سخنرانی آقای هاشمی در جمع اعضای شاخه دانشجویی حزب جمهوری اسلامی پیرامون اهمیت بخش جوان جامعه
در جمع اعضای شاخه دانشجویی حزب جمهوری اسلامی
با تشکر از محبتی که فرمودید و به مجلس شورای اسلامی تشریف آوردید. مایه امید زیاد است که جوانهایی مثل شما به فکر خدمت برای جامعه اسلامی، به خاطر اسلام و از طریق تشکیلات و هماهنگ با نیروهای دیگر اسلامی افتاده باشید و این وضع در محیط دانشگاهها کم کم جا بیفتد و راه مشخصی را پیش پای جوانها که وارد دانشگاه میشوند، بگذارد.
خوب! همان طور که شما احساس میکنید در محیط دانشگاه و از وجود خودتان، سنی که دانشجوها دارند - اواخر دوران دانش آموزی و اوایل دوره دانشجویی - در زندگی و آینده خودشان و هم جامعه و تا حدودی تاریخ سرنوشت ساز است. کسانی که در این مقطع بتوانند یک خدمت درستی به جوانها بکنند، کار مهمی را انجام دادند. بسیاری از علامت سئوالهایی که وجودشان را قبضه میکند، خصوصیت محیط دانشگاه و برداشتی که انسان از دانشگاه به عنوان مرحله تحقیق دارد؛ وقتی که میآید آنجا تمایلی در او پیدا میشود که همه معلومات و اعتقاداتش را یک بار دیگر مرور بکند، ببیند چه مقدارش با منطق میسازد، با محیط علمی میسازد، چه مقدارش نمیسازد. سئوالهایی که این محیط برایش درست میکند، افراد دیگری که آنجا هستند طبعاً آزادی فکر بیشتری دارند و تمایلی به اظهار آزادی فکر دارند، همه اینها باعث میشود که آنجا چیزهای تازهای، به عنوان علامت سئوال پیدا بشود و حس کنجکاوی، نیاز بیشتری به اشباع شدن و مایه گرفتن دارد.
خوب! البته در محیط آموزشی قاعدتاً آن سازمان مسئول آموزش باید این سئوالات را جواب بدهد و باید هدایت بکند که ما امیدواریم در آینده این شرایط در دانشگاههای ما به وجود بیاید. الان توقع اینکه اساتید دوران گذشته، اساتیدی که ما آنها را تربیت نکردیم، اساتیدی که احیاناً تربیتهای غیر اسلامی و ضداسلامی هم داشتند، اینها همه جوابگو باشند، این نمیشود. سازمان فرهنگی اسلامی دیگری هم در درون دانشگاه هنوز شکل نگرفته و لذا این وظیفه مهم و تأمین این نیاز اساسی شماها، یک کاری است که به عنوان وظیفه اسلامی بردوش هر مسلمانی است، که باید این کار را بکند. پیداست که الان همه تلاشها در این جهت است که محیط دانشگاه سازنده و خلاق و مفید و دور از سمپاشی باشد و این هم یک زمانی طول میکشد. به هر حال، برای پیش آوردن آن روز هم باز ما الان باید کار بکنیم. شمایی که احساس کردید و تشخیص دادید که از طریق یک تحزب صحیح و اسلامی میتوانیم یک مقدار کار بکنیم، شما شاید به خاطر تشخیص و دسترسیتان به منابع و امکانات حزبی مسئولیتتان هم سنگینتر باشد.
ما وقتی که در حزب، این تشکیلات اسلامی را بنیان ریزی میکردیم، فکر میکردیم مهمترین کار ما در آینده، کار فرهنگی و ارشادی است و روند کار هم تحتالشعاع افکار سیاسی است؛ حتی رأی دادنها، موضعگیریها، همه اینها تحتالشعاع آن حرکت سیاسی قرار میگیرد. ما چنین چیزی را نمیخواستیم، نه اینکه از سیاست بخواهیم دور باشیم، نمیشود یک جامعه سیاست نداشته باشد و نمیشود که یک حزب تشکیل بشود و داعیه سیاسی نداشته باشد، این نیست، ما چنین چیزی نمیگوییم.
ما میخواهیم حزب را به عنوان مفسر یک مکتب پیاده کنیم که همه ابعاد مکتب را دارد، منجمله سیاست و نظام و اداره را، همه را دارد. اما ما میدانیم در بنیان مکتب ما (اسلام) اساس بر فرهنگ و علم و ارشاد و ساختن انسانهاست که این انسانها پایه همه حرکتهای صحیح هستند. بنابراین، بعد فرهنگی - ایدئولوژیکی حزب را ترجیح میدهیم، اولویت میدهیم، تقدم میدهیم نسبت به کارهای دیگر.
اولین چیزی که روی آن وقت گذاشتیم، همان جزوه مواضع بود که مقداری از مسائل را آنجا پایهگذاری کنیم و براساس آن، تدریسها و بحثها بشود و سئوال و جوابها بشود که این کم کم باز بشود و جوابگوی مسائل فکری و فرهنگی جوانها بشود که این مایههایش در این مواضع هست.
برادران و خواهران ما که در دانشگاه هستند، ما از آنها نسبت به سایر بخشها انتظار زیادتری داریم. هم اهمیت دانشگاه را میدانیم، هم اهمیت دانشجو را و هم نقشی که دانشجو باید در کل جامعه داشته باشد، مخصوصاً از جهات فرهنگی که این سن و این حالت که در سنین شما و دوره تحصیل شما وجود دارد، این حالت در بسیاری از اوقات انسان وجود ندارد؛ نه این فراغت، نه این ارتباط خاص، نه آن آمادگی پذیرش، نه آمادگی انجام وظیفه، هیچ کدام وجود ندارد؛ بهترین سنینی است که میتوانید کار بکنید، محیطتان هم، محیط این کارها خواهد بود.
بنابراین، ما انتظارمان این است که شما شاخه دانشجوها تأثیر اساسی در کل حزب داشته باشید و با کار فرهنگی بیشتر، حزب را تحت پوشش مؤثر ارشادی قرار بدهید که این کار در درجه اول در دانشگاهها، در درجه دوم در کل حزب و جاهای دیگر، شاخههای دیگر و میدانهای دیگر باید انجام بدهید.
یک کار ما همانی است که در مواضع میبینید؛ یعنی ما اصول مواضعمان را آنجا گفتیم، شیوه کارمان هم همین است که در این چهار سال دیدید، که البته ما تشکیلات به تمام معنای کلمه نداشتیم، کم کم داریم به طرفش میرویم. ولی مایه کار، اصول کار را دیدید که چه جوری هست. در عمل مواضعمان را گفتیم و در مسائل سیاسی، اجتماعی، قانونگذاری، هر جا که بوده، در انتخاب افراد، وضعمان نسبتاً روشن است که چه میخواهیم بکنیم. الان انتخاب برای جوانهای مملکت تا حدودی آسان است؛ یعنی مواجه با یک چیز مبهمی نیستند، این است که دیدند و وضع ما روشن است؛ آن روزنامه ما، نشریات ما، آن دوره بسیار پرتلاطمی که بر همه ما گذشت، مخصوصاً در دانشگاهها جوی که درست کرده بودند و هیاهویی که با بیتقوایی میکردند، انتخاب راه برای بچهها بسیار دشوار بود به خصوص با شعارها، با شایعهها، با جوسازیها و با اوضاعی که درست میکردند و آن وضعی که میدیدیم و با تهمتها و با گرفتاریهایی که درست میکردند.
الان محیط یک مقدار آرام گرفته، خوب! عدهای هستند نمیپسندند، نظام را نمیپسندند، سیستم را نمیپسندند، مکتب را قبول ندارند، اعمال ما را قبول ندارند، راه خودشان را لااقل در زندگی انتخاب میکنند - اگر بتوانند راه سیاسی هم انتخاب بکنند - اما کسانی که میخواهند با این نظام باشند و در این نظام خدمت بکنند و با این نظام انس دارند و مایههای فکریشان تطابقی دارد یا لااقل در مرحلهای هستند که آمادگی پذیرش را دارند، خوب! وضع بازی است که اینها میبینند. شما باید در دانشگاهها به عنوان افرادی که در اطراف در ارتباط با حزب جمهوری اسلامی کار میکنید، زمینه خدمات و جذب آنها و دادن امکان به آنها را فراهم کنید که انشاءالله میکنید.
در محیط دانشگاه - از لحاظ آن روح حاکم بر حزب، عرض میکنم - ما کاملاً تابع نظامیم؛ یعنی ما الان دیدمان درباره نظام، اگر هم در بخشی از آن مسائلی که پیش میآید، در کل مجموعه به عنوان حزب مؤثر نباشیم یا موافق هم نباشیم، یعنی در یک جایی جریان اجرایی یا تصمیمگیری طوری باشد که حزب اگر میخواست خودش تصمیم بگیرد، جور دیگری میگرفت، ولی به عنوان مسلمان کل نظام را قبول داریم.
الان اسکلت نظام اسلامی است؛ قوانین جاری ممکن است قوانین گذشته باشد که هنوز تصفیه نشده باشد، اما ما به عنوان محور عمل موقتاً پذیرفتیم و باید به اینها عمل بشود. در دانشگاه در محیط تحصیل ما دو حالت داریم: یک حالت موقت و عملی فعلی؛ حق نقض قوانین را نداریم، باید همراه باشیم، مدیریت را باید حفظ کنیم، نظم دانشگاه را باید حفظ کنیم، دیگران را باید وادار کنیم به مراعات نظم. یک حالت دیگری داریم، حالت ارشادی؛ یعنی ما انتقاداتی داریم، حرفهایی داریم، نابسامانیهایی میبینیم، انحرافهایی میبینیم، پیشنهادات اصلاحی داریم، خوب! هم میتوانیم اگر آنجا به ما میدان میدهند، آنجا مطرح کنیم و در مناظرهها، در بحثها، در ملاقاتها مطرح کنیم و هم شماها که از این طریق ارتباط دارید، میتوانید از طریق حزب مطرح کنید و با مسئولین واحدها مطرح کنید، آنها با بالاترها مطرح بکنند، اشکالات کار گرفته بشود؛ یعنی ما مطمئنیم که در کیفیت اداره و در معیارهای اداره و در خیلی چیزها هنوز اشکال هست.
اگر بخواهیم علیه این طغیان کنیم، این نمیشود، نظام به هم میخورد، مشکلات به وجود میآید و عملاً چیزی به دست نمیآوردیم، خراب میشود. یک وقت مثل دوره گذشته بود که دانشگاهها به جایی رسید که چارهای نبود جز همان کاری که کردید و کردند. یک مدتی به آن صورت در آمد، که حالا روال خودش را گرفته. ما به طور کل میدانیم که الان مسیر اصلی جریان امور فرهنگی، علمی، تحقیقی کشور، مسیر اسلامی و انقلابی است و کل نظام را به این شکل قبول داریم؛ حتماً در این نظام، در این حرکت، در این شیوه اداره، در مهرههای مدیریت، در نیروهای فرهنگی - علمی چیزهایی هست که مطبوع نیست. در این شرایط، ما باید نقش اصلاح آن قسمت را داشته باشیم، با تذکر مستقیم و با تأثیر گذاشتن غیر مستقیم از طریق مراکز تصمیمگیری و هر جا که میدانیم مؤثر است. مخصوصاً شماها راهتان یک مقدار آسانتر است.
بنابراین، چیزی که برادرمان آقای همدانی مطرح کردند که در برخورد با جریانهای نظام دانشگاهی نظر ما و تحقیقاً نظر امام در درجه اول این است که ما الان اطاعت از قانون داریم و مدیریت و نظام حاکم بر دانشگاهها را محترم میشماریم، ولی آرام نمیتوانیم باشیم؛ یعنی باید حالت نقادی و روشنگری و اصلاح خواهی و تکامل طلبی و دائماً پیشنهاد برای بهتر شدن، اینها را باید داشته باشید.
نقصی در استاد میبینید باید بگویید، نقصی در مدیر میبینید باید بگویید، نقصی در جریانات خدمات میبینید باید بگویید، پیشنهاد بهتری دارید باید مطرح بکنید، برای اینکه ما به یک نقطه قابل قبولی برسیم. مسأله دیگری که از کل دانشجوها، به خصوص شماها زیاد توقع داریم، مسأله تحصیل است، اینکه بتوانیم روزی مثلاً در پایان یک دوره یا بعد از یکی دو دوره، محیط دانشگاه را واقعاً محیط تحصیل و تحقیق کنیم. خوشبختانه الان شما از جریانات سیاسی حاکم بر کشور وحشتی ندارید - شما مسلمانها را عرض میکنم - یعنی خطری از جایی نیست و کسی نیست که بخواهد در قسمتهای مدیریت مملکت فساد بکند. زود شناخته میشود و دستش رو میشود، از این جهت خیالتان راحت است.
بنابراین، اینکه حالا در دانشگاه بیایید یک وقت زیادی مثل گذشته در جلسات مخفی و این طرف و آن طرف و مطالعه کتابهای غیر رسمی و فلان صرف کنید برای اینکه وظیفه انسانی خاصتان را انجام بدهید، ندارید، آن مشکل را شما الان ندارید، از این طرف خیالتان راحت است. تحقیق و تحصیل میتواند بهترین حرکت شما در دانشگاه باشد؛ یعنی اگر بنا باشد ما برسیم به جایی که بچههایمان وقتی که از دانشگاه بیرون میآیند، واقعاً آنچه را که در برنامه بوده، فهمیده باشند و اگر روح تحقیق را در این دانشگاهها ما بتوانیم تحکیم کنیم، مخصوصاً شماها به عنوان پیشقراولان و کسانی که وابسته هستید با حزب جمهوری اسلامی، بتوانید این حالت تحقیق را در دانشگاه تحکیم بدهید، روح تحقیق را در بچهها به وجود بیاورید، این پایه میتواند آینده بسیار خوبی برای مملکت ما، برای انقلاب و برای اسلام در ما داشته باشد.
دورههایی بر تاریخ دنیا گذشته که ما در آن پیشقراول علم بودیم؛ یعنی اسلام، یعنی مسلمانها، دانشمندان اسلامی و خیلی وقتها ایرانی و همه میآمدند در مراکز اسلامی در بغداد، در اندلس، در مصر، در هر جا که اینها بودند، میآمدند برای اینکه نوترین افکار علمی را بگیرند و ببرند. خوب! متأسفانه در این دوران اخیر بعد از رنسانس چنین چیزی در دنیای اسلام نیست و این مسائل به دنیای کفر منتقل شده. جایی هم در کشورهای اسلامی نداریم که به عنوان اسلام پیشتاز علم باشند. حرکتهای سیاسی، اجتماعی و اینها بعضی جاها بوده، اما پیشتاز علم نداشتیم، که این کار از شماها میآید؛ یعنی الان از جمهوری اسلامی ساخته است؛ با تشویقی که ما از علم باید بکنیم، از محقق، از معلم، از تحقیق و از نتایج فکری که این رویه در دانشگاهها معمول بشود، امتیاز بشود برای دانشجوی خوب درس خوان، خوب تحقیق کن که بازدهی داشته باشد، یک امتیاز جدی در جامعه به حساب بیاید، به این راه تشویق بشود، ما بتوانیم مغزهای خوبی که امروز در اطراف دنیا داریم، اینها را جذب بکنیم.
ما برای آوردن آنها خیلی میتوانیم زمینه داشته باشیم؛ اگر ما چنین محیطی درست بکنیم، یک محیط انسانی - اسلامی بسازیم، حتماً زمینه خواهیم داشت که مغزهای شایسته را اینجا بیاوریم و از تخصصهای آنها برای پرورش خودمان استفاده بکنیم و شما باید این زمینه را در دانشگاه درست بکنید؛ یعنی باید به اینجا برسد. دانشگاه کارش جور دیگری است، غیر از جاهای دیگر است. باید یک جوری بکنید که دانشگاههای شما بتوانند یکی از جاهایی باشند که برای محققین دنیا جاذبه داشته باشد، فکرشان را اینجا بیایند بگویند، اگر یک نوآوری پیدا کردند، بدانند ایران یکی از آنجاهایی است که اگر بگویند، هدر نمیرود. بعد خودتان کم کم بتوانید یکی از مراکز صدور فکر و تخصص و افکار پیشرفته علمی بشوید.
این کار را ما مقدور میدانیم؛ اولاً ما استعدادهای خوبی داریم، بچههای ما نشان دادند با همه گرفتاریهاشان، در خیلی جاها، در رشتههای زیادی، خوب پیش میروند، این استعداد در ایران وجود دارد. تاریخ ایران نشان میدهد که همیشه آنجایی که محیط را آزاد گذاشتند، مغزهای ممتاز فکری دنیا در ایران بوده. اسلام و ایران که به هم مخلوط بشود، روحیه انقلابی هم به آن اضافه بشود و سیاست ما هم که تشویق این مسائل است، همه اینها را اگر ترکیب بکنیم میتوانیم در آینده امیدوار باشیم که دانشگاههای ایران و مراکز تحقیقات ایرانی، یکی از مراکز عمده تحقیقات و خلق آثار خوب دنیا باشد.
یک چیزی الان به من دادند که بعضی از بچهها مایلند، اشتیاق دارند درس بخوانند ولی نیازهای مالی مجبورشان میکند بروند یک مقدار کار بکنند. اولاً کم کم ما جلو برویم، باید این رویه در دانشگاه پیدا بشود که استعدادها را آن چنان تأمین بکنیم که استعدادها نیاز نداشته باشند که وقتشان را در این مقطع برای زندگیشان صرف کاسبی بکنند، این آینده حتماً باید این جوری باشد؛ یعنی، شما خودتان باید در دانشگاهها پیشقراول این کارها باشید. دانشگاهها این جوری باشند که دانشجوهای کاملاً مستعد را که زیاد هم خواهند بود فارغ کنند برای درس خواندن و تحقیق بیشتر؛ اگر تا آنجا هم نرسیدیم که همه نیازهای آنان را تأمین کنیم، فعلاً تا آنجا که میتوانیم استعدادها را آزاد میکنیم، برای شما لااقل یک حدی هم گذاشتهاند، برای ما این حد را هم هیچ جا نگذاشتهاند. بنابراین، ما خودمان این تجربه را داریم، طلبهها معمولاً از لحاظ زندگی گرفتارند، حالا یک قدری بهتر شده، آن دورههایی که ما درس میخواندیم، این جوری بود که اگر طلبه خودش چیزی پیدا نمیکند، نمیتوانست زنگی بکند. کار کردن متناسب با تحصیل خیلی ضربه نمیزند، حالا الان را حساب نکنید، کم کم که راه بیفتد، مسأله این جور نیست، آدم باید کاری انتخاب بکند که در مسیر تحصیلش باشد، به تحصیلش بخورد، که آن خودش مؤید باشد؛ ما میرفتیم برای روضه خوانی و در روستاها و شهرها به مردم درس میگفتیم، منبر میرفتیم، یک مقدار زندگیمان را تأمین میکردیم، جامعه را میشناختیم، فن ما این بود دیگر، بهتر بود که جامعه را بشناسیم، با مردم تماس بگیریم، افکار مردم را بفهمیم و زندگی مردم را بفهمیم.
ضمن برخورد با مردم، آن چیزهایی که باید تحصیل کنیم میفهمیدیم که چه باید مطالعه بکنیم، بیشتر راهمان روشن میشد، خودمان لمس میکردیم، یک چیزی هم برای زندگیمان تحصیل میکردیم و خود تنگدستی هم که آدم یک مقدار بتواند تأمین بکند که خیلی عقب نباشد، این خودش مؤیدی میشود برای بهتر درس خواندن. رفاه زیاد، آدم را یک مقدار - مگر استثناهایش - از تحصیل باز میدارد. پس در مقابل این حرف میگویم اولاً وظیفه حکومت است که سعی کند این جوری نباشد، حداقل اینکه یک کاری در محیط دانشگاه برای دانشجو در نظر بگیرد که متناسب با تحصیلاتش باشد که زندگیاش را اداره بکند و انشاءالله ما به آن نقطه خواهیم رسید.
منابع مالی در اسلام برای اداره دانشجو خیلی غنی است؛ ما حالا به نظام اسلام واقعی که نرسیدیم، دانشجوها در جذب بسیاری از امکانات عمومی اولویت دارند که باید در اختیار آنها گذاشته بشود؛ انشاءالله میرسیم. من ساعت شش و نیم جایی جلسه دارم که باید بروم. از اینکه فرصت صحبت کردن کم شد معذرت میخواهم. انشاءالله که موفق و منصور باشید.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته