سخنرانی آقای هاشمی در جمع اعضای هیأت عالی گزینش پیرامون اهمیت کار گزینش و راهکارهای بهبود روش
سخنرانی در جمع اعضای هیأت عالی گزینش
آقایان احتیاجی به صحبت من ندارند، به هر حال اینجا تشریف آوردند و وقتی صرف کردند، طبق معمول یک مقداری هم ما حرف میزنیم.[t1]
از چیزهایی که دنیا نمیتواند خوب بفهمد و تعجب میکند، همین کارهای ماست. هر چیز تازه این جوری که پیدا میشود، میافتند تو فکر که دیگر اینها چیست؟ این گزینش چیست؟ این کمیتهها و این نهادها، چیزهایی که خلق شد در دوران انقلاب و هیچ یک از آنها هم روی برنامه از پیش تعیین شده نبود، همین جوری براساس نیاز پیش آمد و به خاطر آن نیاز، به حکم اسلامی، کسانی که نمیخواهند کارهای جامعه زمین بماند، هر جوری که دستشان رسید، این نیازها را تأمین کردند.
این که سیستم کار ما را نمیتوانند بفهمند، برای این است که نه ما را شناختند، نه مکتب ما را. آنهایی که انقلابیاند - تیپ چپیها و اینها - یک جملهای دارند، میگویند انقلاب قوانین خودش را دارد، چه ما بخواهیم، چه نخواهیم. چون آنها جبر تاریخ را قایلند، میگویند انقلاب قوانین خودش را تحمل میکند. آنها خیال میکنند حتماً در انقلاب باید تصفیه عمومی باشد، حتماً باید بولدوزر وار خشک و تر را کند و ریخت روی هم و رفت و طبقاتی را پیش آورد طبقاتی را محو کرد. واقعاً این طور عمل میکنند. آن انقلابهای تند و خشن چپ - وقتی که پیش میآید - یک دفعه میگویند مثلاً طبقه کارمند گذشته تصفیه، یا ارتشیها را به اردوی کار بفرستید، یا این مقدار مثلاً سرمایهدارها را قتل عام کنید. یک دستورات این جوری دارند و اینها را هم قوانین جبری انقلاب میدانند. اینها هم همیشه در اظهاراتشان میگفتند انقلاب قوانین خاص خودش را تحمل میکند.
یک عده هم که این جورها نیستند، اصلاً به انقلاب این جورها نگاه نمیکنند، اسم یک رمزی را میگذارند انقلاب. همین که کادر حکومتی عوض شد و مدیران جامعه عوض شدند، برایشان دیگر فرق نمیکند، در حقیقت؛ یک کودتاست یک عده را برمیدارند، یک عده را میگذارند جایشان، نعمتهایی که اینها از آن استفاده میکردند، آنها استفاده میکنند یا اگر خوب باشند، میخواهند خدمت بکنند اما با همان تعویض مدیران، بدون تعویض محتوا، برخوردها و دیدها. تجربهها در دنیا این جور بوده و حالا برای اولین بار یک نوع انقلابی پیدا شده که اصلاً آن جورها نیست؛ نه کودتاست به آن معنا، نه انقلاب است به آن معنایی که آنها فکر میکنند، خودش معیارهای خاص خودش را دارد.
ما سخت معتقد و ملتزم به حدود و حقوق اسلامی هستیم؛ یعنی قوانین آهنین و فولادینی داریم که به هیچ وجه حاضر نیستیم از آن صرفنظر بکنیم. در محدوده خودمان کارهایی میکنیم که متناسب با زندگی خودمان و انقلاب خودمان و دین خودمان است و آنها نمیتوانند این چیزها را بفهمند - هر چیز تازهای که میشود - چهار سال از انقلاب گذشته، سه سال مجلس شورای اسلامی کار کرده، یکی از خبرنگارهای غربی اخیراً با من ملاقات داشت و مصاحبه داشت؛ نمیتوانست درک بکند این شیوه کار شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی و این برخورد افکاری که اینجا هست، مرتب سئوال میکرد باز برایش حل نمیشد، هضم مطالب با آن نوع فکر خودشان مشکل بود. برای ما مسأله خیلی روشن است؛ یعنی خیلی خوب ملت ما و خودمان میتوانیم بفهمیم که داریم چه میکنیم. ما از یک نظام فاسد میخواهیم منتقل بشویم به یک نظام صحیح اسلامی و مردمی و در این انتقال، ظلم هم نمیخواهیم بکنیم. یعنی نمیخواهیم کسانی که میتوانستند خدمت بکنند و صالحند یا میتوانند خدمت بکنند و صالحند، اینها را طرد بکنیم، بدنام بکنیم، واقعیتها را ندیده بگیریم و این قید برای ما هست، این محدودیت هست. حتی در بازسازیهایمان به محض این که یک مقدار طغیان میشود، امام دخالت میکنند، مجلس دخالت میکند، دیگران نصیحت میکنند، کنترل میکنند، در صورتی که آنهایی که بازسازی میکردند یک هزارم آن خشونتهای انقلابهای معمولی را نمیکردند.
در گزینش که حالا مسئولیتش با شماست - یک گزینش قبل از شما بوده و حالا گزینشی حساب شدهتر به وجود آمده - آن روز اول باز به مقتضای وظیفه کسانی جمع شدند و یک فیلتر گذاشتند جلوی ورود نیروهای جدید و مسئولیتهای مهم و حساس کشور. این یک چیزی نیست که اصلش در دنیا پذیرفته شده نباشد؛ یعنی هیچ سازمانی، هیچ دولتی، هیچ تشکیلاتی نمیتواند دروازهاش را آن جوری باز کند که هر کس بیاید؛ منتها هر کسی با معیارهای خودش. آنهایی که چپیاند سعی میکنند افکار حاد و انقلابی - با توجه به دید خودشان - را وارد کنند و افکار محافظهکار را نمیپذیرند؛ آنهایی که محافظه کارند، با همان معیار، افراد تندخو و خشن و افکار چپ را نمیپذیرند و هر کس یک خطی برای خودش دارد، در آن خط یک فیلتر میگذارد برای اینکه کار خودش را هماهنگ بکند.
معیار ما معیارهای چپ و راست و محافظهکار و رادیکال و اینها نیست. معیار ما اسلام است و اسلام دارای ویژگیهای خاصی است. اخلاق خاصی داریم، معارف مخصوصی داریم، احکام خاصی داریم، وظایف خاصی داریم، شرایط خاصی برای هر پستی داریم. معلمی یک جور چیزها میخواهد، قضاوت یک جور چیزها میخواهد، حسابداری یک جور امانت لازم دارد، ارتش یک جور شرایط دارد، برای اینها یک فیلتری بایست میداشتیم. اگر سازمان جا افتادهای بودیم و سالها گذشته بود و قانون برای همه چیزمان داشتیم، مسئولان اداری طبق قانون مدون، عمل میکردند و مطمئناً هم نمیتوانیم، هیچ کس هم نمیتواند توقع داشته باشد که ما در ظرف دو - سه سال بتوانیم برای همه مسائل با معیارهای جدیدی که خودمان داریم نمیتوانیم با معیارهای گذشته قانون بنویسیم - قانون بنویسیم و فوری تحویل بدهیم، این اصلاً یک چیز نشدنی است، اگر هم میکردیم خیلی ناقص در میآمد و دایماً تبصره و تذکره و نسخ و این طور چیزها میخورد اگر میخواستیم آن جور برخورد بکنیم.
همین روالی که پیش آمده، روال طبیعی و سالم منبعث از نیاز و منبعث از احساس وظیفه، این کارها تا به اینجا رسید. امام امت مثل یک طبیب حاذقی و واقعاً یک انسان نمونهای در دنیا که در آن سن و با آن نقاهت سن بالا و کسالتی که متأسفانه چند سال پیش عارضشان شد، آن چنان مواظب این جامعه هستند که وقتی میبینند ممکن است طغیانی، افراطی، چیزی پیش بیاید، زنگ خطر را میزنند، نصیحت میکنند، اگر نصیحتها مؤثر نشد، تصمیم قاطع میگیرند و اعلان میکنند.
همان کاری که ما همیشه در این دوره داشتیم، در مورد این گزینشها هم همین جور، نمیخواهیم بگوییم آن بچههایی که کار میکردند آدمهای نالایقی بودند. حالا همه را که نمیتوانیم بگوییم، ما نسبت به هیچ جریانی، هیچ وقت صحبت از همه نمیکنیم، صحبت نوع، صحبت اکثریت است، نوع اینها بچههای بسیار سالم و خوبی بودند و به خاطر احساس مسئولیت در محیط خودشان، در آموزش و پرورش، در دانشگاهها، در ادارات، در هر جایی که بودند، فکر میکردند و با آن مقدار شناختی که داشتند، دور هم جمع شدند و یک سالمسازی، یک مواظبتی کردند، حداقل مثل اینکه دم کندوی عسلی یک نگهبان بگذارند، جلوی نابسامانیها و ناسالمیها را بگیرد، انصافاً هم گرفتند، کار هم خیلی کردند.
اگر ما میخواستیم آموزش و پرورشمان را بدهیم دست این نیروهای سازمان یافته چپی پدر سوختهای که این همه مزاحمت درست کردند، اگر جلوی اینها را باز میگذاشتیم، اینها چه میکردند؟ اگر نبود همین حجابی که بچهها درست کرده بودند، همین فیلتر و صافی اگر نبود، اینها همه جا را قبضه کرده بودند، آنها حساب شده میرفتند؛ در ارتش میرفتند، در سپاه میرفتند، در آموزش و پرورش میرفتند، بیکار بودند دیگر، هم بیکار بودند، هم سازمان یافته بودند، هم پشتوانه خارجی داشتند، هم شیطنت داشتند و دنبال کار بودند، برنامهریزی میکردند، ما یک وقت متوجه میشدیم همه جا دست دیگران است. کما اینکه روز اول انقلاب که ما هیچ سازمان نداشتیم، اینها ریختند در پادگانها، ما دنبال تظاهراتمان بودیم، دنبال شکستن دشمن بودیم. دنبال تحصیل امنیت مردم بودیم، دنبال اینکه در روزهای انقلاب نان و آب مردم را برسانیم، آن کارهای عادی را میکردیم. آنها بیکار و پررو ریختند در پادگانها، کلانتریها، انبارها، وزارتخانهها هر چه دستشان رسید غارت کردند، بردند، آنها تیپشان این جوری بود و اگر این بچههای گزینش نبودند، فتنه و فسادی در گذشته درست میشد.
بچهها را که ما آموزش نداده بودیم، قانون مدون هم که دستشان نداده بودیم، دوره معین هم که ندیده بودند، روی احساس وظیفه عمل کردند، احیاناً هم افراد ناصالح مثلاً اگر بودند در آنها، ممکن بود یک کارهایی انجام بدهند که خیلی با معیارها نمیساخت، آن دستور امام آمد که این اصلاح شود. حالا شما آمدید، اولاً وارث تجربه بچهها هستید - که ما به گذشته با نظر حترام نگاه میکنیم - هم خوبیهایش را، هم بدیهایش را، همه را باید زیر نظر گرفت که ببینیم کارهای بد چه بوده و افراطهایی اگر بوده ما مرتکب نشویم، ثانیاً راهنماییهای امام را دارید که این هم برای ما مهم است و ثالثاً زمان هم با پیشرفت و یکنواخت شدن مدیریت و خیلی چیزها، کارها را تسهیل کرده، الان دیگر باید آن دقت لازم را در این مطقع کرد؛ یعنی این بار دیگر هیچ قابل قبول نیست که بعد از این هم یک جوری بشود که نیاز به اصلاح مسیر داشته باشیم.
اولاً انتخاب خوبی شده تا آنجایی که میشناسم من، بسیاری از این برادرانی که هستند میشناسم که اینها آدمهای با تجربه، مخلص و پختهای هستند که دیگر میفهمند چه کار بکنند و آن چیزها را هم که عرض کردم داریم. فقط نکتهای که ما باید مواظب باشیم - که لابد هستید، در نظرات آقای دری [نجفآبادی]، من فهمیدم که خود آقایان مراقبت میکنید - این است که شما الان شبیه یک کار قضایی را میخواهید انجام بدهید؛ یعنی در حقیقت یک نوع قضاوت است و اگر در این قضاوت یک مقداری سهلانگاری بشود، سخت خواهد بود و برای خود شما از لحاظ وجدانی و مسئولیتهای الهی گران تمام میشود. حالا اگر بازخواست اجتماع نباشد - که ممکن است باشد - مسئولیت الهی مسأله مطرح است.
یک جریانی که پیش شما میآید، مطمئناً توجه دارید که از چند بُعد باید توجه بکنید. یک بُعد آن رسالت اولی شماست که برای این گزینش درست شده، مصالح جامعه است. در این سازمانی که شما به عنوان نگهبان کندوی آن هستید، این سازمان مصالحی دارد که شما باید آن را در نظر بگیرید. مصالح جامعه، بسیار مهم است. خدای نکرده عنصر نامطلوبی وارد بشود و خطری، زحمتی و کار بدی درست کند، این یک مسئولیتی است که الان به عهده شما گذاشته شده که جلویش را باید بگیرید و این کار مراقبت شدید لازم دارد و بیداری خیلی جدی. نقطه مقابل این هم، آبروی یک انسان مطرح است از یک طرف و خود آن انسان مطرح است از طرف دیگر که مخصوصاً طرفهای شما هم نوعاً جوانها هستند که فوقالعاده حساسند. این دو جنبه دارد: هم جنبه اجتماعی، به هر حال میان فامیلش، میان آشناهایش، میان دوستانش یک جوان وقتی که رد میشود از یک پستی که به آن علاقه دارد و دنبال آن بوده، این یک علامت سئوالی رویش گذاشته میشود، حالا این اعلان نمیشود در سطح جامعه، ولی خیلی کم مخفی میماند، خیلیها میفهمند و همان نزدیکهایش اگر دشمنی، رقیبی هم داشته باشد پخش میکنند.
یک آدم اگر بیجهت زیر علامت سئوال برود، این مسئولیت بزرگی برای آدم میشود. ما اگر دقت لازم را کرده باشیم، اگر وسواس لازم را به خرج داده باشیم، اگر همه شئون یک قضاوت صحیح را مراعات کرده باشیم، پیش خداوند جواب داریم. میگوییم ما علم غیب که نداشتیم، معصوم هم که نبودیم و تا آنجایی هم که میشد کار خودمان را کردیم. هم وجدانمان ناراحت نیست بعداً که برخورد میکنیم با این ضایعه، پیش خداوند جواب داریم و خداوند هم حجت را از ما قبول میکند ولی اگر کوتاهی کرده باشیم، عجله کرده باشیم، بیاعتنایی به شأن یک انسان کرده باشیم و یک کسی را همین جوری گفتیم حالا که نمیدانیم، نباشد، این جور برخورد کرده باشیم، این بعداً خسران دارد، هم برای خود ما و هم برای جامعه.
از لحاظ خود این شخص، حالا فرض کنیم که در جامعه آشناهایش علامت سئوال برای او نگذارند، برای شما بگذارند، بگویند خوب اینها اشتباه کردند، خود این آدم، شما خودتان را جای او بگذارید، اگر آدم خوبی باشید و محق باشید و جایی بروید که شما را به دلیل عدم صلاحیت نپذیرند، یک وقت جا ندارند آدم میگوید جا ندارند دیگر، آن بحث دیگری است. یک وقت نمره نیاورده، امتحان است، آن هم یک چیز معمولی است، این نقصی برای کسی نیست، البته یک نقصی هست که آدم نمره نیاورده ولی در زندگی همه مردم، جوانها چنین چیزی هست، گرچه برای همین مرحله هم یک نقصی است اما به هر حال خیلی شریک دارد، ولی اگر احساس بکند که ظالمان او را از هدفش منع کردند، خود این عکسالعمل بدی پیدا میکند؛ ممکن است به انحراف کشیده بشود، به بغض کشیده بشود که سرنوشت بدی خواهد داشت. پس هم به عنوان یک انسان در درون خودش که حفظش لازم است »مَن احیا نفساً فَکّاَنمّا احیا النّاس جَمیعاً و مَنْ قَتَلَ نَفَساً فَکَاَنمّا قَتَل النّاس جَمیعاً« که اگر منجر به گمراهی او بشود، خیلی چیز بدی است، از لحاظ اعتبار اجتماعیاش که صدمه میبیند، این هم مطرح است و هم از لحاظ خود کار شما؛ یعنی یک آدم صالحی وقتی که رد بشود، اطرافیان او قضاوت میکنند روی این کار، متهم میکنند واحد شما را به افراطی بودن، به نفهم بودن، به چیزهایی که شما نیستید، به ضوابط نداشتن، به رابطه داشتن، از این چیزهایی که معمول است الان در اتهامات، این هم گران تمام میشود.
بنابراین آنچه که تقاضا میکنم و فکر میکنم خودتان هم میدانید این کار را و بعد از تجربههای گذشته دیگر نباید برای ما پیش بیاید، این است که شما احساس میکنید یک قاضی هستید و قضاوتی که دارید میکنید به قلم قضاوت شما الان چه چیزی میخواهد مترتب بشود، ابعادش را در نظر بگیرید.
نمیتوانم بگویم که مصلحت جامعه را در نظر نگیرید، نمیتوانم بگویم مصلحت فرد را در نظر نگیرید، مشکلش واقعاً مشکل است، اما این شما هستید که باید جمع بین این گونه مسائل بکنید. ظرافت کار را در نظر بگیرید؛ البته این بستگی به شیوه کارتان دارد، ممکن است یک مقدار چیزهایی بین خودتان باشد مشورت کنید با هم. بعضی چیزها قابل عفو است، انسانهایی هستند نواقصی جزئی دارند ممکن است با همین پذیرش اصلاح بشوند و اینکه وارد یک جرگه خوبی میشوند و با یک جمع خوبی کار میکنند، آن نقصشان برطرف میشود.
توجه به اینکه ما نیروهای زیادی هم الان نداریم، این هم جزو محاسباتتان باشد. تفاوت شما با آن گزینشهای قبلی باید این باشد که آنها شاید یک بعدی به قضایا نگاه میکردند، شما همه ابعاد را ببینید. ببینید که ما الان جامعهمان خانه تکانی کرده و خیلی نیروهایی که به درد این جریان نمیخورند، رفتند یا بیرون کردیم و حرکت جدید ما نیروهای فراوان جدیدی میخواهد، یک مقداری هم دست باز لازم داریم که به خاطر خلاء مسئولیتها ضربه به جامعه نخورد، آنجا مصلحت جامعه مطرح است.
اگر جریان کار شما باعث باشد که یک مقدار نیروها از جامعه، از محیط کار طرد بشوند، آنجا هم ضربه به جامعه است. محروم کردن یک کلاس از یک استاد برای ما گران تمام میشود. فراری دادن یک عدهای به خاطر ینکه میترسند پایشان را به گزینش باز بکنند، اگر ببینند آنجا وسواس زیاد است، درست نیست. خیلیها بیجهت آبروی خودشان را در معرض خطر قرار نمیدهند. اشخاص یک نقاط ضعفی دارند، کسانی که در دوران گذشته بودند در آن محیط، حال از زیر بار آن محیط فاسد در آمدند، یک چیزهایی در زندگیشان دارند اگر مته به خشخاش بگذاریم، اگر میزان حال فعلیشان را در نظر نگیریم، آن مسائلی که امام تأکید کردند در نظر نگیریم، خیلیها نمیآیند. آدم درد سر که ندارد.
گاهی میبینم بعضی از افراد وقتی که میآیند مثلاً وزیر بشوند یا وکیل بشوند، میآیند در تریبون مجلس، باید آن جور محاکمهشان بکنند، میبینم آدم باید خیلی از خودش خاطر جمع باشد تا اینکه بیاید اینجا. در همه پستها اگر بنا باشد در گزینش این جریان با این وسواس دنبال بشود، ممکن است خیلیها نیایند، در صورتی که صالح هم باشند. پس این چیزها را هم به عنوان مصلحت جامعه در نظر بگیرید. همهاش هم این نیست که فقط و فقط مصلحت جامعه در دقت نظر و در منع کردن باشد. گاهی این طرف قضیه مصلحت جامعه است. بنابراین با جامعیت و ضمناً داشتن جلسات، دوستان تجربههایشان را به هم منتقل کنند، حتماً نمونههایی میبینید که تردید دارید تصمیم بگیرید، بنشینید دور هم و بگویید چه کار بکنیم، آن وقت حرکت جمعیتان جرأت میدهد به دیگران.
چون بعضی وقت آدم به تنهایی نمیتواند تصمیم بگیرد اما در جمع که قرار میگیرد میبیند میشود، این جرأت را پیدا میکند. و خلاصه انشاءالله این آخرین تجدید نظر در برنامه گزینش باشد و این گزینش آن فیلتر لازم را به وجود بیاورد و فیلتری که فقط ناپاکیها را بگیرد و پاکها را عبور بدهد و یک مقداری هم دید عفو و اینها داشته باشد، مصالح عموم جامعه را در نظر بگیرد و انشاءالله نظام صالح اداری و آموزشی آینده ما هم به عنوان باقیات الصالحات برای شما خواهد ماند. من زیاد حرف زدم شما را خسته کردم، معذرت میخواهم که اگر حالت نصیحت گرفت، دیگر تقصیر خودتان است گفتید که از این حرفها بزن.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته