سخنرانی در جمع روحانیون حزب جمهوری اسلامی
بسماللهالرحمنالرحیم
»اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ و آلِهِ اَجْمعین«
همانطور که انتظار میرفت، کم کم دشمنان اسلام این واقعیت را پذیرفتند که یک مبارزهای بین اسلام و کفر از نظر ما و مبارزهای بین شیعه و آنها آغاز شده است تا مدتی قبل، سعی میشد قضایا این گونه مطرح نشود و و تلاش میکردند که انقلاب را بیشتر یک انقلاب ایرانی مطرح کنند، ولی این تلاشها به ثمر نرسید و اگر صحبتش از شیعه و انقلاب شیعی میشد، به این هدف که شیعه را در مقابل سنی قرار دهند؛ یعنی انقلاب شیعی و طبعاً جدای از دنیای وسیع اسلام قرار دهند، در این محدوده نگرش دارند و هدفشان هم روشن بود که چیست. حتی جنگ تحمیلی را هم حرکتی در همین راستا به شمار میآوردند.
آدمهای رذل و بدتری هم وجود دارند در دنیای خودمان - که عاملهای آنها هستند - گاهی از این هم پایشان را بالاتر گذاشتند و مسأله مجوس را مطرح کردند، البته این را در همان ایرانیت و زمینه ملیگرایی که جهادالمجوس و اینطور چیزها که در این مورد هم کتاب نوشتهاند. هنوز هم هستند از این آدمهای درباری، وقتی که میخواهند به زبان خودشان حرف بزنند؛ یعنی به زبان به اصطلاح دینی حرف بزنند؛ اما عامل سیاستهای حاکم برخودشان باشند، به اینگونه تعبیرات میپردازند ولی کم کم استکبار جهانی دید که از اینطور چیزها، خیلی طرفی برنمیبندد.
حالا دیگر آمده میدان دیگر؛ یعنی حسابی وارد میدان شده و هر چه سرش را زیر برف کرده که نبیند و دیده نشود، دیگران لااقل میبینند، اینجا دیگر اسلام مطرح است، علتش هم این است که در سراسر دنیا موج اسلام خواهی در نیروهای خالص اسلامی، چه شیعه و چه سنی کاملاً مشهود است. اگر کسی اخبار دنیای اسلام را آن طوری که هست مطلع شود که ما هم گاهی دیر مطلع میشویم، اما کم و بیش باگزارشاتی که از سفارتخانههایمان و سایر مراکز خبری بدست میآوریم، انسان وقتی که نگاه میکند میبیند که یک حرکتی آرام آرام دارد قشر متحمس دنیای اسلامی را به خودش میگیرد و حرکت بوجود میآید.
از آن دور دور که شما نگاه کنید، جاهایی مثل اندونزی که مسأله جدی شده؛ یعنی، یک مسأله جدی است که حالا در اندونزی مطرح است و آن اسلام خواهی نیروهای خالص است که به انواع و اقسام، مسأله دارند و با آن مواجه میشوند. کمی این طرفتر، مالزی از این حد هم گذشته، مالزی مسألهاش جلوتر از اندونزی است. در بنگلادش به طور صریح، حزب اسلام را میخواهند و مخفی هم نمیکنند. چند روز پیش نماز جمعهشان را در اولین بار در میدان میتینگ خواندند؛ یعنی امام جمعه حاضر شد و در میدان میتینگ احزاب، نماز جمعه خواندند. خیلی صریح میگویند، آنجا قدرت مردم هم خیلی قوی است، چهل و هشت ساعت دعوت به اعتصاب کردند، تقریباً همه کشور فلج شد، وقتی که مسلمانها دعوت به اعتصاب کردند. این که میگویند تقریباً، همینطور است؛ یعنی کمتر جایی باز بود. ادارات و مؤسسات و مغازهها و شرکتهای حمل و نقل و همه جا تعطیل شد.
پاکستان خودش هم سابقه داشته و حتی قبلاً هم وقتی که "بوتو" آن شرارتها را کرد، این "ضیاءالحق"، بنام اسلام توانست با مردم مقداری کنار بیایند و آن شرارتها را بخواباند، حالا هم خیلی خبرها در این گونه موارد است. دانشجویان مسلمان هند، مدتی پیش در دهلی سمیناری داشتند، یک نفر از این آقایان علما آنجا رفته بود، در سمینار یک چیزهایی خواسته بود بگوید که بوی تعرضی به جمهوری اسلامی داشته؛ یعنی میخواسته؛ مثلاً یک نوع انحرافی یا جنگجویی یا افراطی گری به ما نسبت دهد، دانشجویان در جلسه طغیان کرده بودند، جلسه را ترک کرده بودند و جلویش را گرفته بودند.
افغانستان را هم که میبینید، مسلمانان چگونه حماسه درست میکنند، در مقابل بیش از صد هزار نیروهای ارتش سرخ که در تاریخ، ما نظیرش را نداریم. کشورهای خلیج فارس مسائل بسیار زیادی دارند و بیشتر این وحشتها و این سر و صدایی که دنیا دارد، از همین جا میترسد. آنها؛ مثلاً، از بنگلادش ممکن است خیلی نترسند ولی از کشورهای خلیج فارس بیشتر از همه جا میترسند، برای اینکه نیروهای پاک اینجا زیادند. بلااستثنا در همه کشورها هستند جایی مثل بحرین، هشتاد در صد مردمش، شیعه هستند، حالا ما از شیعه صحبت نمیکنیم، ما از اسلام حرف میزنیم. نیروهای اسلامی خالص سخت با اینکه تحت فشار هم هستند؛ یعنی به محض اینکه یک حرکتی میکنند، فوراً اینها را متهم میکنند که اینها عامل جمهوری اسلامی هستندو با این تبلیغاتی هم که علیه ما میشود و این مسأله تروریسم و این حرفهایی هم که میزنند زمینهاش از سابق آماده بود، اصلاً این فشارهای صدام روی عراقیها و مسلمانان برای همین بود. پیش از اینکه انقلاب ما پیروز شود، در عراق فشار برروی گُرده مسلمانان شروع شده بود و یادتان هست که پیش از پیروزی، سیل معاودین ایرانی، مهاجرین به اسم ایرانی که در عراق بودند، چقدر اینجا آمده بودند.
تقریباً، حوزه نجف و این طور مکانها را تعطیل کرده بودند. شما در لبنان دارید خودتان میبینید. من چند روز پیش بود - هفت هشت روز پیش - یک مقالهای خواندم. آمریکاییها یک تحلیلی دادهاند که همه دستاوردهای آتاتورک در ترکیه در معرض خطر است و آنجا اصلاً یک گروه از آمریکاییها مشغول کار شدند که حرکتهای اسلامی را در ترکیه تهدید میکند؛ چون اینها روی این مسأله خیلی اتکا میکردند که ترکیهایها آمدند و اصلاً حکومت لاییک شدند و آنها اسلام زدایی عجیبی کرده بودند، لباس متحدالشکل بود و زبان عربی را بکلی حروفش را هم از بین بردند و به جای آن، حروف لاتین است. نسل جوان ترکیه، نسل موجودش اصلاً حروف قدیم تُرک را نمیفهمند. حروف لاتین را گذاشتند و همه شعارهای اسلامی را باطل کرده بودند، حجاب ممنوع است. حالا یک حرکت وسیعی شده، قدم به قدم هم دارند اینها مجبور میشوند برای کارهای اسلامی امتیاز دهند. زمینههای خوبی در سوریه هست. در مصر و اخبارش را شما مرتب میفهمید. در کشورهای آفریقایی، خود الجزایر، حالا نسل جوان الجزایر سخت به نظام جمهوری اسلامی معتقدند. در اکثر کشورهای آفریقایی مسلمان این حالت وجود دارد. در جمع مسلمانهایی که متفرق هم هستند در دنیا، این طوری هست.
ما خبرهایی از داخل شوروی داریم که امسال عاشورای مسلمانها، به دل نظام شوروی وحشت انداخته، عجیب عاشورا با سر و صدا و حماسه و حضور وسیع مردم برگزار شده که در این چهل پنجاه سال اخیر بی سابقه بوده و هر چه بگویم، حالا زیاد معطل میشویم. موج اسلام خواهی آن هم در طبقه جوان و کسانی که دنبال عدالت اسلامی هستند و از عدالت اجتماعی اسلام دم میزنند و با ارتجاع و با استعمار و با استکبار و با زورگویی دولتها و با زورگویی طبقه سرمایهدار و با اینها مخالفند، جایی پیدا کردهاند و امید پیدا کردهاند و راه افتادهاند، البته فشار هم روی آنها زیاد است ولی در گذشته معکوس بوده است.
هفت هشت سال قبل از این، آمریکاییها از حرکتهای اسلامی در سطح محدودش، حمایت میکردند به نوعی لااقل ناراضی نبودند؛ به خاطر اینکه اینها را در مقابل کمونیست میدانستند و فکر میکردند هر چه روحیه اسلامی درون مردم زنده شود، کمونیسم میدان عملش محدود میشود و فکر هم نمیکردند که اسلام یک جریانی باشد که بتواند نظام داشته باشد. آنها اصلاً سخنانشان این بود که دیگر همچون اسلام هزار و چهار صد سال پیش، یک نظام با قدرت اداره جهان یا اداره کشور نخواهد شد. مظهر اسلام را یک دو نفر از روحانیهایی که در ذهن آنها، آن گونه مجسم شده بودند، میدانستند، فکر میکردند که حکومت و اقتصاد و فرهنگ و دانش و فن که سرشان نمیشود و اینها قانع هستند به اینکه مساجدشان مقداری شلوغتر شود، روضه خوانی باشد. معتقد بودند که ما فقط گورستانها و امامزادهها و حرمها را گرم نگهداشته باشیم.
آنها یک چنین تصوری از اسلام داشتند، لذا آن موقع برایشان هیچ نبود و عمدتاً در ذهن جوانها این بود که این گونه مراکز پایگاه برای امپریالیسم غرب است. در مقابل اینها، جوانها برای خودشان در برابر امپریالیسم غرب، جاهایی دیگری را انتخاب میکردند؛ در دانشگاهها یا در جاهای دیگری میرفتند و تجمع میکردند. با پیروزی انقلاب اسلامی که باز اینها هیچ امیدوار نبودند که ما بتوانیم نظاممان را سروسامان دهیم. وقتی که شروع کردیم و بدترین مشکلات ممکن را که آنها خیال میکنند هر یکی از آنها یک نظامی را از پا در میآورد، ما پشت سرگذاشتیم و جامعهمان را سروسامان دادیم، علیرغم تمام این توطئهها که علیه ما کردند و فشارهایی که اینها آوردند و شیطنتهایی که کردند، از داخل و خارج، هر روز که میگذرد، ذهن مردم دنیا به این نقطه بیشتر آشنا میشود که نظام اسلام نه تنها میتواند ذهن مردم دنیا را به این نکته بیشتر آشنا کند بلکه بهترین مکتب هم هست؛ برای اینکه مشکلات موجود دنیا را بتواند حل کند.
آدم، همین طوری از جنگ چیزهایی بگوید، شعاری دهد، حرفی بزند یک جور است، یک وقت آن واقعیت و آن چیزهای میدان را ببیند که آنها اینقدر پیش رفتند که در جنگ اسلحههایی به عراق دادند که اگر جنگ با ما نبود، صدسال دیگر هم به یک کشور عربی نمیدادند.
اینها نمیخواستند که این موشکهای دور بُرد را دست یک کشوری دهند که بالقوه یک روز در مقابل اسرائیل قرار میگیرد، اصلاً چنین فکری نمیکردند. این اکزوسهایی که فرانسویها در اختیار عراق گذاشتند که از راه دور با هدایت دقیق میرود سراغ کشتی از یک متری آب پرواز میکند، هیچ چیز هم نتواند آن را بزند. این طور چیزها را در دنیای امروز کسی به عراق نمیدهد که اگر اطمینان صددرصد به نظام عراق نداشته باشد. هر کشتی را که در هر گوشه دنیا در حال حرکت است، میتوان با همین موشکها از پنجاه شصت کیلومتری منهدم کرد. این طور چیزی را حاضر نبودند که دست عراق دهند، به خاطر جمهوری اسلامی، این کار را کردند.
تانکهای پیشرفته و اسلحه شیمیایی، این از آن چیزهایی است که وقتی که در جنگ پیدا شد، جنگ اول و دوم را خواباند، یعنی این قدر مؤثر بود که به عراق دادند. این اسلحه شیمیایی را هم صرفاً به خاطر اینکه رقیبی مثل ما این طرف میدان بود و اسلام را این طرف میدیدند به آنها دادند.
این چهار سال جنگ را دیدند که این ملت اداره کرد با اینکه به هیچ جا، غیر از خودش متکی نبود و امروز هیچ جایی در دنیا نیست از کشورهای معمولی که بتواند جنگ را با اتکا به خودش اداره کند. جنگ متکی است به اسلحههای پیشرفته و چیزهای عجیب و غریب. هواپیماهای ما را شما میبینید؛ مثلاً این هواپیمای اف چهاردهها را که در دنیا فقط ما داریم و ریشهاش هم آمریکایی است. بعضی کشورها هم یک نوع دیگر از اینها را دارند که خیلی پیشرفته است و خیلی هم پیچیده است. اداره کردن اینها اصلاً در ذهنشان نبود که ارتش جمهوری اسلامی بتواند اینها را اداره کند، اینها را آمریکاییها اداره میکردند، لذا وقتی که ما پیروز شده بودیم، در دولت موقت همان وقتی که ما خودمان آنجا بودیم، مطرح شد که ما اینها را نمیتوانیم اداره کنیم بنابراین اینها را به آمریکا بفروشیم. دولت موقت پیشنهاد کرد و گفت، این را بفروشیم، خود آنها هم آمدند که اینها را به ما پس بدهید. برای اینکه اینها وبال گردن شماست، شما که اینها را نمیتوانید اداره کنید، اینها قطعه میخواهند، اینها موشک میخواهد، موشکهای فونیکس که اینها میزنند از نوع موشکهای خوب دنیاست، مقدار زیادی از آن را ندادند و آن مقداری که داده بودند، یک مقداری از آن در زمان بختیار قرار دادی بود که بختیار فسخ کرد. وقتی دیدند انقلاب پیروز میشود، تعداد زیادی را هم برگرداندند. آن مقدار که دست ما بود، خیلیهایش معیوب بود، آمریکاییها گذاشته بودند که هر وقت لازم شد خودشان تعمیر کنند. بچههای خود ما، آنها را تعمیر کردند و اینها را بکار بردند. هواپیماها بخوبی حفاظت شده و حالا چهار سال و اندی است که میجنگیم، از این هواپیماها، فقط دو سه تای آنها از بین رفته، آن هم نه در جنگ بلکه در حالت طبیعی و در پروازهای تمرینی و این طور چیزها ممکن است از دست برود.
مشکل اقتصاد را آن قدری که به سرما ریختند، به هیچ کشوری نریخته بودند. تا به حال از این شیطنتها، محاصرهها و نخریدنها، نفروختنها، کارهای عجیب و غریبی که اینها کردند، حتی این قضیه اخیر اوپک هم، به حساب ما دارد میشود، آنها به نفت عربستان که نمیخواهند صدمه بزنند بلکه این کار را میخواهند انجام دهند که ما نتوانیم اقتصادمان را بگردانیم که باز دیدند اقتصاد را سرو سامان دادیم و در عین وضعیت جنگ، هر سال بودجه عادی را آوردیم مجلس و عمل کردیم و سازندگی کشور در حالت جنگ رشد تکاملی داشت.
حالا ممکن است گاهی بعضیها که خیلی ایده آلیست هستند، خیلی توقعهای بالا دارند که چرا فلان جا نشد، اما واقعاً اینهایی که دارد میشود، با حفظ ادامه جنگ که ما یک سوم بودجه را خرج جنگ میکنیم، خیلی کار بزرگی است. اینها را بعد از جنگ باید گفت، ما حالا اگر بخواهیم مشکلات جنگ را بگوییم، ممکن است تضعیف روحیه کند، بعداً باید این حرفها روشن شود که وقتی میبینند چنین توانستند دانشگاهها را که فکر میکردند، ما اصلاً میبندیم. فکر میکردند اساتید و آن تیپهایی که تربیت کرده بودند با ما سازگار نیستند. دانشجویانی هم که آنها پذیرفتند، فکر میکردند که اینها هم همین طور با ما سازگار نخواهند شد، اصلاً میبندیم. بعد دیدند که دانشگاه را کمی معطل کردیم و بعد تصفیه کردیم و بعد بازشان کردیم.
امروز به مقدار خیلی بیشتر از زمان قبل از انقلاب، دانشجو در دانشگاه است و با امنیت و آرامش و بخوبی تحصیل میکنند. برایشان قابل قبول نبود همه چیز را هر جا میبینند، فکر میکردند؛ مثلاً، مسائل بانکی از چیزهایی بود که تحلیل میکردند که روی دستمان میماند. خوب! ما مسلمانیم با ربا مخالف هستیم، پس چه نظامی درست کنیم؟ دیدند که به این آسانی مسأله بانکها را جمهوری اسلامی حل کرد.
حالا در این زمینه من نمیخواهم صحبت کنم. حرفم این است که اینها اوایل فکر میکردند که آنها نمیشود، آخوندها که نه قدرت سازماندهی دارند، نه قدرت اقتصادی دارند، نه قدرت اداری دارند، نه قدرت فنی دارند، نه قدرت نظامی دارند و کسی که در مدرسه فیضیه رشد کرده و همه زندگیش کتاب و مباحثه و حداکثر جلسات محدود به سخنرانی بوده، چه کار میتواند کند، فنیها هم که با اینها نیستند. حالا دیدند این طور شد؛ یعنی بعد رفته رفته معلوم شد، میتوانند، خوب هم میتوانند؛ چون این ملت، به اینها اعتماد دارد، وارد میدان میشود و همین طور شد و کارها را حل کرد که میبینیم.
وقتی از آن تحلیلهایی که میکردند، مأیوس شدند و به فکر افتادند که دیگر حالا واقعیت پیش آمده، جمهوری اسلامی و اسلام به عنوان یک مکتب، به عنوان یک راه، به عنوان یک سند برای هدایت افکار مردم، بطور کلی در سراسر دنیا و بخصوص بین مسلمانها بطور جدی مطرح است، دیگر نمیشود این را نادیده بگیریم؛ چکار باید کنند؟
حالا همه این حرفهایی که من زدم، همین طور پیش آمد، حرف زدم. آن نکتهای که میخواستم بگویم این بود که اخیراً سمیناری، در اسرائیل گذاشتند که اخبارش را شما کم و بیش شنیدید و این سمینار را هم اعلان کردند، حالا چه لزومی دارد این سمینار اعلان شود! سمیناری که در دانشگاهها گذاشته میشود، سمینارهای معمولی و محدود و اینها اعلان که نمیشود، یک عده دانشمند را جمع میکنند و با هم مینشینند و در یک موضوعی بحث میکنند و نتیجه را هم گزارش میکنند، آن هم از این نوع.
یک وقت سمینارهایی هست که به مسائل داخلی ربط دارند و میخواهند درباره یک موضوعی باشد؛ تبلیغ از یک نهادی کنند یا افکار عمومی را منحرف کنند. این نوع سمیناری که بررسی کنند، خطر حرکت شیعه را به قول خودشان و اسلام را به قول ما در دنیا، آن هم در اسرائیل و آن هم اعلان میشود، خبرش را به رسانههای خودشان و دیگران دهند، این یک چیز عجیبی است.
این گونه سمینارها کم نیست. فکر نکنید که حالا این یکی بود، دو سال است که از این سمینارها همیشه و در همه جا هست و در اکثر کشورهای سلطهجو راجع به این موضوع، جلسه است و ایران شناسها و اسلام شناسها، شیعه شناسها، خاورشناسها و عرب شناسها را و آنهایی را که در این تیپ کار کردند، مدرسه رفتند، دوره دیدند و مستشرق بودند، اینها را جمع میکنند و اینها بررسی میکنند، اصل معارف ما را بررسی میکنند که اصلاً این افکار، از کجای معارف ما درآمده است.
بعد گذشته ما، تاریخ شیعه، به دقت از زمان علیبن ابیطالب(ع) تا حالا زیر نظر است. گروههای مختلف شیعه را در ایران، در مصر، در آفریقای غربی، در هر جا که بوده، گذاشتهاند در برنامههایشان و دارند مطالعه میکنند که ببینند این حرکت را درست ریشه یابی کنند و بتوانند به دولتهایشان برای مقابله با این، تحلیلی دهند. اینکه حالا اعلان کرد؛ برای اینکه به نکتهای رسیده که چون آن طرف قضیه هم هست؛ یعنی وقتی که سیاست اینها این بود که ما را متهم کنند که از اسرائیل اسلحه میخریم، دیدید که هنوز هم میگویند، همین حالا هم عراقیها یا فلان میگویند.
در اسرائیل با آن همه گرفتاری که خودش دارد، سمینار تشکیل میدهد که خطر جمهوری اسلامی را ریشهیابی کند و طریقه مواجهه با او را بررسی کند و این را هم اعلام کنند. این از یک جهت که در افکار دنیا مطرح میشود، برای ما خیلی خوب است و بسیار با ارزش است که روزگار به اینجا رسیده که دشمن ما که میخواستند بد نامیش را به ما بچسبانند، به خاطر دروغهایی که میگفتند - مجبور شود و اعلام کند که این کار را ما در دانشگاه موشهدایان میکنیم. شخصیتهایی هم که دعوت کردهاند، از کسانی هستند که از سراسر دنیا آوردهاند.
حالا آن گزارش قطعی اش را من هنوز دریافت نکردم، البته خیلی از آنها محرمانه است و به این زودی دست ما نمیرسد، بعداً باید از جاهایی دیگر اینها پیدا شود، اما آن چیزهایی که کم و بیش روی آنها کار شده، تکیه کردند؛ مثلاً، روی بیبندوباری جوانها که باید جوانها را ببریم به طرف بیبندوباری از طریق فحشاء، از طریق قاچاق، از طریق تبلیغات دیگر، از طریق ادبیات سطحی و زننده و از این طور چیزهایی که خودشان طراحی کردند. اتفاقاً در این نکته هم، در درجه اول خودشان ضرر میکنند.
من یک روز در خطبه نماز جمعه گفتم: وقتی که موج فحشا و بیبندوباری را به نقطهای بفرستند؛ آنهایی آلوده میشوند که ابتدا با ما مخالفند. اگر دشمنان ما آلوده شوند به فحشا و فساد، آنها دیگر سیاسی نیستند، ماهیت سیاسیشان را از دست میدهند، ضربه اول به خودشان میخورد، منتها آنها فکر میکنند وقتی که حریم عفت یک جامعه را شکستند، آن وقتی که به دیگران هم سرایت میکند. صحبت، سرایت بعدیش است؛ یعنی، این جوانهای ما که در جبههها میجنگند، در سپاه و در جهاد سازندگی و در بسیج و در کمیتهها هستند، میگویند که اینها آلوده میشوند، اینها را اگر امروز در آن لوس آنجلس هم ببریمشان، در هالیوود هم ببریمشان، آنجا میروند که آنها را آدم کنند، چادر سر آنها کنند.
در درجه اول این نیروهای اسلامی که آلوده نمیشوند شما میبینید این بچههایی که به اسم مبارزه با انقلاب فرار کردند و رفتند خارج، حالا نودو پنج در صدشان آلوده شدهاند و در کثافت خانهها، اصلاً فکر سیاست دیگر در سرشان نیست. یک پنج درصدی هنوز دوروبر خودشان میلولند که اصلاً آن تیپیند ولی اینها از ناچاریشان به این گونه اسلحهها متوسل میشوند و به این راهها میافتند.
درست در همین موقع روزنامه تایمز در دو شماره از شمارههای خود مفصل در همین موضوع مقاله نوشته و رسیدگی کرده که این مایه انقلابی مردم ایران کجاست. این روحیه انقلابی که مردم اصلاً خسته نمیشوند کجاست؟ و روی این تکیه کردهاند که این دو سه بار اخیر که خبرگزاریهای خارجی آمدند، آنها را به جبههها آوردیم و رفتند، آنچه که اینها را ترسانده این بوده که از جبههها اکثراً این گزارش را دادند - البته بعضیها محرمانه و بعضیها در روزنامههاشان - که ما در جبهههای ایرانیها، ذرهای علامت خستگی ندیدیم. بعضیهایشان نوشتهاند که عجیب است که وقتی که هواپیماهای چند برابر سرعت صوت عراقی، از بالای سر اینها غرشکنان عبور میکند، اینها مثل ملخ به اینها توجه میکنند. اصلاً روحیه را این گونه مجسم کردند که آنها آنجا نشستهاند و صدای گلوله ترکش خمپاره و غرش تانکها برایشان مثل موسیقی است و یک تشبیهات این طوری کردهاند. وقتی که میبینند مایه اینها چه است که پنج سال، پنجاه و یک ماه جنگ اینها را ذرهای خسته نکرده، با اینکه مشکلات انقلاب هم در داخل کشور است. بعضیها هم تشبیه بر این کردهاند و گفتهاند که اینها از یک منبع مرموزی تغذیه میشوند که باید آن منبع مرموز را پیدا کنیم، این مطالعات برای پیدا کردن این منبع مرموز و تغذیه است که این مردم ما دارند. آمریکائیها اخیراً دو تا گروه رسمی فرستادند منطقه و ملاقاتهایی کردند، مدتی هم ماندند و نتیجه مطالعات خودشان را به کمیته روابط خارجی کنگره، گزارش دادند که آنها خواندنی است.
کل قضیه فعلاً به اینجا رسیده که اسلام به عنوان یک خطر برای دیو استعمار، امروز از درون ایران سربلند کرده، البته اینها اسمش را میگذراند شیعه، ما حرفی نداریم، البته ما به تشیع افتخار میکنیم، ما شیعه هستیم و اکثریت مردم ایران هم شیعه هستند. اما ما این انقلاب را انقلاب اسلامی نام نهادیم نه شیعی ، تنها آن کل اسلام است، لذا میبینیم برادران اهل سنت ما هم با ما همراهند، امروز به همان نسبت که علمای شیعی شهید میشوند، علمای اهل سنت هم در کردستان، در بلوچستان شهید میشوند. امروز همان طور که سراغ ائمه جمعه ما در شهرستانهای شیعه نشین میروند و حتی در روستاها و اینها را در کتابخانههایشان شهید میکنند و آتش میزنند، این بهترین سند است از همینها و آنها خیلی عصبانی میشوند.
این بهترین سندی است که این حرکت یک حرکت شیعی صرف نیست، شیعه به عنوان اسلام است. حالا باید برای این کار چارهجویی کنند. من هم خیال میکنم و پیش بینی میکنم که ما صحنههای درگیری طولانی و مبارزه وسیع و همه جانبهای خواهیم داشت. اگر بخواهیم این خصلت انقلابی و اسلامی و ضد ظلم و ضد ستم این نهضت را حفظ کنیم و بخواهیم به عنوان حکومت سایه علیبن ابیطالب(ع) در دنیا حرف بزنیم، بسیار بسیار روشن است که ستمگران جهان نمیتوانند با ما همراهی داشته باشند. اگر هم در سطح ظاهر با ما خوب برخورد کنند، ته دلشان با چنین جریانی سازگار نیست.
اگر روزی دیدیم آمریکا تمایلی به ما نشان میدهد، دو دلیل میتواند داشته باشد، یا از ترسش است که باید به گونهای تظاهر به خصومت نکند، یا از چیزی است که در ما دیده که ما دست از ادعاهای ضد ظلممان برداشتیم والا چه طور میشود کشوری که میخواهد بر پهنه گیتی ظالمانه حکومت کند و استثمار کند و محکوم کند، یک جریان انقلابی مخلص استقلال خواه و ستیزهجو با همه مظالم دنیا را نمیتواند بپذیرد. آشتی بین گرگ و میش، بین فرشته و شیطان، مثل آب و آتش معنا ندارد. مگر اینکه یا آب خاصیت آبی بودنش را از دست داده یا آتش سرد شود و در غیر اینصورت نمیشود، این هم مسأله روشنی است که بحثی نمیشود در مورد آن کرد.
بنابراین من میخواستم خدمت برادرانمان در واحد روحانیون حزب جمهوری اسلامی عرض کنم که ما وارد مبارزه شدیم، فکر این نباید زیاد مغز ما را به خودش مشغول کند، بخصوص به این که ما یک جوری کوتاه بیاییم و یک حکومت راحتی با مردم مرفهی درست کنیم و خیالمان راحت باشد. کاری به کار چیزی نداشته باشیم، یک نانی بخوریم و راهی برویم و این نمیشود، اگر اینگونه میخواستیم کنیم، زمان شاه همان طوری بصورت روحانی که مسؤول حوادث کشور هم نبودیم، زندگی میکردیم و دردسر ما هم خیلی کمتر بود.
اگر ایدهای نداشتیم؛ یعنی، اگر بنا بود که ایدهای نمیداشتیم و راضی بودیم به اینکه امام یک مسجد باشیم، خطیب یک شهر باشیم، معلم یک کلاسی باشیم، همین گونه که بودیم، هر کسی یک کاری برای خودش داشت. اگر آن را میخواستیم دیگر نمیخواست اقدام کنیم ولی ما به عنوان مفسر اسلام، به عنوان پیاده کننده اسلام، به عنوان پیرو علیابن ابیطالب(ع)، به عنوان پرچمدار عدالت بشریت، یک حرکتی کردیم. این حرکت، حرکت بسیار پر تلاشی است و بسیار پرزحمتی است آن "فَاَسْتَقِمْ کَما اُمِرتَ" که در سوره هود آمده، اگر اینگونه باشد، پیغمبر(ص) هم که همین مشکلات حکومت را نه به عنوان حاکم داشت.
مشکلاتی که پیغمبر در راه داشت، این گردن کلفتها و این منحرفها و کسانی که نمیخواستند عدالت اسلامی را بپذیرند، بنابراین پیغمبر(ص) را به آن زحمتها میانداخت و اینها به خاطر اهداف بلند پیغمبر(ص) بوده که صحبت از رفاه نیست، واقعاً، صحبت از آسایش نیست، صحبت از تلاش و رنج است و هر قدر که میتوانیم. باید تلاش کنیم، فکر آسایش هم نباید باشیم. اگر در این راه ما سعادت شهادت پیدا کنیم، بسیار خوب است ولی ممکن است خیلی از ما لایق شهادت نباشیم، اما آنهایی که باشند و در این راه به فیض شهادت برسند، چقدر خوب است، این هم راه بسیار خوبی است.
خداوند برای ما این وضع را پیش آورد، این نعمت عظیم را پیش آورد و نهراسید از اینکه بروید؛ مثلاً در مسجدها یا در محفلها، یک کسی بیاید بگوید یک چیز گران شده و یا یکی بگوید که اینجا یک پول سرمایهداری را گرفتند، این هم چیزی نیست. اگر بخواهید کار حسابی کنید، از این چیزها نترسید، کار خیلی جدیتر از این حرفهاست. امروز یک عدهای ناراضی میشوند، بخاطر یک کمبودهایی است. قحطیهای مدینه را شما ببینید. آن مشکلات شعب ابیطالب پیغمبر(ص) را ببینید، آن مسائلی که در طائف برای پیغمبر میخواندیم، و ما خودمان به مردم میگفتیم، ببینید اگر برای یک عدهای آسان باشد دو سه سال این گونه مبارزه کند، بعد هم یک کشور چهل میلیونی را بهشت کند و در آن بهشت بماند و هیچ کس هم از اطراف، کارش نداشته باشد، این انقلاب خیلی راحت بود، دیگر این طور شما، هیچ جا انقلاب نمیبینید.
ویتنامیها سی چهل سال جنگیدند - واقعاً سیچهل سال جنگیدند - جنگ؛ یعنی، از جنگی که میکنیم، یک وقتی بود چهار صد، پانصد هزار آمریکایی در ویتنام علیه مردم میجنگید، چهارصد پانصد هزار، با همه امکانات. قبلش هم فرانسه این کار را میکرد. حالا شما بروید ویتنام، از روستاهای بوشهر هم وضعشان بدتر است، از لامرد لار هم وضعشان بدتر است، هنوز در خیابانهایشان آن وسیله نقلیه خوبشان گاری است. اینجور پولی که مثلاً یک سفارتخانهای را یک جایی باز کنند، ندارند.
ویتنام از لحاظ آب و هوا و آن مسائل، خوب است. کشوری که سی چهل سال جنگیده میخواهد خودش را بسازد، افتاده به این زحمتها، وقتی که میرویم هند؛ مثلاً دهلی و آن هم قسمتهای خوبش میرویم، آدم برود در قسمتهای دیگر هند میداند چه خبر است که آن کشورهایی که انقلاب کردند، واقعاً هم انقلاب کردند و استکبار را به این روز انداخته و برای کشور خودشان فقط انقلاب کردند. این گونه است، حالا آقایان شما خیال کنید که همین جوری؛ مثلاً به زودی همه کارها درست میشود و هیچ کس نمیتوانست درست کند آن گونه که شما فکر میکنید.
اگر شاه در این مملکت مانده بود و این چهارپنج سال به اینجا رسیده بود و وضعی که برای خودش درست کرده بود. آن وابستگی شدید و اگر نفت را به همان صورت میکشید، دو سه سال دیگر نفت نداشت و به یک شکل دیگری میافتاد. الحمدللَّه خداوند اصل کشور را نجات داد و این یک تحلیل دیگری دارد. این بخشش اینجا نمیگنجد، حالا که نجات داده به این راه افتاد و تحقیقاً وضع اکثریت مردم - نود در صد مردم، نود و هشت درصد مردم - از پیش از انقلاب بسیار بسیار بهتر شده، یک عدهای ناراضی هم هستند. اگر به روستاها بروید - بنده خودم روستایی هستم - عدالت میبینند، همان چیزهایی که در تهران پیدا میشود، آنجا هم پیدا میشود. بعضی چیزهای روستایی خودمان را که همین تعاونیها آنجا میبرند، برمیگردانند. قاشق، چنگال میبرند آنجا، کسی نمیخواهد بخرد، برمیگردانند و به ما میدهند. روغن نباتی که میبرند آنجا، تهران هم هست و به همان روستاهای آنجا هم میدهند، حتی گاهی اشتباه میکنند دستمال کاغذی هم همان جا میبرند، آنها چیزهایی که اصلاً نمیخواهند مصرف کنند، میبرند.
وضع برای اکثریت مردم خیلی بهتر شده، یک عدهای هم ناراضی هستند، دیگر اینها را هم شما نمیتوانید راضی کنید، آنهایی که شما میخواهید راضیشان کنید، باید همه را بریزید در حلقشان تا راضی شوند. بهرحال الحمدللَّه به طرف پیشرفت هستیم. حداقل روی مراممان، روی عقیدهامان، روی عدالتی که ادعا کردیم و خدا به ما گفته، علی(ع) به ما گفته، پیغمبر(ص) به ما گفته، بایستیم. انشاءاللَّه ما تا بحال که الگو شدیم؛ یعنی تا بحال همانطور که عرض کردم به عنوان یک انقلاب موفق قلمداد شدیم با اینکه بدترین روزها را هم گذراندیم، روزهای بهتر هم در پیش داریم.
سوال: در خارج بین مردم شایع شده است که اختلاف نظر عمیق در حزب و همچنین اختلاف نظر بین شما و آقای خامنهای هست، با اینکه بارها شما از آقای خامنهای تجلیل و تعریف کردهاید و ایشان هم متقابلاً از شما، خواهشمندیم هر دو مورد را توضیح بفرمائید؟
این را از بس که میگویید، کم کم جا میافتد. اینطور چیزها را همین طور جا میاندازند. معمولاً از کارهای ناصحیح این است که یک چیزی که حالا مثلاً شایعهای بین عدهای هست، دائماً میگویند و پخش میشود. من عرض میکنم در مورد آقای خامنهای، من پیش از انقلاب هم این گونه بود، از سالهایی که ایشان را شناختم، از حدود سال 38 ایشان را در درس آقای داماد شناختم. بعد هم یک سفری با هم رفتیم کربلا و بعد هم دیگر با هم علیه رژیم شاه مبارزه میکردیم. من دلم به دو سه نفر کشور در این انقلاب خوش بود. امام که جای خود داشتند، آیتاللَّه منتظری هم که در سطح ما نبودند، ایشان استاد ما بودند و ما به آنها متکی بودیم؛ اما واقعاً اگر یک روزی دسترسی به آقای خامنهای نداشتم، آن روز احساس ضعف میکردم، واقعاً اینطوری بود، تعارف نمیکنم یک نیرویی بود که در انقلاب حضورش این گونه بود و حالا هم همین هست؛ یعنی، از آن روز تا بحال هیچ فرق نکرده؛ یعنی هر چه پیشتر میرویم، ایمانم بیشتر میشود.
ایشان یک عنصر بسیار سطح بالایی است. آدم مخلص، با سواد، عادل، مجتهد، روشن، آگاه. این گونه نیست که کسی خیال کند که حالا مسائلی هست؛ مثلاً پستی، مقامی، همه این سمتها برای آقای خامنهای مثل همان تعبیرهایی که حضرت امیر میکردند، من درباره ایشان میتوانم بگویم، از لحاظ اینکه به این چیزها ارزش قائل نیستند. حالا من که در آن سطح نیستم، اصلاً تصور این مسأله در مغز ما سخت است، تعبیر بنده این است وقتی که من به طور جدی ببینم آقای خامنهای یک چیزی بخواهند، اصلاً در این موضوع دیگر بحث نمیکنم، ایشان خواستند و من میپذیرم. این قدر به نظر ایشان اعتقاد دارم، با دید بلندی که نسبت به من دارند، همین گونه برخورد میکنند ولی اصلاً این بحثها خوب نیست که شود.
ما در مورد حزب فکر میکنیم، یک واقعیتی هست؛ یعنی در حزب جریانهایی که وجود دارند، مثل کل جامعه خود آقایان روحانیون، شما هم که یک نوع فکر نمیکنید. در کل جامعه ما، در همین واحد حزب که من آقایان را میشناسم، میدانم طرز تفکرها با هم یک اختلافاتی دارد. این در میان علما هم هست، در بین مراجع سطح بالا هم هست، در مجلس هم هست، در جامعه هم هست، در نهادها هم هست.
کل جامعه ما جریانهای فکری که حالا مسلمانهایش را ما میگوییم، دو نوع طرز تفکر هست؛ یک طرز تفکر آن که حالا یک قدری در مقابل هم قرار میگیرند، بعضیها بیشتر تمایل به دولتی کردن کارها و کم کردن دست پولدارها از مراکز اقتصادی و بعضیها هم بر عکس فکر میکنند، این مصلحت نیست، فکر میکنند که ضرر میکنیم. انگیزههای مردم را میکشیم، مردم فعالیت نمیکنند، هر دوشان هم مخلص هستند، حالا در بین اینها ممکن است نخاله این طرف باشد، هم آن طرف هم باشد، اما اصل جریانها، هر دوشان مخلص هستند، پاک هستند و ما باید با هم صمیمی باشیم و سر این مسائل نمیتوانیم عقیده همدیگر را هم به این زودی صاف کنیم و بگردانیم به طرف خودمان، اینکه باید با هم رفیق باشیم و هر که اکثریت آورد، همان نظر حاکم میشود. چون هیچکدامش ضد اسلام نیست و اگر مصلحت این باشد، این اسلامی است، اگر آن هم باشد، آن اسلامی است. اینها مواضع جریان کار است.
یک نوع کارشناسی است که ما در آن اختلاف پیدا میکنیم، انصافاً در حزب هم هست و من متأسفم، در حزب البته اینها در یک محدوده کوچکی با هم مقابل میشوند، گاهی بیش از حد لازم در مجلس هم این گونه هست، اما در مجلس کاملاً صمیمی هستند، در حزب هم باید همین طور باشند و با هم رفیق باشند.
آقایان علما اجازه ندهید در حضورتان افرادی که اختلاف دید دارند، در اینگونه مسائل با هم کینهای داشته باشند، عداوتی داشته باشند، همدیگر را طرد کنند. از این کارها نکنند، ولی هست. در اصل من به هر دو جریانی که در حزب وجود دارد و بقول بعضیها سر جریانی که وجود دارد، به همهشان علاقمندم و من حاضرم با هر سه این جریان؛ یعنی، هر یکی از اینها حاکم بشوند و دولت از آنها باشد و کار دست آنها باشد با آنها کار کنم، واقعاً حاضرم، همچنان با خیال راحت و فکر نمیکنم اینها آدمهای بیدینی هستند. عدالت میخواهند، وقتی که آمدند میدان، ممکن است هر یکیشان برخورد با مشکلاتی کنند و خودشان تعدیل کنند، به طرف صحیح برگردند، چون پایه صحیح است.
سوال: خواهشمنداست راجع به از سرگیری حملات عراق بر نفتکشها و تأیید آمریکا از اینکار و چارهجویی ایران توضیح بفرمایید.
ببینید اینها مدتی است که راه منحصر به فرد تحمیل صلح را این میدانند، تحلیل واقعی قضیه این است که ایران پول نداشته باشد؛ چون، اگر ما پول نداشته باشیم و نتوانیم مخارج روز مرهمان را تأمین کنیم و مهمات بخریم و نیرو اعزام کنیم، فکر میکنند که اینها نمیتوانند بجنگند، البته از لحاظ ظاهرِ قضیه، آدم سطحی نگاه کند، اینها راه را پیش خودشان درست انتخاب کردند، راهش هم همین است که ما را از خارک محروم کنند؛ یعنی، اگر ما نفت صادر نکنیم ما حالا لااقل در ارز خارجیمان؛ یعنی در تهیه چیزهایی از خارج، به بیش از شصت هفتاد درصد، به نفت متکی هستیم، این که معلوم است در بودجه داخلیمان هم - ریالی - باز به همین متکی هستیم.
اینها فکرشان این است که ایران نفت صادر نکند، دو سه ماه که گذشت عاجز میشود. به همین منظور به عراق اسلحه پیشرفته دادند. این سوپراتاندارها، این میراژهای پیشرفته، این موشکها، این کمکهای اطلاعاتی آمریکا، آواکسها که حرکت کشتی را به عراق اطلاع میدهند و آن هم میزند؛ اینها همه برای این است. این راهی است که آنها انتخاب کردند، اما اشتباه کردند، ما این مسأله را به آنها گفتیم. اولاً که اینها نمیتوانند به آن نقطه برسند که ما را از نفتمان محروم کنند، همانطور که نتوانستند.
چارهجوییاش را هم عرض میکنم که دو مرحله دارد، اگر همین مقدار کم کنند که گاهی کم میشود، ما هم مقابله به مثل میکنیم، البته عراق اینجا کشتی ندارد؛ چون نفت دیگر از اینجا صادر نمیکند. ما به دولتهای جنوب خلیجفارس گفتیم که یا شما کمکتان را به عراق قطع و کارش را محکوم کنید، بندرها را به رویش ببندید؛ چون این کار را میکند، ما به شما کاری نداریم و ما میدانیم. اگر این را نمیکنید؛ چون بندرهای شما، نفتهای شما و کمکهای شما، عراق را دارد یاری میکند، ما هم کشتیهای شما را میزنیم. بنابراین هر کشتی که از ما بزنند، یک کشتی از یک کشور سمت پایین خلیج فارس زده میشود. این کار سختی برای ما هم نیست؛ برای اینکه از آن چند کیلومتر آخر خلیج که بگذریم، این طرف دیگر همه در قلمرو قدرت ماست. در آن قسمتها اصلاً کسی حضور ندارد و هواپیماهای ما حرکت میکنند، در چند صد کیلومتر، هر کشتی را در هر گوشهای ببینند، یک موشک به طرف آن میپرانند و یا میروند بالای سرش، هر کاری که میخواهند میکنند.
البته ما مسؤولیت زدن هیچ کشتی را به عهده نمیگیریم، هنوز هم مشخص نیست که ما زده باشیم، اما ما گفتیم اگر بنا است ما از صدور نفت محروم بشویم، این کار را میکنیم، حالا هر چی شد. این به جنگ پنجاه ماهه ما بستگی دارد، ما به این آسانی نمیتوانیم از مسأله بگذریم بنابراین چارهجویی عمیقتر این است.
فرض کنید که آنها شرایطشان را زیاد کردند و موفق شدند، این فرض هم هست، ما منتفی هم نمیدانیم؛ یعنی اینقدر امکانات در اختیار عراق بگذارند که هیچ کشتی را نگذارند به خارک برسد. ما مثلاً از لاوان یک مقداری نفت میتوانیم صادر کنیم، به علاوه امکان دارد سریعاً لوله نفت را از مراکز نفتی یک مقدار آن طرفتر بکشیم که در تیررس عراق نباشد و آنجا نفت بفروشیم، یک مقدار خرج دارد. اسکله باید درست کنیم که این کار را هم اگر لازم شد میتوانیم انجام دهیم ولی کار فوری ما این خواهد بود که به عنوان مقابله به مثل، تنگه هرمز را میبندیم. تنگه هرمز را بستن؛ یعنی دنیا را به بحرانی کشیدن که آن طرفش معلوم نیست، برای اینکه ما جزیره خارک و جزیره قشم مان، اینها نزدیک تنگه هست، بعلاوه ما از این طرف هم با توپهای دور برد میتوانیم اینقدر گلوله روی تنگه بریزیم که کشتی نتواند عبور کند. کشتی امنیت میخواهد و اگر ما همیشه یک آتش توپخانه داشته باشیم، که کار سختی هم نیست، با همین توپهایی که گلولههایش را خودمان میسازیم، دیگر نفت هم نداشته باشیم، خودمان این را داریم. روی تنگه آتش میریزیم، به علاوه میتوانیم یک قایق بفرستیم که آنجا را ناامن کند. خیلی کار میتوانیم انجام دهیم.
تنگه هرمز را که ما بستیم، در واقع راه عراقیها و کل کشورهای خلیج فارس بسته میشود؛ یعنی روزی هشت میلیون، نه میلیون بشکه نفت به دنیا نمیرود. هشت میلیون بشکه نفت به بازارهای دنیا نرود، خیلی بدتر از آن روزی میشود که ما انقلاب کردیم. ما روزی که انقلاب کردیم، پنج شش میلیون بشکه نفت، چند ماه به بازارهای دنیا نرفت، نفت دوازده دلار شد، سی و شش دلار و بعد چهل دلار شد. حالا اگر چند ماه این تنگه بسته شد و هشت میلیون بشکه نفت به بازارهای دنیا نرفت، باید بشکهای نفت را هفتاد هشتاد دلار بخرد، حالا قیمت نفت کی برگردد دوباره به قبل، این برای دنیا بسیار دشوار میشود.
احتمال بحرانهای عظیم در دنیا میرود که تحملش برای آنها مشکل است، البته برای ما هم مشکل است. برای ما مشکل پیش میآید، البته اگر آن روز بشود، ما اعلام ریاضت خواهیم کرد و آن روز دیگر لازم نیست ما اینجا بمانیم و از اینجا جنگ را اداره کنیم، خودمان پا میشویم میرویم در جبههها و مردم هم باید طور دیگری زندگی کنند تا اینکه این بحران را پشت سر بگذاریم. شاید نتایج آن برای منطقه و دنیا خیلی خوب باشد، یک مشکل موقتی دارد اما بعدش سود فراوانی هم دنبال خواهد داشت، البته ما طالب چنین بحرانی نیستیم. اگر پیش آمد، بنابراین اصل، زدن کشتیها با آن برنامه است و چارهجویی ما هم این است، آمریکا و همه استکبار جهانی هم به این دلیل از صدام حمایت میکنند که ما را در جنگ در بن بست قرار دهند. الحمدللَّه تا به حال موفق نشدند و نتیجه معکوس بوده و در آینده هم خداوند شرشان را کم میکند.
مواد مخدر، مخصوصاً هروئین در بعضی نقاط رایگان و در بعضی جاها با پول علناً توزیع و پخش میشود، چرا جلوگیری نمیشود؟
واقعاً تلاش میکنیم، تلاش زیادی هم میشود، موفقیت هم خیلی کسب کردیم ولی در همان بحثی که قبلاً کردم، جواب شما بود، این جزو برنامههای دشمنان ماست. این که شما نوشتید مجانی میدهند، من نمیدانستم. حالا واقعاً مجانی هم موردی پیدا میشود البته همیشه رویه قاچاقچی ها این بوده که افرادی را معتاد کنند. هفت هشت بار که هروئین مجانی به یک جوان دادند، دیگر بعدش میآید به قیمت گزاف میخرد و این معمولی است؛ مثل تاجرهایی که میآیند اول یک مقداری مجانی میدهند؛ مثل این ویزیتورها که میآیند داروی مجانی را به پزشکها میدهند برای اینکه اینها با دارو آشنا بشوند. قاچاقچی ها هم همین کار را میکنند، میآیند مجانی میدهند و طرف را در دام میاندازند منتها آنها برای مقاصد سوء نیست، این برای مقاصد سوء است و برنامه سیاسی است، این واقعاً سیاسی است.
چند کانون تهیه مواد مخدر در دنیا هست، یکی از آن افغانستان است و یکی دیگر تایلند است، بیشتر در این قسمتها هست و نوعاً هم عوامل آمریکا و انگلستان یا سودجوها و عوامل پست سرمایهداری اینجا کار میکنند و اینجا منبع عظیم درآمد برایشان است. از اینها درست میکنند و میآورند در این کشورها، البته ما مبارزه کردیم و این طور نیست که حالا این قدر شده باشد. ایران در زمان شاه، راه عبور رسمی مواد مخدر بوده، اکثراً اینها از ایران عبور میکردند. برای اروپا و آمریکا و کشورهای مختلف دنیا، از همین جا عبور میدهند و میبرند.
ایران این قدر خوب مبارزه کرده که اینها با کشتی و لنج و چیزهای دیگر و از طرق دیگر برای راههای دور میبرند و اینجا هم خیلی گیر افتادند؛ ضمناً کار اطلاعاتی خوبی هم وزارت کشور کرده و اطلاعاتش را متمرکز کرده و ضربههای حسابی میزند. ما باید کمیتههایمان را و ژاندارمری، سپاه و دیگران را که در این جهت داریم، تقویت کنیم، با اینکه در حال تقویت کردن هستیم. انشاءاللَّه یک روزی ریشه کن خواهد شد ولی بدانید که این جنبه سیاسی دارد.
سوال: برخورد ادارات با مراجعین مناسب نیست. در این خصوص چه اقدامی شده است؟
در بعضی از ادارات بله آدمهای ناجور هنوز هستند، بقایای رژیم گذشته گاهی شیطنت میکنند، آدمهای ناباب ما داریم، یک مقدار باید خود مردم کمک کنند، ما هم دنبالش هستیم، ان شاءاللَّه یک برنامه بسیج عمومی باید ریخته شود برای ادارات و یک حرکت صحیحی بکنیم و احتیاج به یک حرکت جدی داریم. ما احساس میکنیم - من به این تقریباً یقین دارم و ایمان میآورم - که بدون یک حرکت وسیع جدی طولانی از این مشکلات فارغ نمیشویم، حالا زمانش و امکاناتش که رسید، انشاءاللَّه انجام میدهیم.
سوال: چرا پس از چهار سال طرح نوین ارتش، در حالی آماده طرح در مجلس میشود که اقشار مختلف ارتش، اشکالات اساسی و فراوانی نسبت به آن دارند:
از علل تهیه شدن طرحی شایسته، طرز برخورد کمیسیون دفاع در تهیه طرح فوق الذکر بوده است که همواره بصورت نوسانی برخورد کرده، لذا عقیدتی سیاسی ارتش به صورت حساب شدهای نتوانسته است در تهیه آن سهم داشته باشد که حساسیت موضوع لازم است که از هم اکنون برخورد سازمان یافته با آن بشود نه پراکنده و قشری .
این چیزی که نوشتند را من قبول ندارم، شاید خودشان هم وارد باشند ببینید در اینجا از همه نظر خواهی شده، نیروها اکثراً در ادارات خودشان جلسات داشتهاند، مشاوره داشتند، سمینار داشتند. نظرات همه را جمع کردند و به کمیسیون فرستادند و به همه نظرات رسیدگی کرده و آنچه که تشخیص داده شده بهتر است و از آن انتخاب کرده؛ یعنی، هر چه که رأی آورده.
من بعید میدانم و نمیخواهم بگویم حتماً نیست، ولی بعید میدانم یک نظر اصولی وجود داشته باشد در ارتش که به کمیسیون نرسیده باشد. این سه چهار سال که طول کشیده، تا بحال همه اینهایی که در ارتش هستند، همافرها، افسرها، درجهدارها، دیگران نامه نوشتند و نظراتشان را نوشتند و من هم همه اینها را به کمیسیون دادم. کمیسیون هم مطالعه کرده و چند بار این طرح تهیه شده ، کامل شده، پخش شده و دوباره برگشته، دیگر بیش از این نمیشد رویش معطل شویم و من، البته هنوز قضاوتی ندارم که همه اینها بهترین است، باز هم هست، حالا این در حدود دویست ماده هست، ماهها طول میکشد، در کمیسیون دفاع هنوز هم زمینه هست.
آقایان اگر نظری دارند، میتوانند تشریف ببرند به کمیسیون دفاع، اگر هم مقامی نیستند که دعوتشان کنند حداقل میتوانند نامه بنویسند و نظراتشان را بنویسند در شور دوم اجرا شود.
بیانصافی است که بگویم روی این طرح دقت نشده و یا کار نشده، اما مدعی شدن به اینکه این هم بی نقص است، پذیرفته نیست. حتماً یک نقصهایی توی آن خواهد بود؟ روحانی هم که ارتش را میشناسد، انصافاً از کسانی که خوب ارتش را میشناسد و طرفداری هم نسبت به هیچ یک از آقایان ندارند، نه به درجه دارند و نه به افسر به همافر و نه بر دیگری. نه این نیرو، نه آن نیرو، همه دلمان میخواهد که عدالت برقرار بشود، بهرحال اگر مسألهای هست بیاورید.
سوال: چرا مجلس به تصویب لوایح اساسی و زیربنایی نمیپردازد یا نمیخواهد دنبال تهیه چنین لوایحی برود؛ مانند کشاورزی. چرا نمایندگان در کمیسیون فعالیت مدون ندارند؟
ببینید، این طور نیست؛ اولاً که چند لایحه اساسی در آن دوره گذشته گذشت، این دوره هم چند لایحه اساسی در کمیسیونهای ما مطرح است. همین کشاورزی که میفرمایید، مجلس کار خودش را ول کرد و رفت در شورای نگهبان. برای اینکه شورای نگهبان یک نظری داشت. برای تأمین شورای نگهبان ما به مشکل خوردیم و حالا هم کمیسیون ویژه داریم، با شورای نگهبان دائماً در مشاوره هستند که مسأله را حل کنند، این طور نیست. آقایان یک عدهشان که روی این کار میکنند، خیلی هم زحمت میکشند ولی مسأله خیلی پیچیده است. مسأله اراضی کشاورزی، از این حرفها پیچیدهتر است و یا همین مسأله لایحه مالیات که اخیراً به مجلس آمده است، سیصد ماده است؛ یعنی، یک کتاب است که روی هر کلمهاش حساب شده. خطابه نیست؛ یعنی، کلمه به کلمه روی آن زحمت کشیدند و فعلاً هم کمیسیونها روی آن کار میکنند. خوب! این اساسی است، لوایح دیگر اساسی هم در مجلس وجود دارد. نمایندهها هم نسبتاً کار میکنند، البته بعضیهایشان خیلی فعال نیستند ولی اکثراً فعال و دلسوز هستند، نباید گفت که به کار زیر بنایی نمیرسیم.
سوال: یکی از اصول جنگ استفاده از موفقیت است و بدون زمان از دست دادن ضربه بعدی را زدن، چرا در جنگ عملیاتهای موفق ادامه نمییابد؟
این را من نمیتوانم الان اینجا جواب دهم که مثلاً چطور میشود بعد از عملیات فلان، ما عملیات را ادامه نمیدهیم. این چیزی نیست که من اینجا بتوانم به شما جواب دهم، یک دلیلهای خاصی دارد. آنها که گفتنی است ما در نماز جمعه هم گفتیم که یک ادلهای است که به آن دلیل ما بعد از یک عملیات، یک مقدار مهلت میدهیم به دشمن، اما مسائل واقعی را من اینجا نمیتوانم به شما بگویم.
استفاده از موفقیت تحقیقاً جزو اصول جنگ است؛ یعنی، در جنگ وقتی که آدم یک موفقیتی پیش آورد، باید پشتش ضربه بعدی را بزند؛ چون دشمن تعادلش را از دست داده و مواضع مستحکم ندارد و اگر مهلت دهیم آن طرفتر میرود و خودش را مستحکم میکند. این چیزی نیست که سربازها هم میدانند، بسیجیها هم میدانند، همه هم میدانند اما یک دلیلهایی دارد. بعضی از دلیلهای آن را ما گفتیم و بعضیهایش هم گفتنی نیست. فرماندهان میدانند که چرا این چنین میشود. مجملاً آنهایی که جنگ را اداره میکنند، جزو دلسوزترین آدمهایی هستند که برای جان خودشان هم هیچ ارزش قائل نیستند. آنها که آنجا هستند، واقعاً هم میخواهند جنگ را به خوبی تمام کنند، خوب هم کار میکنند ولی کار بسیار دشواری است، به شما دشواری را بعداً باید گفت، حالا نمیشود گفت.
سوال: در بطن جامعه نارضایتی رشد میکند ولو اینکه سطح ظاهری خوب مینماید و گزارشات زیبا و متملقانه باشد، آیا اقدامات جدی واقع بینانهتری از طرف مسؤولین لازم است؟
بهرحال باید این را قبول کرد که کم کم افرادی جزو ناراضیها قرار میگیرند، عواملش هم روشن است؛ مثلاً، همین اداراتی که شما گفتید یک عامل است؛ مسائل گرانی یک عامل است که یک عده که توقعات نامشروع دارند و آنها از ایشان گرفته میشود که یک عامل است؛ کمبودهایی که باز من گفتم خیلی نمیشود باز کنیم این مسأله را، شما این را کم نگیرید که یک سوم بودجه مملکت ما صرف جنگ میشود؛ یک سوم بودجه را شما در نظر بگیرید، قدری در نظر بگیرید یک سوم یعنی چه؟ ما در بودجه امسالمان که پارسال؛ مثلاً، اگر سیصدو پنجاه میلیارد تومان بودجه کل کشور باشد، پنجاه میلیارد تومان اول این، مال جنگ است، این کنار، ده، پانزده میلیارد تومان بابت بنیاد شهید که به خانوادههای شهدا میدهند، همین مقدار به بنیاد مهاجرین جنگ، بازسازی، اینها مستقیماً مال جنگ است.
امکانات فراوانی از دولت، بولدوزرها، تراکتورها، تریلرها، کامیونهای دیگر به جبهه میرود. در یک حمله ممکن است تعداد زیادی از بین برود. اینهایی که هر یکی از آنها برای ما چقدر با ارزش است. ما راهسازی فلان جا را تعطیل میکنیم و امکانات را برای یک عملیات و کارهای جبهه و جاده سازی میفرستیم و آنجا با یک گلوله میخوابد؛ یعنی، یک بولدوزر غولی که دارد آن طور کار میکند، یک گلوله میخورد به یک جایش و آتش میگیرد، خوابید، دیگر آهن پاره شد.
خرج جنگ خیلی زیاد است، به علاوه این همه آدم که آنجا هست و اضافه حقوقی که باید بدهیم، اینها که میروند جبهه، همهشان حقوق میگیرند، اضافه حقوق میگیرند. ارتشیها هم برای این کار اضافه حقوق میگیرند، یک چیز عظیمی است. این خرجها را اگر ما از آنجا برداریم و صرف کارهایی که شما در ذهنتان هست بکنیم و آن نیروها را بیاوریم و راهها ساخته میشود، برقرسانی میشود، فرودگاهها ساخته میشود، نیروگاهها ساخته میشود، خیابانها ساخته میشود، پارکها اصلاح میشود، خیلی کار میشود با آن یک سوم بودجه انجام داد. به علاوه اینها عامل گرانی هم هست. یک پولهایی هست آدم مثلاً خرج راه کند یا خرج سد کند یا خرج کشاورزی بکند که بازده دارد و این بازده میآید در جامعه، گران نمیشود.
در مقابل این پولهایی که ما در جنگ خرج میکنیم و غیر از اینهایی که به خارج میدهیم، اینها همه عامل تورم است؛ یعنی پول در جیب افراد میریزیم میآیند، بازار، جنس میخرند و در مقابلش هم جنس تولید نمیکنیم، پس پول در جامعه زیاد میشود و جنس کم میشود، این باعث تورم میشود. اصلاً از جمهوری اسلامی تعجب است که در این جنگ، این چنین تورمش را از کشورهایی که جنگ ندارند، بهتر مهار کرده است. ما نمیخواهیم مردم را گمراه بکنیم، واقعاً رشد تورم در کشور ما از کشوری مثل اسرائیل و امثال خیلی کشورهای دنیا، بسیار پایینتر است.
این طور فکر نکنید که این چنین که حالا همین جا فقط گرانی است. در عین حال با همه اینها باز گرانی است که ما میتوانستیم چیزی بکنیم، خب! جنگ است دیگر آقایان به مردم توضیح دهند، مردم را به اینگونه مسائل آشنا کنند، ما که نمیتوانیم به مردم در جلسات خصوصی، در رادیو بگوییم، به دشمنها نمیتوانیم این را اعلام کنیم اما میتوانیم به مردم بگوییم که محاسبه کنند، ببینند در چه وضعی هستند. قطعاً جنگ هم به هیچ وجه مصلحت نیست و ما وارد این مسأله نشدیم، دشمنان تحمیل کردند.
من راجع به جنگ بحثی میخواستم بکنم که ما اگر بخواهیم جنگ را قطع بکنیم، خطر عظیمی خودمان و منطقه و انقلاب و اسلام را تهدید میکند، راهی جز پیروزی ما بر صدام و حذف صدام از منطقه نیست و این را بدانید که اگر ما کوتاه بیاییم، خیلی چیزها را از دست دادهایم این هم احتیاج به بحث دارد.
سوال: در مورد رفتن روحانیان به جبهه و کمک به حزب: وقتی که یکی از شما را در جبهه میبینند تا خبرش به هر جا میرسد، اینها روحیهشان تقویت میشود، مردم هم تشویق میشوند و اهمیت دارد.
در مورد کمک به حزب، همانطور که میدانید حزب وضع مالیاش بسیار بد است، هیچ منبعی برای درآمد غیر از حقوق و شهریهای که بچهها میدهند، ما نداریم. کمکهای متفرقه هم برای حزب، آن گونه صلاح نیست البته دولت و اینها که پولی ندارند بدهند، اینکار هم درست نیست. ما گاهی از امام کمک میگرفتیم که آن هم حزب را تنبل میکند؛ یعنی، اگر حزب بنا باشد آن طور پولها را بگیرد، هیچ وقت حزب نمیشود، باید حزب در درون خودش باشد. کمکهای مردمی برای حزب، خوب است، افتخار است اگر مردم کمک کنند، وابستگی مردم به حزب بهتر میشود.
البته اعضای حزب بیشتر باید بدهند. مخصوصاً این کارخانهای که برای حزب بنا شده برای یک منبع درآمد، قبض سهام را شما میتوانید بخرید، دیگر مشکل هم نیست، هر یک از شما یکی دو سه نفر را پیدا کنید که ده تا بیست تا پنجاه تا از سهمهای هزار تومانی بخرند مالشان هم محفوظ است و در کارخانه میماند تا پنج سال سود به آنها نمیدهند، بعداً که حزب روی پای خودش ایستاد سود هم خواهند برد. حداقل این که اصل سرمایهشان برای این هفت هشت سال که محفوظ است، بعد هم ان شاءاللَّه سود هم خواهد برد.
از اینکه آقایان را خسته کردیم، عذر میخواهیم. ان شاءاللَّه که خداوند به شما و ما توفیق دهد.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته