سخنرانی در جمع دبیران جغرافیا
بسماللهالرحمنالرحیم
»اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ و آلِهِ اَجْمعین«
سمیناری که معلمان جغرافیا تنظیم کرده بودند و زحماتی که در گذشته برای تهیه جزوهای برای معرفی هر استانی توسط شاگردان همان استان کشیده شده، نمیتواند مایه تقدیر و ارجگذاری هر کس که علاقهمند به کشور و نظام باشد، قرار نگیرد، البته برادران عقیدتی سیاسی هم جای خود دارند که برای اسلامیتر کردن ارتش و نیروهای نظامی، تلاش میکنند که یکی از وظایفی است که از طرف قانون اساسی اسلام به عهده ما گذاشته شده است. در گذشته تلاش براین بوده که با شیطنتهای دشمنان در ارتش مملکت، مکتب زدایی شود و مکتب خالی از محتوا باشد تا بتواند آلت دست کارشناسان آمریکایی قرار گیرد. تحقیقاً برای اینکه آن بدآموزیها را و شیطنتها را صاف کنیم به یک دوره طولانی نیاز داریم تا زمینه را برای کسانی که میخواهند جانشان را و هستیشان را و فکرشان در راه کشورشان فدا کنند، آماده سازیم.
من در این جلسه در مورد مسؤولیت اکثریت شما میخواهم یک مقدار بیشتر حرف بزنم. که مسائل جغرافیایی است و از چیزهایی است که همیشه به آن اهمیت بسیار میدادم و تأسف میخوردم به طور فردی و انفرادی که در واحد تعلیمات جغرافیای مدارس خشک برخورد میشد. حالا من نمیدانم بعد از انقلاب این خشکی تا چه حد جبران شده است. آقایان چه فکری دارند، لابد در مورد آن، در سمینار فکری شده است و اگر نه فکری خواهند کرد.
یکی از مواد درسی خوب و لازم و روح انگیز برای انسان این درسهای جغرافیایی میتواند باشد تا انسان بتواند هم محیطی را که خودش در آن زندگی میکند و هم محیط دیگران را بشناسد. ما مجبور نیستیم فقط به محیط خودمان فکر کنیم. مخصوصاً بچهها را باید طوری بار بیاوریم که به بشریت، به انسانیت، نگاه کنند. فرزندان این مرزوبوم باید یک ایده عمومیتر از محدوده کشور، استان و شهر خودشان داشته باشند چرا که بدون شناسایی محیط زندگی، خیلی چیزها برای آدم مجهول میماند و اگر آدم به واقعیت جغرافیایی یک منطقه آشنا شود، شناخت تاریخ برایش بسیار آسان میشود. خیلی از ابهاماتی که در تاریخ یک قوم وجود دارد، با شناخت جغرافیایی منطقه قابل تفسیر است و عامل و ایده جنگها، صلحها، زورگوییها، ضعفها، شکستها و پیروزیها را میتوانیم از توی جغرافیایی یک نقطه در آوریم. این یک مقدارش مربوط به تاریخ میشود و یک مقدارش مربوط به زندگی ما میشود که دنبالش هستیم و زندگیمان را میخواهیم بهتر کنیم.
اگر شناخت درستی از مجموعه آنچه که در علم جغرافیایی فعلی مطرح میشود از محیط داشته باشد؛ تحقیقاً افکار تازهای در رابطه با آینده و فعالیت خودش و در رابطه با خودش و دیگران برای انسان بوجود میآید که در گذشته خشک برخورد میشد و بچهها این درس را فقط برای تحصیل نمره میخواندند و حالا این طور نیست و برای خیلیها یک جاذبهای دارد و در بعضیها، روح این درس نفوذ میکند اما خیلیها را در مدرسه میدیدیم که در برخوردهای بعدی برای آنها نمره مد نظر بود که آن را کسب کنند این بسیار چیز بدی است. حالا در هر درسی هم همین طور است، هیچ درسی را نمیخواهیم آبخور باشد، به خصوص درس جغرافیا.
دبیران جغرافیا باید سعی کنند که فقط در مورد جغرافیا نگویند. جغرافیا را با مسائل مهمی که به آن مربوط میشود مخلوط کنند. اگر این کار را انجام دهند، بسیار شیرین میشود و برای بچهها جاذبه پیدا میشود که قدری به صورت اجتهادی این درس را بخوانند و تحقیق کنند تا فکر کنند که پشت این قضایا چه در میآید. تفکر اجتماعی را هم به بچهها بدهیم، از این روزنه خیلی خوب میتوانیم وارد شویم و بهترین نفوذ را از همین راه میتوانیم بکنیم. اگر الان بچههایی که درسشان را خواندند و دورهاشان هم تمام شده، بخواهیم آفریقا را، منابع طبیعی آفریقا را و امکانات فراوانی که در آنجا بوده و جنایاتی که تاریخ نو در مورد آفریقا کرده، اقوام آفریقایی چه مقدار مکنت داشتند و چگونه آن را از اینها جدا کردند. اگر این مسائل را برای بچهها درست و به طور زنده و زیبا و تحلیلی و روشن بازگو کنیم بچهها یک نظریه جدید پیدا میکنند. مثلاً حادثه قحطی که پیش میآید و همیشه هم در هر گوشه دنیا از این حوادث پیش میآید. یک بچه دبیرستانی، باید فوراً آن مقداری که در این مورد خوانده، بتواند مسأله را دنبال کند تا ببیند چطور شده در اتیوپی یا آنگولا یا چاد یا فلانجا، قحطی آمده؛ اما اگر چیزی نداند، دنبال هیچ چیز نمیرود ولی وقتی که آن رودها، آن کوهها، آن امکانات هیدرو الکتریک و قدرت انرژی آب که نوعاً در این گونه کشورها، از این ارتفاعات به سوی دشتها میریزد و هدر میرود، قدرت انرژی و امثال اینها که امروز در دنیا رویشان خیلی حساب میشود، اینها را بدانند، بسیار زندهتر با مسائل برخورد خواهند کرد.
این گونه مسائل، پشت سراین اطلاعات میروند، دنبال تاریخ میروند، دنبال علل میروند که ببینند؛ چرا از این رود استفاده نشده، چرا از این دشت استفاده نشده، چرا درختان این جنگلها میپوسد و دوباره تبدیل میشود به خاک و کسی نیست که از اینها استفاده کند. یکی از مسائلی که بچه را رشد میدهد این اطلاعات صرف نیست؛ اینها بیشتر از اطلاعات صرف است. آنهایی که روز اول این برنامهها را تعیین کردند، مغز داشتهاند، فکر داشتهاند. اینطور نبوده که بیبرنامهریزی تنظیم کنند، بلکه انسان متفکری لازم است و باید بچهها قانع بشوند نسبت به این درسهایی که برایشان میگذارند، این درسها هم باید در زندگی آینده آنها تأثیر داشته باشد.
واقعاً ما نمیدانیم بچههایی که دوره متوسطشان تمام شده و در همان استانی که در آن زندگی میکنند، استان خودشان را درست شناخته باشند. این خیلی بد است. این مسؤولیتش با ماست، با آقایان است، با دبیران جغرافیا است که باید آنچنان پیگیر بچهها باشید و برای آنها سخت بگیرید که استان خودشان را بشناسند که چقدر آب دارد، چقدر مرتفعات دارد، درههایش، دشتهایش، جلگههایش کجاست؟ حفظی یک چیزی را نخوانند که زود محو میشود. شما وقتی که درس میدهید، حاشیه بروید و امکانانی که میتواند همان استان داشته باشد، بیان کنید. تحقیقاً باید بیش از این به بچهها یاد داد و باید با محیط زیستشان بیشتر آشنا بشوند و این کار اگر انجام شود، چه بسا اگر بچهها از همان دورهای که درس میخوانند تصمیم بگیرند که در آنجا بمانند و از امکاناتی که آنجا هست، استفاده کنند، اگر بدانند چقدر مرتع دارند و چقدر در آنجا قابلیت دامداری دارند و آنجا چقدر جنگل هست و چقدر میشود از نیروی آب آنجا استفاده کرد و اگر بدانند آنجا معادن در چه وضعیتی است، آنهایی که به فن شما و علم شما مربوط میشود، اگر در مغز آنها پربشود و درست واقف بشوند، یک تابلویی، یک نقشهای در مغزشان ترسیم بشود و آن چه که شما روی تابلو میگویید به مغزشان نیز منتقل شود، تحقیقاً تأثیر خواهد داشت در وابستگیشان و برگشت آنها بعد از تحصیلات دانشگاه و در آینده به منطقه خودشان، به علاوه روی فکرشان و کارهای عملیشان در انتخاب شغلشان، در ایجاد ارتباطشان با محیط باید تأثیر بگذارد که این کار را شما خیلی خوب میتوانید انجام دهید. شرط آن نیز این است که تصمیم بگیرید و چنین سمینارهای جغرافیا را اجازه ندهید که خشک برگزار شود، با سایر مسائل مرتبط شود و تحولی به وجود بیاید.
غربیها تا آنجایی که ما برخورد میکنیم، در آسان کردن مسائل فنی و علمی و گاهی کتابهایی که مینویسند، یک نوع توجهی به این گونه مسائل میکردند. وقتی که یک کتاب جغرافیایی تهیه میکنند، سعی میکنند که آنرا از خشکی مطالب در بیاورند. بچه دائماً بخواهد رقم و نمره و این طور چیزها را حفظ کند، کار دشواری است. این بار یک طوری مرتبط میکنند به مأنوساتش، به چیزهایی که برای او یک خاطره شیرین، یک حادثه مهم تاریخی، به یک چیزی که برای او جاذبه داشته باشد و برای او الهام بخش باشد. اگر از این افتخارات در بین ما رایج شود، میتواند در علاقمندی محصلین به این علم بسیار مؤثر باشد و کمک کند.
در مورد برادران عقیدتی سیاسی یکی دو کلمه بیشتر عرض میکنم که ما در میان بقیه نظامیها مسؤولیت بزرگی را به عهده گرفتیم. این همه انسانهای شریفی که در جبههها و سنگرها داریم، در این سه چهار سال انصافاً صلاحیت خودشان را نشان دادند و ثابت کردند که مردم فداکاری و مقاومی هستند. علیرغم این که در دوران گذشته پایشان به میدان جنگ نرسیده بود ولی در اولین جنگی که با آن مواجه شدند، کاردانی قابل قبولی را از خودشان نشان دادند. این که جمعی مشخص بشوند که معلم عقیده و سیاست باشند، اینها احتیاج به یک امتیازاتی دارند، البته بدون جهت نبوده که شما این مسؤولیت را پذیرفتهاید و بدون جهت هم نبوده که شما را برای این کار انتخاب کردهاند، بالاخره یک شایستگی بوده، اما این شایستگی واقعاً باید مشخص شود؛ یعنی، صلاحیتها را باید در عمل نشان دهید.
شما جوانهایی که مسؤولیت خودتان را مشخص کردید، نباید در بین شما نقاط ضعفی دیده شود که آن کسانی که میخواهند از شما تعلیم بگیرند و آنهایی که شما را سمبل عقیده و سیاست بشناسند، این عمل، زندگی و راه شما، الهام بخش برای آنها باشد. این شغل شما تقریباً همان شغل روحانیت است؛ یعنی، آن چیزی است که روحانیت باید در جامعه داشته باشد.
ما روحانیون اگر نقطه ضعفی داشته باشیم در جامعه، نقطه ضعفمان همه حرفهای خوبمان را خراب میکند. حرفها که مال ما نیست، مال خدا، پیغمبر(ص)، قرآن، بزرگان است و آن که از ما است عمل ماست. اگر اعمال ما ضرر بزند به جامعه که حرفها را هم خراب کند، به جای این که مبلغ شویم، مخرب میشویم و بدبین میکنیم مردم را به آن حقایقی که خداوند در قرآنش و پیغمبر(ص) در روایاتش گذاشته است.
بنابراین خود ما باید مروج آن کلمات باشیم و مروج آن چه که برای آن مسؤولیت پذیرفتهایم؛ باشیم و این نمیشود غیر از این که خودمان صالح باشیم. ما روحانیون که در جامعه با مردم حرف میزنیم، هر کسی که او را دعوت به خیر و صلاح میکنیم، شرط اولش این است که خودش خیر و صلاح داشته باشد و اگر نداشته باشد، تحقیقاً اثر ندارد بلکه اثر منفی هم دارد که اثرش این است که اثر کلمات دیگران را و آن ذخایر را از مردم میگیرد.
البته ما در برادران عقیدتی سیاسی، چنین صلاحیتهایی را میبینیم و امیدواریم که ارتش ما در آینده اعتقاد بیشتری به ما، شما و معلمین پیدا کند و تشکر میکنیم از جناب آقای [سیدکاظم]اکرمی و جناب آقای [غلامعلی]حدادعادل که وسیله برگزاری این سمینار را فراهم کردند و این ابتکار از پیش برای معلمان جغرافیای استانی تهیه شده بود و تشکر میکنیم از شما که به این دعوت پاسخ مثبت دادید و اقدام کردید، انشاءاللَّه که تحول بیشتری در زمینه تعلیمات فراهم بیاوریم.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته