سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع اعضای واحد آموزش قرآن سازمان تبلیغات اسلامی پیرامون ارزشهای پنهان قرآن و سهل الوصل بودن قرآن

سخنرانی آقای هاشمی در جمع اعضای واحد آموزش قرآن سازمان تبلیغات اسلامی پیرامون ارزشهای پنهان قرآن و سهل الوصل بودن قرآن

  • چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۶۳

 سخنرانی در جمع اعضای واحد آموزش قرآن سازمان تبلیغات اسلامی

    بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم

 اَلْحَمْدُلِلّه وَ الصَلوةُ عَلی رَسوُلِ اللَّهِ وَ اَلِهِ اَجْمَعَینَ. أِنَّ هذالقرآن یَهدی لِلَّتی هیِ اَقْوَمْ.

 قرآن به خاطر شدت عظمت و نورانیت و ارزش فراوانی که دارد، ممکن است به خاطر وفور ارزش و نورانیت یک نوع خفایی و غفلتی درباره آن به وجود آید؛ مثل کسی که در وسط روز با نور شدید خورشید مواجه است. همه ما هیچ توجهی به ارزش این نور نداریم، چون از بچگی با قرآن سر و کار داشتیم و هنوز هم داریم و برایمان عادی شده است، مثل تنفس هوا؛ هیچ وقت ما به طور عادی توجه نمی‏کنیم که این هوایی که ما را احاطه کرده و همه چیز ما را با خودش دارد، این چه چیز با ارزشی است. به خاطر شدت وضوح و فراوانی چنین وضعی دارد.

 در مورد خدا، مرحوم حاج ملا هادی سبزواری - حکیم کم نظیر - می‏گوید: »یا منَ هَو الخْتَفُ فَرطِ نورٍ«، خطاب به خداوند می‏گوید: "ای کسی که به خاطر پُر نوری مخفی شدی". این که به خاطر پُر نوری یک موجود مخفی شود، یک چنین چیزی است. از بس روشن است، هیچ کس به خودش زحمت این را نمی‏دهد که بگردد و آن را پیدا کند و اصلاً به این وضع عادت کرده است. حضور خداوند در جهان چنین چیزی است، منتها باز یک نوع غفلتهایی این ظهور شدید را کم اثر می‏کند.

 در مورد قرآن واقعاً آدم یک کمی که دقت می‏کند، حالا از دید خودمان می‏گویم. ما از دید کسانی که خدا را قبول ندارند یا رسالت را قبول ندارند یا قرآن را قبول ندارند، فعلاً حرف نمی‏زنیم، از دید خودمان حرف می‏زنیم، از دید آنها اگر بخواهیم حرف بزنیم، باید معارف قرآن را روشن کنیم و بگوییم این ارزشها است از دید خودمان، دریچه اثبات این مطلب یک راه روشنتری دارد و آن، این است؛ کسانی که خدا را با همه آن اوصاف جلاله خداوند قبول دارند؛ کمال مطلق، علم مطلق، لطف مطلق، رحمت مطلق، جمال مطلق و همه ارزشها، مال خدا است و منبع او فاقد کوچکترین عیب قابل تصور است، یک چنین موجودی را پذیرفته‏اند.

 بعد برای راهنمایی انسانها، آن موجود با آن علم، با آن همه لطف، رحمت، کمال و عظمت الفاظی را که خودش ایجاد کرده و بهترین نوع ممکنِ لفظ سازی است. اگر بنا باشد در کل جهان عبارت پردازی را آدم بگوید؛ چه کسی بهتر می‏تواند، خوب! معلوم است که خالق همه عبارتها و عبارت پردازی‏ها، آن قادر مطلق بهتر می‏تواند. علمش مطلق است، همه چیز را بهتر از همه کس می‏داند و رحمت او مطلق است، وقتی که می‏خواهد هدایت کند و محبتش را از طریق این هدایت به مردم دهد، به بهترین شکل می‏تواند این هدایت را ارائه دهد. ذره‏ای بُخل در وجود مقدسش نیست که از کوچکترین حُسنی یا محبتی از موجودات دیگر دریغ کند. از آن چنان موجود عظیمی و لطیفی و رحیمی، هدایتی با الفاظ و عبارات و مضامینی که خودش با آن کمال مطلقش انتخاب کرده و با وسیله مطمئنی چون پیغمبر(ص) و جبرئیل که هیچ گونه انحرافی در آن نیست و هر دو معصوم هستند در اختیار ما گذاشت و این چقدر چیز عزیز و شریفی است.

 با این دید آدم به قرآن نگاه کند. این تعبیراتی که در قرآن است، آن ریسمان متصل به خداوند و تنها اثر قطعی رابطه آسمان و زمین و سند قطعی رسالتهای الهی در کل تاریخ بشری، یک چنین متنی در اختیار ما مسلمانها گذاشته است. خوشبختانه آن تضمینی که خداوند کرده که: »اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ اِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ« که بهترین تفسیرش هم حفظ همه جهات قرآن است از هرگونه تحریف و دست بردی، ما را مطمئن کرده که این قرآن با همان آهنگ و با همان الفاظ و با همان عبارات که امروز در دست ماست؛ خیلی سند عظیمی است و این سند را از بس ما آسان به دست آوردیم، همان طور در خانه‏ها بوده، در مدارس به ما گفتند و در رادیو برایمان می‏خوانند و هر وقت خواستیم برایمان بوده، هر وقت معلمش را خواستیم بوده و از بس آسان به دست آوردیم، توجه نداریم که چقدر کار بزرگی است.

 اگر بنا بود که این اسناد الهی در اختیار ما نبود و می‏گفتند که یک جایی در یک گوشه‏ای از دنیا یک لوحی وجود دارد که آن لوح را مستقیماً خداوند تهیه کرده، و ما می‏خواستیم برویم و عبارتی را که خدا با آن همه چیزهایی که اشاره کردیم، برای بشریت ساخته، ببینیم، آن وقت می‏دیدید که بشریت چه مسابقه‏ای می‏گذاشت برای اینکه برود و آن لوح را ببیند. حالا مثلاً اثر یک دانشمندی که از چند قرن پیش مانده یا تابلو نقاشی که از یک نقاش مانده و یا یک سند تاریخی دیگری که در موزه‏های قدیم از یک چیزی مانده، می‏بینیم چقدر ارزش دارد و هر چه کمیابتر می‏شود، ارزشش بالاتر می‏رود. این سندی که به عقیده ما متکی است به این همه استحکام و زیربنای محکم، همین طوری در اختیار همه ما قرار داشته و همیشه هم به آن دسترسی داشتیم، آن توجه لازمی که به این قرآن باید شود، در نسل بشریت وجود ندارد. این وفورش و این عادت کردن به حضور چنین نعمتی که عرض کردم مثل هوا، آب، مثل چیزهایی مثل نور، قرآن این طوری بوده است.

 روزهای اولی که نازل بر پیغمبر(ص) می‏شد، از آیات خود قرآن استفاده می‏شود که در جاهای متعدد قرآن است و مهمترین حربه پیروزی پیغمبر(ص) بوده؛ یعنی پیغمبر(ص) کافی بود که یک صفحه از این را، چند آیه از این را، بر هر سنگ دلی بخوانند که قلبش را رام کنند و مسلمانش کنند و باز می‏بینیم که کفار برای اینکه از اثر این قرآن می‏ترسیدند، احمقانه گوشهایشان را می‏بستند و پنبه در گوششان می‏کردند تا وقتی مواجه با پیغمبر(ص) می‏شدند، کلمات قرآن را نشنوند. خوب! اینها بیخود که نبوده، یا این قرآن با صراحت به عنوان یک مکتب که با غرور از دست بالا حرف می‏زند و قاطع به دشمنان و حریفان خود می‏گوید: اگر راست می‏گویید و شما حریف ما و در مقابل ما مدعی هستید؛ یک سوره مثل ما یا حتی یک آیه مثل آیه ما بیاورید. این خیلی حرف است! اگر یک مدعی مکتبی بلند شد و به مردم اعلان کرد که شما اگر راست می‏گویید و با من مخالف هستید، یک آیه یا یک سوره مثل من بیاورید و اگر دیگران رفتند به جای یک آیه پنجاه آیه آوردند و به جای یک سوره صد تا سوره آوردند، طبعاً شکست می‏خورد و همه زحمات و همه طرفداران و همه پیشرفتها به هدر می‏رود.

 بالاخره یک جایی هم هستند مردمی که تشخیص دهند و به این قرآن ایمان آورده بودند. پیغمبر(ص) هم اعلان کرده بود که هر کس که راست می‏گوید برای ما مثل این بیاورد. خوب! این قدر سخنرانها و سخندانهای عرب که آن روز بودند، شما اگر کمی با تاریخ عرب آشنا باشید، در خود مکه یک جایی بود که هر سال یک زمانی اُدبای عرب می‏آمدند و قصیده‏هایی که گفته بودند آنجا آویزان می‏کردند و گروهی از داوران بودند که قصیده‏ها و اشعار خوب و عبارات و متنهای خوب را تشخیص می‏دادند و نمره می‏دادند - مثل مسابقات که حالا روی کتاب سال، روی شعر، روی چیزهای دیگر مسابقه می‏دهند و بهترین را انتخاب می‏کنند - در بازار مکه چنین چیزی بود. هفت معلقه که آنها آورده بودند، شاهکار ادبیات آن زمان بود و واقعاً به هیجان در می‏آورد هر عربی که آن اشعار را گوش می‏داد.

 این طور نبود که مثلاً ادیب نباشد، این خیلی کار سختی نبود، اگر این یک چیز عادی بود، همان ادبای عربها، شعرا و قلم زنها یک متنی را می‏نوشتند در یک صفحه، دو صفحه، پنج صفحه، دَه صفحه می‏آوردند و می‏گفتند بیا، این مثل قرآن تو و دوستان پیغمبر(ص) که این ادعا را دیده بودند؛ اینها را از اسلام جدا می‏کردند. هیچ نشان نمی‏دهد که کسی موفق شده باشد که درباره این مبارزه طلبی قرآن، یک نفر پیدا شود که موفق شود. کسانی رفتند دنبال آن و کسانی رفتند یک چیزی مثل قرآن پیدا کنند؛ وقتی شروع کردند عباراتی درست کنند، دیدند این کجا و آن کجا، نه به آهنگش می‏خواند، نه به الفاظش می‏خواند، نه این طنینی که قرآن می‏دهد از آنها به دست می‏آید، تاریخ از این چیزها دارد.

 این از لحاظ الفاظ، از لحاظ معانی مسأله دیگری دارد. همین زیبایی قرآن را ببینید؛ امروز جزء بهترین موسیقیهایی است که می‏تواند روح و احساس شنوندگانی که عربی را می‏فهمند، ما نمی‏توانیم آن لذتی که دیگران از عربی می‏برند، ببریم، چون زبان مادری ما نیست و کمی از آنها را می‏فهمیم؛ اما بیشتر از آن صداها و آهنگ‏ها خوشمان می‏آید، می‏بینیم عرب وقتی این زیبایی و طراوت را در الفاظ می‏بیند، این آهنگ خوب را می‏بیند، اوج می‏گیرد و امروزه برای اعراب دنیا بعد از هزار و چهار صد سال، هیچ متنی زیباتر از این متن نیست.

 این قراءِ عرب وقتی که قرآن را می‏خوانند و شما می‏بینید یک دفعه مردمی که نشسته‏اند، بدون توجه فریاد اللَّه، بلند می‏شود، اینها همین طوری نمی‏گویند، ما ممکن است تقلیدی بگوییم و ببینیم خوب می‏خواند، یک چیزی بگوییم ولی آنها تحت تأثیر قرار می‏گیرند؛ یعنی، آنها بدون توجه فریاد می‏کشند؛ اینقدر این متن، زیباست و موسیقی که روی این سوار می‏شود و آهنگی که با این ترکیب می‏شود، با یک صوت خوب، یک چنین چیزی را می‏آفریند. عرض کردم حالا می‏بینید که رادیوهای دنیا در کشورهای اسلامی این همه از این متن استقبال می‏کنند و متن هزار و چهار صد ساله چقدر مهم است. این قابل توجه است. در هیچ جای دنیا چنین چیزی نیست. در دنیا دانشمند خیلی بوده، افلاطونها، ارسطوها، سقراطها، بقراطها، ابن سیناها، دانشمندانِ به نام غرب، دانشمندانِ به نام هند، دانشمندانِ به نام چین از آن طرف شرق گرفته تا افلاطون در یونان، از قدیم به جدید و امروزه آدمهای متشخص با سواد، خیلی آمدند و کتابهای آنها هم است، ولی چنین کتابی وجود ندارد که این را بردارند برای مردم هر لحظه بخوانند و همیشه هم طراوت و تازگی داشته باشد. چقدر آدم در عمرش می‏تواند کتاب را بشنود و باز هم آن کتاب شیرین باشد و باز هم زیبا باشد و زیباترین باشد. این حرف در قرآن است که به پیغمبر(ص) می‏گفتند: ساحر سحر، اینجا بود ولی چیز دیگر نبود. پیغمبر(ص) وقتی همین عبارت را برای مردم می‏خواند، مردم تحت تأثیر قرار می‏گرفتند، می‏گفتند: این ساحر است، بچه‏هایتان را نفرستید، این سحر می‏کند. چطور سحر می‏کند؛ سحرش همین تأثیری بوده که روی اینها می‏گذاشتند.

 متأسفانه چون ما عربی را با آن همه زیبایی‏ها به صورت زبان مادری نمی‏دانیم، این گونه بحثها زیاد نمی‏تواند، برای ما شیرین باشد. اما برای یک عرب زبان که با این زبان آشنا است، مسأله خاصی است. اینها الفاظ قرآن است و معجزه باقی پیغمبر(ص) است و شما با الفاظ سر و کار دارید. مهمتر از اینها معانی قرآن است. واقعاً یک دریا است؛ یعنی، دریایی که آن طرفش اصلاً پیدا نیست. یک اقیانوسی است که آدم برای آن کرانه پیدا نمی‏کند. هر قدر آدم با سوادتر باشد، هر قدر دنیا دیده‏تر باشد، هر قدر مجربتر باشد، از این قرآن بیشتر استفاده می‏کند. این طور نیست که یک شاگرد معمولی سال چندم تحصیل را بگویند: قرآن بخوان، از قرآن استفاده کند.

 یک دانشمندی که پنجاه سال کار کرده باشد و معارف اجتماعی دنیا را خوانده باشد، حقوقدان سطح بالا باشد، قرآن را به دستش دهند و بگوید که خوب! ما خودمان آنها را بلدیم، عالیترین دانشمندان جامعه اسلامی، عالیترین مقام را وقتی قرآن را به او بدهیم که بخواند، استفاده‏ای که از قرآن می‏کند و لذتی که از این قرآن می‏برد و نورانیتی که از هدایتهای قرآن می‏گیرد، بیشتر از کسی است که تازه وارد قرآن می‏شود.

 یک مضامینی که به درد همه جهات زندگی آدم می‏خورد. شما اگر جهادگر و سرباز میدان جنگ باشید، قرآن بهترین چیز برای روحیه گرفتن است. اگر یک آدم فعال، در میدان اقتصادی باشید، بهترین چیز برای روحیه گرفتن و الهام گرفتن است. اگر یک سیاستمدار برای جامعه باشید، بهترین چیز برای استفاده کردن از متن است. یک خانم خانه‏دار برای تربیت بچه‏اش، بهترین متن برایش باز قرآن است. یک معلم برای روح دادن به شاگردانش، قرآن است و همه می‏توانند از این قرآن استفاده کنند. یک طبیعیدان که طبیعت را می‏شناسد، اگر برخورد کند با آیات قرآن راجع به آسمان با زمین و آب و دریا و افلاک و ستارگان را باز زیبایی‏هایی آنجا می‏بیند، این چیز عجیبی است، باید هم همین باشد. اینها را که می‏گوییم معرفی کردن چهره آفتاب است.

 خوب! وقتی که خدا به عقیده ما همه چیز را با علم حضوری می‏داند و برای هدایت، یک متنی درست کرده، پیداست که بهترین معانی را با بهترین الفاظ به تحریر می‏کشد و در اختیار ما قرار می‏دهد. یک چنین سند عزیزی، یک چنین سرمایه بزرگی، یک چنین ریسمان مستحکمی بین ما و خدا، به وسیله هدایتی، به وسیله اعتمادی، به وسیله آرامشی، به وسیله سوادی، به وسیله فهم و درکی که همه چیز قرآن در این نعمت بزرگ خدا است؛ در اختیار ما قرار گرفته. این نعمت، انصافاً آن قدر مجهول است که عرض کردم به خاطر شدت عظمت، مثل اینکه در مقابل نور شدید خورشید در وسط روز قرار گرفته‏ایم که درک آن این قدر برایمان هم عادی شده و هم مشکل شده، به این معنا هر کس به هر نوعی به دنبال قرآن برود، خیر می‏بیند.

 آنهایی که تفسیر قرآن می‏گویند؛ آنهایی که قرآن چاپ می‏کنند، آنهایی که قرآن را تدریس می‏کنند، آنهایی که قرآن را مطالعه می‏کنند، آنهایی که هر نوعی به قرآن مربوط می‏شوند، آن کار با ارزشی کرده است و خوشا به حال شما که بخشی از زندگیتان را این گونه انتخاب کرده‏اید که معلم قرآن شوید. منتها من به شما توصیه می‏کنم، سعی کنید که از الفاظ قرآن عبور کنید. البته الفاظ قرآن همین قرائت قرآن، تجوید قرآن، نوشتن قرآن، حفظ قرآن، همه اینها خوب است.

 خوشبختانه زبان قرآن به خاطر اشتراک عربی و فارسی، برای آدمهای بی‏سواد هم قابل فهم است و خوشبختانه ترجمه هم می‏شود ولی از شما می‏خواهم، سعی کنید عبور کنید به معانی قرآن »وَ رَتِّلِ اْلقُرانَ تَرْتیلاً« و قرآن را با دقت باید خواند، تعمق و تفکر کرد و هر چه هم که فرد خودش را به قرآن نزدیکتر کند، خوشبختانه کهنه و خسته کننده نمی شود. رابطه زیباتر، نوتر و تازه و نشاط آورتر می‏شود برای فرد. هر قدر انسان خودش را از قرآن دور کند این دوری متأسفانه، فطرت را از آدم می‏گیرد. من بارها در حرفهایم گفتم، وقتی که آدم به زندان می‏رود و تنها می‏شود، یک جاهایی که باید انسان تنها باشد، با قرآن مأنوس شود، ارزش قرآن را آن موقع بهتر می‏فهمد. معمولاً حواشی زندگی نمی‏گذارد که انسان آنچنان که باید و شاید به قرآن توجه کند.

 من حالا که پشت سرم را نگاه می‏کنم، بهترین لذت زندگی‏ام را از لحاظ روحی، آن حالت می‏بینم که در حالات خلوت اجباری سلولهای انفرادی زندانهای شاه می‏توانستم با قرآن مأنوس باشم. گاهی اینقدر زیبا بود در یک زندان انفرادی کسی که تنها نشسته و هیچ کس را نمی‏بیند، پیداست که اگر وضع عادی باشد خیلی خوشحال می‏شد یک صدایی بشنود، کسی بیاید، ولی گاهی که آدم با قرآن مأنوس می‏شد، من حالتی داشتم که اگر صدای پایی را می‏فهمیدم که می‏آیند و کاری به من دارند، ناراحت می‏شدم که رابطه‏ام را با قرآن قطع می‏کنم. این حالت مال خود قرآن است، مال اشخاص نیست، ارزش مال قرآن است. بیرون که مشغول به زندگی مادی و گرفتاریها و کار هستیم، چنان حالتی و چنین امکانی پیدا نمی‏کنیم که به قرآن خودمان را نزدیک کنیم. نیمه شبها، جای خواندن قرآن با دقت است. خوب! با این زندگیها، روز آن قدر خودمان را خسته می‏کنیم که شب می‏خوابیم و ممکن است به چنین حالتی نرسیم. به طور عادی کسانی که بتوانند، فراغتی برای خودشان درست کنند و بفهمند در خلوت‏ها باید با قرآن مأنوس شوند، هیچ آینه‏ای بهتر از قرآن نیست. با قرآن باشید و در خلوتهای شبانه آن را بخوانید.

    والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته