سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع اعضای فدائیان اسلام پیرامون به ثمر رسیدن راه شهدای فدایی

سخنرانی آقای هاشمی در جمع اعضای فدائیان اسلام پیرامون به ثمر رسیدن راه شهدای فدایی

  • سه شنبه ۲۵ دی ۱۳۶۳

 

 سخنرانی در جمع اعضای فدائیان اسلام

    بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم

 »اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ و آلِهِ اَجْمعین«

 شعارهای مطالبه صلوات که برادران با لحن مخصوص مطرح کردند، من را برد در حال و هوای سی چهل سال پیش از این که گاهی صحنه‏هایی پیدا می‏شد و خیلی روح افزا بود. ای‏کاش از آن پیشتازان حرکت فدائیان اسلام حضور داشتند - البته تعدادی از آنها هستند ولی شخصیتهای ممتاز آن‏ها که شهید شده‏اند - امروز می‏دیدند راهی که آنها انتخاب کرده بودند، به ثمر رسید. اینجا که لانه خانواده پهلوی بود، این کاخ سنا را وقتی که ساختند - در موقع شاهپور - فکر می‏کردند برای همیشه نسل پهلوی اینجا خواهد بود.

 اینها - شهدای فدایی - می‏بینند که در کتابخانه‏ای که برای خانواده پهلوی ساخته شده، الان بچه‏های فدائیان اسلام جمع شدند و همان حرکتهای آن زمان را تکرار می‏کنند، برای ارواح آنها که شاهد ماجراها هستند لذت بخش است و جزء نعمتهای الهی است. تحقیقاً الان آنها دارند ثواب اعمالشان را با مشاهده این صحنه‏ها از خداوند می‏گیرند.

 آن موقع‏ها بنده و دوستان دیگر - که در سن من هستند و مسئولیتی دارند - خیلی جوان بودیم ولی همچنان خاطره‏ها زنده است. هنوز از آن زمان که این فاصله سی و چند سال کم است؛ یعنی وقتی ما بر می‏گردیم به همان روزها، وقتی که به یاد می‏آوریم، این فاصله را اصلاً نمی‏بینیم در ذهنمان. در سال بیست و هفت بنده آمدم قم، یک روستایی ساده بودیم که خیلی با مسائل سیاسی آشنا نبودیم. آن موقع‏ها روزنامه‏ها و رادیوها در این سطح نبود که در روستاها استفاده بشود. وقتی که تازه آمده بودیم قم، مهمترین حادثه‏ای که ما را مجذوب کرده بود - من تنها نبودم عده‏ای که با هم درس می‏خواندیم و هم‏مباحثه بودیم، طلبه‏هایی در سطح من - حوادث مربوط به فدائیان اسلام بود.

 سخنرانی‏های مرحوم واحدی در قم و شعارهایی که اخوی کوچکترشان می‏دادند در صحن، آنجا برای طلبه‏ها بسیار جذاب بود. مرحوم نواب خودشان کمتر قم می‏آمدند. گاهی اتفاق می‏افتاد که ما ایشان را می‏دیدیم، ما بیشتر با مرحوم واحدی برخورد می‏کردیم. آقایان دیگر هم بودند، البته حرف می‏زدند و صحبت می‏کردند، اما آنها جاذبه دیگری داشتند. وقتی که در میدان صحن یا مسجد امام سخنرانی می‏گذاشتند، اجتماع می‏شد و برای وادار کردن خلق اللَّه جهت شرکت در مسائل سیاسی، اجتماعی و اسلامی، خیلی مفید بود. من قضاوتم الان این است، بعنوان یک داوری محکم می‏گویم که طلبه‏هایی که در سنین ما بودند و آن زمان شکل نگرفته بودند، شکل سیاسی، مذهبی را ما آن زمان از حرکت فدائیان اسلام گرفتیم و نقشی در خاطر ماها بست که دیگر فراموش هم نمی‏کردیم. در طول مبارزه هم فراموش نکردیم.

 اولاً از کارهای جالب اینها، این بود که شعار اجرای مو به موی اسلام را می‏خواستند که معمولاً در مبارزات سیاسی برای آنکه آوانس بدهند به سایر رقبا و گروهکهایی که همراه آنها هستند چنین چیزی را نمی‏گویند. آن روز یک چنین شعاری برای کسانی که با رژیم مبارزه می‏کردند اما اسلام را هم قبول نداشتند؛ چون آن موقع اوج حزب توده هم بود، آنها اصلاً اسلام را قبول نداشتند، همان موقع ملی گراها دست بالا را داشتند که اسلام را به عنوان یک مکتب قبول نداشتند، به عنوان یک حرکت تاریخی، یک گذشته‏ای که حالا هم طرفدار دارد اینجور برخورد می‏کردند.

 مطرح کردن اجرای مو به موی اسلام و نوشتن همان کتاب، همان کتابی که در جاهای مختلف با فکر آن زمان و نداشتن تجربه کتاب، مترقی بود که از جاهای مختلف نظرات تز اسلامی را بیان کرده بود، یا همان شعار »الاسلام یعلو و لایُعلا علیه« این شعار خیلی بزرگی است؛ یعنی این یک گروهی بسیار نیرومندی لازم دارد که اینها آنقدر پایه خودشان را محکم بدانند که همه سلطه‏ها را نفی بکنند. »الاسلام یعلوا و لایعلا علیه« از آن شعارهای بسیار خوب است. عبارتُ الاخری »وَلَن یَجْعَلَ اللَّه لِکَافِرینَ عَلَی اْلمُؤْمِنینَ سَبیلاً« است؛ شعار بسیار مترقی و قوی بود. حرکت متناسب با شعار و حماسه‏ای که آنها در تاریخ آفریدند، حماسه بسیار نیرومند و سازنده‏ای بود که به وجود آوردند.

 پیروزی که در آن مقطع نصیب مردم شد، سهم زیاد آن از فدائیان اسلام بود. منتهی به اینها ندادند، اینها به خاطر سلامتی که داشتند و به خاطر آن روحی که در میانشان بود، زیاد به فکر این حیله بازیهای سیاسی نبودند. قدرت انسانی دوره دیده مجرب هم نداشتند که بگوییم در سازمانها و در مجلس ها و در ادارات و در جاهای دیگر باشد. اکثراً متکی بودند به یک طبقه جوان و عده‏ای بازاری که آمادگی برای تصدی همه کارها را هنوز کسب نکرده بودند.

 آن رقبای حیله‏گر، کلاه سر اینها گذاشتند. ظلمی که لیبرالها کردند به اینها، این ظلم تنها به اینها نبود بلکه به تاریخ بود. لیبرالهایی که از خیانتهای بزرگشان در تاریخ ما همین سرکوبی فدائیان اسلام بود، مصداق یکی بر سر شاخ و بُن می‏برید، همین‏ها بود؛ یعنی، اینها متوجه نبودند که پیروزیشان را از اینها دارند. مردم را، بیشتر حماسه اینها به صحنه کشیده بود.

 آیت اللَّه کاشانی شخصیت بسیار عمیقی بودند و بسیار مؤثر بودند اما اگر دستهایی مثل فدائیان اسلام را نداشتند، آیت‏اللَّه کاشانی هم به آن موقعیت نمی‏رسیدند. آن هیجانی که در اطراف آقای کاشانی درست می‏شد، این متکی به چهار تا از افرادی که دور و برشان می‏شناسید، بود.

 فدائیان اسلام بودند که مردم را به صحنه می‏کشاندند و جاذبه داشتند. وقتی که مردم جمع می‏شدند آیت اللَّه کاشانی سمبل بسیار مناسبی بود، شخصیتی بسیار باسواد، متدین، و مبارز و دارای سوابق خوب بودند که همراه این نیرو، یک چنین چیزی درست کرده بود.

 لیبرالها که آمدند، اینها فکر کردند که حالا که کارها درست شده - قدرت اینها را می‏دانستند - اول شر اینها را از سر خود کم کنند. اول هیچ امتیازی به آقایان ندادند، البته اینها آدمهای غیر واقع بینی هم نبودند، فکر کنید که حالا بگویید یک کارهایی که ممکن نبود؛ مثلاً، قانع بودند که مشروبات الکلی در کشور منع بشود و همین امتیاز ساده را که به نفع رژیم هم بود، می‏داد. یک مقدار آنها را قانع می‏کرد، قانع بودند که روی بی حجابی یک مقداری دولت فشار بیاورد و بی حجابی را کم بکند. اصلاً آنها در این خط نبودند، زن و بچه خودشان همه بی حجاب بودند. همه نه اما خیلی از آنها.

 حاضر نبودند هیچ امتیازی به اینها بدهند، نه تنها ندادند بلکه آنها را سرکوب کردند، فکر می‏کردند اگر شخصیت آیت‏اللَّه کاشانی را بردارند، مانعی از سر راهشان برداشته می‏شود. فکر می‏کردند اگر پر و بال بچه‏ها را ببرند، دیگر در حرکت سیاسی‏شان مزاحم ندارند، بعد وقتی که اینها را از دست دادند، موج عظیم استکباری، همه آنها را بُرد که برد. به هر حال به نظر می‏رسد که یکی از حرکتهای بسیار جالب و عمیق و اساسی دوران بعد از مشروطه را باید حرکت فدائیان اسلام قلمداد کنیم. این حرکت مایه اصلی خود را از انسانهای دلسوخته و فداکاری می‏گیرد که خونشان را و جانشان و هستی شان را ضامن افکارشان کردند.

 آنهایی که حرف می‏زنند و پای آن نمی‏ایستند، آنها نمی‏توانند خیلی موفق باشند. الان دشمن هم نمی‏تواند بگوید نواب صفوی یک عنصر مثلاً سیاسی فرصت طلبی بود، هیچ کس نمی‏تواند مرحوم واحدی را و برادر شریفش را متهم به این چیزها بکند. آن موقع نمی‏گذاشتند خبر منتشر شود، این طور بود که وقتی که بازداشت شد و جلوی فرماندار نظامی تهران یا آن کسی که با آن حرف می‏زد، در همان جا با شهامت حرفش را زد و در مقابل آن ایستاد و این باعث شد که نتواند تحمل کند. آنها حتی کیفیت بازداشت مرحوم واحدی را هم نتوانستند مطرح کنند.

 آن کسی که در مقابل فتنه کسروی که می‏خواست در این مملکت با ظاهر به روشنفکری حرفهای بی ارزش وهابی‏ها را در ایران از نو تجدید بکند، ایستاد و این افشاگری کرد و خونش هم بعد پشتوانه صلابت حرفهایش شد، باز مرحوم نواب صفوی و یارانش بودند و در مجموع حالا ما باید عرض بکنیم که این قطعه تاریخ، قطعه سازنده‏ایست، نباید فراموش بشود. حق عظیمی به گردن حرکت اسلامی دارند و از جزء پایه گذاران و جزء مؤسسین این نهضتی که ما امروز به نتیجه رسیدیم، باید حساب کنیم. حق عظیمی به حوزه دارند.

 طلبه‏هایی که در دوران مبارزه، پرچم‏دار بودند، اینها بیشتر کسانی بودند که در این دوره فکرشان شکل گرفته بود و شما دوستان و پیروان این حرکت هم این شمعی را که اینها افراخته‏اند، روشن نگاه دارید و تبدیل به نور افکنش بکنید که بماند. ما امیدواریم که تاریخ حق این پایه‏گذاران با دوستانش را بشناسد و ادا بکند و همچنین حرکتهایی، پیش خداوند فراموش نمی‏شود و کسانی که بخواهند ظلم بکنند به تاریخ، موفق نخواهند شد. خداوند به شما و به ما توفیق بدهد که راه اسلام را ادامه بدهیم و به رهبر عظیم‏الشأن ما هم توفیق بیشتر بدهد که انقلاب را به نقطه مطلوب برساند.

    والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته