سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع روحانیون حزب جمهوری اسلامی پیرامون هدف استکبار از طرح مسأله شیعه و سنی

سخنرانی آقای هاشمی در جمع روحانیون حزب جمهوری اسلامی پیرامون هدف استکبار از طرح مسأله شیعه و سنی

  • پنجشنبه ۶ دی ۱۳۶۳

 

 سخنرانی در جمع روحانیون حزب جمهوری اسلامی

    بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم

 »اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ و آلِهِ اَجْمعین«

 همانطور که انتظار می‏رفت، کم کم دشمنان اسلام این واقعیت را پذیرفتند که یک مبارزه‏ای بین اسلام و کفر از نظر ما و مبارزه‏ای بین شیعه و آنها آغاز شده است تا مدتی قبل، سعی می‏شد قضایا این گونه مطرح نشود و و تلاش می‏کردند که انقلاب را بیشتر یک انقلاب ایرانی مطرح کنند، ولی این تلاش‏ها به ثمر نرسید و اگر صحبتش از شیعه و انقلاب شیعی می‏شد، به این هدف که شیعه را در مقابل سنی قرار دهند؛ یعنی انقلاب شیعی و طبعاً جدای از دنیای وسیع اسلام قرار دهند، در این محدوده نگرش دارند و هدفشان هم روشن بود که چیست. حتی جنگ تحمیلی را هم حرکتی در همین راستا به شمار می‏آوردند.

 آدمهای رذل و بدتری هم وجود دارند در دنیای خودمان - که عاملهای آنها هستند - گاهی از این هم پایشان را بالاتر گذاشتند و مسأله مجوس را مطرح کردند، البته این را در همان ایرانیت و زمینه ملی‏گرایی که جهادالمجوس و این‏طور چیزها که در این مورد هم کتاب نوشته‏اند. هنوز هم هستند از این آدمهای درباری، وقتی که می‏خواهند به زبان خودشان حرف بزنند؛ یعنی به زبان به اصطلاح دینی حرف بزنند؛ اما عامل سیاستهای حاکم برخودشان باشند، به این‏گونه تعبیرات می‏پردازند ولی کم کم استکبار جهانی دید که از این‏طور چیزها، خیلی طرفی برنمی‏بندد.

 حالا دیگر آمده میدان دیگر؛ یعنی حسابی وارد میدان شده و هر چه سرش را زیر برف کرده که نبیند و دیده نشود، دیگران لااقل می‏بینند، اینجا دیگر اسلام مطرح است، علتش هم این است که در سراسر دنیا موج اسلام خواهی در نیروهای خالص اسلامی، چه شیعه و چه سنی کاملاً مشهود است. اگر کسی اخبار دنیای اسلام را آن طوری که هست مطلع شود که ما هم گاهی دیر مطلع می‏شویم، اما کم و بیش باگزارشاتی که از سفارتخانه‏هایمان و سایر مراکز خبری بدست می‏آوریم، انسان وقتی که نگاه می‏کند می‏بیند که یک حرکتی آرام آرام دارد قشر متحمس دنیای اسلامی را به خودش می‏گیرد و حرکت بوجود می‏آید.

 از آن دور دور که شما نگاه کنید، جاهایی مثل اندونزی که مسأله جدی شده؛ یعنی، یک مسأله جدی است که حالا در اندونزی مطرح است و آن اسلام خواهی نیروهای خالص است که به انواع و اقسام، مسأله دارند و با آن مواجه می‏شوند. کمی این طرفتر، مالزی از این حد هم گذشته، مالزی مسأله‏اش جلوتر از اندونزی است. در بنگلادش به طور صریح، حزب اسلام را می‏خواهند و مخفی هم نمی‏کنند. چند روز پیش نماز جمعه‏شان را در اولین بار در میدان میتینگ خواندند؛ یعنی امام جمعه حاضر شد و در میدان میتینگ احزاب، نماز جمعه خواندند. خیلی صریح می‏گویند، آنجا قدرت مردم هم خیلی قوی است، چهل و هشت ساعت دعوت به اعتصاب کردند، تقریباً همه کشور فلج شد، وقتی که مسلمانها دعوت به اعتصاب کردند. این که می‏گویند تقریباً، همینطور است؛ یعنی کمتر جایی باز بود. ادارات و مؤسسات و مغازه‏ها و شرکتهای حمل و نقل و همه جا تعطیل شد.
 پاکستان خودش هم سابقه داشته و حتی قبلاً هم وقتی که "بوتو" آن شرارتها را کرد، این "ضیاءالحق"، بنام اسلام توانست با مردم مقداری کنار بیایند و آن شرارتها را بخواباند، حالا هم خیلی خبرها در این گونه موارد است. دانشجویان مسلمان هند، مدتی پیش در دهلی سمیناری داشتند، یک نفر از این آقایان علما آنجا رفته بود، در سمینار یک چیزهایی خواسته بود بگوید که بوی تعرضی به جمهوری اسلامی داشته؛ یعنی می‏خواسته؛ مثلاً یک نوع انحرافی یا جنگجویی یا افراطی گری به ما نسبت دهد، دانشجویان در جلسه طغیان کرده بودند، جلسه را ترک کرده بودند و جلویش را گرفته بودند.

 افغانستان را هم که می‏بینید، مسلمانان چگونه حماسه درست می‏کنند، در مقابل بیش از صد هزار نیروهای ارتش سرخ که در تاریخ، ما نظیرش را نداریم. کشورهای خلیج فارس مسائل بسیار زیادی دارند و بیشتر این وحشتها و این سر و صدایی که دنیا دارد، از همین جا می‏ترسد. آنها؛ مثلاً، از بنگلادش ممکن است خیلی نترسند ولی از کشورهای خلیج فارس بیشتر از همه جا می‏ترسند، برای اینکه نیروهای پاک اینجا زیادند. بلااستثنا در همه کشورها هستند جایی مثل بحرین، هشتاد در صد مردمش، شیعه هستند، حالا ما از شیعه صحبت نمی‏کنیم، ما از اسلام حرف می‏زنیم. نیروهای اسلامی خالص سخت با اینکه تحت فشار هم هستند؛ یعنی به محض اینکه یک حرکتی می‏کنند، فوراً اینها را متهم می‏کنند که اینها عامل جمهوری اسلامی هستندو با این تبلیغاتی هم که علیه ما می‏شود و این مسأله تروریسم و این حرفهایی هم که می‏زنند زمینه‏اش از سابق آماده بود، اصلاً این فشارهای صدام روی عراقیها و مسلمانان برای همین بود. پیش از اینکه انقلاب ما پیروز شود، در عراق فشار برروی گُرده مسلمانان شروع شده بود و یادتان هست که پیش از پیروزی، سیل معاودین ایرانی، مهاجرین به اسم ایرانی که در عراق بودند، چقدر اینجا آمده بودند.

 تقریباً، حوزه نجف و این طور مکانها را تعطیل کرده بودند. شما در لبنان دارید خودتان می‏بینید. من چند روز پیش بود - هفت هشت روز پیش - یک مقاله‏ای خواندم. آمریکاییها یک تحلیلی داده‏اند که همه دستاوردهای آتاتورک در ترکیه در معرض خطر است و آنجا اصلاً یک گروه از آمریکاییها مشغول کار شدند که حرکتهای اسلامی را در ترکیه تهدید می‏کند؛ چون اینها روی این مسأله خیلی اتکا می‏کردند که ترکیه‏ایها آمدند و اصلاً حکومت لاییک شدند و آنها اسلام زدایی عجیبی کرده بودند، لباس متحدالشکل بود و زبان عربی را بکلی حروفش را هم از بین بردند و به جای آن، حروف لاتین است. نسل جوان ترکیه، نسل موجودش اصلاً حروف قدیم تُرک را نمی‏فهمند. حروف لاتین را گذاشتند و همه شعارهای اسلامی را باطل کرده بودند، حجاب ممنوع است. حالا یک حرکت وسیعی شده، قدم به قدم هم دارند اینها مجبور می‏شوند برای کارهای اسلامی امتیاز دهند. زمینه‏های خوبی در سوریه هست. در مصر و اخبارش را شما مرتب می‏فهمید. در کشورهای آفریقایی، خود الجزایر، حالا نسل جوان الجزایر سخت به نظام جمهوری اسلامی معتقدند. در اکثر کشورهای آفریقایی مسلمان این حالت وجود دارد. در جمع مسلمانهایی که متفرق هم هستند در دنیا، این طوری هست.

 ما خبرهایی از داخل شوروی داریم که امسال عاشورای مسلمانها، به دل نظام شوروی وحشت انداخته، عجیب عاشورا با سر و صدا و حماسه و حضور وسیع مردم برگزار شده که در این چهل پنجاه سال اخیر بی سابقه بوده و هر چه بگویم، حالا زیاد معطل می‏شویم. موج اسلام خواهی آن هم در طبقه جوان و کسانی که دنبال عدالت اسلامی هستند و از عدالت اجتماعی اسلام دم می‏زنند و با ارتجاع و با استعمار و با استکبار و با زورگویی دولتها و با زورگویی طبقه سرمایه‏دار و با اینها مخالفند، جایی پیدا کرده‏اند و امید پیدا کرده‏اند و راه افتاده‏اند، البته فشار هم روی آنها زیاد است ولی در گذشته معکوس بوده است.

 هفت هشت سال قبل از این، آمریکاییها از حرکتهای اسلامی در سطح محدودش، حمایت می‏کردند به نوعی لااقل ناراضی نبودند؛ به خاطر اینکه اینها را در مقابل کمونیست می‏دانستند و فکر می‏کردند هر چه روحیه اسلامی درون مردم زنده شود، کمونیسم میدان عملش محدود می‏شود و فکر هم نمی‏کردند که اسلام یک جریانی باشد که بتواند نظام داشته باشد. آنها اصلاً سخنانشان این بود که دیگر همچون اسلام هزار و چهار صد سال پیش، یک نظام با قدرت اداره جهان یا اداره کشور نخواهد شد. مظهر اسلام را یک دو نفر از روحانیهایی که در ذهن آنها، آن گونه مجسم شده بودند، می‏دانستند، فکر می‏کردند که حکومت و اقتصاد و فرهنگ و دانش و فن که سرشان نمی‏شود و اینها قانع هستند به اینکه مساجدشان مقداری شلوغتر شود، روضه خوانی باشد. معتقد بودند که ما فقط گورستانها و امامزاده‏ها و حرمها را گرم نگه‏داشته باشیم.

 آنها یک چنین تصوری از اسلام داشتند، لذا آن موقع برایشان هیچ نبود و عمدتاً در ذهن جوانها این بود که این گونه مراکز پایگاه برای امپریالیسم غرب است. در مقابل اینها، جوانها برای خودشان در برابر امپریالیسم غرب، جاهایی دیگری را انتخاب می‏کردند؛ در دانشگاهها یا در جاهای دیگری می‏رفتند و تجمع می‏کردند. با پیروزی انقلاب اسلامی که باز اینها هیچ امیدوار نبودند که ما بتوانیم نظاممان را سروسامان دهیم. وقتی که شروع کردیم و بدترین مشکلات ممکن را که آنها خیال می‏کنند هر یکی از آنها یک نظامی را از پا در می‏آورد، ما پشت سرگذاشتیم و جامعه‏مان را سروسامان دادیم، علیرغم تمام این توطئه‏ها که علیه ما کردند و فشارهایی که اینها آوردند و شیطنتهایی که کردند، از داخل و خارج، هر روز که می‏گذرد، ذهن مردم دنیا به این نقطه بیشتر آشنا می‏شود که نظام اسلام نه تنها می‏تواند ذهن مردم دنیا را به این نکته بیشتر آشنا کند بلکه بهترین مکتب هم هست؛ برای اینکه مشکلات موجود دنیا را بتواند حل کند.

 آدم، همین طوری از جنگ چیزهایی بگوید، شعاری دهد، حرفی بزند یک جور است، یک وقت آن واقعیت و آن چیزهای میدان را ببیند که آنها اینقدر پیش رفتند که در جنگ اسلحه‏هایی به عراق دادند که اگر جنگ با ما نبود، صدسال دیگر هم به یک کشور عربی نمی‏دادند.

 اینها نمی‏خواستند که این موشکهای دور بُرد را دست یک کشوری دهند که بالقوه یک روز در مقابل اسرائیل قرار می‏گیرد، اصلاً چنین فکری نمی‏کردند. این اکزوسهایی که فرانسویها در اختیار عراق گذاشتند که از راه دور با هدایت دقیق می‏رود سراغ کشتی از یک متری آب پرواز می‏کند، هیچ چیز هم نتواند آن را بزند. این طور چیزها را در دنیای امروز کسی به عراق نمی‏دهد که اگر اطمینان صددرصد به نظام عراق نداشته باشد. هر کشتی را که در هر گوشه دنیا در حال حرکت است، می‏توان با همین موشکها از پنجاه شصت کیلومتری منهدم کرد. این طور چیزی را حاضر نبودند که دست عراق دهند، به خاطر جمهوری اسلامی، این کار را کردند.

 تانکهای پیشرفته و اسلحه شیمیایی، این از آن چیزهایی است که وقتی که در جنگ پیدا شد، جنگ اول و دوم را خواباند، یعنی این قدر مؤثر بود که به عراق دادند. این اسلحه شیمیایی را هم صرفاً به خاطر اینکه رقیبی مثل ما این طرف میدان بود و اسلام را این طرف می‏دیدند به آنها دادند.

 این چهار سال جنگ را دیدند که این ملت اداره کرد با اینکه به هیچ جا، غیر از خودش متکی نبود و امروز هیچ جایی در دنیا نیست از کشورهای معمولی که بتواند جنگ را با اتکا به خودش اداره کند. جنگ متکی است به اسلحه‏های پیشرفته و چیزهای عجیب و غریب. هواپیماهای ما را شما می‏بینید؛ مثلاً این هواپیمای اف چهارده‏ها را که در دنیا فقط ما داریم و ریشه‏اش هم آمریکایی است. بعضی کشورها هم یک نوع دیگر از اینها را دارند که خیلی پیشرفته است و خیلی هم پیچیده است. اداره کردن اینها اصلاً در ذهنشان نبود که ارتش جمهوری اسلامی بتواند اینها را اداره کند، اینها را آمریکاییها اداره می‏کردند، لذا وقتی که ما پیروز شده بودیم، در دولت موقت همان وقتی که ما خودمان آنجا بودیم، مطرح شد که ما اینها را نمی‏توانیم اداره کنیم بنابراین اینها را به آمریکا بفروشیم. دولت موقت پیشنهاد کرد و گفت، این را بفروشیم، خود آنها هم آمدند که اینها را به ما پس بدهید. برای اینکه اینها وبال گردن شماست، شما که اینها را نمی‏توانید اداره کنید، اینها قطعه می‏خواهند، اینها موشک می‏خواهد، موشکهای فونیکس که اینها می‏زنند از نوع موشکهای خوب دنیاست، مقدار زیادی از آن را ندادند و آن مقداری که داده بودند، یک مقداری از آن در زمان بختیار قرار دادی بود که بختیار فسخ کرد. وقتی دیدند انقلاب پیروز می‏شود، تعداد زیادی را هم برگرداندند. آن مقدار که دست ما بود، خیلی‏هایش معیوب بود، آمریکاییها گذاشته بودند که هر وقت لازم شد خودشان تعمیر کنند. بچه‏های خود ما، آنها را تعمیر کردند و اینها را بکار بردند. هواپیماها بخوبی حفاظت شده و حالا چهار سال و اندی است که می‏جنگیم، از این هواپیماها، فقط دو سه تای آنها از بین رفته، آن هم نه در جنگ بلکه در حالت طبیعی و در پروازهای تمرینی و این طور چیزها ممکن است از دست برود.

 مشکل اقتصاد را آن قدری که به سرما ریختند، به هیچ کشوری نریخته بودند. تا به حال از این شیطنتها، محاصره‏ها و نخریدنها، نفروختنها، کارهای عجیب و غریبی که اینها کردند، حتی این قضیه اخیر اوپک هم، به حساب ما دارد می‏شود، آنها به نفت عربستان که نمی‏خواهند صدمه بزنند بلکه این کار را می‏خواهند انجام دهند که ما نتوانیم اقتصادمان را بگردانیم که باز دیدند اقتصاد را سرو سامان دادیم و در عین وضعیت جنگ، هر سال بودجه عادی را آوردیم مجلس و عمل کردیم و سازندگی کشور در حالت جنگ رشد تکاملی داشت.

 حالا ممکن است گاهی بعضیها که خیلی ایده آلیست هستند، خیلی توقعهای بالا دارند که چرا فلان جا نشد، اما واقعاً اینهایی که دارد می‏شود، با حفظ ادامه جنگ که ما یک سوم بودجه را خرج جنگ می‏کنیم، خیلی کار بزرگی است. اینها را بعد از جنگ باید گفت، ما حالا اگر بخواهیم مشکلات جنگ را بگوییم، ممکن است تضعیف روحیه کند، بعداً باید این حرفها روشن شود که وقتی می‏بینند چنین توانستند دانشگاهها را که فکر می‏کردند، ما اصلاً می‏بندیم. فکر می‏کردند اساتید و آن تیپهایی که تربیت کرده بودند با ما سازگار نیستند. دانشجویانی هم که آنها پذیرفتند، فکر می‏کردند که اینها هم همین طور با ما سازگار نخواهند شد، اصلاً می‏بندیم. بعد دیدند که دانشگاه را کمی معطل کردیم و بعد تصفیه کردیم و بعد بازشان کردیم.

 امروز به مقدار خیلی بیشتر از زمان قبل از انقلاب، دانشجو در دانشگاه است و با امنیت و آرامش و بخوبی تحصیل می‏کنند. برایشان قابل قبول نبود همه چیز را هر جا می‏بینند، فکر می‏کردند؛ مثلاً، مسائل بانکی از چیزهایی بود که تحلیل می‏کردند که روی دستمان می‏ماند. خوب! ما مسلمانیم با ربا مخالف هستیم، پس چه نظامی درست کنیم؟ دیدند که به این آسانی مسأله بانکها را جمهوری اسلامی حل کرد.

 حالا در این زمینه من نمی‏خواهم صحبت کنم. حرفم این است که اینها اوایل فکر می‏کردند که آنها نمی‏شود، آخوندها که نه قدرت سازماندهی دارند، نه قدرت اقتصادی دارند، نه قدرت اداری دارند، نه قدرت فنی دارند، نه قدرت نظامی دارند و کسی که در مدرسه فیضیه رشد کرده و همه زندگیش کتاب و مباحثه و حداکثر جلسات محدود به سخنرانی بوده، چه کار می‏تواند کند، فنی‏ها هم که با اینها نیستند. حالا دیدند این طور شد؛ یعنی بعد رفته رفته معلوم شد، می‏توانند، خوب هم می‏توانند؛ چون این ملت، به اینها اعتماد دارد، وارد میدان می‏شود و همین طور شد و کارها را حل کرد که می‏بینیم.

 وقتی از آن تحلیلهایی که می‏کردند، مأیوس شدند و به فکر افتادند که دیگر حالا واقعیت پیش آمده، جمهوری اسلامی و اسلام به عنوان یک مکتب، به عنوان یک راه، به عنوان یک سند برای هدایت افکار مردم، بطور کلی در سراسر دنیا و بخصوص بین مسلمانها بطور جدی مطرح است، دیگر نمی‏شود این را نادیده بگیریم؛ چکار باید کنند؟

 حالا همه این حرفهایی که من زدم، همین طور پیش آمد، حرف زدم. آن نکته‏ای که می‏خواستم بگویم این بود که اخیراً سمیناری، در اسرائیل گذاشتند که اخبارش را شما کم و بیش شنیدید و این سمینار را هم اعلان کردند، حالا چه لزومی دارد این سمینار اعلان شود! سمیناری که در دانشگاهها گذاشته می‏شود، سمینارهای معمولی و محدود و اینها اعلان که نمی‏شود، یک عده دانشمند را جمع می‏کنند و با هم می‏نشینند و در یک موضوعی بحث می‏کنند و نتیجه را هم گزارش می‏کنند، آن هم از این نوع.

 یک وقت سمینارهایی هست که به مسائل داخلی ربط دارند و می‏خواهند درباره یک موضوعی باشد؛ تبلیغ از یک نهادی کنند یا افکار عمومی را منحرف کنند. این نوع سمیناری که بررسی کنند، خطر حرکت شیعه را به قول خودشان و اسلام را به قول ما در دنیا، آن هم در اسرائیل و آن هم اعلان می‏شود، خبرش را به رسانه‏های خودشان و دیگران دهند، این یک چیز عجیبی است.

 این گونه سمینارها کم نیست. فکر نکنید که حالا این یکی بود، دو سال است که از این سمینارها همیشه و در همه جا هست و در اکثر کشورهای سلطه‏جو راجع به این موضوع، جلسه است و ایران شناسها و اسلام شناسها، شیعه شناسها، خاورشناسها و عرب شناسها را و آنهایی را که در این تیپ کار کردند، مدرسه رفتند، دوره دیدند و مستشرق بودند، اینها را جمع می‏کنند و اینها بررسی می‏کنند، اصل معارف ما را بررسی می‏کنند که اصلاً این افکار، از کجای معارف ما درآمده است.

 بعد گذشته ما، تاریخ شیعه، به دقت از زمان علی‏بن ابیطالب(ع) تا حالا زیر نظر است. گروههای مختلف شیعه را در ایران، در مصر، در آفریقای غربی، در هر جا که بوده، گذاشته‏اند در برنامه‏هایشان و دارند مطالعه می‏کنند که ببینند این حرکت را درست ریشه یابی کنند و بتوانند به دولتهایشان برای مقابله با این، تحلیلی دهند. اینکه حالا اعلان کرد؛ برای اینکه به نکته‏ای رسیده که چون آن طرف قضیه هم هست؛ یعنی وقتی که سیاست اینها این بود که ما را متهم کنند که از اسرائیل اسلحه می‏خریم، دیدید که هنوز هم می‏گویند، همین حالا هم عراقیها یا فلان می‏گویند.

 در اسرائیل با آن همه گرفتاری که خودش دارد، سمینار تشکیل می‏دهد که خطر جمهوری اسلامی را ریشه‏یابی کند و طریقه مواجهه با او را بررسی کند و این را هم اعلام کنند. این از یک جهت که در افکار دنیا مطرح می‏شود، برای ما خیلی خوب است و بسیار با ارزش است که روزگار به اینجا رسیده که دشمن ما که می‏خواستند بد نامیش را به ما بچسبانند، به خاطر دروغهایی که می‏گفتند - مجبور شود و اعلام کند که این کار را ما در دانشگاه موشه‏دایان می‏کنیم. شخصیتهایی هم که دعوت کرده‏اند، از کسانی هستند که از سراسر دنیا آورده‏اند.

 حالا آن گزارش قطعی اش را من هنوز دریافت نکردم، البته خیلی از آنها محرمانه است و به این زودی دست ما نمی‏رسد، بعداً باید از جاهایی دیگر اینها پیدا شود، اما آن چیزهایی که کم و بیش روی آنها کار شده، تکیه کردند؛ مثلاً، روی بی‏بندوباری جوانها که باید جوانها را ببریم به طرف بی‏بندوباری از طریق فحشاء، از طریق قاچاق، از طریق تبلیغات دیگر، از طریق ادبیات سطحی و زننده و از این طور چیزهایی که خودشان طراحی کردند. اتفاقاً در این نکته هم، در درجه اول خودشان ضرر می‏کنند.

 من یک روز در خطبه نماز جمعه گفتم: وقتی که موج فحشا و بی‏بندوباری را به نقطه‏ای بفرستند؛ آنهایی آلوده می‏شوند که ابتدا با ما مخالفند. اگر دشمنان ما آلوده شوند به فحشا و فساد، آنها دیگر سیاسی نیستند، ماهیت سیاسیشان را از دست می‏دهند، ضربه اول به خودشان می‏خورد، منتها آنها فکر می‏کنند وقتی که حریم عفت یک جامعه را شکستند، آن وقتی که به دیگران هم سرایت می‏کند. صحبت، سرایت بعدیش است؛ یعنی، این جوانهای ما که در جبهه‏ها می‏جنگند، در سپاه و در جهاد سازندگی و در بسیج و در کمیته‏ها هستند، می‏گویند که اینها آلوده می‏شوند، اینها را اگر امروز در آن لوس آنجلس هم ببریمشان، در هالیوود هم ببریمشان، آنجا می‏روند که آنها را آدم کنند، چادر سر آنها کنند.

 در درجه اول این نیروهای اسلامی که آلوده نمی‏شوند شما می‏بینید این بچه‏هایی که به اسم مبارزه با انقلاب فرار کردند و رفتند خارج، حالا نودو پنج در صدشان آلوده شده‏اند و در کثافت خانه‏ها، اصلاً فکر سیاست دیگر در سرشان نیست. یک پنج درصدی هنوز دوروبر خودشان می‏لولند که اصلاً آن تیپیند ولی اینها از ناچاریشان به این گونه اسلحه‏ها متوسل می‏شوند و به این راهها می‏افتند.

 درست در همین موقع روزنامه تایمز در دو شماره از شماره‏های خود مفصل در همین موضوع مقاله نوشته و رسیدگی کرده که این مایه انقلابی مردم ایران کجاست. این روحیه انقلابی که مردم اصلاً خسته نمی‏شوند کجاست؟ و روی این تکیه کرده‏اند که این دو سه بار اخیر که خبرگزاریهای خارجی آمدند، آنها را به جبهه‏ها آوردیم و رفتند، آنچه که اینها را ترسانده این بوده که از جبهه‏ها اکثراً این گزارش را دادند - البته بعضیها محرمانه و بعضیها در روزنامه‏هاشان - که ما در جبهه‏های ایرانیها، ذره‏ای علامت خستگی ندیدیم. بعضیهایشان نوشته‏اند که عجیب است که وقتی که هواپیماهای چند برابر سرعت صوت عراقی، از بالای سر اینها غرش‏کنان عبور می‏کند، اینها مثل ملخ به اینها توجه می‏کنند. اصلاً روحیه را این گونه مجسم کردند که آنها آنجا نشسته‏اند و صدای گلوله ترکش خمپاره و غرش تانکها برایشان مثل موسیقی است و یک تشبیهات این طوری کرده‏اند. وقتی که می‏بینند مایه اینها چه است که پنج سال، پنجاه و یک ماه جنگ اینها را ذره‏ای خسته نکرده، با اینکه مشکلات انقلاب هم در داخل کشور است. بعضیها هم تشبیه بر این کرده‏اند و گفته‏اند که اینها از یک منبع مرموزی تغذیه می‏شوند که باید آن منبع مرموز را پیدا کنیم، این مطالعات برای پیدا کردن این منبع مرموز و تغذیه است که این مردم ما دارند. آمریکائیها اخیراً دو تا گروه رسمی فرستادند منطقه و ملاقاتهایی کردند، مدتی هم ماندند و نتیجه مطالعات خودشان را به کمیته روابط خارجی کنگره، گزارش دادند که آنها خواندنی است.

 کل قضیه فعلاً به اینجا رسیده که اسلام به عنوان یک خطر برای دیو استعمار، امروز از درون ایران سربلند کرده، البته اینها اسمش را می‏گذراند شیعه، ما حرفی نداریم، البته ما به تشیع افتخار می‏کنیم، ما شیعه هستیم و اکثریت مردم ایران هم شیعه هستند. اما ما این انقلاب را انقلاب اسلامی نام نهادیم نه شیعی ، تنها آن کل اسلام است، لذا می‏بینیم برادران اهل سنت ما هم با ما همراهند، امروز به همان نسبت که علمای شیعی شهید می‏شوند، علمای اهل سنت هم در کردستان، در بلوچستان شهید می‏شوند. امروز همان طور که سراغ ائمه جمعه ما در شهرستانهای شیعه نشین می‏روند و حتی در روستاها و اینها را در کتابخانه‏هایشان شهید می‏کنند و آتش می‏زنند، این بهترین سند است از همینها و آنها خیلی عصبانی می‏شوند.

 این بهترین سندی است که این حرکت یک حرکت شیعی صرف نیست، شیعه به عنوان اسلام است. حالا باید برای این کار چاره‏جویی کنند. من هم خیال می‏کنم و پیش بینی می‏کنم که ما صحنه‏های درگیری طولانی و مبارزه وسیع و همه جانبه‏ای خواهیم داشت. اگر بخواهیم این خصلت انقلابی و اسلامی و ضد ظلم و ضد ستم این نهضت را حفظ کنیم و بخواهیم به عنوان حکومت سایه علی‏بن ابیطالب(ع) در دنیا حرف بزنیم، بسیار بسیار روشن است که ستمگران جهان نمی‏توانند با ما همراهی داشته باشند. اگر هم در سطح ظاهر با ما خوب برخورد کنند، ته دلشان با چنین جریانی سازگار نیست.

 اگر روزی دیدیم آمریکا تمایلی به ما نشان می‏دهد، دو دلیل می‏تواند داشته باشد، یا از ترسش است که باید به گونه‏ای تظاهر به خصومت نکند، یا از چیزی است که در ما دیده که ما دست از ادعاهای ضد ظلممان برداشتیم والا چه طور می‏شود کشوری که می‏خواهد بر پهنه گیتی ظالمانه حکومت کند و استثمار کند و محکوم کند، یک جریان انقلابی مخلص استقلال خواه و ستیزه‏جو با همه مظالم دنیا را نمی‏تواند بپذیرد. آشتی بین گرگ و میش، بین فرشته و شیطان، مثل آب و آتش معنا ندارد. مگر اینکه یا آب خاصیت آبی بودنش را از دست داده یا آتش سرد شود و در غیر اینصورت نمی‏شود، این هم مسأله روشنی است که بحثی نمی‏شود در مورد آن کرد.

 بنابراین من می‏خواستم خدمت برادرانمان در واحد روحانیون حزب جمهوری اسلامی عرض کنم که ما وارد مبارزه شدیم، فکر این نباید زیاد مغز ما را به خودش مشغول کند، بخصوص به این که ما یک جوری کوتاه بیاییم و یک حکومت راحتی با مردم مرفهی درست کنیم و خیالمان راحت باشد. کاری به کار چیزی نداشته باشیم، یک نانی بخوریم و راهی برویم و این نمی‏شود، اگر این‏گونه می‏خواستیم کنیم، زمان شاه همان طوری بصورت روحانی که مسؤول حوادث کشور هم نبودیم، زندگی می‏کردیم و دردسر ما هم خیلی کمتر بود.

 اگر ایده‏ای نداشتیم؛ یعنی، اگر بنا بود که ایده‏ای نمی‏داشتیم و راضی بودیم به اینکه امام یک مسجد باشیم، خطیب یک شهر باشیم، معلم یک کلاسی باشیم، همین گونه که بودیم، هر کسی یک کاری برای خودش داشت. اگر آن را می‏خواستیم دیگر نمی‏خواست اقدام کنیم ولی ما به عنوان مفسر اسلام، به عنوان پیاده کننده اسلام، به عنوان پیرو علی‏ابن ابیطالب(ع)، به عنوان پرچمدار عدالت بشریت، یک حرکتی کردیم. این حرکت، حرکت بسیار پر تلاشی است و بسیار پرزحمتی است آن "فَاَسْتَقِمْ کَما اُمِرتَ" که در سوره هود آمده، اگر این‏گونه باشد، پیغمبر(ص) هم که همین مشکلات حکومت را نه به عنوان حاکم داشت.

 مشکلاتی که پیغمبر در راه داشت، این گردن کلفتها و این منحرفها و کسانی که نمی‏خواستند عدالت اسلامی را بپذیرند، بنابراین پیغمبر(ص) را به آن زحمتها می‏انداخت و اینها به خاطر اهداف بلند پیغمبر(ص) بوده که صحبت از رفاه نیست، واقعاً، صحبت از آسایش نیست، صحبت از تلاش و رنج است و هر قدر که می‏توانیم. باید تلاش کنیم، فکر آسایش هم نباید باشیم. اگر در این راه ما سعادت شهادت پیدا کنیم، بسیار خوب است ولی ممکن است خیلی از ما لایق شهادت نباشیم، اما آنهایی که باشند و در این راه به فیض شهادت برسند، چقدر خوب است، این هم راه بسیار خوبی است.

 خداوند برای ما این وضع را پیش آورد، این نعمت عظیم را پیش آورد و نهراسید از اینکه بروید؛ مثلاً در مسجدها یا در محفلها، یک کسی بیاید بگوید یک چیز گران شده و یا یکی بگوید که اینجا یک پول سرمایه‏داری را گرفتند، این هم چیزی نیست. اگر بخواهید کار حسابی کنید، از این چیزها نترسید، کار خیلی جدیتر از این حرفهاست. امروز یک عده‏ای ناراضی می‏شوند، بخاطر یک کمبودهایی است. قحطیهای مدینه را شما ببینید. آن مشکلات شعب ابی‏طالب پیغمبر(ص) را ببینید، آن مسائلی که در طائف برای پیغمبر می‏خواندیم، و ما خودمان به مردم می‏گفتیم، ببینید اگر برای یک عده‏ای آسان باشد دو سه سال این گونه مبارزه کند، بعد هم یک کشور چهل میلیونی را بهشت کند و در آن بهشت بماند و هیچ کس هم از اطراف، کارش نداشته باشد، این انقلاب خیلی راحت بود، دیگر این طور شما، هیچ جا انقلاب نمی‏بینید.

 ویتنامی‏ها سی چهل سال جنگیدند - واقعاً سی‏چهل سال جنگیدند - جنگ؛ یعنی، از جنگی که می‏کنیم، یک وقتی بود چهار صد، پانصد هزار آمریکایی در ویتنام علیه مردم می‏جنگید، چهارصد پانصد هزار، با همه امکانات. قبلش هم فرانسه این کار را می‏کرد. حالا شما بروید ویتنام، از روستاهای بوشهر هم وضعشان بدتر است، از لامرد لار هم وضعشان بدتر است، هنوز در خیابانهایشان آن وسیله نقلیه خوبشان گاری است. اینجور پولی که مثلاً یک سفارتخانه‏ای را یک جایی باز کنند، ندارند.

 ویتنام از لحاظ آب و هوا و آن مسائل، خوب است. کشوری که سی چهل سال جنگیده می‏خواهد خودش را بسازد، افتاده به این زحمتها، وقتی که می‏رویم هند؛ مثلاً دهلی و آن هم قسمتهای خوبش می‏رویم، آدم برود در قسمتهای دیگر هند می‏داند چه خبر است که آن کشورهایی که انقلاب کردند، واقعاً هم انقلاب کردند و استکبار را به این روز انداخته و برای کشور خودشان فقط انقلاب کردند. این گونه است، حالا آقایان شما خیال کنید که همین جوری؛ مثلاً به زودی همه کارها درست می‏شود و هیچ کس نمی‏توانست درست کند آن گونه که شما فکر می‏کنید.

 اگر شاه در این مملکت مانده بود و این چهارپنج سال به اینجا رسیده بود و وضعی که برای خودش درست کرده بود. آن وابستگی شدید و اگر نفت را به همان صورت می‏کشید، دو سه سال دیگر نفت نداشت و به یک شکل دیگری می‏افتاد. الحمدللَّه خداوند اصل کشور را نجات داد و این یک تحلیل دیگری دارد. این بخشش اینجا نمی‏گنجد، حالا که نجات داده به این راه افتاد و تحقیقاً وضع اکثریت مردم - نود در صد مردم، نود و هشت درصد مردم - از پیش از انقلاب بسیار بسیار بهتر شده، یک عده‏ای ناراضی هم هستند. اگر به روستاها بروید - بنده خودم روستایی هستم - عدالت می‏بینند، همان چیزهایی که در تهران پیدا می‏شود، آنجا هم پیدا می‏شود. بعضی چیزهای روستایی خودمان را که همین تعاونیها آنجا می‏برند، برمی‏گردانند. قاشق، چنگال می‏برند آنجا، کسی نمی‏خواهد بخرد، برمی‏گردانند و به ما می‏دهند. روغن نباتی که می‏برند آنجا، تهران هم هست و به همان روستاهای آنجا هم می‏دهند، حتی گاهی اشتباه می‏کنند دستمال کاغذی هم همان جا می‏برند، آنها چیزهایی که اصلاً نمی‏خواهند مصرف کنند، می‏برند.

 وضع برای اکثریت مردم خیلی بهتر شده، یک عده‏ای هم ناراضی هستند، دیگر اینها را هم شما نمی‏توانید راضی کنید، آنهایی که شما می‏خواهید راضیشان کنید، باید همه را بریزید در حلقشان تا راضی شوند. بهرحال الحمدللَّه به طرف پیشرفت هستیم. حداقل روی مراممان، روی عقیده‏امان، روی عدالتی که ادعا کردیم و خدا به ما گفته، علی(ع) به ما گفته، پیغمبر(ص) به ما گفته، بایستیم. ان‏شاءاللَّه ما تا بحال که الگو شدیم؛ یعنی تا بحال همانطور که عرض کردم به عنوان یک انقلاب موفق قلمداد شدیم با اینکه بدترین روزها را هم گذراندیم، روزهای بهتر هم در پیش داریم.

 سوال: در خارج بین مردم شایع شده است که اختلاف نظر عمیق در حزب و همچنین اختلاف نظر بین شما و آقای خامنه‏ای هست، با اینکه بارها شما از آقای خامنه‏ای تجلیل و تعریف کرده‏اید و ایشان هم متقابلاً از شما، خواهشمندیم هر دو مورد را توضیح بفرمائید؟

 این را از بس که می‏گویید، کم کم جا می‏افتد. اینطور چیزها را همین طور جا می‏اندازند. معمولاً از کارهای ناصحیح این است که یک چیزی که حالا مثلاً شایعه‏ای بین عده‏ای هست، دائماً می‏گویند و پخش می‏شود. من عرض می‏کنم در مورد آقای خامنه‏ای، من پیش از انقلاب هم این گونه بود، از سالهایی که ایشان را شناختم، از حدود سال 38 ایشان را در درس آقای داماد شناختم. بعد هم یک سفری با هم رفتیم کربلا و بعد هم دیگر با هم علیه رژیم شاه مبارزه می‏کردیم. من دلم به دو سه نفر کشور در این انقلاب خوش بود. امام که جای خود داشتند، آیت‏اللَّه منتظری هم که در سطح ما نبودند، ایشان استاد ما بودند و ما به آنها متکی بودیم؛ اما واقعاً اگر یک روزی دسترسی به آقای خامنه‏ای نداشتم، آن روز احساس ضعف می‏کردم، واقعاً اینطوری بود، تعارف نمی‏کنم یک نیرویی بود که در انقلاب حضورش این گونه بود و حالا هم همین هست؛ یعنی، از آن روز تا بحال هیچ فرق نکرده؛ یعنی هر چه پیشتر می‏رویم، ایمانم بیشتر می‏شود.

 ایشان یک عنصر بسیار سطح بالایی است. آدم مخلص، با سواد، عادل، مجتهد، روشن، آگاه. این گونه نیست که کسی خیال کند که حالا مسائلی هست؛ مثلاً پستی، مقامی، همه این سمتها برای آقای خامنه‏ای مثل همان تعبیرهایی که حضرت امیر می‏کردند، من درباره ایشان می‏توانم بگویم، از لحاظ اینکه به این چیزها ارزش قائل نیستند. حالا من که در آن سطح نیستم، اصلاً تصور این مسأله در مغز ما سخت است، تعبیر بنده این است وقتی که من به طور جدی ببینم آقای خامنه‏ای یک چیزی بخواهند، اصلاً در این موضوع دیگر بحث نمی‏کنم، ایشان خواستند و من می‏پذیرم. این قدر به نظر ایشان اعتقاد دارم، با دید بلندی که نسبت به من دارند، همین گونه برخورد می‏کنند ولی اصلاً این بحثها خوب نیست که شود.

 ما در مورد حزب فکر می‏کنیم، یک واقعیتی هست؛ یعنی در حزب جریانهایی که وجود دارند، مثل کل جامعه خود آقایان روحانیون، شما هم که یک نوع فکر نمی‏کنید. در کل جامعه ما، در همین واحد حزب که من آقایان را می‏شناسم، می‏دانم طرز تفکرها با هم یک اختلافاتی دارد. این در میان علما هم هست، در بین مراجع سطح بالا هم هست، در مجلس هم هست، در جامعه هم هست، در نهادها هم هست.

 کل جامعه ما جریانهای فکری که حالا مسلمانهایش را ما می‏گوییم، دو نوع طرز تفکر هست؛ یک طرز تفکر آن که حالا یک قدری در مقابل هم قرار می‏گیرند، بعضیها بیشتر تمایل به دولتی کردن کارها و کم کردن دست پولدارها از مراکز اقتصادی و بعضیها هم بر عکس فکر می‏کنند، این مصلحت نیست، فکر می‏کنند که ضرر می‏کنیم. انگیزه‏های مردم را می‏کشیم، مردم فعالیت نمی‏کنند، هر دوشان هم مخلص هستند، حالا در بین اینها ممکن است نخاله این طرف باشد، هم آن طرف هم باشد، اما اصل جریانها، هر دوشان مخلص هستند، پاک هستند و ما باید با هم صمیمی باشیم و سر این مسائل نمی‏توانیم عقیده همدیگر را هم به این زودی صاف کنیم و بگردانیم به طرف خودمان، اینکه باید با هم رفیق باشیم و هر که اکثریت آورد، همان نظر حاکم می‏شود. چون هیچکدامش ضد اسلام نیست و اگر مصلحت این باشد، این اسلامی است، اگر آن هم باشد، آن اسلامی است. اینها مواضع جریان کار است.

 یک نوع کارشناسی است که ما در آن اختلاف پیدا می‏کنیم، انصافاً در حزب هم هست و من متأسفم، در حزب البته اینها در یک محدوده کوچکی با هم مقابل می‏شوند، گاهی بیش از حد لازم در مجلس هم این گونه هست، اما در مجلس کاملاً صمیمی هستند، در حزب هم باید همین طور باشند و با هم رفیق باشند.

 آقایان علما اجازه ندهید در حضورتان افرادی که اختلاف دید دارند، در این‏گونه مسائل با هم کینه‏ای داشته باشند، عداوتی داشته باشند، همدیگر را طرد کنند. از این کارها نکنند، ولی هست. در اصل من به هر دو جریانی که در حزب وجود دارد و بقول بعضیها سر جریانی که وجود دارد، به همه‏شان علاقمندم و من حاضرم با هر سه این جریان؛ یعنی، هر یکی از اینها حاکم بشوند و دولت از آنها باشد و کار دست آنها باشد با آنها کار کنم، واقعاً حاضرم، همچنان با خیال راحت و فکر نمی‏کنم اینها آدمهای بی‏دینی هستند. عدالت می‏خواهند، وقتی که آمدند میدان، ممکن است هر یکیشان برخورد با مشکلاتی کنند و خودشان تعدیل کنند، به طرف صحیح برگردند، چون پایه صحیح است.

 سوال: خواهشمنداست راجع به از سرگیری حملات عراق بر نفتکشها و تأیید آمریکا از اینکار و چاره‏جویی ایران توضیح بفرمایید.

 ببینید اینها مدتی است که راه منحصر به فرد تحمیل صلح را این می‏دانند، تحلیل واقعی قضیه این است که ایران پول نداشته باشد؛ چون، اگر ما پول نداشته باشیم و نتوانیم مخارج روز مره‏مان را تأمین کنیم و مهمات بخریم و نیرو اعزام کنیم، فکر می‏کنند که اینها نمی‏توانند بجنگند، البته از لحاظ ظاهرِ قضیه، آدم سطحی نگاه کند، اینها راه را پیش خودشان درست انتخاب کردند، راهش هم همین است که ما را از خارک محروم کنند؛ یعنی، اگر ما نفت صادر نکنیم ما حالا لااقل در ارز خارجیمان؛ یعنی در تهیه چیزهایی از خارج، به بیش از شصت هفتاد درصد، به نفت متکی هستیم، این که معلوم است در بودجه داخلیمان هم - ریالی - باز به همین متکی هستیم.

 اینها فکرشان این است که ایران نفت صادر نکند، دو سه ماه که گذشت عاجز می‏شود. به همین منظور به عراق اسلحه پیشرفته دادند. این سوپراتاندارها، این میراژهای پیشرفته، این موشکها، این کمکهای اطلاعاتی آمریکا، آواکس‏ها که حرکت کشتی را به عراق اطلاع می‏دهند و آن هم می‏زند؛ اینها همه برای این است. این راهی است که آنها انتخاب کردند، اما اشتباه کردند، ما این مسأله را به آنها گفتیم. اولاً که اینها نمی‏توانند به آن نقطه برسند که ما را از نفتمان محروم کنند، همانطور که نتوانستند.

 چاره‏جویی‏اش را هم عرض می‏کنم که دو مرحله دارد، اگر همین مقدار کم کنند که گاهی کم می‏شود، ما هم مقابله به مثل می‏کنیم، البته عراق اینجا کشتی ندارد؛ چون نفت دیگر از اینجا صادر نمی‏کند. ما به دولتهای جنوب خلیج‏فارس گفتیم که یا شما کمکتان را به عراق قطع و کارش را محکوم کنید، بندرها را به رویش ببندید؛ چون این کار را می‏کند، ما به شما کاری نداریم و ما می‏دانیم. اگر این را نمی‏کنید؛ چون بندرهای شما، نفتهای شما و کمکهای شما، عراق را دارد یاری می‏کند، ما هم کشتیهای شما را می‏زنیم. بنابراین هر کشتی که از ما بزنند، یک کشتی از یک کشور سمت پایین خلیج فارس زده می‏شود. این کار سختی برای ما هم نیست؛ برای اینکه از آن چند کیلومتر آخر خلیج که بگذریم، این طرف دیگر همه در قلمرو قدرت ماست. در آن قسمتها اصلاً کسی حضور ندارد و هواپیماهای ما حرکت می‏کنند، در چند صد کیلومتر، هر کشتی را در هر گوشه‏ای ببینند، یک موشک به طرف آن می‏پرانند و یا می‏روند بالای سرش، هر کاری که می‏خواهند می‏کنند.

 البته ما مسؤولیت زدن هیچ کشتی را به عهده نمی‏گیریم، هنوز هم مشخص نیست که ما زده باشیم، اما ما گفتیم اگر بنا است ما از صدور نفت محروم بشویم، این کار را می‏کنیم، حالا هر چی شد. این به جنگ پنجاه ماهه ما بستگی دارد، ما به این آسانی نمی‏توانیم از مسأله بگذریم بنابراین چاره‏جویی عمیقتر این است.

 فرض کنید که آنها شرایطشان را زیاد کردند و موفق شدند، این فرض هم هست، ما منتفی هم نمی‏دانیم؛ یعنی اینقدر امکانات در اختیار عراق بگذارند که هیچ کشتی را نگذارند به خارک برسد. ما مثلاً از لاوان یک مقداری نفت می‏توانیم صادر کنیم، به علاوه امکان دارد سریعاً لوله نفت را از مراکز نفتی یک مقدار آن طرفتر بکشیم که در تیررس عراق نباشد و آنجا نفت بفروشیم، یک مقدار خرج دارد. اسکله باید درست کنیم که این کار را هم اگر لازم شد می‏توانیم انجام دهیم ولی کار فوری ما این خواهد بود که به عنوان مقابله به مثل، تنگه هرمز را می‏بندیم. تنگه هرمز را بستن؛ یعنی دنیا را به بحرانی کشیدن که آن طرفش معلوم نیست، برای اینکه ما جزیره خارک و جزیره قشم مان، اینها نزدیک تنگه هست، بعلاوه ما از این طرف هم با توپهای دور برد می‏توانیم اینقدر گلوله روی تنگه بریزیم که کشتی نتواند عبور کند. کشتی امنیت می‏خواهد و اگر ما همیشه یک آتش توپخانه داشته باشیم، که کار سختی هم نیست، با همین توپهایی که گلوله‏هایش را خودمان می‏سازیم، دیگر نفت هم نداشته باشیم، خودمان این را داریم. روی تنگه آتش می‏ریزیم، به علاوه می‏توانیم یک قایق بفرستیم که آنجا را ناامن کند. خیلی کار می‏توانیم انجام دهیم.

 تنگه هرمز را که ما بستیم، در واقع راه عراقیها و کل کشورهای خلیج فارس بسته می‏شود؛ یعنی روزی هشت میلیون، نه میلیون بشکه نفت به دنیا نمی‏رود. هشت میلیون بشکه نفت به بازارهای دنیا نرود، خیلی بدتر از آن روزی می‏شود که ما انقلاب کردیم. ما روزی که انقلاب کردیم، پنج شش میلیون بشکه نفت، چند ماه به بازارهای دنیا نرفت، نفت دوازده دلار شد، سی و شش دلار و بعد چهل دلار شد. حالا اگر چند ماه این تنگه بسته شد و هشت میلیون بشکه نفت به بازارهای دنیا نرفت، باید بشکه‏ای نفت را هفتاد هشتاد دلار بخرد، حالا قیمت نفت کی برگردد دوباره به قبل، این برای دنیا بسیار دشوار می‏شود.

 احتمال بحرانهای عظیم در دنیا می‏رود که تحملش برای آنها مشکل است، البته برای ما هم مشکل است. برای ما مشکل پیش می‏آید، البته اگر آن روز بشود، ما اعلام ریاضت خواهیم کرد و آن روز دیگر لازم نیست ما اینجا بمانیم و از اینجا جنگ را اداره کنیم، خودمان پا می‏شویم می‏رویم در جبهه‏ها و مردم هم باید طور دیگری زندگی کنند تا اینکه این بحران را پشت سر بگذاریم. شاید نتایج آن برای منطقه و دنیا خیلی خوب باشد، یک مشکل موقتی دارد اما بعدش سود فراوانی هم دنبال خواهد داشت، البته ما طالب چنین بحرانی نیستیم. اگر پیش آمد، بنابراین اصل، زدن کشتی‏ها با آن برنامه است و چاره‏جویی ما هم این است، آمریکا و همه استکبار جهانی هم به این دلیل از صدام حمایت می‏کنند که ما را در جنگ در بن بست قرار دهند. الحمدللَّه تا به حال موفق نشدند و نتیجه معکوس بوده و در آینده هم خداوند شرشان را کم می‏کند.

 مواد مخدر، مخصوصاً هروئین در بعضی نقاط رایگان و در بعضی جاها با پول علناً توزیع و پخش می‏شود، چرا جلوگیری نمی‏شود؟

 واقعاً تلاش می‏کنیم، تلاش زیادی هم می‏شود، موفقیت هم خیلی کسب کردیم ولی در همان بحثی که قبلاً کردم، جواب شما بود، این جزو برنامه‏های دشمنان ماست. این که شما نوشتید مجانی می‏دهند، من نمی‏دانستم. حالا واقعاً مجانی هم موردی پیدا می‏شود البته همیشه رویه قاچاقچی ها این بوده که افرادی را معتاد کنند. هفت هشت بار که هروئین مجانی به یک جوان دادند، دیگر بعدش می‏آید به قیمت گزاف می‏خرد و این معمولی است؛ مثل تاجرهایی که می‏آیند اول یک مقداری مجانی می‏دهند؛ مثل این ویزیتورها که می‏آیند داروی مجانی را به پزشکها می‏دهند برای اینکه اینها با دارو آشنا بشوند. قاچاقچی ها هم همین کار را می‏کنند، می‏آیند مجانی می‏دهند و طرف را در دام می‏اندازند منتها آنها برای مقاصد سوء نیست، این برای مقاصد سوء است و برنامه سیاسی است، این واقعاً سیاسی است.

 چند کانون تهیه مواد مخدر در دنیا هست، یکی از آن افغانستان است و یکی دیگر تایلند است، بیشتر در این قسمتها هست و نوعاً هم عوامل آمریکا و انگلستان یا سودجوها و عوامل پست سرمایه‏داری اینجا کار می‏کنند و اینجا منبع عظیم درآمد برایشان است. از اینها درست می‏کنند و می‏آورند در این کشورها، البته ما مبارزه کردیم و این طور نیست که حالا این قدر شده باشد. ایران در زمان شاه، راه عبور رسمی مواد مخدر بوده، اکثراً اینها از ایران عبور می‏کردند. برای اروپا و آمریکا و کشورهای مختلف دنیا، از همین جا عبور می‏دهند و می‏برند.

 ایران این قدر خوب مبارزه کرده که اینها با کشتی و لنج و چیزهای دیگر و از طرق دیگر برای راههای دور می‏برند و اینجا هم خیلی گیر افتادند؛ ضمناً کار اطلاعاتی خوبی هم وزارت کشور کرده و اطلاعاتش را متمرکز کرده و ضربه‏های حسابی می‏زند. ما باید کمیته‏هایمان را و ژاندارمری، سپاه و دیگران را که در این جهت داریم، تقویت کنیم، با اینکه در حال تقویت کردن هستیم. ان‏شاءاللَّه یک روزی ریشه کن خواهد شد ولی بدانید که این جنبه سیاسی دارد.

 سوال: برخورد ادارات با مراجعین مناسب نیست. در این خصوص چه اقدامی شده است؟

 در بعضی از ادارات بله آدمهای ناجور هنوز هستند، بقایای رژیم گذشته گاهی شیطنت می‏کنند، آدمهای ناباب ما داریم، یک مقدار باید خود مردم کمک کنند، ما هم دنبالش هستیم، ان شاءاللَّه یک برنامه بسیج عمومی باید ریخته شود برای ادارات و یک حرکت صحیحی بکنیم و احتیاج به یک حرکت جدی داریم. ما احساس می‏کنیم - من به این تقریباً یقین دارم و ایمان می‏آورم - که بدون یک حرکت وسیع جدی طولانی از این مشکلات فارغ نمی‏شویم، حالا زمانش و امکاناتش که رسید، ان‏شاءاللَّه انجام می‏دهیم.

 سوال: چرا پس از چهار سال طرح نوین ارتش، در حالی آماده طرح در مجلس می‏شود که اقشار مختلف ارتش، اشکالات اساسی و فراوانی نسبت به آن دارند:

 از علل تهیه شدن طرحی شایسته، طرز برخورد کمیسیون دفاع در تهیه طرح فوق الذکر بوده است که همواره بصورت نوسانی برخورد کرده، لذا عقیدتی سیاسی ارتش به صورت حساب شده‏ای نتوانسته است در تهیه آن سهم داشته باشد که حساسیت موضوع لازم است که از هم اکنون برخورد سازمان یافته با آن بشود نه پراکنده و قشری .

 این چیزی که نوشتند را من قبول ندارم، شاید خودشان هم وارد باشند ببینید در اینجا از همه نظر خواهی شده، نیروها اکثراً در ادارات خودشان جلسات داشته‏اند، مشاوره داشتند، سمینار داشتند. نظرات همه را جمع کردند و به کمیسیون فرستادند و به همه نظرات رسیدگی کرده و آنچه که تشخیص داده شده بهتر است و از آن انتخاب کرده؛ یعنی، هر چه که رأی آورده.

 من بعید می‏دانم و نمی‏خواهم بگویم حتماً نیست، ولی بعید می‏دانم یک نظر اصولی وجود داشته باشد در ارتش که به کمیسیون نرسیده باشد. این سه چهار سال که طول کشیده، تا بحال همه اینهایی که در ارتش هستند، همافرها، افسرها، درجه‏دارها، دیگران نامه نوشتند و نظراتشان را نوشتند و من هم همه اینها را به کمیسیون دادم. کمیسیون هم مطالعه کرده و چند بار این طرح تهیه شده ، کامل شده، پخش شده و دوباره برگشته، دیگر بیش از این نمی‏شد رویش معطل شویم و من، البته هنوز قضاوتی ندارم که همه اینها بهترین است، باز هم هست، حالا این در حدود دویست ماده هست، ماهها طول می‏کشد، در کمیسیون دفاع هنوز هم زمینه هست.

 آقایان اگر نظری دارند، می‏توانند تشریف ببرند به کمیسیون دفاع، اگر هم مقامی نیستند که دعوتشان کنند حداقل می‏توانند نامه بنویسند و نظراتشان را بنویسند در شور دوم اجرا شود.

 بی‏انصافی است که بگویم روی این طرح دقت نشده و یا کار نشده، اما مدعی شدن به اینکه این هم بی نقص است، پذیرفته نیست. حتماً یک نقصهایی توی آن خواهد بود؟ روحانی هم که ارتش را می‏شناسد، انصافاً از کسانی که خوب ارتش را می‏شناسد و طرفداری هم نسبت به هیچ یک از آقایان ندارند، نه به درجه دارند و نه به افسر به همافر و نه بر دیگری. نه این نیرو، نه آن نیرو، همه دلمان می‏خواهد که عدالت برقرار بشود، بهرحال اگر مسأله‏ای هست بیاورید.

 سوال: چرا مجلس به تصویب لوایح اساسی و زیربنایی نمی‏پردازد یا نمی‏خواهد دنبال تهیه چنین لوایحی برود؛ مانند کشاورزی. چرا نمایندگان در کمیسیون فعالیت مدون ندارند؟

 ببینید، این طور نیست؛ اولاً که چند لایحه اساسی در آن دوره گذشته گذشت، این دوره هم چند لایحه اساسی در کمیسیونهای ما مطرح است. همین کشاورزی که می‏فرمایید، مجلس کار خودش را ول کرد و رفت در شورای نگهبان. برای اینکه شورای نگهبان یک نظری داشت. برای تأمین شورای نگهبان ما به مشکل خوردیم و حالا هم کمیسیون ویژه داریم، با شورای نگهبان دائماً در مشاوره هستند که مسأله را حل کنند، این طور نیست. آقایان یک عده‏شان که روی این کار می‏کنند، خیلی هم زحمت می‏کشند ولی مسأله خیلی پیچیده است. مسأله اراضی کشاورزی، از این حرفها پیچیده‏تر است و یا همین مسأله لایحه مالیات که اخیراً به مجلس آمده است، سیصد ماده است؛ یعنی، یک کتاب است که روی هر کلمه‏اش حساب شده. خطابه نیست؛ یعنی، کلمه به کلمه روی آن زحمت کشیدند و فعلاً هم کمیسیونها روی آن کار می‏کنند. خوب! این اساسی است، لوایح دیگر اساسی هم در مجلس وجود دارد. نماینده‏ها هم نسبتاً کار می‏کنند، البته بعضیهایشان خیلی فعال نیستند ولی اکثراً فعال و دلسوز هستند، نباید گفت که به کار زیر بنایی نمی‏رسیم.

 سوال: یکی از اصول جنگ استفاده از موفقیت است و بدون زمان از دست دادن ضربه بعدی را زدن، چرا در جنگ عملیاتهای موفق ادامه نمی‏یابد؟

 این را من نمی‏توانم الان اینجا جواب دهم که مثلاً چطور می‏شود بعد از عملیات فلان، ما عملیات را ادامه نمی‏دهیم. این چیزی نیست که من اینجا بتوانم به شما جواب دهم، یک دلیلهای خاصی دارد. آنها که گفتنی است ما در نماز جمعه هم گفتیم که یک ادله‏ای است که به آن دلیل ما بعد از یک عملیات، یک مقدار مهلت می‏دهیم به دشمن، اما مسائل واقعی را من اینجا نمی‏توانم به شما بگویم.

 استفاده از موفقیت تحقیقاً جزو اصول جنگ است؛ یعنی، در جنگ وقتی که آدم یک موفقیتی پیش آورد، باید پشتش ضربه بعدی را بزند؛ چون دشمن تعادلش را از دست داده و مواضع مستحکم ندارد و اگر مهلت دهیم آن طرفتر می‏رود و خودش را مستحکم می‏کند. این چیزی نیست که سربازها هم می‏دانند، بسیجیها هم می‏دانند، همه هم می‏دانند اما یک دلیلهایی دارد. بعضی از دلیلهای آن را ما گفتیم و بعضیهایش هم گفتنی نیست. فرماندهان می‏دانند که چرا این چنین می‏شود. مجملاً آنهایی که جنگ را اداره می‏کنند، جزو دلسوزترین آدمهایی هستند که برای جان خودشان هم هیچ ارزش قائل نیستند. آنها که آنجا هستند، واقعاً هم می‏خواهند جنگ را به خوبی تمام کنند، خوب هم کار می‏کنند ولی کار بسیار دشواری است، به شما دشواری را بعداً باید گفت، حالا نمی‏شود گفت.

 سوال: در بطن جامعه نارضایتی رشد می‏کند ولو اینکه سطح ظاهری خوب می‏نماید و گزارشات زیبا و متملقانه باشد، آیا اقدامات جدی واقع بینانه‏تری از طرف مسؤولین لازم است؟

 بهرحال باید این را قبول کرد که کم کم افرادی جزو ناراضیها قرار می‏گیرند، عواملش هم روشن است؛ مثلاً، همین اداراتی که شما گفتید یک عامل است؛ مسائل گرانی یک عامل است که یک عده که توقعات نامشروع دارند و آنها از ایشان گرفته می‏شود که یک عامل است؛ کمبودهایی که باز من گفتم خیلی نمی‏شود باز کنیم این مسأله را، شما این را کم نگیرید که یک سوم بودجه مملکت ما صرف جنگ می‏شود؛ یک سوم بودجه را شما در نظر بگیرید، قدری در نظر بگیرید یک سوم یعنی چه؟ ما در بودجه امسالمان که پارسال؛ مثلاً، اگر سیصدو پنجاه میلیارد تومان بودجه کل کشور باشد، پنجاه میلیارد تومان اول این، مال جنگ است، این کنار، ده، پانزده میلیارد تومان بابت بنیاد شهید که به خانواده‏های شهدا می‏دهند، همین مقدار به بنیاد مهاجرین جنگ، بازسازی، اینها مستقیماً مال جنگ است.

 امکانات فراوانی از دولت، بولدوزرها، تراکتورها، تریلرها، کامیونهای دیگر به جبهه می‏رود. در یک حمله ممکن است تعداد زیادی از بین برود. اینهایی که هر یکی از آنها برای ما چقدر با ارزش است. ما راهسازی فلان جا را تعطیل می‏کنیم و امکانات را برای یک عملیات و کارهای جبهه و جاده سازی می‏فرستیم و آنجا با یک گلوله می‏خوابد؛ یعنی، یک بولدوزر غولی که دارد آن طور کار می‏کند، یک گلوله می‏خورد به یک جایش و آتش می‏گیرد، خوابید، دیگر آهن پاره شد.

 خرج جنگ خیلی زیاد است، به علاوه این همه آدم که آنجا هست و اضافه حقوقی که باید بدهیم، اینها که می‏روند جبهه، همه‏شان حقوق می‏گیرند، اضافه حقوق می‏گیرند. ارتشیها هم برای این کار اضافه حقوق می‏گیرند، یک چیز عظیمی است. این خرجها را اگر ما از آنجا برداریم و صرف کارهایی که شما در ذهنتان هست بکنیم و آن نیروها را بیاوریم و راهها ساخته می‏شود، برق‏رسانی می‏شود، فرودگاهها ساخته می‏شود، نیروگاهها ساخته می‏شود، خیابانها ساخته می‏شود، پارکها اصلاح می‏شود، خیلی کار می‏شود با آن یک سوم بودجه انجام داد. به علاوه اینها عامل گرانی هم هست. یک پولهایی هست آدم مثلاً خرج راه کند یا خرج سد کند یا خرج کشاورزی بکند که بازده دارد و این بازده می‏آید در جامعه، گران نمی‏شود.

 در مقابل این پولهایی که ما در جنگ خرج می‏کنیم و غیر از اینهایی که به خارج می‏دهیم، اینها همه عامل تورم است؛ یعنی پول در جیب افراد می‏ریزیم می‏آیند، بازار، جنس می‏خرند و در مقابلش هم جنس تولید نمی‏کنیم، پس پول در جامعه زیاد می‏شود و جنس کم می‏شود، این باعث تورم می‏شود. اصلاً از جمهوری اسلامی تعجب است که در این جنگ، این چنین تورمش را از کشورهایی که جنگ ندارند، بهتر مهار کرده است. ما نمی‏خواهیم مردم را گمراه بکنیم، واقعاً رشد تورم در کشور ما از کشوری مثل اسرائیل و امثال خیلی کشورهای دنیا، بسیار پایینتر است.

 این طور فکر نکنید که این چنین که حالا همین جا فقط گرانی است. در عین حال با همه اینها باز گرانی است که ما می‏توانستیم چیزی بکنیم، خب! جنگ است دیگر آقایان به مردم توضیح دهند، مردم را به اینگونه مسائل آشنا کنند، ما که نمی‏توانیم به مردم در جلسات خصوصی، در رادیو بگوییم، به دشمنها نمی‏توانیم این را اعلام کنیم اما می‏توانیم به مردم بگوییم که محاسبه کنند، ببینند در چه وضعی هستند. قطعاً جنگ هم به هیچ وجه مصلحت نیست و ما وارد این مسأله نشدیم، دشمنان تحمیل کردند.

 من راجع به جنگ بحثی می‏خواستم بکنم که ما اگر بخواهیم جنگ را قطع بکنیم، خطر عظیمی خودمان و منطقه و انقلاب و اسلام را تهدید می‏کند، راهی جز پیروزی ما بر صدام و حذف صدام از منطقه نیست و این را بدانید که اگر ما کوتاه بیاییم، خیلی چیزها را از دست داده‏ایم این هم احتیاج به بحث دارد.

 سوال: در مورد رفتن روحانیان به جبهه و کمک به حزب: وقتی که یکی از شما را در جبهه می‏بینند تا خبرش به هر جا می‏رسد، اینها روحیه‏شان تقویت می‏شود، مردم هم تشویق می‏شوند و اهمیت دارد.

 در مورد کمک به حزب، همانطور که می‏دانید حزب وضع مالی‏اش بسیار بد است، هیچ منبعی برای درآمد غیر از حقوق و شهریه‏ای که بچه‏ها می‏دهند، ما نداریم. کمکهای متفرقه هم برای حزب، آن گونه صلاح نیست البته دولت و اینها که پولی ندارند بدهند، اینکار هم درست نیست. ما گاهی از امام کمک می‏گرفتیم که آن هم حزب را تنبل می‏کند؛ یعنی، اگر حزب بنا باشد آن طور پولها را بگیرد، هیچ وقت حزب نمی‏شود، باید حزب در درون خودش باشد. کمکهای مردمی برای حزب، خوب است، افتخار است اگر مردم کمک کنند، وابستگی مردم به حزب بهتر می‏شود.

 البته اعضای حزب بیشتر باید بدهند. مخصوصاً این کارخانه‏ای که برای حزب بنا شده برای یک منبع درآمد، قبض سهام را شما می‏توانید بخرید، دیگر مشکل هم نیست، هر یک از شما یکی دو سه نفر را پیدا کنید که ده تا بیست تا پنجاه تا از سهمهای هزار تومانی بخرند مالشان هم محفوظ است و در کارخانه می‏ماند تا پنج سال سود به آنها نمی‏دهند، بعداً که حزب روی پای خودش ایستاد سود هم خواهند برد. حداقل این که اصل سرمایه‏شان برای این هفت هشت سال که محفوظ است، بعد هم ان شاءاللَّه سود هم خواهد برد.

 از اینکه آقایان را خسته کردیم، عذر می‏خواهیم. ان شاءاللَّه که خداوند به شما و ما توفیق دهد.

    والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته