سخنرانی در جمع خانواده گروگانهای غرب کشور
از بهترین ملاقاتهای معمول ما همین ملاقات با خانوادههایی است که شریفترین و عزیزترین موجودی خودشان را در راه اسلام و کشورشان سرمایهگذاری کردند.
این افرادی که از خانوادههای شما به غرب رفتهاند، تحقیقاً با شناختی که ما داریم جز و بهترین بچههای این کشور بودند و آگاهی و سطح درک آنها قوی بود. برای اینکه جای حساسی را برای دفاع انتخاب کردند و از طرفی آنجایی که بچههای شما جنگیدند و حالا اسیر دشمن هستند، آنجا یک ترکیبی از دشمنان وجود دارد که بدترین نوع آدمها را تشکیل میدهند یعنی بچههای شما با شیطانترین شیاطین و عمال شیطان مبارزه کردهاند.
اگر از خدای بزرگ که این رشادت را و این حسن انتخاب را در مبارزه با ضدانقلاب به آنها داده، هر گونه شکری بشود، در این رابطه جا دارد. برای اینکه پی به ماهیت کسانی که این بچهها را اسیر کردهاند و عدهای از بچههای این مملکت و مردم را شهید کردهاند ببرید ببینید آنها چه کسی هستند و دارند مزاحمت میکنند و چه سرنوشتی خواهند داشت، اینها همین حالا و روزهای اول ترکیبی بودند از بدترین نوع آدمها که نه به منطقه خودشان رحم کردند و نه به انقلاب.
کردستان در زمان شاه همیشه تحت فشار شدید رژیم شاه بوده، وقتی که انقلاب شد و این انقلاب را هم که مردم کردند و کردستان را آزاد کردند، به خاطر اینکه در مرز عراق بود، به خاطر اینکه گروهکهای مدعی چپ آنجا ریشه داشتند و به خاطر اینکه کوهستانی و مناسب با کارهای دزدانه بود، آنجا اجتماعاتی به وجود آمد، پادگانهای آنجا را غارت کردند، اسلحهای درست کردند، یک شعار فریبکارانهای به اسم خودمختاری مطرح کردند، عدهای از مردم کرد را هم فریب دادند. در آنجا شروع کردند به شرارت. بعد آنجا پایگاهی شد - چون از عراقیها حمایت میگرفتند و متکی شدند به آنها - پایگاهی شد برای هر آدم شروری که از هر جا میخواست به آنها بپیوندد و هیچ هم به حساب فکر و ایدئولوژی و عقیده نبودند، هر کس که میرفت و مزدوری میکرد او را میپذیرفتند؛ مثلاً بسیاری از ساواکیها - که در گذشته همان کردها و همان افرادی که در آنجا داعیه دارند، آنها را تحت فشار قرار دادند - فرار کردند و به آنجا رفتند، عدهای از افسران فراری ارتش آنجا رفتند، از جاسوسهای بینالمللی آنها آمدهاند و مرتب با آنها دم خور هستند.
این گروهکها هر یکیشان که اینجا شکست میخورد و دیگر نمیتواند زندگی بکند، افراد باقیماندهاش متوسل میشوند و میروند به کردستان، افرادی که اینجا پروندههای سختی دارند یعنی در یک عملیات زشت و منفوری شرکت میکنند و میترسند از اینکه روزی به دست دولت اسلامی بیفتند و با آن پرونده رسوا در جامعه ارائه بشوند، زنده بدست بیفتند، به آنجا میروند. یک جایی شده که هر شروری و هر آدمی که به آینده خودش ایمان ندارد و امیدوار نیست، به آنجا شرکت میکند و زندگی سختی هم دارند، در کوهستانها و در برفها و مشکلات آن هم با گدایی از عراق، که اگر یک روز جیرهشان را قطع بکنند، زندگیشان قابل اداره نیست و بعد هم در سطح جهان همچون برای دشمنان ما - چون اینها نیروهای خوشخدمتی هستند - از آنها هم کمک میگیرند، آمریکا کمک میکند، روسیه کمک میکند، فرانسه کمک میکند، برای اینکه اینها را به عنوان یک مزاحم سرپا نگهدارند.
یک ترکیب این جوری که نه ایدئولوژی مشخصی دارد و نه راه مشخصی دارد و نه ترکیب درست و همگنی دارد که بتواند آینده خوب داشته باشد یعنی اگر فرض محال یک روزی اینها بخواهند قطعهای از خاک کردستان را به طور رسمی داشته باشند پنجاه تا فکر، باید تو سر هم بزنند.
کسانی نیستند که در یک جریان باشند، صرفاً یک جریان شرور و یاغی که در گذشته نمونههای یاغیگری از آنها دیدهاید، حالا اینجا میبینید، اینکه تا این مقدار هم مقاومت کردهاند اینها در حقیقت عمال عراق هستند که عراقیها یک کمی جلوتر از مرز خودشان با کمکهایی که میکنند اینها را نگهداری میکنند، خوشبختانه از حرکتهایی که از طرف بچههای شما شده، شر اینها را تا حدود زیادی کم کرده که حالا آن قسمت را عرض میکنم.
اینها با چنین وضعی و چنین ترکیبی و چنین هدفی دارند زندگی میکنند. یک وقتی برای اینکه مردم منطقه را به هم بزنند آنجا مسئله شیعه و سنی را راه انداختند و چون آن منطقه اهل تسنن است و گفتند که شیعهها میخواهند اینجا حکومت بکنند و چه بکنند که آنها را تحریک بکنند، بعد اینها وقتی که دیدند روحانیون اهل تسنن که آگاهتر از دیگران هستند و اینها را شناختند و با اینها همکاری نمیکنند، دست به کشتار روحانیون زدند. الان تعداد زیادی از امام جمعهها، امام جماعتها، معلمین و مدرسین روحانی را، حتی در کتابخانهها آتش زدهاند؛ یعنی این وضعشان است که حتی نسبت به کرد، آن تعصب ملیگرایشان را هم از دست دادهاند. چه مقدار الان نیروهای خودکرد در جنگ با اینها شهید شدهاند. الان قسمت عمده نیروهایی که در آنجا میجنگند، بچههای کرد هستند و پیشمرگهای مسلمان کرد هستند که اسلحه برداشتهاند و با همینها که داعیه خودمختاری کردستان را دارند، میجنگند و هر یک از آنها را که بینند مذهبیاند و فداکارند، یا ترور میکنند و یا به یک شکلی اگر زورشان برسد، مزاحمت ایجاد میکنند.
عمده شیوه جنگ اینها هم وضعی است که بچههای شما لابد به شما اطلاع دادهاند که دزدادنه شب در راه کمین بکنند و یا یک جایی غافلگیرانه در جنگل حرکت بکنند که همه مزاحمت است و ایذاء، که این تیپ اینها است. الحمدلله با رشادت و فداکاری مردم و داوطلبان، این خطر از این کشور رفع شده و این هم کار کمی نیست؛ یعنی الان بچههایی که در کردستان میجنگند باید کار آنها را از بچههایی که در خرمشهر جنگیدند و خرمشهر را آزاد کردند، کمتر حساب نیاوریم، بلکه مشکلتر حساب بیاوریم زیرا در جبهه آدم با دشمن روبرو، یک بار حمله میکند و یک بار مورد حمله قرار میگیرد و با یک جنگ روشنی مواجه است.
اینها در یک محیطی آن طور برخورد میکنند که معلوم است کار کردن و جنگیدن در آنجا کار دشوارتری است و مطلب دوم اینکه بسیاری از ابرقدرتهای جهانی به کردستان چشم دوختهاند؛ یعنی آنها همه امیدشان این است که در آنجا یک دولت کوچک و ضعیفی به وجود بیاید، شبیه دولت اسرائیل، در اول وجودش که یک عده این جوری که به هیچ چیز پایبند نیستند یک جای پایی داشته باشند و از خارج حمایت بشوند و بتوانند به صورت یک عاملی در یک منطقه حساس که آن طرفش خوزستان است و این طرفش آذربایجان است، در آن وضع بمانند تا دولتهای منطقه را با آن دولت کوچکی که بعداً به وجود میآید، اذیت بکنند و باج بگیرند.
بنابراین کسانی که در کردستان میجنگند، عمیقاً با یکی از برنامههای بسیار خطرناک و موزیانه استکبار میجنگند و آدم در اینجا هر چی فداکاری بکند، میارزد، به خاطر اینکه نگذارد چنین مشکلی برای جامعه انسانیت، برای مسلمانهای منطقه و برای خود کردها و برای ترکهای نزدیک آنها، برای عربهای جنوب آنجا و منطقه لرستان و باختران بوجود بیاید.
بنابراین شما از اینکه بچههایتان به آنجا رفتهاند و در این جهاد بسیار مقدس شرکت کردهاند و توفیق زیادی هم بدست آوردهاند، خیلی کار شده در آنجا الان قسمت اعظم کردستان و آذربایجان غربی را بچههای شما رفتهاند آنجا و آزاد کردهاند در جایی که مثلاً برف بوده و نمیشود رفت و یا جایی که تحت حفاظت عراق است و نشده به آنجا پا گذاشت و یا در گوشه و کنار به صورت دزدانه این نیروها وجود دارند که از نیروهای خطرناک شومی هستند که نیاز به فداکاری بیشتری دارند. ما باید یک دوره به اینها فشار وارد بیاوریم. الحمدللّه قرارگاه حمزه سیدالشّهدا همه امکانات را برای حل این مشکل فراهم کرده و البته این با جنگ عراق به هم مربوط است، یعنی تا جنگ عراق هست، اینجا هم عراق نمیگذارد که به کلی خاموش بشود و ما انشاءاللّه همراه با پیروزی بر عراق به شکل اینجا هم خاتمه بدهیم.
انتظار داریم که خداوند بچههای شما را به زودی و به سلامت به شما بازگرداند و شما مطمئن باشید که ما هیچ فرصتی را برای نجات بچههای شما از دست نمیدهیم و نمیگذاریم جوری باشد که خدای نکرده ما قدرت داشته باشیم و یکی از بچههای شما در اسارت بمانند.
جمعی از برادران دیگر آنها در عراق اسیر میباشند که آنها تعدادشان بیشتر است و انشاءاللّه وقتی که ما مشکل جنگ و مشکل کردستان را به کلی حل کنیم، دیگر در کشورمان از این گونه مشکلات نخواهیم داشت و همه اسرا به خانوادههایشان برمیگردند.
شما هم سرفراز از اینکه در حساسترین شرایط انقلاب و در سختترین جای کشور سرمایهگذاری کردهاید، در پیش خداوند و در پیش امام زمان(عج) و پیش وجدان خودتان و پیش ارواح شهدا رو سفید هستید و این ذخیره بزرگ برای آخرت شما و این افتخار عظیم در فامیل شما خواهد بود و آن روزی که نسلهای آینده، تاریخ اسارت بچههای شما و یادداشتها و خاطرات دوران اسارت بچههای شما را میخوانند، تحقیقاً احساس غرور میکنند که در چه مقطعی، چه نیرویی از فامیل شما در آنجا جهاد کرده و افتخار آفریده و خداوند این نعمت را به شما داده است. هر کسی لیاقت این گونه نعمتها را ندارد، البته مشکل هم هست.
من نمیدانم برای یک پدر، برای یک مادر، برای یک خواهر، برای یک برادر یاد اینکه بچهاش در اسارت نیروهای شیطانی باشد، خاطره شیرینی نیست از یک جهت آن احساسات بستگی، انسان را رنج میدهد اما در کنارش اسیری که دارند و برای هر لحظه آنها چه ثوابی نوشته میشود و چه اجری برای شما نوشته میشود، اگر آن را به حساب بیاورید، رنج این فراق و ناراحتی برای شما آسانتر میشود.
به هر حال ما از خداوند که همیشه پشتوانه ما بوده از امام زمان(عج) که دائماً یار و یاور ما بوده، در این حرکت همراه با خود شما که قلب شما برای دعا از همه حاذقتر است، تقاضا میکنیم و دعا میکنیم که خداوند شر دشمنان را از سر همه ما و مخصوصاً شما کوتاه بفرماید. خداوند به شما اجر کافی و صبر لازم برای تحمل این دوری عنایت بفرماید. خداوند به ملت ما و به مسؤولین کشور، این حقشناسی را بدهد که حق خانوادههای شما را آن طوری که هست بشناسند.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته