سخنرانی در جمع اعضای واحدهای شهرستانها و استانهای حزب جمهوری اسلامی
از زیارت برادران و خواهران و همراهان و کسانی که برای ایجاد تشکیلات اسلامی تلاش میکنند، خوشحال ]هستم[. و انشاءاللّه، این ملاقاتها منشأ اثر باشد - هم برای ما و هم برای دوستان ما - این مسؤولیت شماها که امور استان را به عهده دارید، از جهتی از مسؤولیتهای خیلی مهم و اساسی حزب است، برای اینکه شما با کسانی در رابطه هستید که آنها در تهران و مرکز نیستند و آنچه را که در تهران در اختیار بچههای حزبی است، آنها ممکن است به این آسانی نداشته باشند. این وظیفه مهم به عهده رابطین و مسئولین این قسمت است که جوری عمل کنند که آنها مثل اعضای تشکیلات تهران بتوانند در جریان عملکرد حزب باشند. یکنواختی و هماهنگی که از خصوصیات تحزّب است، به عهده شما است که در سراسر کشور به وجود بیاورید. البته، ما قبلا هم گزارش خدمات شما را از زبان آقای ]اسدالله[بادامچیان در شورای مرکزی حزب، شنیده بودیم و میدانیم هم یکی از بخشهای فعال و نسبتآ مؤثر حزب بودهاید. اینها را قبول داریم، اما بیشتر باید توجهمان به بهتر شدن و رفع معایب باشد که ببینید، چه ندارید و چه کاری را نکردهاید؟ به آن قسمتها باید بپردازید. اصلا یکی از علل تشکیل حزب سراسری ـ که ما این را منحصر به تهران نمیکنیم و مسؤولان سطح بالای حزب میتوانند مستقیمآ با مردم تماس داشته باشند ـ همین است که نیروهای بالقوه و متشابهای که در سراسر کشور وجود دارند، زیر یک پوشش دربیایند که بتوانند هماهنگ، در مسائل اصولی و مهم کشور نقش ایفا کنند و اگر ما بتوانیم این کار را درست انجام بدهیم، به آن نتیجه مهم ]رسیدهایم[. یعنی ممکن است تبلیغ و خدماتی کرده باشیم، ولی آنچه که در تحزب است، نباشیم. همین گزارشی که من یکی، دو تا سؤال کردم، ایشان فرمودند که قضیه در شهرستانها بستگی به افرادی دارد که خودشان در آنجا هستند، یعنی شما در هر جا که نیروی تبلیغ بومی بهتر دارید، آنجا تبلیغات بهتر است، هر جا نیروی تشکیلات بهتر دارید، آنجا تشکیلات بهتر رشد کرده است. البته، این یک مقدارش طبیعی است، یعنی وقتی نیرویی باشد، خود به خود اثرش را میگذارد. ما هم این را قبول داریم، اما حزب آنجا باید برسد و آن قسمتهایی را که کم است تأمین کند.باید آن قسمتی را که کمبود دارد، رشدش بدهیم و هماهنگ کنیم، همین طور که در خود تهران هم همین جور بوده و در سراسر کشور هم همین جور بوده، حزب اکثرآ دارد به اصطلاح، از جیب میخورد، یعنی بیش از آنکه تقویت کند، افراد را بسازد و اینها را وارد میدان کند و دستور کار خودش را برای جامعه در نظر بگیرد و در اختیار جامعه بگذارد از قسمت زیادی از محصول کار جامعه استفاده میکند.اگر که حزب هم نبود، جای دیگری این کار را انجام میدادند. این کار را میکنند. خوب! ما روی این جهت کاری ندرایم. به هر حال، ما باید یک میدانی درست کنیم آن افرای که استعدادی دارند، بیایند و خدمت بکنند. حالا این حزب باشد یا جای دیگر. این جهت مثبتش الان مورد انتقاد ما نیست، باید هم باشد. اصلا یکی از آثار تحزّب هم این است که یکی از نیروهای موجود را به هم نزدیک بکند و این نیروها در ارتباط با هم فعّالتر و مفیدتر و هماهنگتر کار کنند. ما این کار را میکنیم، اما عمده این است وقتی که این نیروها آشنا شدند و همدیگر را شناختند و هماهنگی به وجود آوردند، سراغ کمبودها و ساختن آن چیزهایی که نداریم برویم؛ یعنی این برای ما مهم است. اگر جایی میبینیم که تبلیغات ضعیف است، باید آنجا مبلّغ تربیت کرد یا مبلغ برد. اگر دیدیم در جایی نمیتوانیم تعلیمات را راه بیاندازیم، باید فوری به داد آنجا رسید. این هماهنگی این خاصیت را دارد که پستی و بلندیها را در کنار هم بگذارد و یک سطح قابل قبولی را به وجود بیاورد که خودشان رشد کنند و جای خودشان را پر کنند و شکل این مسأله را هماهنگ بکند. البته، کار واحد استانها زیاد بوده؛ کشور وسیع است، دفاتر فراوان هستند، به وجود آمدن این دفاتر ابتدا زیاد در اختیار ما نبوده که به طور دلخواه تشکیل بشود. آن سلطه حزبی آن طور وجود نداشته که ما قدم به قدم جلو بیاییم، به یکباره جوشیدهایم و طبعآ اینها کار دفتر استانها و واحد استانها را سنگین میکند، ولی معنایش این نیست که ما در مقابل مشکلات و کمبودها تسلیم بشویم، باید همتمان را زیاد بکنیم. شماها که مسئولیت استانها را پذیرفتهاید، خیلی باید دقّت کنید.یکی از نیروهایی که میتوانیم با شما هماهنگ بکنیم که خیلی به درد کار شما میخورد، مجلس شورای اسلامی است. اخیرآ، در مجلس واحد ]فراکسیون[ حزب متشکل شده و گروه زیادی از نمایندگان رسمآ اسمنویسی کردهاند و کارت گرفتهاند. حوزهها تشکیل شده است. خود آقایان هم در مذاکراتشان و در پیشنهاداتشان، یکی از حرفهایشان همین است که چون ما از شهرستانهایمان مطلع هستیم و وضع آنجا را میدانیم، افراد آنجا را میشناسیم و نیروهای آنجا را میشناسیم،آمادگی دارند که در رابطه با حوزههای انتخابی خود با حزب و با کارهایی که شما آنجا دارید، همکاری بکنند و این نیروی خوبی است. شما باید ترتیب این ارتباط را بدهید و از طریق کانون حزبی در مجلس آقایان را مرتبط کنید و آنها آماده هستند - نماینده مردم هستند - مردم به آنها مراجعه کنند. به محیط هم وارد هستند، خودشان مسائل آنجا را میدانند، مسائل حزب را میدانند، نیازهای حزب را میدانند، اکثریت مردم از آنها حرف شنوی دارند، و برای این کار بزرگ اسلامی میتوانند مفید باشند و خودشان هم اشتیاق دارند. آنها تشخیص دادهاند این یکی از مراکزی است که میشود خدمت کرد، و سایر امکانات را هم که اینجا وجود دارد، باید در نظر گرفت، که ما به شهرستانها منتقل کنیم و سطح شهرستانها را با تهران، چیزی نزدیک به هم و هماهنگ کنیم. مسأله دیگری که باز آقایان در رابطه با شهرستانها اهمیت دادهاید، این است که حتّیالامکان سعی کنید واحدهای شهرستانها را با کمکهای بنیادی و راهنماییهای درست خودکفا کنید. اصولا در شیوه معمول تحزّب، مرکزیت مسؤولیت زیادی به عهدهاش است و جور همه حوزههای بیرون را میکشد، باید از طرف واحدهای بیرون حمایت بشود و نباید این جور باشد که همه آن واحدها احساس کنند هر وقت هیچ چیز ندارند، از مرکز بگیرند. خوب! پیداست که از این طرف هجوم به آن طرف باید بیشتر باشد، اما امکانات دیگر باید از طرف شهرستانها و حوزهها به طرف بالا بیرون بیاید. اگر این طور نباشد، باز آن قدرت متمرکز حزب به وجود نمیآید. ما از اول معمولا این جوری بودیم که واحدهای شهرستانها میآمدند و حتی برای وسایل کار و مخارج روزمرهشان توقع داشتند که از مرکز کمک بگیرند. خوب! اگر داشته باشیم، میدهیم. تهران، اصولا جای غنیتری است و کمکها را میکند، ولی این طور درست نیست. این شیوه خوبی نیست. شیوه را باید معکوس کنید، باید قضیه را معکوس این بکنیم. با دوستانمان در شهرستانها صحبت کنید و قانعشان کنید که آنجا باید به این تن در بدهند تا این امکاناتی که توقع دارند و از مرکز بفرستند و مرکز بتواند با استخدام نیروهای بیشتر آمادگی داشته باشد. اگر حزب روی پای خودش نایستد و متکی به جای دیگری بشود، این خطر دارد، آن تحزّب واقعی و یک حرکت خودکفا و یک موجود زندهای به نام حزب که از دورن خودش تغذیه بکند و خودش را حفظ کند، چنین چیزی نخواهیم داشت یک عضو وابستهای میشویم. الان یک مقداری این جوری هستیم، البته در خود تهران هم ما این جوری هستیم و آن استقلال لازم را نداریم. تازه به شهرستانها که میرویم، این وضع بدتر میشود. این کار اساسی شما است، یعنی یک کار هدایتگرانهای را باید آغاز کنید. مسؤولان شهرستانها را قانعشان کنید، آنها افراد شهرستانها را قانع بکنند، که روی این جهت تکیه کنید که هر واحدی در آنجا خودکفا بشود، سعی کنند از نظر مالی متکی به ما نباشند، از لحاظ تدارکاتی متکی به ما نباشند. حتی از لحاظ معلم، ما باید از اینجا جزوه تعلیم بدهیم، وظیفهمان است، اما آنجا کسانی باید باشند که بتوانند وقتی کتابی از اینجا گرفتند، از عهده تدریس آن به خوبی بربیایند و این کارهایی که ما در اینجا داریم حداقل در استانها و حداکثر در هر جایی که یک واحد وسیعی از حزب میخواهد به وجود بیاید، چنین حالتی به وجود بیاید. پس ببینید، یک بده بستان بین مرکز حزب و حوزههای دور حزب، شهرستانها، وجود دارد. دائمآ باید از اینجا- البته به صورتهای مختلف - مثلا باید مطلب برود، برنامه برود، سیاست برود و چیزهای هدایتگر مستقل بشود. در آنجا امکانات باید تهیه بشود و این مرکز مادر که این چیزها را باید تهیه بکند، باید تقویت کنند که بتوانند این کار را انجام بدهد. یک حالت معکوس هم در همین مسائل معنوی وجود دارد و آن اینکه مرکزیت - یعنی تهران یا هر جا که هست - نباید فکر کند که یک قیمومیّتی بر بچههای حزبی در سراسر کشور دارد. این قیمومیّت نیست، یک نوع هدایت هست، اما واقعیت باید این باشد که در برخورد با افراد و اعضایمان و سلولهای حزب در سراسر کشور باید یک مقدار از آنها ایده و فکر بگیریم و باید مسأله به توده مردم و واقعیت جامعه که اینها آنجا حضور دارند، منتقل بشود و حتمآ شما باید این کار را بکنید که سراسر کشور، نهادها و حوزهها - همان طور که ما تأکید میکردیم - از لحاظ مادی روی پای خودشان باشند. از لحاظ معنوی، گر چه هدایت را از اینجا میگیرند، باید سعی کرد که از لحاظ معنوی، خودشان را به صورت طفیلی نبینند. مبادا آنها یک مقلّد صرف در بیایند. ما این را نمیخواهیم. ما برعکس این را میخواهیم که آنها احساس شخصیت فکری و استقلال فکری کنند. مطالبی را که مطرح میکنند، فکرکنند، بالا رویش حساب میشود، بررسی شود. حتمآ باید مطالبشان را گرفت، آورد و اینجا بررسی کرد و اگر جواب رد است، باید جواب را به او داد و او را قانع کرد که بداند یک جریان فکری متبادلی از هر دو طرف هست، یعنی همیشه این کوچکها نیستند که از بالا تغذیه معنوی میشوند، بلکه این بالا هم هست که با گرفتن حرفهای آنها، جرقههایی به فکر آنها میرسد و ابتکارات آنها میتواند اینجا عمیقتر و غنیتر باشد. پس به این ظرافتکاریهایی که میتواند در رابطه با مرکز حزب و واحدهای تابعه وجود داشته باشد، دقت بکنیم. چیزهای زیادی هم هست که کمکم باید در بحثها بیاید و من الان اینها به ذهنم رسیده و عرض میکنم، اما ممکن است همین جا هم قابل بحث باشد، اینها را هم به ثورت یک بحث جزمی قاطع القاء نمیکنم که باید الاّ و باللّه این باشد.یک نکته دیگری هم خدمت آقایان عرض میکنم که توجه داشته باشید، ما در بعضی از شهرستانها داریم. گاهی همیشه این طور نیست، از طرف شهرستانها به کل تشکیلات ضربه میخورد، این وجود دارد. در شهرستانها گاهی هست که افرادی آنجا در حزب هستند - یا عضو صادقاند یا در شوراهستند یا در جای دیگری هستند - اما مسائل بومی خودشان را به حزب، منتقل میکنند. اختلافات محلی، صنفی، سلیقهای و یک قدری فامیلی و از این چیزهایی که در هر جامعهای هست، به حزب منتقل شده است. همین حزب جمهوری اسلامی که هزاران نفر در سراسر کشور برای آن در حال کار کردن هستند و تلاش میکنند، با خون شهدایی مثل هفتاد و دو تن دارد آبیاری میشود. بیاید مثلا" از شماها در تعلیماتتان، در مسائلی که دارید و در هدایتها، در برخوردهایی که میکنید، به دوستان حزبیامان در مناطق مختلف بگویید که این تقوای اجتماعی را داشته باشید، که البته، متقی هستند که شما آنها را پذیرفتهاید، اما این تقوا و ظرافت بیشتری لازم دارد. اگر میبینید، با بودنشان در این تشکیلات یک مسئله کوچک داخلی به اسم حزب درآمد، در سطح کشور مسأله میشود، به خدمت امام میبرند، به دولت، مجلس و جاهای دیگری میبرند، میگویند حزب این جوری بود.سعی کنند که این فداکاری را داشته باشند که این مدارج را از حزب جدا کنند. اگر میتوانند، اصلا از خودشان این مسأله را جدا کنند و اگر نمیتوانند، لااقل یک جوری کنند که این منتقل نشود. در این شکایاتی که اینجا در مجلس به من میرسید ـ از طرق غیرحزبی به من میرسد ـ میفهمم که بعضی موارد هست که مسائل کاملا شخصی است، اما جوابگوی آن باید ماها باشیم. این را سعی کنید که نباشد، تعلیم بدهید، از برادران و خواهران حزبی بخواهید که ما را گرفتار این گونه مسائل نکنند. مثلا گاهی ما به خدمت امام میرویم، میبینیم یک شکایت بزرگی از حزب شده است. آدم وقتی رسیدگی میکند، میبیند که همه شکایات به اختلافات دو نفر برمیگردد که یکی از آنها تصادفآ در حزب است که اگر این در حزب هم نبود، مثلا یک معلم سادهای بود، این مسأله را داشت. با هم اختلاف داشتند، تصادفآ یکی از آنها در حزب است و چون حزبی است، از حزب شکایت کردهاند و به اسم حزب یک پرونده تشکیل شده که پرونده یک شخص بوده است. ممکن است حق هم با این آقا باشد، ما اصلا به ماهیت مسأله وارد نمیشویم، ولی کاملا مشکل درست میکنند. انشاءالله با یک ظرافتی باید این را حل کنیم. البته، من، باز این را میدانم که خیلی هم نمیشود این طور مطلق فکر کنیم، به هر حال اگر افراد موضعگیری سیاسی، اجتماعی داشته باشند، بیدشمن نیستند. هیچ کس خالی از اختلافات داخلی نیست و این اختلافات را میآورند. ما دیگر نمیگوییم به هیچ نحوی اینها نباشد، منتها همه تلاشها را باید بکنیم که آنجاهایی که میشود، حزب وقتش را بر این مسائل نگذارد. یک مواردی هم خواهد بود که همه ما مسائلی داریم که از یک جهت مشخص است، ولی چون در حزب هستیم، جنبه حزبی پیدا میکند. این در کلّ جامعه این طوری است. آدم به هر جریانی وابسته باشد و در هر واحدی بخواهد خدمت بکند، آن گونه چیزها را دارد. اینجا هم یک مقداری به خاطر حساسیت و موضع حزب، این جور چیزها ممکن است بزرگ بشود. به هر حال، ما امیدواریم که موفق بشویم. کمکم داریم مطمئن میشویم که حزب جمهوری اسلامی جای پای خودش را محکم کرده و عملکرد این حزب هم به جامعه اعتماد نسبی داده که در این سه، چهار سال یک عیب غیرقابل اصلاح از حزب و ماها دیده نشده و مردم به صورت یک جریان سالمی که اسلام میخواهد، به این حزب دارند نگاه میکنند، این اعتبار خیلی مهم است، اعتباری است که کمکم و به تدریج به مردم اعتماد داده است، اعتمادها را نمیشود آنی تهیه کرد. این اعتمادهایی که آدم با معرفی یک مقام به آن اعتماد کنند، خیلی زود متزلزل میشود. چیزی که مردم در طول زندگیشان لمس و باور کردهاند، با یک حرکت آنی نمیشود از دست مردم گرفت، یک دورانی لازم است که این حالت ذهنی مردم عوض شود. مردم الان نسبت به حزب جمهوری اسلامی اعتماد پیدا کردهاند، حتی مخالفین متنوع و رنگارنگ ما هم کمکم فهمیدهاند که حزب جمهوری اسلامیدر جامعه موجود، یک موضع قابل قبول سیاسی و اقتصادی دارد. آنهایی که خیلی راست بودند و از چپها میترسیدند، باز رفته رفته فهمیدهاند که این حزب جمهوری اسلامی بوده که یک موضعی گرفته است که قابل انطباق با جامعه اسلامی است وآنها در برخوردها از دو طرف سرشان به سنگ خورده است. جامعه، همه آنها را طرد کرده، ولی مواضع حزب علیرغم آنکه همیشه فراز و نشیب داشته است ـ یا آنها میکوبیدند و یا اینها میکوبیدند، اینها متهم به چپگرایی میکردند، آنها را متهم به راستگرایی میکردندـ منتهی در این مسیری که ما طی کردیم و آمدیم، کمکم یک حرکت ملموس قابل قبولی را به جامعه ارائه دادهایم و بخش عظیمی از جامعه اعتماد کرده و اعتراض مهمی ندارند، غیر از اعتراضهای موضعی به این و آن، که به هر حال همیشه خواهد بود. به هر حال، ما فعلا چنین موقعیتی داریم و مهمتر از همه، اعتماد امام است که برای ما سرمایه بزرگی است .خوب! امروز روحانیت، در سراسر کشور آنهایی که علاقه به تشکیلات دارند به این تشکیلات دل بستهاند. اینها خیلی سرمایه است. باید شما تلاش کنید، ما هم تلاش کنیم این چیزی را که به دست آمده، حفظ کنیم، و روز به روز هم چیزی به این اضافه بکنیم و از آن کم نکنیم. این ارتباط را اضافه بکنیم ]تا[ زمانی که این امکانات بتواند بیشتر در خدمت اسلام قرار بگیرد و ضرورت حضور این تشکیلات محسوستر شود، ما یک دردی از دردهای جامعه را دوا کنیم و قدمی برای اجرای اسلام و قرآن برداریم، گر چه ]در [این مدت هم در حد امکاناتمان کوتاهی نکردهایم. والسلام علیکم و رحمه الله