سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع دبیران حزب جمهوری اسلامی استانها و شهرستانها پیرامون اهمیت وحدت و مزمّت تفرقه

سخنرانی آقای هاشمی در جمع دبیران حزب جمهوری اسلامی استانها و شهرستانها پیرامون اهمیت وحدت و مزمّت تفرقه

  • پنجشنبه ۲۹ دی ۱۳۶۲

 سخنرانی در جمع دبیران حزب جمهوری اسلامی در استانها و شهرستانها

 »اَلْحَمْدُلِلَّهِ ربِّ الْعالَمین وَ اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ آلِهِ اَجْمعین«

 از زیارت برادرانی که جزء بهترین همفکران و همراهان ما هستند و به خاطر گروه تشکیلاتی و تشخیص ضرورت تشکیلات یک همکاری وسیعی را در سراسر کشور هم دارند خیلی خوشحالم و از این فرصت که با محبت شما پیش آمده و اینجا تشریف آوردید استفاده می‏کنم و بعضی از چیزهایی که فکر می‏کنم مهم است که در این جمع مطرح بشود، در سراسر واحدهای حزبی از طریق شما به اعضای حزب و دوستان و هواداران و همفکران دیگری که داریم  گرچه عضو حزب نیستند - برسد و امیدوارم که بتوانیم از این صحبتها به نتایج خوبی هم برسیم که یکی از این نتایج دردهای موجود را بتواند معالجه کند. و لذا یک مقداری از آخر وقت را می‏گذارم برای آن که اگر ابهامی در این بحث باشد با سؤال و جواب حل شود. یک مطلب به عنوان مطلب قرآنی عرض می‏کنم و براساس آن، این مطلب مربوط به خودمان را، حزب، جامعه و انقلاب را. یک نکته از قرآن استفاده می‏شود که آیات فراوانی هم روی این نکته تکیه دارند و آن این است که معمولاً در تاریخ ادیان و اجتماعات بشری یک خطری وجود دارد و این است که یک عده‏ای تمایلات و هواهای نفسانی خودشان را یا عمداً و منافقانه و یا از روی ظن و گمان و حدس و به اصطلاح اجتهاد غلط یا اجتهاد کم پایه و بی‏پایه، به جای معارف حق می‏گذارند و آن را محور قرار می‏دهند. مراجعه کنید به آیاتی که تکیه روی هوا هست. و همچنین در تاریخ ادیان آن جائیکه اختلافات مطرح می‏شود ببینید چقدر قرآن مسأله اختلافات را و درگیریها را روی هواها می‏برد بیشتر از آنکه روی تشخیص‏ها ببرد این تازه رتبه خوشی است که یک ظنی هم روی آن است یعنی دنبال گمان می‏روند و هوای نفس و خیلی جاها این ظن را هم ندارد و همین هوای نفس است تکیه می‏شود و من این را الان به طور ملموس در زندگی جامعه اسلامی خودمان در رابطه با بعضی اختلافات می‏بینم که گاهی بروز می‏کند این یک حالتی است که طبیعی است که در بشر هست که مایل است تمایلات خودش را یا برداشتهای خودش را - که اینجا دیگر ظن و تخمین رویش می‏آید و اضافه می‏شود به تمایلات - به حساب آن اصل معرفت قرار دهد و براساس آن نفی و اثبات کند و یکی را تفکیر کند و یکی را تعدیل کند و بسته‏بندی کند و اینها این خطر بسیار بد و جدی است در ادیان گذشته و بعد از انبیاء چنین حالاتی پیش آمده و بر همین اساس فرقه‏هایی به وجود آمده است. مخصوصاً خبرها بعد از انبیاء است یعنی موقعی است که دیگر محور و آن حجت - حجت مورد اجماع  از دست می‏رود وقتی که حجت هست حجت قطع می‏کند درگیریها را وقتی که حجت مورد اجماع نبود، حججی بودند که بخشی از جامعه آنها را قبول داشتند دیگر آن قطع نمی‏شود و اختلافات می‏ماند و لذا رسالتهای بعدی و نوعاً تاریخ رسالت‏ها این طور است.

 که بعد از آنکه پیامبری می‏آمد و می‏رفت و دوباره دعواها از نقطه هوی شروع می‏شود و به نزاع می‏رسید و جامعه انسجامش را از دست می‏داد و پیغمبر بعدی می‏آمد که رفع اختلاف کند که آیه کُنَّ الناس خیلی این مطلب را توضیح می‏دهد یعنی حرکت تاریخی و سیر نبوت را روی این خط دارد می‏برد. در جامعه و انقلاب ما گر چه این رسالت و نبوتی نیست گر چه رسالت قطع شده است دین اسلام محور است. منتهی محوری است که همان مسائل که مطرح می‏شده است همان مسائل، همان شکل مطرح است. فرقه‏های گوناگونی که حالا در اسلام هستند همین مسأله را دارند و در خود هر مذهبی هم چنین چیزهایی ممکن است پیش بیاید که خود انقلاب ما امروز یک نهضتی است براساس اسلام و تفسیر اسلام است و تأویل اسلام در بسیاری از مسائل پیش می‏آید اینجا همین گونه چیزها هست و باید الان خیلی مواظب باشیم و نهایت بیداری را ما باید داشته باشیم که مبادا دچار یک تفرقه بین معنایی بشویم.

الحمدللّه تا امروز این 5 سال انقلاب را به خیر و خوبی گذراندیم یعنی آن اسکلت انقلاب و اسکلت امت در محور خط امام محفوظ مانده، تفرقه‏هایی گاهی جوانه زده و بعد یا حذف شده یا نتوانسته رشد کند. الحمدلله یک نقطه مثبتی بر زندگی ما هست که یک محور عملی دارد یعنی اختلافات بیشتر توی حرف است و بیشتر در محاورات کلاسیک و محفلی است. به عمل که برسیم مطلب روشن است. بالاخره قانون اساسی یک چیزهایی قرار داده، این مجلس شورای اسلامی است که باید تشخیص دهد و هر چه که تصویب کرد باید برود شورای نگهبان اگر با اسلام و انقلاب با دید آنها مخالف نبود این می‏شود محور عمل و این قانون می‏شود حالا هر کس که مخالف است و نظرش نمی‏خواند و باید متابعت کند و خوشبختانه امام هم تأکید کردند که این قانون واجب می‏شود به عنوان یک حکم واجب در جامعه مطرح می‏شود.

 پس از لحاظ عملی هیچ دلیلی نداریم که با هم اختلاف داشته باشیم این محور عمل روشن است. حتی اگر در شورای نگهبان اختلاف بود می‏رود حکم آنجا خوب ما خیلی موارد داریم که فقهای شورای نگهبان که شش نفرند مواردی هست که سه نفر این طرف هستند و سه نفر آن طرف هستند و هیچ چیزی اثبات نمی‏شود. مواردی هست چهار نفر این طرف و دو نفر آن طرف اثبات می‏شود همه فقیه و عادل هستند و منصوب امام هستند یعنی همان جا هم با حفظ اختلاف حکم رسمیت خودش را پیدا می‏کند.

 بنابراین، از لحاظ عمل راهمان روشن است می‏آئیم بر سر تشخیص‏های متفرقی که در مقدمات و جاهای دیگر هست و انواع افکاری که در جامعه وجود دارد این چیزی نیست که ما بگوییم به طور انشایی که ما نصیحت کنیم و موعظه کنیم یا خواهش کنیم و بگوییم که شما همه مثل هم بفهمید این نمی‏شود. هیچوقت در دنیا این طور نبوده و نخواهد بود آیات قرآن صریح است که این گونه اختلافات ما تا قیامت و تا انسان، انسان است و تشخیص به عهده او گذاشته شده است، این حرف هست یک وقت کسی ممکن است فکر کند که حالا که این اختلاف است بیاییم حزب را یکسره کنیم همین از یک سری افرادی که یک جور فکر می‏کنند اینها را اینطور جمع کنیم یعنی یک جریان فکری را جمع کنیم و بگوییم شما حزب، آنها دیگه نه، اینها نمی‏شود، اولاً اگر از یک حدودی تجاوز کنیم مسائل فکری را که پیش‏بینی نمی‏توان کرد و دائماً مسأله پیش می‏آید و حالا در بخش بعدی حرفم خواهم گفت که اختلافات ما اکثراً اجرایی و کارشناسی است نه دینی.

 خیلی زود دوباره اختلاف پیش می‏آید، اگر یک جریان فکری - حالا دو جریان محسوس در جامعه و در خط امامی‏ها هست - را بیایید حزب کنید به محض اینکه دیگران رفتند اینها روی یک جریان اختلاف پیدا می‏کنند و دوباره یک جریان می‏شوند. تحقیقاً این طور است آن روزی که بنی‏صدر در این جامعه بود و لیبرالها به عنوان یک روزنه‏ای در سیاست مطرح بودند، اصلاً کسی به این حرفها فکر نمی‏کرد، حزب جمهوری اسلامی، مجاهدان انقلاب اسلامی، انجمن اسلامی معلمان و دانشجویان خط امام و همه آن جریاناتی که وجود داشتند همگی با هم یک اعلامیه می‏دادیم و ائتلاف بزرگ درست می‏کردیم در مقابل لیبرالها. در مجلس هم همینطور بود در همه این جریانات با هم متحد بودند در مقابل اینها، به محض اینکه یکی از آنان طرد می‏شدند و می‏رفتند یک قدری سرمان فارغ شد حالا حرفهای خودمان پیش خودمان مطرح شده و ما هم به هر حال مثل هم فکر نمی‏کنیم.

 پس این می‏ماند؛ یعنی تا قیام قیامت این مسائل می‏ماند یعنی همه مسائل و همه فروعی که توضیح‏المسائل هست که بسیاری هم تشخیص موضوع است و نه تشخیص حکم، اگر حتی اینها را هم پیغمبر یکی‏یکی گفته بود و پایش را مهر زده بود و برای ما گذاشته بود و وقتی که می‏خواستیم عمل کنیم و توی این زمان پیش می‏آمد یک چیزهای جدیدی از اینها منشعب می‏شد که در عمل ما باز دو جور می‏فهمیدیم. ظرافت کاری اینجاست که با حفظ این حق تشخیص برای دیگران یک محور عملی قرار بدهیم و با آن محور و افراد صالح و آنهایی که حسن نیت دارند و می‏خواهند همکاری کنند صمیمانه غمخواریم. و وقتی که مثلاً رأی‏گیری می‏کنیم وقتی که صد نفر هستیم. پنجاه و یک نفر، رأی دادند این را دیگر خودمان قرار دادیم. حکم الهی نیست که اکثریت هر چه گفت این راه حل عرفی است یعنی چون اختلاف هست بالاخره یکی را عمل کنیم تنها راه حل عقلانی که در جهان هست یا یک رهبری قاطع باشد و بگوید این و این باید تمام شود این است که رهبری نمی‏تواند و نباید هر جا حضور داشته باشد.

 می‏گویند اکثریت و اکثریت تنها راه عقلایی است. وقتی که پنجاه و یک نفر گفتند این و آن چهل ونه نفر گفتند آن. آن چهل و نه نفر باید بگویند که ما همراه هستیم اگر غیر از این باشد، متلاشی می‏شویم و جنگ درمی‏گیرد و دعواست و هیچ جامعه‏ای نمی‏تواند روی پای خودش بایستد مسأله ظریفی که من می‏خواستم اینجا مطرح کنم این است که در این گونه اختلافات هوا و هوس که عرض کردم و تمایلات اینجا پیش می‏آید هر کسی اگر این حق را بداند. البته ممکن است عقیده‏اش این باشد یا حداقل ظن شما این باشد و بی‏جهت که حرف نمی‏زند اگر این را بگوید که ما مسلمان هستیم و دیگران مسلمان نیستند. یکی را اسمش را بگذارد متعهد و یکی را لاابالی. این گناه است این همین جایی است که تمایلات خودش را محور قرار می‏دهد و دیگران را نفی می‏کند، یکی خودش اسمش را بگذارد طرفدار مستضعف و یکی را طرفدار سرمایه‏دار بگذارد این مترقی و آن مرتجع. این الفاظ را بسازیم و سر این الفاظ آن هم در چیزی که به ما مربوط نیست دعوا کنیم. و تفرقه درست کنیم. این خیلی هوشیاری می‏خواهد که آدم عمل نکند. من یک مقدار واضح‏تر حرف می‏زنم که ابهامی در این حرفها، وقتی که می‏روید در این واحدهای حزبی نباشد.

 الان دو جریان فکری - در حقیقت کارشناسی و عملی است - توی جامعه ما در خط امامی‏ها و حتی در حزب جمهوری اسلامی، در مجلس و شورای نگهبان، و شما مراجع، حوزه علمیه، ائمه جمعه، مطرح است که در کل جامعه اسلامی خالص ما حتی آنها که در جبهه دارند می‏جنگند. یعنی همانهایی که بر روی مین می‏روند و قطعه قطعه می‏شوند دو جور طرز تفکر ممکن است داشته باشند از آنها که ما دیگر مخلص‏تر نداریم. آنها که برای خدا آنجا دارند جانشان را می‏دهند دیگر مسلمان جدی فداکار هستند دیگر هوا و هوس پشت صحنه نبرد و دم میدان مین دیگر نمی‏آید سراغ آدم و آن طرز تفکر ممکن است باشد یک طرز تفکر این است که اگر بیاییم دست بخش خصوصی را باز بگذاریم و دولت در کارهای مردم کمتر دخالت کند و انگیزه‏های مشخصی را میدان بدهد و دولت فقط نظارت کند این به صلاح جامعه است. کار زیاد می‏شود، تولید زیاد می‏شود. یک عده‏ای پول‏دارتر می‏شوند و این پول‏دارتر شدن هم به نفع جامعه می‏شود این یک طرز تفکر است که خیلی‏ها طرفدار دارد. یک طرز تفکر دیگر هم دارد که فکر می‏کند اگر دولت دخالت نکند و بعضی کارها را قبضه نکند از طریق بانکها، از طریق کشاورزی و توزیع و تولید و واردات و صادرات امثال اینها، این منجر می‏شود که یک عده زیادی پول‏دار شوند و یک عده‏ای محروم شوند و جامعه دو قطبی شود یک عده پرخور شوند و این خطر پیش می‏آید و فکر می‏کنیم که این به نفع جامعه و اسلام نیست یک طرز تفکر داریم که بیشتر از این طریق عمل شود بین اینها هم، همه در یک درجه نیستند بعضی‏ها می‏خواهند فرض کنید پنجاه درصد دست دولت باشد، بعضی‏ها می‏گویند 30% دست دولت باشد بعضی‏ها می‏گویند 20% دست دولت باشد اینهایی هم که می‏گویند بخش خصوصی این طور نیست که بگویند همه‏اش دست بخش خصوصی باشد یک مقدار فرض کنیم صادرات باشد، واردات باشد بعضی‏ها می‏گویند بخشی از صادرات باشد یکی می‏گوید بانک باشد و تعاونی نباشد و یک چیزهای این طوری که حد معینی هم ندارد، همه اینها کارشناسی است یعنی این اختلاف، اختلاف دینی نیست ممکن است طرز تفکر این طرف باشد یا آن طرف باشد یک بازاری ممکن است هر طرز تفکری داشته باشد.

 یک مجتهد هر طرز تفکری دارد به نظر بنده به همه اینها چون ما با آنها آشنا هستیم اگر مصلحت هر یک را تشخیص داده باشیم. اینها همه با اسلام می‏سازد، اسلام هیچ ابایی ندارد که در بسیاری از بخشها دولت کنترلش را زیادتر کند اگر مصلحت بود و کردیم این خلاف شرع نیست. از آن طرف هیچ ابایی ندارد اگر بخش خصوصی را اگر مصلحت بود بیشتر میدان دهیم. تا اینکه انگیزه‏هایی که گفتیم به وجود بیاید. بسته به تشخیص مصالح و امکانات موضعی است که وجود دارد. ممکن است وارد شود و بخورد و مواردی را حکم کند همه‏اش این طور نیست که موضوع باشد. اگر این دو طرز تفکر وجود دارد. ما باید حق را بدهیم که این طرف این طور فکر کند، آن طرف آن طور فکر کند در جلسات با هم بنشینند و بحث کنند اگر از نظر منطقی یکی پیروز شد و طرف دیگر قانع شد بهتر است، اگر نشد هر یک از اینها اکثریت آوردند آن می‏آید میدان و عمل می‏کند اگر دیدیم نتیجه نداد منطقی که نشد حل کنیم. این یکی را جامعه انتخاب می‏کند و بررسی گردد این جور عمل می‏کند ممکن است خسارتی هم این وسط به بار بیاید ولی چاره‏ای نیست دیگر اینها یک چیزهایی نیست که ما بیاییم همدیگر را متهم کنیم تحقیقاً حالا من لااقل از حزب صحبت می‏کنم آنهایی که با هم هستیم. آنهایی که می‏گویند دولت بیشتر حمایت کند. کمتر از آنهایی که می‏گوید نکنند، مسلمان نیستند و من این را شهادت می‏دهم و آنهایی که می‏گویند بخش خصوصی بیشتر فعال باشد طرفداریشان از مستضعفین کمتر از اینهایی که می‏گویند نباشد، نیست یعنی این مسئله برای ما حل است اصل قضیه را یعنی همه ما قبول داریم که باید از مستضعفان حمایت شود و همه ما هم قبول داریم که اسلام باید محور باشد، همه ما قبول داریم که این محوریت اسلام به این شکل است که رهبری، مجلس، شورای نگهبان. اگر چیزی را مجلس قبول کرد و شورای نگهبان هم تأیید کرد و رهبر هم رد نکرد این یک حکم اسلامی است برای ما همه این را قبول داریم. اگر یک چیزی را مجلس قبول نکرد و شورای نگهبان هزار بار هم بگوید اسلامی است تصویب نمی‏شود. مجلس شرط اولی است که باید اول باشد. اگر این تصویب کرد و شورای نگهبان قبول کرد حتی اگر دو نفر قبول کردند و چهارنفر قبول نکردند، حتی به فرض اینکه در مجلس باسوادتر از شورای نگهبان می‏باشند باز هم محور درست نشده و قضیه عملی نیست و حکم نشده است. اگر شورای نگهبان هم قبول کرد و رهبر فرمودند که من قبول ندارم مرجع تقلید هستند ایشان اگر بگویند که قبول ندارم همه باطل می‏شود راه به این روشنی است و حرفها روشن است و دلیل ندارد که ما به سطح پایین که می‏رسیم به جان هم بیفتیم. این علماء هستند، مجتهدهای عالی مقام در خود شورای نگهبان ممکن است با هم اختلاف داشته باشند دعوا که ندارند این نظر و رأی‏اش این است و او هم نظرش این است.

 وقتی که می‏آییم پایین‏تر در یک حوزه حزبی با هم اختلاف کردند سر این دو مسأله با هم دشمن می‏شوند این دیگر شیطان است. اینجا حرف یک کلمه است و اینکه ما هوا و هوس خودمان و تمایلات خودمان را یک قدم بالاتر و تشخیص‏های خودمان اینها را محور قرار ندهیم و دیگران را نفی کنیم بگوییم بله من اینجور می‏فهم و او آن طوری می‏فهمد البته من هم عقیده دارم حرف خودم حرف است اگر می‏فهم معلوم می‏شود که حق است برای پیاده کردن حق خودم هم تلاش می‏کنم فکر می‏کنم، همراه پیدا می‏کنم، فکر می‏کنم هم رأی پیدا می‏کنم و رأی بیشتر پیدا می‏کنم، فکر می‏کنم اینها حق است. این جوری صحیح عمل کند هیچ عیبی ندارد شما تلاش کنید که یک اکثریتی در جهت حرف خودتان پیدا کنید وقتی که اکثریت شدید این می‏شود محور عمل. اگر ما این طور منطقی رفتار کنیم آینده این خط را در زمان امام ترسیم کنیم آینده جامعه ما و انقلاب ما و حرکت اسلامی ما تا حدودی بیمه می‏شود و از شر درگیری هوا و هوس و تمایلات شخصی که گاهی می‏خواهد حاکم شود، دیگران را نفی کند ما نجات پیدا کنیم من با صراحت به برادران - دبیران حزب می‏گویم که وقتی که تشریف می‏برید به حوزه‏ها، البته این حرف مرا نوار خواهید کرد و نوارش را بدهید، آقایان این تشخیص ماست. ما که از مؤسسان حزب جمهوری اسلامی هستیم در شورای مرکزی و در واحدهای پایین‏تر با این دو طرز تفکر آشنائیم و ما هر دو طرف را مسلمان و متعهد و صمیمی و علاقمند به اسلام و انقلاب می‏دانیم و با هم، همکاری می‏کنیم و در خارج از حزب هم همین است و در مجلس هم همین است.

 هر کسی ممکن است عیوبی داشته باشد که مسأله این نیست، مسأله در این اختلاف، این اختلاف برداشت و اختلاف فهم و یا اختلاف در تشخیص حکم، اگر آنجایی که حق اجتهاد دارند و یا تشخیص موضوع - آنجایی که دیگر تشخیص موضوع برای عرف است موضوع خاص فن نباشد - در این گونه موارد باید با هم صمیمی باشیم و هیچگونه ناهماهنگی در حزب نباشد و این مقدار اختلاف تشخیص هم ضرر ندارد و مفید است و الاّ اگر فرض هم می‏کردیم که ضرر دارد چاره‏ای نیست. اگر این دریچه اختلاف را بستید و یکپارچه کردید اینجا در مسائل دیگر اختلاف پیش می‏آید ما باید خودمان را آماده کنیم برای یک حرکت اصولی در جامعه و آن این که در اختلافات به حکم قرآن مراجعه کنیم به مرجع و به اولوالامر و به مجلس و شورای نگهبان و رهبر. در اختلافات موضوعی هم با اکثریت عمل کنیم و آنجایی که به عهده خودمان گذاشته شده تابع رأی اکثریت باشیم و وقتی که اکثریت در جامعه تشخیص داد که می‏تواند خودش را کنار بکشد و ما چون قبول نداریم نیستیم اگر این جور باشد نصف جامعه یا در یک نصف جامعه باید از مسائل کنار بروند و این نمی‏شود.

 بنابراین، اگر این رشد در ما پیش بیاید و شما که حزبی هستید اولین گروهی هستید که باید این رشد را داشته باشید و بعد باید این رشد را منتقل کنید به جامعه.

 باید در حوزه‏های درسی به عنوان یک درس قطعی حزبی، بچه‏ها را روی این مسأله تعلیم دهید و بعد هم تمرین دهید و دائماً، سر مسائل تمرین کنید آن کارهایی که خودتان در حوزه‏ها می‏کنید شما مسائلی دارید که در حوزه رأی می‏گیرید و براساس رأی اکثریت عمل می‏کنید همین قدری بالاتر هم بیاید همین است تفاوت نمی‏کند سر مسائل کوچک و بزرگ خطی است عقلایی که باید در جامعه باشد و یک مسأله دیگری هم الان درباره انتخابات می‏خواهم عرض کنم البته باز همانطور که عرض کردم این حق صاحب فکری است که تلاش بکند که هم فکر خودش را در تمام مراحل تصمیم‏گیری داشته باشد این هیچ عیبی نیست بلکه می‏تواند حسن هم باشد نشان اعتماد به فکر است و نشان عقیده است و عیبی ندارد و لذا کسانی که تلاش کردند برای انتخاب کردن و یا انتخاب شدن به هیچ وجه این نباید حمل به جاه‏طلبی باشد مگر اینکه برای خودش انسان ادله دیگری داشته باشد و توی این میدان همه حق دارند تبلیغات سالم کنند و رقیب شما هم حق دارد تبلیغات سالم کند.

 شما هم حق دارید تبلیغات سالم کنید و حدود تبلیغات هم تا تعیین شده است از یک زمانی تبلیغات شروع می‏شود و یک حدودی را دارد و نظارت هم می‏شود روی آن و قوانین هم هست و محور کار هم هست در انتخابات من فکر می‏کنم کی از انتخابات جدی دوران انقلاب همین انتخابات انقلاب جاری است در این چهار سال مقام و ارزش مجلس روشن شده است و هر کس می‏داند یک نفر نماینده چقدر در وضع مملکت مؤثر است با توجه به این تشخیص آنهایی که فکر می‏کنند به نحوی مؤثر باشند می‏توانند وارد عمل شوند و آنهایی هم که فکر می‏کنند به نحوی می‏توانند رأیشان کارساز باشد وارد میدان رأی دادن شوند و تبلیغاتشان کار ساز باشد وارد تبلیغ می‏شوند و این حق است که باید بشود. سلامت این جریان را ما باید حفظ کنیم.

 حزب جمهوری اسلامی یکی از ارگانهایی است که باید پیشتاز حفاظت ارزشهای اسلامی در جریان انتخابات شود و با همه همتتان باید سعی کنید که این انتخابات جوری اجرا شود که دنبالش کینه‏توزی و دعوا و جعل و تردید و تفرقه و اینها نباشد شما الان خودتان را آلوده به این چیزها نکنید خدای ناکرده اگر رقبایی بودند که کردند شما فکر نکنید که باید مبارزه شبیه آنها کنید یا مقابله به مثل کنید و با محور کاملاً اسلامی عیوب مردم را فاش نکنید، افشاگری‏های بی‏مورد نکنید، اجازه ندهید بین بچه‏های حزبی و هواداران این طوری بکنند تبلیغات ناصحیح نکنید صفاتی که کاندیدتان ندارد بی‏جهت به او نسبت ندهید آن مقداری که امکانات دارید به مردم عرضه کنید و همیشه هم تأکید برادری با رقبا کنید و لحظه آخر که انتخابات تمام شد کاندیداها با هم دست دهند هر کسی که پیروز شده به او تبریک بگویند و بعد هم تقویتش کنند که بتواند کار کند و بتواند پشت سرش با خیال راحت نگاه کند و برگردد به منطقه و برای مردم نیازمند خدمت کند و در مجلس بتواند با خیال راحت کار مجلسش را انجام دهد.

 من نمی‏دانم که حالا همه مردم این کار را خواهند کرد، اما از اعضای حزب جمهوری ما این توقع را داریم ما اگر اینگونه مجری انتخابات خوبی داشته باشیم و این برخوردها را داشته باشیم اثری که در انتخابات می‏گذاریم و آینده تاریخ را می‏سازیم این خیلی خوب است از طرفی ما الان با وضع جامعه و شناختی که روی شخصیتها داریم ما احتمال اینکه عده زیادی آدم ناباب وارد مجلس شوند. بسیار کم می‏دهیم.

 ممکن است کسی را که کاندید کردیم نیاید و دیگری بیاید، ولی باز آن این نخواهد بود که ناباب است. ممکن است به یک دلیل ارجح باشد و به یک دلیلی مرجو باشد و ما تشخیص نداده باشیم ولی مطمئناً آراء جامعه ما و اکثریت جامعه ما امروز روی آدمهای بد جمع نمی‏شود آدمهای امتحان نداده هم دیگر خیلی فراوان نیستند خوشبختانه باز بودن محیط جامعه ما در این چهار، پنج سال چهره‏ها را شناسانده آنهایی که قدری توی این وادی بودند همین سالهای اول خودشان را معرفی کردند و آنهایی هم که آن موقع شناخته نشدند به هر حال در محافل خودشان را مشخص کردند و حالا اگر کسی هم پیدا شد که توانسته باشد در این پنج سال چهره منافقانه خودش را نشان داده باشد. و این هم بعد می‏آید در مجلس و کشف می‏شود خطر چندانی هم برای جامعه ندارد ما همین حالا در مجلس چند تا عنصر ناباب داریم و خطری ندارند و تحقیقاً در مجلس آینده از این مقدار کمتر خواهد داشت و روی این حساب من عرض می‏کنم که آقایان نگران آینده انقلاب و نگران آینده مجلس به آن شکل نباشند.

 سلامت انتخابات و مراعات دیانت و تقوا و برادری و حفظ دوستی با دیگران تحقیقاً اینهایی که کاندید می‏شوند اکثریت نزدیک به تمامشان کسانی هستند که اگر رأی نیاورند می‏گویند ما باید جای دیگری باشیم و کار کنیم آدمهایی نیستند که ما کوکشان کنیم و بگذاریم کنار.

 این است که ما باید اینها را حفظ کنیم، حدود را حفظ کنیم. ما باید بین خودمان مراعات این مسائل را بکنیم و هیچ وقت مسأله دنیا برای ما باعث نشود که ما در این راه آخرتمان را از دست بدهیم یا تضعیف کنیم. خوب آقایان دارند سؤال می‏آورند، من اینجا صحبتم را به پایان می‏برم.

    والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته