سخنرانی در جمع اعضای واحد دانشجویی حزب جمهوری اسلامی
بسماللهالرحمنالرحیم
»اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ و آلِهِ اَجْمعین«
در اوایل انقلاب، گروهکها با سازماندهی در دانشگاهها، سعی نمودند آنجا را مرکز ضد انقلاب و نقطهای برای تهاجم به جمهوری اسلامی و ایجاد دولتی در دولت دیگر قرار دهند.آنان سعی کردند که سازماندهی خود را با مدیریت دانشگاهها مرتبط سازند و در این راه تا حدود زیادی نیز پیشرفت کردند، به طوری که ارتباط دانشگاهها را به نحو مؤثری با شورای انقلاب قطع کرده بودند و ما که در شورای انقلاب بودیم، کمتر رابطهای را با دانشگاه احساس میکردیم؛ اگرچه گرفتاریها نیز مانع بزرگی در راه رسیدگی به وضع دانشگاهها بود.
باید اذعان نمود که اگر حرکتی، غیر از حرکت دانشجویان مسلمان و متعهد، میخواست در دانشگاه با عناصر مخرب و ضدانقلاب مبارزه نماید، هرگز موفق نمیشدند؛ این کار از عهده ارتش، پلیس، سپاه و کمیته برنمیآمد. هرج و مرج بیسابقهای در دانشگاه حاکم شده بود.
آن هنگام که از سوی برخی از دانشجویان، برای سخنرانی در دانشگاه تبریز دعوت شده بودم، گروهها در مورد من به عنوان یک عضو شورای انقلاب - با سوابق زیادی که در جریان انقلاب داشتم - هیچ نقطه ضعفی پیدا نمیکردند؛ لذا سعی کردند با جو سازی و متشنج کردن اوضاع، چهره مرا مخدوش نمایند که هنگام ورود به سالن آمفی تئاتر دانشگاه تبریز، با انبوهی از پلاکاردهایی روبرو شدم که مدعی بودند، من صاحب صدها هکتار زمین با بسیاری امکانات و ثروتهای بیکران هستم و یکی از دانشجویان با میله آهنی میخواست به من حملهور شود و این برخورد دانشگاه با یک عضو شورای انقلاب بود.
مراکز تدارکات چپیها در کردستان، گنبدکاوس، خلق عرب و غیره همه در دانشگاه تشکیل شده بود و بعضی از اساتید طاغوتی زمان شاه - که دست اشرف پهلوی را میبوسیدند - حالا به صورت یک انقلابی دو آتشه در آمده بودند و شعار انحلال ارتش و دیگر نهادهای انقلابی و نابودی دیکتاتوری ملاها را سر داده بودند.
گزارشات واصله در آن روز حاکی از آن بود که درسهای مارکسیستی از سوی ضدانقلاب در کلاسها، علناً طرح میشد و تازه فریادشان بلند بود که شماها، خفقان ایجاد کردهاید. خارج از کشور وقتی میدیدند از سنگر دانشگاه که روحانیون مبارز ما زمانی با تحصن در آن به پیروزی عظیمی علیه رژیم شاه، دست یافته بودند، این فریادهای خائنانه برمیخیزد، شاه یا ولیعهد باز خواهد گشت. برخی پیشبینی میکردند، کمونیستها سر کار میآیند و تنها جایی که حساب باز نکرده بودند، مقاومت نیروهای خط امام در برابر هجوم این خیانت پیشهگان بود.
تبلیغات این خود فروختهها، آن چنان قوی بود که دانشجویان مسلمان ما که میخواستند در مقابل اینها بایستند، از اینکه خود را منتسب به شورای انقلاب بخوانند، خجالت میکشیدند و به شدت سعی میکردند که به حرکت خود، زیاد رنگ سیاسی ندهند.
مثلاً میگفتند ما نمیخواهیم بگوییم گروهکها و گروههای دیگر در دانشگاه وجود نداشته باشد، بلکه میخواهیم بگوییم محتوای دروس و تحصیلات نامطلوب است به خاطر همین مسأله بود که ضدانقلاب میخواست با مرتبط کردن این قضایا به من، به آن جنبه حکومتی بدهد و رفتار آنها در تبریز به همین خاطر بود.
اگر در مقابل این توطئهها نمیایستادیم، آنها همه چیزها را از بین میبردند. ما شورای انقلاب را در فشار گذاشتیم و بنیصدر هم علیرغم میل خودش، مجبور به سخنرانی و تأیید مواضع خط امام شد و در این رابطه، جلسه شورای انقلاب با هیجان بسیار در منزل ما تشکیل شد. پس از آن حرکت دانشجویان مسلمان با تعداد محدودی آغاز شد و مردم نیز با تأییدات و رهبریهای امام امت، وارد صحنه شدند و همین جا باید بگویم که اگر مردم وارد نمیشدند، حرکت دانشجویان مسلمان به خودی خود نمیتوانست برضدانقلاب پیروز شود، ولی متأسفانه لیبرالها همراه با دیگر گروهکها نام چماقدار را روی مردم حزباللّه گذاردند، حال آنکه اصولاً اسلام معتقد است که باید به مردم آگاهی داد و همیشه آنها را در صحنه حفظ نمود؛ مثلاً الان مردم ما وظیفه دارند که اگر کسی حجاب را رعایت نکرد، به او تذکر بدهند چرا که خیابان متعلق بههمین مردم حزباللّه است و ما نمیتوانیم این حق را از مردم بگیریم.
در طول مدتی که دانشگاه بسته بود، در حقیقت کارهای علمی بیشتر از گذشته انجام شد، چرا که دانشجویان مسلمان و متعهد ما با هجوم به سوی سپاه، مجلس، جهاد سازندگی، دستگاههای قضایی و غیره، قدمهای مؤثری در جهت غنی کردن کلیه نهادها و ارگانها و ادارات حکومت جمهوری اسلامی برداشتند و اساتید متعهد و مسلمان نیز در این راه با آنان بودند؛ البته این کار به صورت گذراندن واحدهای درسی نبود، که آن هم اکنون تحقق پیدا کرده است.
مهمترین کار دانشجویان، تحصیل جدی است و دانشجویان مسلمان، باید همواره هوشیار و مواظب باشند که ضدانقلاب و عوامل خائن دشمن باز نگردند؛ اگرچه آنها دیگر نمیتوانند فعالیت نمایند، اما ممکن است بخواهند از راههای دیگری وارد شوند؛ مثلاً به بعضی از دختر خانمها بگویند کمی روسری خودشان را عقب بزنند و یا کمی آرایش کنند. این کار در ابتدا به نظر کوچک میآید، ولی رفته رفته به صورت امری عادی درخواهد آمد، بنابراین بر عهده اساتید و خواهران و برادران دانشجو است که جلوی این کار را از هم اکنون بگیرند؛ البته ما نمیگوییم که حتماً باید روبنده و چیزهای دیگر استفاده شود. همچنین نمیخواهیم بگوییم که آقایان و خانمها از هم جدا باشند، ولی از سوی دیگر نباید بگذاریم که از حدود شرعی خارج شده و در روابط میان آنان افراط صورت گیرد.
توصیه دیگر من در خصوص نظم دانشگاهها است که باید رعایت شود؛ اگرچه نباید نظم آن قدر شدید باشد که باعث منزوی کردن دانشجویان گردد ولی از سوی دیگر، خود دانشجویان نیز باید مواظب باشند، نظم و قانون حاکم بر دانشگاهها را به هم نزنند.
محیط اداری و فرهنگی و علمی دانشگاهها، باید با شرایط خوب و مطلوب حفاظت شود. بدیهی است که نظم و مدیریت و کنترل در وضع موجود ما بسیار مطلوب و به صلاح جامعه است.
من از دانشجویان مسلمان میخواهم همان طور که مجاهدت آنان در انقلاب فرهنگی نقش اساسی داشت، در تداوم و پاسداری از ارزشهای اسلامی و تحصیل جدی و رعایت اخلاق اسلامی، کوشا باشند و سعی نماید ادبیات و فرهنگ دانشگاه در حدود انقلاب، محفوظ بماند.
از سوی دیگر مواظب باشند که مبادا افرادی به صورت دانشجویان انقلابی مسلمان، سعی کنند چهره نشان داده و بخواهند محیط تحصیل را تضعیف نمایند.
به هرحال به نظر من، حضور اکثریت دانشجویان که از توده مردم هستند، همواره میتواند راهگشا و سازنده باشد و امیدواریم در آینده نزدیک، بتوانیم تحصیل کردههایی متعهد و مؤمن را به دنیا عرضه نماییم. انشاءالله
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته