سخنرانی در جمع بسیجیان عشایر و پاسداران دادستانی انقلاب
»اَلْحَمْدُلِلَّهِ ربِّ الْعالَمین وَ اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ آلِهِ اَجْمعین«
از این محبتی که رزمندگان عزیز عشایر و فداکاران غیرعشایر فرمودند و به مجلس تشریف آوردند - که مثل منزل خودشان هست و بنده هم به عنوان کسی که از طرف خود شما اینجا خدمت میکنم، حضور دارم - متشکر هستم.
اما من خودم را خیلی ضعیفتر از این میبینم که شما این گونه زحمت بکشید و این جوری ابراز محبت کنید. حق مطلب اینست که ما باید بیائیم، در جبههها شما را ببینیم، منتهی گرفتاریها نمیگذارند.
این هدیه بسیار زیبایی که شما آوردید، خصوصاً پولهای خرد و آن چیزی که به عنوان بخشی از حقوق یا همه حقوقتان است - وقتی که به دست شما در مصلای بزرگ تهران داده میشود - ارزش خیلی زیادی پیدا میکند. اگر یک نفر پیدا شود که هزار برابر آمریکا بدهد، برای آن نمیتوانیم یک هزارم اینها ارزش قائل شویم.
از لحاظ اخلاصی که در اینها هست، از لحاظ معنویتی که در اینها هست، این خیلی چیز با ارزشی است. بنده هم یک ماه حقوق خودم را با پول شما مخلوط میکنم تا خداوند بهتر از من قبول کند.
اما چند کلمهای هم در مورد وضعی که شما دارید و خدمتی که میکنید و راهی که خداوند عالم پیش پای شما گذاشته است، چه شما و چه دوستان دیگر شما و سایر رزمندگان ما مشکلات زیادی را در جبهه تحمل کردهاند.
اما این راهی است که برای رشد و کمال انسان خیلی با ارزش است. شما اگر حالات و افکار خودتان را با روزهای پیش از جنگ مقایسه کنید، میبینید که چه تحولی در درون خود شما ایجاد شده و در این سنگرها و جبههها و آنجایی که اسلحهها و توپخانهها و گلولهها و انفجارها قیامتی درست میکند، شما حضور دارید و هر لحظه در آستانهترک دنیا و زیارت خداوند و ائمه و شهدای کربلا و احد و جاهای دیگر هستید. این خیلی حالت با ارزشی است.
بالاخره، ما یک جان داریم و یک بار هم از کالبد درمیآید. این چیز محترمی است که تمام خواهد شد. آنهایی که موفق شدند و این جان را با داوطلب و پیشتاز شدن در راه خداوند، تقدیم خداوند کردند، موجودات ممتازی بودند که از همه ما جلو افتادند و ما در این راه هستیم، البته ما این سعادت را نداریم، شما که این سعادت و آمادگی را دارید. قدر این خلوص را بدانید.
چقدر ما وقتی که این خبرها نبود و حکومت طاغوت بود، دعا میکردیم. ایکاش! ما با اباعبداللّه برویم، ای کاش! امام زمان بیاید و در خدمت امام زمان بجنگیم و در راه خدا شهید بشویم و به خاطر شما در میدان جنگ وارد شویم. اینها جزء آرزوهای مخلصین تاریخ اسلام بوده است. شما اگر اهل مطالعه باشید و تاریخ بزرگان اسلام را ببینید، همیشه آرزو میکردند که یک جبههای باشد که آنجا در راه خدا به جهاد بروند. البته، جنگ برای مردم اسباب دردسر است، اما به هر حال آثار مثبت جنگی که یک طرفش حق و یک طرفش کفر است، این است که یک میدانی در کنار زندگی انسان باز است که انسانها برای رفتن به سوی خداوند یک دروازه بازی را همیشه در جلوی خودشان دارند که نه در مدرسه میشود پیدا کرد، و نه در مسجد.
به این نعمت بزرگ، خیلی ارزش قائل باشید، این را پیش خودتان حساب نکنید. همه، تلاششان این است که شب که به خانه میآیند، صد تومان، دویست تومان، پانصد تومان آورده باشند و شما همه تلاشتان اینست که قدمی برای شکست کفر بردارید. ببینید کسی که این جوری فکر میکند با آن کسی که آن جوری فکر میکند، خیلی تفاوت دارد.
این نعمت در آخرت برای شما روشن میشود که چه نعمت بزرگی بوده است که خداوند به شما داده است.
ما آرزویمان این است که این جنگ با شکل پیروزمندانهای تمام شود و ما بفهمیم که محصول این فداکاریها قوت اسلام و ایران و شکست کفر بوده و بدانید که شما تا به حال کار مهمی کردهاید.
ما همه آثار این جنگ را نتوانستیم مجسم کنیم و حتی خودمان همه ابعادش را در وجودمان درک کنیم. آدم هر چه به قضیه نزدیکتر میشود، میبیند که کار خیلی بزرگ است.
بعد از قرنها سلطه کفر در این مملکت، برای اولین بار در این چند دهه اخیر یک جهادی پیدا شده [که] در رأسش ولی فقیه و نائب امام است.
این عظمتی برای شما است؛ یعنی تیپ شما، عشایر و شما فرزندان اسلام، آنجا که قدرتی مثل آمریکا در گذشته اگر آنجا اخم میکرد، در این منطقه حکومتها میلرزیدند، حالا شما این چنین پنجه در پنجه او انداختید و عمالش را این جور به ستوه آوردهاید. شما آثار کار را چون اینجا غرق در نعمت هستید، نمیفهمید. چشمتان را به لبنان بیندازید میفهمید که چه خبر شده است.
جرقههایی از این مجاهدات شما به لبنان منتقل شده است، یعنی یک کمی مردم لبنان راه شما را انتخاب کردهاند؛ یعنی مبارزه پیش از پیروزی. آنجا یک جای کوچکی است، یک کشور ده هزار کیلومتری که بخشی از آن را اسرائیل گرفته است و بخشی از آن را آمریکائیها، بخشی را فرانسویها و بخشی را خود فالانژها، که مردم بسیار بد و پستی هستند. در این مجموعه، یک عده مسلمان هم هستند که مثل شما عمل میکنند.
طرز فکرشان اسلامی است، مثل شما معتقد به ولایت فقیه و مبارز و جان بر کف، رو در روی اسرائیل و فرانسه و آمریکا دارند رزم میکنند، و آنها را به ستوه آوردهاند. لبنان یک جایی شده که وقتی که انسان نگاه میکند، میبیند که درست مثل ایران، مسلمانان در مقابل کفر ایستادهاند، به طوری که کاخ سفید مجبور میشود، خودش را با کامیون زباله حمایت کند.
این خیلی بزرگ است. اگر ما جمع نمیشدیم و شما به جبهه نرفته بودید، اگر تک تیراندازهایی مثل شما جمع نشده بودند و این سنگرها را درست نکرده بودید، چنین چیزی به وجود نمیآمد. آدم، تنهایی که حساب میکند، یک جوان و یک پیرمرد چه کار میتواند کند؟
اما این مجموعه، این قطره قطرهای که جمع شده، یک دریای عظیم ایجاد کرده، یک سیل معنوی راه افتاده و دارد جریان خوبی را در دنیا ایجاد میکند و در کنار شما، برادران دیگری هستند که در داخل کشور دارند با جریانات تروریسم مبارزه میکنند، آنهایی که امروز در کنار شما هستند، همانهایی هستند که در [کردستان] درباره ضدانقلاب دارند تلاش میکنند که شر آنها را کم کنند.
شما کردستانیها معنای ضدانقلاب را خوب درک کردهاید. میبینید که ضدانقلاب در کردستان چقدر خسارت وارد کرده و چقدر از نیروهای مخلص و غیرکرد را در خود کردستان نابود کرده است.
برادران شما اینجا نسبت به تروریست، حالت تهاجمی پیدا کردند و تروریستها را در حالت انفعالی قرار دادهاند، عدهای از آنها را وادار به فرار کردند، و عدهای دیگر را گرفتند و نگهداشتند که شرارت نکنند و دارند تقویتشان میکنند و عدهای را که ناصالح بودند، اصلاً بیرونشان کردند. تا این ملت بتواند راه خودش را برود.
همه ما دست به دست هم دادیم و در زیر سایه امام امت و رهبر عزیزمان و با خود امام، همگی در زیر سایه اسلام و قرآن و پیغمبر خدا داریم، راهی را میرویم و موقعی برای ما شیرین است که ببینیم، اسلام در این منطقه و کل جهان اسلام جای خودش را باز کرده باشد و کفر را بیرون کرده باشد و مسلمانان، عزت خودشان را کسب کرده باشند و بر سر مسلمانان، کفار حکومت نکنند و اسلام بتواند برای ساختن بچههای خودش پیامش را پیاده کند و جلوی این همه انحراف و کثافتکاری را که دنیای غرب و شرق بر سر این ملت ریخته و بچههای ما را آزار داده بود و راه زندگی را از مسیر فطرت و انسانیت منحرف کرده بود، [بگیرد].
انشاءالله، روزی که ما به آن برسیم، شما میتوانید ثمره جهاد و مبارزه و فداکاری و زحماتی را که کشیدید، بالعیان ببینید و من از همه شما در پایان تشکر میکنم.
در مورد زیارت امام، من نمیدانم که تا کی اینجا هستید؟
البته، همانطور که میدانید، خستگی و کار زیاد امام ایجاب میکند که هم برای استراحت و هم برای کارهای زیادی که جمع میشود، ملاقاتهایشان را قطع کنند.
یقیناً امام از دیدن شما خیلی خوشحال میشوند و روح میگیرند، اما به هر حال مشتاقان زیارت امام خیلی فراوان هستند، اما در شرایط عادی من پیام را خدمت امام عرض میکنم و سلام شما را هم میرسانم.
در عین حال، من که حامل پیام شما هستم، به امام میگویم، اگر هم موفق نشدید، بدانید که امام دعایشان و قلبشان با شماست و همه جا شما را دعا میکنند و بدانید این فرصت یک روزی دست میدهد که شما امام را زیارت کنید.
یک مقدار کتاب به آقایانی که در مسابقه کتاب بودند و آقایانی که این کار مقدس را انجام دادند، هدیه میکنیم.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته