سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع اعضای جامعه اسلامی دانشگاهیان پیرامون وضعیت دانشگاهها قبل از انقلاب و شناسایی چهره سالم انقلاب

سخنرانی آقای هاشمی در جمع اعضای جامعه اسلامی دانشگاهیان پیرامون وضعیت دانشگاهها قبل از انقلاب و شناسایی چهره سالم انقلاب

  • پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۶۳

 سخنرانی در جمع اعضای جامعه اسلامی دانشگاهیان

    بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم

 »اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ و آلِهِ اَجْمعین«

 امروز مواضع غیراسلامی‏ها در دانشگاه به سقوط کشانده شده است و به آسانی می‏توان قضاوت کرد که تبلیغاتی که بوی ضعف می‏دهند، نادرست است. این پیشرفت ظاهراً نشان می‏دهد، ما دانشگاه را تا حدودی می‏شناختیم و شما که بیشتر از ما می‏شناختید؛ چون آنجا بودید. دانشجویان، اساتید، کارمندان و متولیان آن، به طور کلی فکر می‏کردند؛ یکی از جاهایی که برای اسلام فتح نشدنی است - به این معنایی که ما می‏گفتیم - همین محیط دانشگاه است. آنها فکر می‏کردند بازار یا کارخانه‏ها را می‏توانیم فتح کنیم؛ اما دانشگاه را نمی‏توانیم. چون آنجا آدمهایی هستند که تحصیل می‏کنند و تصمیم خود را گرفته‏اند و نفوذ ناپذیرند. شاید آنان آمار و ارقامی داشتند که حرف ما را تأیید می‏کند.

 چپی‏ها به دانشگاه به عنوان یک پاتوق خیلی دل بسته بودند و در بحثهایی که در زندان، با سران چپی‏ها داشتیم، آنها در تحلیلی که می‏کردند، آنها را مأیوس می‏دیدیم از این که در بین کارگران و یا در قشر کم سواد جامعه، مثل کاسب‏ها نفوذ کنند، چون آنان معتقد بودند که تعصبات مذهبی اینها همه چیزشان را تحت‏الشعاع قرار داده و علی‏رغم تز مارکسیسم که معتقدند باید از طریق طبقه کارگر به حاکمیت برسند، وضع ایران را وضع استثنایی می‏دانستند و می‏گفتند اینجا باید از طریق قشر روشن فکر انقلاب کرد.

 در زندان وقتی که افسران را مقایسه می‏کردیم، می‏دیدیم تیپ‏های غیر اسلامی نوعاً از تیپ تحصیل کرده‏ها بودند. این وضعیت با اصول مارکسیسم نمی‏ساخت، اینها را نوعاً باید از طبقات کارگر انتخاب می‏کردند و طبقه روشنفکر نمی‏شد که انقلابی به حساب بیایند. باز با این تحلیل مسأله‏شان را حل می‏کردند که تنها امیدشان با طبقه روشنفکر است و خلاصه دریچه انقلاب خودشان را از طریق روشنفکران می‏خواستند باز کنند، دانشگاه هم به عنوان پایگاه اصلیشان بود. معلوم بود که همه نیروهایشان، نیروهای عمده فرهنگی‏شان را از طریق دانشگاه متمرکز کرده‏اند.

 وقتی که جامعه اسلامی دانشگاهیان آن موقع تأسیس شد، آنها مدعی بودند که پر رونق‏ترین جریان دانشگاه همین‏ها هستند. از اینها یک کمی مترقی‏تر، ملی‏گراهای دانشگاه بودند که آنها هم برای خودشان، جریان خاصی داشتند؛ ترکیبی بودند از همه چهره‏های میانه‏رو. آنها فکر می‏کردند چهره‏های انقلابی دانشگاه؛ چپی‏ها و افراطیهای غیراسلامی هستند. دانشجویان را نیز بالقوه در همان طیف محاسبه می‏کردند. خوب! دیدیم که بدون اینکه از طرف حاکمیت، فشاری روی دانشگاه بیاید و حتی در شرایط معکوس حاکمیت آن زمان که دولت موقت بود و در دانشگاه، دست انقلابیان را می‏بست و دست لیبرالها و ملی‏گرایان را حداقل بازتر می‏کرد. با آن حاکمیت که در آورده بودند - و آنها را هم که می‏دانید - علی‏رغم اینکه حاکمیت هم فشاری روی دانشگاه نیاورد؛ ولی توده دانشگاهی که فطرتاً مسلمان و انقلابی راه خودشان را باز کرده و این حرکت را کم کم تشدید کردند.

 البته اینها یک پشتیبانی عظیمی که از طرف مردم داشتند و پشتیبانی که با روحیه انقلاب اسلامی، قدرت رهبری و قدرت حاکمیت اسلام، توانستند در کل جامعه تحولی ایجاد کردند. در مجموع، این جریان سیر تکاملی دارد و به هیچ وجه نگران این مسأله نباید بود که روزی در دانشگاه؛ وقتی که کشورمان تحت حاکمیت انقلاب اسلامی است، کسانی بتوانند در آنجا میدان‏داری کنند.

 این را در مقدمه حرفم می‏گویم که یک وقت با آن تیپ‏های ضعیف برخورد نشود و خیلی هم امید داریم که به آن اهداف برسیم، منتهی فکر می‏کنیم که در مورد دانشگاه ظرافت خاصی لازم است که آن ظرافت در هیچ یک از سایر بخشها از جمله در بخش‏های کارگری، کشاورزی، تجارت و حتی نیروهای نظامی - که آنها یک انضباط خاصی دارند - لازم نیست. اگر چه از لحاظ استعدادهای درونی شاید شبیه دانشگاه باشند ولی باز هم آن انضباطشان یک راه دیگری برای ما باز می‏کند. در دانشگاه وضع خاصی است که آقایان باید با قدرتی که اطلاعات و مایه‏های دینیتان به شما می‏دهد، خود این مسائل را در دانشگاه پیاده کنید که نیازی به کمکهای خارج دانشگاه نباشد.

 مسأله‏ای که ما آن را قبول داریم اما جزو امیدهایمان هست که تحقق آنرا در آینده آرزو داریم، این است که یک روزی بتوانیم چهره انقلاب را بصورت یک چهره علمی سالم نشان بدهیم؛ یعنی علی‏رغم تبلیغاتی که علیه ما می‏شود و اینگونه هم انتخاب شده است که این رشته تبلیغ، این انقلاب را، واپس‏گرا و طرفدار سنت‏های قدیم و مخالف تکامل علمی و فنون نشان بدهد. با تفسیر مرتجعین و با تلاش‏هایی که می‏کنند می‏خواهند تا از انقلاب یک چهره حداقل بی‏تفاوت و یا ضد علم به دنیا معرفی کنند.

 ما باید با استفاده از انگیزه‏های اسلامیمان به علم توجه کنیم و در نتیجه باید چهره انقلاب را و چهره ایران را بصورت یک مرکز علمی سالم در دنیا معرفی کنیم. این کاری نیست که بشود از آن به راحتی گذشت و اگر در این راه موفق نباشیم در خیلی جاهای دیگر هم در دراز مدت شکست می‏خوریم. شما که در سطح اساتید هستید و یا مسئولان مراکز علمی دانشجویان مذهبی و متدین ما باید توجه کنند که برای رسیدن به چنین هدفی در این مقطع، ما نمی‏توانیم شرایطی را که لازم داریم برای جامعه سالم، همه را یکجا داشته باشیم. معلوم است که نمی‏توانیم. برای اینکه دانشگاه را جور دیگری تحکیم کرده بودند؛ در انتخاب استاد، دانشجو، کارمند، برنامه‏ها و شیوه‏های حاکم بر دانشگاه، همه اینها را طوری انتخاب کرده بودند که با اهداف و راه ما زیاد سازگار نیست.

 خوب! عناصری که در تمام عمرشان، در دوران تحصیلشان، معاشرتشان و در روابطشان که همیشه هم با فکر مغرورانه‏ای که علم نوعاً فن یا اطلاعات به آدم می‏دهد، تیپ معلم نوعاً این طوری هستند که آدم حالت خاصی پیدا می‏کند که باعث می‏شود در محیط علم خودشان را شخصیت خاصی تصور می‏کنند. اینها اینگونه شکل گرفتند و وجودشان اینطور بار آمده است و این کار آسان نیست؛ مثلاً، کارمند، ماشین نویسی نیست که یک چیزی دستش بدهیم و بگوییم که قبلاً این طوری تایپ می‏کردی و حالا این طوری تایپ کن. وضع خیلی فرق می‏کند، لذا باید با ظرافت خاصی با دانشگاه برخورد کرد که ما برای این مرحله هم دستورات دینی داریم.

 در مورد علم هم، وقتی پیغمبر شروع کردند، در جزیرةالعرب یک مکتب و خانه اسلامی هم وجود نداشت و در آن یک قرنی که اسلام شروع به حرکت کرد، مراکز اسلامی رشد یافت و جزو مراکز علمی دنیا شد. بنابراین بیشتر شخصیت‏های آواره علمی دنیا را؛ کسانی که تحت سلطه روم یا جاهای دیگر و حتی هند و ایران و جاهای دیگر را که مظلوم واقع می‏شدند، جمع کردند. اینها به جامعه اسلامی پناه می‏آوردند و علم و سوادشان را در اختیار جامعه اسلامی می‏گذاشتند.

 ما باید طوری باشیم که بتوانیم در سطح دانشگاه با خیال راحت از علما استفاده کنیم و این یک طرف قضیه است، آن طرف قضیه هم این است که آنها هم توقعاتشان نامحدود است؛ یعنی، آنها آدم‏هایی هستند که فکر می‏کنند آن خصلت‏هایی که کسب کرده‏اند، برای بکارگیری آنها در اینجا، میدان نداشته باشند. بعضی از رشته‏ها که در دنیا زیاد طالب هم دارد، بنابراین، اینها به همه‏جا می‏توانند بروند. این طرف قضیه هم حفاظت لازم دارد؛ یعنی، ما به هر قیمت هم نمی‏توانیم قبول کنیم که هر کس سوادی داشت، ما اصول را زیرپا بگذاریم و به این دلیل آنها را به اینجا بیاوریم. خوب! این خطر دارد و ما را از راهمان دور می‏کند. اگر این ظرافت و این مجموعه را قبول کنیم؛ مثلاً، در همین جامعه اسلامی دانشگاهیان، شما باید خودتان فکری کنید و ریزه‏کاری‏ها را پیدا کنید.

 اتفاقاً اینها نیروی بسیار خوبی هستند که طاغوتیان روی آنها حساب کنند، همان طاغوتیانی که شما از آنها می‏ترسید. اگر این طاغوتیان آنها را داشته باشند، می‏شود کنترلشان کرد و الا آنها را با هیچ منطقی نمی‏شود کنترل کرد. توقعات آنها بیش از اینهاست. آنها مایلند به هر دانشجویی یا شاگردی که خوششان آمد، درس دهند و مایلند محیط دانشگاه همانطوری باشد که قبلاً بوده است و مایلند آن حرف‏هایی که قبلاًمی‏زدند، بتوانند همیشه بزنند.

 آنهایی که روحیه چپی دارند، می‏خواهند یک جزوه ایدئولوژی بگویند. اگر اینها را بخواهیم با قدرت مدیریت، کنترلشان کنیم، بسیار بسیار دشوار است. ما استاد و یا حتی دانشجویی را در حد قدرت مدیریت نمی‏بینیم که بتواند کنترل کند. فقطجوانهای انقلابی عمیق و با شعور، می‏توانند برای اینها یک مهاری باشند که از اقدامات اینها مواظبت کنند. البته اینها هم از این طرف یک مقدار کنترل لازم دارند که توقعاتشان را به قیمت هرز نیروهای علمی زیاد بالا نبرند.

 من خیال می‏کنم، راه صحیح - اگر شما بتوانید تأکید کنید - این است که مدیریت با این جریانهای انقلابی آنچنان صمیمی باشد که با هم رفیق باشند تا مخالفان با آنها احساس دوستی نکنند. اگر چنین چیزی باشد، آن جریان انقلابی با خیرخواهی‏هایی که در مدیریت هست و وسعت نظرهایی که در مدیریت هست، می‏تواند با آنها هماهنگ شود و در جای لازم به کار برود و در جای لازم ترمز کند و حضور داشته باشد. در کل جامعه هم اینگونه است؛ اما اگر بنا بود که بخواهیم توسط سپاه و کمیته و شهربانی با این بی‏بند و باری‏ها در سطح جامعه برخورد کنیم، هیچ وقت نمی‏توانیم.

 مردم باید در سطح جامعه حاضر باشند و در سطح خیابانها مواظب باشند و نگذارند اینها جو جامعه را خراب کنند. آن نظارت عامه امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک نظارت عمومی و اظهار نظر جامعه به آن صورت باید مطرح باشد. در این مقطع در محیط دانشگاه هم، چنین چیزی لازم است. هیچ وقت حاکمیت نمی‏تواند با آدمهای متمرد، پر رو و همیشه طلب‏کار، آن طوری برخورد کند.

 در همین جریانهای سیاسی اگر آن قسمت اخلاقی بود که اشاره کردند و در قسمتهای سیاسی هم همین‏طور بود. این قسمتهای سیاسی را هم اگر مردم به جنگشان نمی‏رفتند، نمی‏توانستیم این پر روها را در جای خود بنشانیم. آنها طلبکار بودند - همیشه و واقعاً طلبکار بودند - و می‏آمدند؛ بله اگر ما با زور حاکمیت با آنها برخوردی کردیم، مظلوم نمایی می‏کردند و حرفهایی آنطوری می‏زدند ولی مردم که به سراغشان می‏روند، پس چه می‏گویند؛ می‏گویند اینها چماقدار حکومت هستند و تهمت هم می‏زنند که اینها متعلق به حاکمیت هستند. نه، واقعاً اینگونه نیست؛ یعنی، ما باید به قدرت مردمی، در این مقطع که هستیم میدان دهیم و حضور مخالفان را به این طریق محدود کنیم اما این برخورد با صمیمیت با نیروهای متعهد را ضعف ندانیم. این مجموعه همدیگر را تقویت می‏کنند و با همدیگر کار می‏کنند، اگر این نباشد، هیچ کس نمی‏تواند و از هیچ جا نمی‏شود، با هیچ قدرتی نمی‏شود و حتی با قدرت قانون با این ماده، با این تبصره و این حرفها نمی‏شود مسائل را حل کرد.

 در این مقطع بسیار مهم و ظریف دانشگاه، کار شما این است. من نمی‏توانم جریان خاصی را اسم ببرم. حالا در مجموعه ممکن است بعضیهایشان بدون عرضه باشند و بعضیهایشان با سروصدا باشند. باید سعی کرد که نیروهای مخلص انقلابی محیط دانشگاه را با مدیریت هماهنگ کرد. گاهی هم لازم است که یک نوع ملاطفت‏هایی بشود تا آنها احساس اعتماد کنند و خیالشان جمع باشد. اینها چون آدمهایی خوب و دلسوز هستند، واقعاً ممکن است یک شیطان هم در میان آنها باشد حالا ما به خاطر یک شیطان که نمی‏توانیم یک جریان صحیح را نادیده بگیریم. در این راه بیفتیم که این مقطع را بگذرانیم. مردم باسواد و آدمهای بی‏غرض خیلی فراوان هستند که ما هنوز نتوانستیم با آنها روابط صمیمانه‏ای برقرار کنیم، باید اینها جذب شوند، همراهی کنند، مطمئن شوند. اگر در محیط دانشگاه ما یک دوره دو سه ساله را این طور بگذرانیم، خوب! کارها خیلی بهتر می‏شود.

 من قبول دارم که کار شما دشوار است. من این را خوب می‏فهمم که یکی از کارهای بسیار دشوار، کار مدیران دانشگاهها است. ولی خوب! مجاهده همین است. اگر بنا باشد کسی خسته شود، ما از شما مستحقتریم که خسته شویم؛ ما کارهایی که به خودمان مربوط نیست، حاضریم انجام دهیم. در مورد همین انقلاب فرهنگی و شورای انقلاب فرهنگی، کار ما نبود، هر یکی از ما به اندازه کافی کار داشتیم ولی احساس کردیم که اینجا باید یک مقدار سروکله بزنیم و اگر می‏توانیم مسؤولیت به عهده گیریم، بنابراین وارد این کار شدیم.

 بنابراین اصلاً این حرفها را هیچ وقت و هیچ جا مطرح نکنید که مثلاً یکی از دوستان ما دیگر جرأت نمی‏کند بیاید مدیریت قبول کند؛ یعنی، چرا جرأت نمی‏کند؟ باید بیاید و مشکلات را هم تحمل کند. خوب! اگر عُرضه نداشت و یا کم عرضه داشت، وقتی دید نمی‏تواند، به کنار برود. یک کسی دیگر را به جایش می‏گذاریم.

 در این مرحله اصلاً برای ما استراحت نیست، مرحله کار است، مرحله مایه گذاشتن از حوزه ما و مدیریت ماست و تحمل کردن کارهایی است که اعصاب آدم را خسته می‏کند. این کارها را هم باید بکند، البته خدا هم اینطور آدمها را تأیید می‏کند و اگر پشتکار داشته باشیم، خداوند اینطور وعده داده است و انسانهایی که مؤمن، مخلص و پشتکار دارند، بالاخره موفق می‏شوند. حالا اگر از نظر فیزیکی هم موفق نشدند - که ظاهر قضیه نشان نمی‏دهد - در داخل وجدان خودشان سرافرازند که تلاششان را کردند و در آینده هم این روشن می‏شود، اینطور نیست که مسأله روشن و مشخص نشود.

 پس حالا آن دوستانتان که اینجا نیستند، سلام ما را به آنها برسانید و بگویید؛ قرار ما در این انقلاب اسلامی باید این باشد که برای جمهوری اسلامی ناز نیاوریم و هر قدر می‏توانیم کار بکنیم و من مطمئن هستم یک روزی، به یک جایی خواهیم رسید. امروز خیلی بهتر از پارسال است، دانشگاه‏ها هم خیلی بهتر است. خود شما هم می‏دانید بهتر است، سال آینده از این بهتر خواهد شد.

 مسأله بودجه را هم در مجلس، در موقع جنگ شما گوش بدهید، نمایندگان را دارید می‏بینید که برای اینکه؛ مثلاً، این ده میلیون این طرف بیاید یا آن طرف برود، چقدر سروکله می‏زنند. برای اینکه همه جا بودجه نیاز دارد. همه بخشها دیگر نیاز دارند. مسأله بودجه هم آن مقداری که در توان است، عادلانه توزیع می‏شود، اما یک جایی کم و زیاد هم می‏شود.

 دعا کنید ما در جنگ پیروز شویم. ان‏شاءالله وضع مسأله بودجه خوب خواهد شد و تحقیقاً در ملاقات بعدی که در خدمت آقایان خواهیم بود، خبرهای جدیدی از موفقیت‏ها داریم؛ گرچه آن روز هم خبرهای بدی از وضع آن روز خواهیم داشت، اما تحمل می‏کنیم.

    والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته