عقب برگردیم و به زمان پهلوی برسیم، آقایانی که از ما مقداری مسن‌تر هستند، می‌دانند چه روزگاری بر روحانیت و مخلصین اهل بیت گذشته است. آنجایی که خودمان بودیم، دیدیم که در چه شرایطی زندگی کردیم.در و دیوار و محیط کشور بر مردمی که می‌خواستند مسلمان شوند و با اسلام زندگی کنند، تنگ بود. رادیو را نمی‌توانستیم باز کنیم. هر لحظه که رادیو را باز می‌کردیم، همراه بود با چیزهایی که می‌دیدیم؛ به تلویزیون نمی‌شد نگاه کرد. کمتر لحظه‌ای بود که آدم یک زن برهنه‌ای را در تلویزیون با یک چیز دیگری نبیند، در ماشینها وقتی که برای مسافرت می‌نشستیم، می‌دیدید که ساز و آواز ماشین نمی‌گذاشت که مسافرت ساده‌ای داشته باشیم.در مجامع عمومی، نماها، پارکها، میدانها، همه برروی مسلمانهای خالص بسته بود. وقتی که در ادارات کار داشتیم، نمی‌توانستیم برویم. جلوی  هر میزی که می‌رفتیم، بایست با یک زن لخت و با بی اعتنایی آنها مواجه بشویم.روزنامه‌ها را می‌دیدید که چه بود؛ عکسها و مطالب آنها. کتابها؛ وقتی که کتاب خوبی نوشته می‌شد، چاپ نمی‌کردند، ولی کتابهای منحرف همه چاپ می‌شد. مدرسه‌ها دیگر بدتر، دانشگاهها هزار بار بدتر، روحانیت در یک گوشه‌ای به یک شکلی زندگی می‌کرد. بعضیها مبارزه می‌کردند، درگیر بودند، مبغوض رژیم بودند. بعضیها هم اگر یک کمی کوتاه می‌آمدند، برای اینکه بتوانند وظایفشان را انجام بدهند، مبغوض مردم واقع می‌شدند. شرایط برای روحانیت به این شکل بود و این مجموعه وضع ما بود.خداوند لطف کرد، مردم مبارزه کردند، امام هدایت کردند، روحانیت خیلی زحمت کشیدند، همه اینها دست به دست هم داد و امروز پیش آمده است. البته، معلوم است که از یک جهنم به آن شکل به یکباره نمی‌توان به محیط صددرصد دلخواه منتقل شد. ما هم مثل کمونیستها نمی‌توانیم برخورد کنیم و به یکباره هر چه هست، بریزیم بیرون، خشک و تر ]را با هم [ بسوزانیم، تمامی اداریها را بیرون کنیم، تمام پولدارها را بگیریم و زندانی کنیم؛ و همان کاری که آنها می‌کنند: اردوگاه اجباری، کاراجباری. این کارها را هم نمی‌توانیم انجام دهیم؛ چون، حق و باطل مشروع است و ما نمی‌خواهیم حقوق مردم را ضایعکنیم، مگر جایی که ناچار باشیم.در[ این سه، چهار سال قدمهای مؤثری برداشته‌شده است. خیلی پیشرفت کرده‌ایم. در جنگی که همه ناظران بین‌المللی خیال می‌کردند نتیجه‌اش سقوط جمهوری اسلامی ایران است، امروز به جایی رسیده‌ایم که، دیشب آقایان سخنرانی صدام را یا نشنیدند، یا شنیدند که من حال می‌خوانم که خیلی هم طولانی است.البته، باز هم می‌خواهد خودش را نشکند، ولی سرتا پاشکسته است؛ یعنی، ذلتش را خوب نشان می‌دهد و ما به جایی رسیده‌ایم که امروز دنیا روی شما خیلی حساب می‌کند؛ روی روحانیت خیلی حساب می‌کند؛ روی ایران هم خیلی حساب می‌کند و اسلام به عنوان مکتب زندگی مطرح شده است.حال ما ثابت می‌کنیم  که لیاقت هم داریم. این مسأله دیگری است، ما هم که می‌دانیم اسلام لایق است، ما هستیم که ممکن است لایق نباشیم و مجری این اسلام باشیم. امروز اسلام در دنیا بعد از آنکه مردم هم از سرمایه‌داری و هم از کمونیسم سرخورده شده‌اند، مطرح شده است.امروزه در سراسر دنیا کسانی که عدالت می‌خواهند، به بن‌بست رسیده‌اند، چون آن رژیمها را دیدند و هر کس هم دست بلند کرده، بعد از مدتی خراب از آب در آمده است.امروزه در جمهوری اسلامی با شعار نه شرقی، نه غربی، شعار استقلال، خودکفایی، روی پا ایستادن رونق دارد. در سه، چهال سال هم ثابت کردیم که راست می‌گوییم. این وضعی است که خداوند به ما داده است و البته خداوند بدون استحقاق به کسی چیزی نمی‌دهد.مردم اول جلو افتادند، خداوند هم یاریشان کرد و آینده هم مقرون همین است؛ یعنی، ما ]اگر[ همان راهی ]را[ که انتخاب کردیم، ادامه بدهیم، خداوند هم یاری خود را متقابلا بر ما باز خواهد فرستاد. خداوند گاهی موقتآ دریچه‌هایی را در حدی باز می‌کند و این بشر است که باید از این دریچه استفادهکند.به هر حال ـ الحمدالله ـ امروزه وضع بسیار خوب است؛ یعنی من نمی‌خواهم بگویم کامل است، نیست؛ اعتراف می‌کنیم که نقص خیلی داریم، ولی خیلی پیش رفتیم: برای اولین بار در همه تاریخ اسلام یک چیزی به عنوان مجلس شورای اسلامی درست شده که می‌خواهد براساس اسلام قانون بنویسد یعنی این را می‌خواهد که ـ ان شاالله ـ موفق خواهد بود.در دنیا چنین چیزی نیست و متفکرین اسلامی الان چشمشان به اینجا وخته شده که ببینند ما در مقابل قوانین غربی و شرقی چه می‌آوریم و مشکلات اقتصادی، سیاسی، خارجی و داخلی را به چه صورت می‌توانیم حل کنیم؛ چون ادعای بزرگی می‌کنیم؛ یعنی اینکه ما به تجربه چند صد ساله دنیای غرب، سرمایه‌داری و دنیای کنونی پشت پا زده‌ایم و یک راه جدیدی انتخاب کرده‌ایم و مدعی هستیم از آنها بهتر است و دنیا منتظر است.ما باید خودمان را برای یک راه طولانی که شروع کرده‌ایم، آماده کنیم. در این راه هم باید سرمایه‌گذاری کرد، فداکاری کرد، گذشت داشت. ما باید این فشارها را تحمل کنیم و کار کنیم. ان شاءالله نسل آینده از محصول کار ما بتواند درست برخوردار باشد.ما یک کار بزرگ داریم و آن مفاسد گذشته بود که باید صاف کنیم و بر ویرانه‌های آن یک چیزی بسازیم و این دو کار با هم است. نسل آینده این کار گذشته را ندارد و کار آینده را دارد.بنابراین، کارمان سنگین است. آقایان روحانیون وظیفه خیلی مهمی دارند. مردم همه توقعشان از ما است و همه اعتمادشان به ماهاست. مردم حاضر نیستند با ریسمان دیگران به چاه بروند. مردم اعتمادشان به یک روحانی است. هر سازمانی که در آن یک روحانی مورد اعتماد نباشد، به آن اعتماد نمی‌کنند و بعد هم مشکل در آن به وجود می‌آید و هر جا یک روحانی متشخص، کاری و با شعور و فداکاری است، مشکلات را خیلی خوب حل می‌کند. این است که آقایان باید برای این کار خیلی سرمایه‌گذاری کنند ما با شما فرقی نداریم و حال تصادفآ بنده به مجلس آمده‌ام و چند نفری رأی داده‌اند، با دیگران نمی‌توانم فرقی داشته باشنم ما همه شاید ضعیفتر از دیگران باشیم، ما همه‌مان با هم مثل هم هستیم، یکی تصادفآ سبزوار و یکی مشهد رفته و یکی هم ]در[ تهران است. انتظار نداریم مسائلی که در یک شهر کوچک یا بزرگی قرار می‌گیرد، ضرورت پیدا کند که ما حل کنیم. اصلا شما با ما چه فرقی دارید و یا ما از شما چه امتیازی داریم؟ خودتان بنشینید، مسائل را حل کنید.مثلا امام آقای ]واعظ[طبسی را در مشهد تعیین کردند. طبعآ، وقتی که مسأله‌ای در استان خراسان پیش می‌آید، اولین بار توجه‌مان جلب می‌شود. آقایان باید خودتان با هم به جای اینکه مسأله به آقای رئیس جمهوری مطرح بشود، تشریف ببرید و ایشان تشریف بیاورد و ملاقات کنید و بنشینید و بحث کنید. شما حسن نیت دارید، ایشان حسن نیت دارد، دیگران هم - ان شاءالله- حسن نیت دارند. مسائل را با هم حل کنید، فقط یک مسأله نیست.الان گروهی از آذربایجانیها آمده بودند، مسأله‌ای شبیه به مسأله‌ای که در خلخال پیش آمده بود، در همه استانها از این مسائل پیش می‌آید و هست، حتی در مجلس هم پیش می‌آید، در دولت و شورای قضایی و ...پیش می‌آید.بالاخره، بخصوص طلبه‌ها که عادت کرده‌اند آزاد حرف بزنند، صحبت کنند. برسر مسائل اختلاف پیدا می‌کنند و اختلاف هم دارد؛ چون انسان آزاد فکر می‌کند، باید این اختلاف خودتان را حل کنید و - ان شاءالله - اصلا قضیه به اینجاها نرسد. باید مشکلات را حل کرد که با شماها حل می‌کنیم و اگر مشکلی اینجا پیش می‌آید، باید دستها به شهرستانها دراز باشد و از رفقایمان در شهرستانها که وقت بیشتری دارند و امکانات در اختیارشان است، استفاده بکنیم. به هر حال ما به اندازه کافی روی مسأله شما وقت مصرف کرده‌ایم و با آقایانی که تقریبآ اکثر روزها می‌آیند و صحبت می‌کنند، و درباره این قضیه صحبت کرده‌ایم و هر وقت من می‌رفتم، آنجا بودند و - ان شاءالله - که مسأله شما که خود در جریان بودید، به خیر و خوبی حل شود.            والسلام علیکم و رحمه الله