سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع اعضای واحد تبلیغات حزب جمهوری اسلامی پیرامون تبلیغ و ضرورت آن و نقش خبرگزاریها

سخنرانی آقای هاشمی در جمع اعضای واحد تبلیغات حزب جمهوری اسلامی پیرامون تبلیغ و ضرورت آن و نقش خبرگزاریها

  • یکشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۶۱

 

سخنرانی در جمع اعضای واحد تبلیغات حزب جمهوری اسلامی

 کلمه تبلیغ یک معنای روشنی دارد. برای همه و بخصوص کسانی که در واحد تبلیغات حزب کار می‌کنند. لابد از این واژه یک برداشت مشخص برای خودشان دارند. حزب، اگر تبلیغ را با همین ترجمه عادی و ساده‌اش به معنای رساندن معنی کنیم، از همین جا می‌توانیم خیلی چیزها را بفهمیم رساندن چیزی باید باشد که این را برسانیم. بنابراین، یک واقعیتی چیزی لازم است که انسان برای ابلاغ آن به دیگران نیرو بگذارد. این یک رکن تبلیغ است. بی‌مایه، بی‌پایه و بی‌اساس تبلیغ کردن، غیر از دروغ گفتن چیزی از آب درنمی‌آورید و دروغ جزو باطل‌هاست و باطل هم پایه‌ای ندارد، هیاهوهای بی‌معنایی است. بعضی‌ها خیال می‌کنند - کسانی که این جوری فکر کردند - وقتی که حقیقتی بود، دیگر احتیاج به تبلیغ و سرو صدا ندارد و مشک آن است که ببوید، نه آنکه عطار بگوید، از این گونه ضرب‌المثل‌ها، حقیقت خودش را روشن می‌کند و از آن مثلها زیاد مطرح می‌شود. اذهان ساده هم می‌پذیرند کهپس حقیقت خودش را نشان می‌دهد، نیرو گذاشتن روی اینکه حقیقت را هم فاش کنیم، یک کار غیرضروری است؛ یعنی در حقیقت منکر تبلیغ‌اند. این جوری هستند، تو نیکی می‌کن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز ، در میان تنبلها مخصوصآ، وقتی که تبلیغ یک مشکلاتی داشته باشد، خطرات داشته باشد - مثل زمان شاه - آن موقع این گونه طرز تفکرها خیلی قوی بود. همه تنبلها خودشان ترسوها برای خودشان یک پایگاه توجیهی این جوری درست کرده بودند، می‌گفتند که خداوند حق را ظاهر می‌کند. این هم یک مطلب، که ما نمی‌توانیم این را بپذیریم. ما معتقد هستیم که حقایق باید به دیگران برسند، حقیقت ممکن است مستور باشد، حقیقت مکشوف یک مطلبی است، حقیقت نامکشوف مطلب دیگری است. وقتی که می‌گویید: «مشک آن است که ببوید» بله، ولی اگر آن را در شیشه کردید و درش را هم بستید، لاک و مهرش کردید، کاری نمی‌تواند بکند. حداقلش این است عطار وقتی که مشتری آمد، باید در شیشه را باز کند. بله، مشک خودش تراوش دارد، طوری باز می‌شود، اما باید بازش کرد، راهش را باز کرد، در معرض قرار داد تا اینکه خودش را نشان بدهد.تبلیغش آسانتر است، ولی به هر حال، باید از شیشه در بیاید، خورشید بتابد. اگر نتابد، دیواری کشیدند که این نور خورشید نیاید، خورشید پشت دری می‌ماند و وارد نمی‌شود. بله، اگر خورشید جلویش صاف باشد، ممکن است بتابد و احتیاج به تاباندن ما ندارد، ولی اگر جلویش را گرفت، اگر دیوار گرفت، اگر پرده درست کردند، مسائل دیگری پیش می‌آید. بنابراین، رساندن شرط است و اگر غیر از این هم بود، انبیا اصلا نمی‌آمدند یا اگر می‌آمدند، این همه زحمت تحمل نمی‌کردند، یک حرفی مطرح می‌کردند و به امید خدا می‌گذاشتند. اینکه حضرت نوح(ع) بیش از هزار سال زحمت می‌کشد و در خانه این و آن می‌رود حکم ابلاغ می‌کند و اینکه انبیاء این همه ناراحتی می‌کشند و این همه فداکاری می‌کنند. سنت الهی هم این نیست و حقایق آسمانی، افکار و معنویات این جور نیستند که حالا شما اینها را تشویق کنید. اگر بگویید خورشید دارد می‌تابد اولا اگر هم تشبیه کردید، ابرهایی هستند که جلوی این خورشید را گرفته‌اند و آن اهداف فاسد دنیاپرستان جلوی این را گرفته، مثل ابر. باید ما این ابرها را پاره کنیم تا نور بیاید. به هر حال، تبلیغ به معنای رساندن و یک ضرورت است و یک تکلیف است. باید حقایق را بر مردم بگوئیم جزو وظایف انسانهای آگاه است که مردم ناآگاه را آگاه کنید. این ودیعه بر گردن صاحبان علم است و خداوند این تعهد را از اینها گرفته که علمشان را برای خودشان مخفی نکنند و نگه ندارند. عالم بی‌زبان که حرف را نگوید، هیچ چیزی نیست. تشبیهاتی کرده‌اند، درست است. مثل چراغ کرم شب تاب که حداکثر در خودش یک نوری دارد اما کرم شب تاب کنار خودش را روشن نمی‌کند خودش یک شیء متبلوری است، در شب در تاریکی‌ها با این پرواز کند که منطقه‌ای را روشن می‌کند قابل تشبیه نیست.

پس در تبلیغ دو رکن اساسی داریم:

1- واقعیت داشتن

 2- رساندن و گفتن، که دومی تکلیف است، اولی بخشی واقعیتها است و بخشی باز تکلیف است، یعنی کسب آن واقعیت‌ها. باید آنها را هم تحصیل کرد حالا در شیوه رساندن یک مسأله‌ای داریم. ما در آن قسمت اول زیاد بحث نداریم. کسانی هستند که تبلیغات بی‌پایه می‌کنند. دنیای امروز به قسمت دوم پرداخته و قسمت اول را فراموش کرده است. یعنی خیلی جدی نیست که واقعیتی باشد. خیلی چیزهای ناحق را تبلیغ می‌کند. داشتن واقعیتها در ما خوب است، اما ابلاغ این به مردم ضعیف است، شما ببینید این بوقهای بزرگ تبلیغاتی دنیا، این روزنامه‌ها، این سینماها، این رادیوها، این تلویزیون‌ها و این انواع و اقسام تبلیغاتی که امروز با شیوه‌های عملی و براساس ریزه‌کاریهای روانشناسی در دنیا وجود دارد، چه مقدار دارد حقایق ]را[می‌پوشاند و ناحق‌ها را به خورد مردم می‌دهد، چه مقدار حقایق امروز وجود دارد، در خودتان در این گنجینه عظیم آسمانی اسلام و قرآن هستکه اینها در اختیار مردم گذارده نشده است. یک ساده لوحی ]هست[که باز ماها داریم و جزو اشتباهات جوامع اسلامی باید به حساب بیاوریم که از همان اشتباه اول سرچشمه می‌گیرد؛ یعنی اگر هم تبلیغ را قبول کردند چون نمی‌توانند تبلیغ را منکر بشوند، در کیفیت، کوتاه آمدند. ما خیال می‌کنیم با وسایل ابتدایی باز باید تبلیغ کرد و از شیوه‌ها و امکاناتی که علم در خدمت انسان گذاشته است، غافلیم. خیلی بد است! این علم روان‌شناسی و جامعه‌شناسی به این معناها اگر درست استخدام بشود، و در خدمت تبلیغ قرار بگیرد، آثار خیلی بیشتری دارد. آثار کار بالا می‌رود، باید آن ریزه‌کاریهای روان‌شناسی را تحت تأثیر تبلیغ درآورد و اینها را در ابزاری که باز در تبلیغ وجود دارد، ریخت و در اختیار مردم گذارد. اگر ما مسلط به عالم عظیم و وسیع نشویم، یعنی زبان و هنر را در اختیار تبلیغات نگیریم، در عرضه کردن معارفمان خیلی عقبیم. یک وقتی بود در همین ایران، آقایانی بودند که بلندگو را در مسجد حرام می‌کردند، خیلی هم دیر نیست ]شاید [جوانها هم در محله‌هایتان دیده باشید، یعنی یک چیز بسیار عادی محسوس را که اگر پنج  هزار نفر آدم جمع می‌شد، دیگر واعظ نمی‌توانست حرفی بزند، خفه می‌شد. برای حرف زدن به یک جمعیت مثلا صد نفری می‌توانیم حرف بزنیم، یک کاری کنیم با هزار نفر بتوانیم حرف بزنیم، یک چیزی که صدا را بخواهد بلندتر بکند، با این مخالفت می‌کردند. معلوم می‌شود که طرز تفکرها این جوری نیست که ما خیال کنیم یک تفکری پیدا شد، فوری بگوییم اسلامی است. این ساخته کفار است، جلوی استفاده از بلندگو را می‌گرفتند، چیزهایی ]است[ که خودشان حرام نیستند، اما وسیله‌اند. ما آنها را باید استخدام کنیم. الان کسی این حرف را نمی‌زند که مثلا فیلم و نمایش و اینها حرام است. بعضی به اینها اهمیت نمی‌دهند. حالا من کار ندارم، اما اگر تبلیغ واجب باشد، مراحل تبلیغ هم واجب است. آنها را هم باید تهیه کرد و ما باید همانطور که برای الفبا یاد دادن به بچه‌ها تربیت می‌کنیم باید معلم تربیت کنیم بچه‌هایمان را هنر و ریزه‌کاریهای تبلیغ بیاموزند و از شیوه‌های تبلیغ برای رساندن حرفمان استفاده بکنیم. این خبر گزاری‌ها در دنیا چقدر مؤثر هستند، شما ببینید، فرض کنید خبرگزاری فرانسه با خبرگزاری آسوشیتدپرس یا رویتر یا این چیزهایی که الان هستند، یک چیزی را فورآ روی تلکس می‌برند، خیلی کارشان آسان است. یک مطلب کوچکی را همین حالا روی تلکس می‌برند. یک دفعه در سطح دنیا فردا به مجالسی که می‌خواهند و عواملی که در سراسر دنیا دارند، خوراک می‌دهند و یک دفعه از یک چیز که روی تلکس رفته استفاده می‌کنند، فردا جو دنیا را عوض می‌کنند. چرا دنیای اسلام اگر هر حرکتی که بخواهد این ایده‌اش را تبلیغ بکند، چنین وسیله‌ای نداشته باشند؟ این روزنامه‌ها مقالاتی دارند. معمولا ترجمه‌هایی از مطالب علمی، هنری نظامی، صفحات خارجی روزنامه‌ها ـ هر روزنامه‌ای در دنیا در هر کشوری یک صفحه برای مقالات خارجی دارد ـ است که این مقالات خارجی نوعآ یک مراحلی خاص دارد. در دنیا چند نویسنده چند روزنامه معروف هستند که وقتی مقاله‌ای می‌نویسند، در ظرف یک هفته این مقاله‌ها به همه روزنامه‌های دنیا منتقل می‌شود، یعنی هر روزنامه‌ای برای خودش برای هر یک از زبانها یک مترجم دارد تا مقالات اساسی دنیا را منتشر کند. هر چه هم برای تصفیه کردن افکار آن نویسنده از صافی بگذرد، به هر حال در آن مقاله می‌آید و شما ببینید که امروز چطور روزنامه‌های مهم دنیا ریزه‌خوار چند نویسنده و روزنامه در سراسر دنیا هستند. این شیوه‌های تبلیغ است که اینها برای خودشان درست کرده‌اند. فیلمها؛ اگر متناسب با روانشناسی موجود و با توجه به روحیات دنیا فیلم تهیه بکنیم، هر کس این کار را بکند و این فیلم موفق بشود و به دو بله شدن به زبانهای دیگر بیفتد، ببینید چه ماجرایی می‌تواند در دنیا درست کند. اگر این همه حماسه‌ها که فرزندان ما آفریدند ـ همان حرکات طبیعی‌شان انسان را از جا می‌کند و به معنویات همان چیزهای عادی آنجا توجه می‌دهد ـ یک هنرمند این صفحه وزیبایی‌هایش را بتواند نشان بدهد و ریزه‌کاریها را بزرگ کند، میکروسکوپش را بگذارد و به مردم توجه کند، مردم چنین کار بزرگی را می‌تواند بکند. این چند نفری که آمدند فلسطین را گرفتند و این جور اینجا ماندند، با همین ابزار ناحق خودشان را توانستند این جوری حفظ بکنند. از صحنه‌های بسیار کوچک فیلمهای بزرگ ساختند و خودشان را مظلوم کردند.بنابراین، من به دوستانمان در حزب جمهوری اسلامی، آنهایی که در واحد تبلیغات هستند، عرض می‌کنم که به فکر بیفتند. ما در گذشته امکاناتی نداشتیم، جامعه ما دست طاغوت بود و ما در حاشیه، کارهای جزئی می‌کردیم و هر وقت می‌فهمیدند که می‌خواهیم کار اساسی کنیم، می‌آمدند دستمان را می‌گرفتند، منع می‌کردند. حالا دیگر این جوری نیست. الان اگر استعدادی داشته باشیم و اگر عرضه‌ای داشته باشیم، می‌توانیم کار بکنیم.رفقای ما به فکر بیفتید و البته افتاده‌اند. ما نمی‌گوییم نیفتاده‌اید، الان در این چهار سال، ما خیلی کار کردیم، در این چهار سال، اگر این تبلیغات ما نبود، گرگان هیاهوگر دنیای غرب و شرق ما را خورده بودند.این همه دستگاهی که دارند، ما با پشتوانه مردم و قدرت این جوانها و گفتن حرفها توانسته‌ایم خودمان را نشان بدهیم. البته، ما یک پشتوانه بزرگ داشتیم و آن حق است. عرض کردم، یک عطار وقتی خوب می‌تواند تبلیغ کند که عطر خوب داشته باشد؛ باز کند، نشان بدهد.ما این عطر را داریم. نشان دادنمان یک قدری ضعیف است، اما آنها می‌خواهند یک عطر برای خودشان درست بکنند. آنها کارشان مشکل‌تر است. فطرت با ما است، خدا با ما است و حقیقت با ما است، کارمان آسان است. فقط مهم این است که هر چه بیشتر از این موقعیت استفاده بکنیم و این را خوب ادامه بدهیم. ما الان چنین تعصبی نداریم که هر کار می‌شود، به نام حزب تمام کنیم. واقعآ ما انقلاب را از خودمان می‌دانیم و هر نهادی که این مملکت کار کند، ما راضیهستیم، چون همه در انقلاب دارند کار می‌کنند، حزب جمهوری اسلامی بدون تعصب حزیی با همه نهادهای تبلیغاتی که در مملکت وجود دارند، نزدیک باشد، همکاری بکند، از امکانات آنها استفاده بکند، امکانات خودش را به آنها بدهد، هماهنگ باشد و با این هماهنگی ما خیلی می‌توانیم کار بکنیم، مبلّغین که شما اشاره کردید، همین ضعف ما در استفاده کردن از نیروها است. ما می‌دانیم که وعّاظ و مبلّغین و روحانیّون بسیا معّزر چقدر علاقمند هستند که با حزب جمهوری اسلامی همکاری کنند، چون دیدند اینجا یکی از مراکزی است که می‌خواهد برای اسلام و انقلاب خدمت کند و عیبی برای اینجا نمی‌بینند. چیز آماده این جوری وجود دارد. حزب جمهوری اسلامی باید آن مقدار تشکیلاتش قوی باشد که استعدادها و نیروهای آماده بتواند ـ در خدمت انقلاب ـ از وقتشان و امکاناتشان استفاده کند. یکی، دو بار تا به حال، ما تشکیلاتمان را جمع کردیم که این کار را بکنیم، متأسفانه، حوادث یک مقدار مانع شد، یک مقدار هم شاید ضعفهای خودمان.این جریان تروریسم که در مملکت پیدا شد، یکی از عواملی بود که ما نتوانیم با وعّاظ و روحانیون علاقمند به تبلیغ اسلام با همراهی حزب جمهوری، استفاده کنیم، جلساتی در دفتر مرکزی تازه شروع شده بود که آن حادثه هفت‌تیر پیش آمد ما را به این فکر انداخت که ]چرا[ این نیروهای عظیم را یک جایی که دفاع حسابی ندارد، جمع کنیم واین خطرها به وجود بیاید. موقتآ دست از آن افکار برداشتیم، ولی، ان‌شاءاللّه، رفته رفته با امن‌تر شدن فضای کشور، من پیشنهاد می‌کنم آقایان تلاش کنید، برنامه‌ریزی کنید که از وجود برادران اهل علم و کسانی که واقعآ مبلغ آماده هستند، ]استفاده شود[. یک نظام منظمی می‌خواهد که در موقع مناسب خودش کار کند. حزب جمهوری اسلامی این کار را بکند و - ان‌شاءاللّه - موفق خواهیم بود. به هر حال، ما تبلیغ اسلام را از بزرگترین عبادات می‌دانیم و خودمان افتخار می‌کنیم که به هر زبانی و به هر کیفیتی شایسته باشیم که اسممان را مبلغ اسلام بگذارند. این بهترین مدال برای ماست. واحد تبلیغات حزب هم می‌تواند یکی از واحدهای بسیار پرثمر و با ارزش حزب باشد، به شرط اینکه همه ابزار کار تبلیغی را در خودش رشد بدهد. نوشتن، گفتن، فیلم‌سازی، تئاترسازی، نمایشنامه‌های متنوع درست کردن، ترجمه کردن و همان کارهای دیگری که داشته، پوسترها، تابلوها، سرودها و ....

ان‌شاءاللّه همه اینها را هم عملی و هم فنی کنیم، به سایر نهادها هم منتقل کنیم، یعنی ما که ]بخل[ نمی‌کنیم، ان‌شاءاللّه هیچ کس به فکر نباشد، بخل نکنیم، امکاناتمان در اختیار سایر نهادهای مملکت هم قرار دارد.

 

س: پیشنهاد می‌شود در جلساتی با حضور آقای هاشمی و یا آقای خامنه‌ای، هر هفته یکبار یا هر 15 روز یکبار از راهنمایی‌های آقایان استفاده شود.

 ج :بسیار خوب، پیشنهاد خوبی است، ما افتخار می‌کنیم. البته، با توجه به سطح امنیت‌ها و امکانات، وقتی که هست، در درجه اول آقای خامنه‌ای، چون ایشان هم دبیرکل حزب هستند و هم مسئول واحد تبلیغات بودند؛ یعنی مبتکر واحد هستند و در درجه دوم هم بنده؛ بنده هم به سهم خودم حاضر هستم. آقایان ترتیب این کار را بدهند. من فکر می‌کنم هر هفته برایمان مشکل باشد، چون ما در هفته در یک واحدی از واحدهای حزب همین جور جلسه داریم، یک شورای مرکزی داریم، یک کلاس داریم و خیلی وقتمان کم است، این مقدار که بخواهیم هفتگی باشد، فکر می‌کنم اگر جلسات ]را [ماهانه کنید، یک ماه آقای خامنه‌ای تشریف بیاورند، یک ماه هم بنده. حالا چه اینجا، چه در دفتر، چه حزب، گاهی اوقات ما حرفی نداریم در حد یک ماه الان است. بیش از یک ماه الان نمی‌توانیم. کم‌کم که یک قدر وضع بهتر شد، ان‌شاءاللّه بیشترش می‌کنیم.             والسلام علیکم و رحمه الله