سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی به مناسبت سالگرد قیام پانزده خرداد در میان مردم قم پیرامون مردم قم و نقش آنان در انقلاب اسلامی

سخنرانی آقای هاشمی به مناسبت سالگرد قیام پانزده خرداد در میان مردم قم پیرامون مردم قم و نقش آنان در انقلاب اسلامی

  • یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۶۲

 

 سخنرانی در سالگرد قیام پانزده خرداد در میان مردم قم

 »اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ آلِهِ اَجْمعین«

 برای من یک توفیق بسیار مهم به حساب می‏آمد که موفق شوم روز پانزده خرداد را در شهر قیام و جهاد  شهر مقدس قم - در کنار قبر مطهر حضرت معصومه(س) و در جوار حوزه علمیه و با مخاطبین معظمی مثل طلاب محترم حوزه علمیه قم و مردم شهیدپرور و مقاوم و پرافتخار قم درباره مسائل مملکت و انقلاب صحبت کنم.[t1]

 مهمترین و اساسی‏ترین ریشه این انقلاب در قم است، چه در حوزه‏های علمیه و چه در میان مردم و چه در رهبری که که مرکزیت آن قم بوده است. برای انقلاب اسلامی ایران اگر عوامل فراوانی را در نظر بگیریم مهمترین  عامل آن اسلام است و اساس آن قرآن است و پایگاه حرکت فکر اسلامی قم است و حوزه‏های علمیه و مساجد و حسینیه‏ها و مجامع مذهبی به مثابه پایگاه‏ها، پادگان‏ها و مراکز بیان و توضیح و بسیج توده‏های مردم است که در سراسر کشور وجود دارد. فکر انقلاب از قم به همه جا صادر شده و هنوز هم تا حدود زیادی از قم و حوزه علمیه و زحمات مردم قم و مقاومت‏های شما دارد تغذیه می‏شود.

 دشمنان اسلام برای خودشان خطری از جانب روحانیت، اسلام و قم می‏دیدند. اما به این جدیت که امروز تهدیدشان می‏کند، خیر. آنها در تاریخ گذشته مبارزات روحانیت همیشه مرحله تخریب طاغوتها را دیده بودند و توجهی به قدرت سازندگی و مدیریت اسلام و روحانیت نداشتند و هنوز هم درست باور نکرده‏اند و بیشتر حسابشان را و برنامه‏هایشان را بر این اساس تنظیم کرده بودند که قدرت تخریب و مبارزه و کوبندگی روحانیت را مهار کنند و محدود کنند.

 آنها جریان مبارزات تنباکو و جریان مبارزات مشروطه و جریان مبارزات مرحوم مدرس را در مجلس شورای ملی و سپس مبارزات مرحوم آیت الله کاشانی را دیده بودند، اما تحلیل آنها این بود که اینها زحمت را می‏کشند و کار را به نقطه حساسی می‏رسانند و بعد تحویل دیگران می‏دهند و آنها هم در مسیری که ما می‏خواهیم حرکت می‏کنند.

 شاهد زیادی هم برای این فکرشان داشتند، از جریان تنباکو آنطور که لازم بود به نفع استقلال مملکت استفاده نشد با اینکه زمینه بسیار خوبی بود، از مشروطه به نفع پیاده کردن اسلام و استقلال کشور استفاده نشد، استبداد قاجاریه را شکستیم اما کم‏کم به جایش استبداد پهلوی را آوردند، مبارزات ملی کردن صنعت نفت درست به اوج خود که رسید نتیجه را دادند دست ملی‏گراها و آنها را واژگون کردند و راه ملت را عوض کردند، پس تجربه‏ای که اینها داشتند این مقدار بود که روحانیت و مردم متدین در بسیج توده‏ها و شکستن هیمنه‏های ظلمه قدرت دارند و به نتیجه می‏رسند اما در این مرحله کارشان ابتر است.

 همه همت‏ها متوجه این شده بود که نگذارند ما بتوانیم قدرت رضاشاه را بشکنیم که در آن مرحله موفق بودند، روحانیت را سرکوب کردند. متدینینی را سرکوب کردند، حسینیه‏ها را بستند، مساجد را محدود کردند، حرمها و مراکز تجمع مردم را کنترل کردند و از حماسه اسلام کاستند با رفتن رضاشاه و آمدن محمدرضا و باز شدن محیط سیاسی و زندگی اجتماعی و تجمع دوباره روحانیت و تمرکز مردم در حسینیه‏ها و مساجد آنچه که آنها نمی‏خواستند بشود، شد من جمله در قم. از شهریور ماه سال 20 به بعد، حوزه علمیه قم، فیضیه و سایر مدارس و در کنارش نشاط مردم قم، به دنبال آن سایر شهرها و مراکز دینی به راه افتاد آنها اگر احساس خطر جدی می‏کردند و می‏توانستند، جلوگیری می‏کردند، آتشی که زیرخاکستر وجود داشت از نظر دشمنان ما تا حدود زیادی ناشناخته ماند، هزاران طلاب جوان و انسان‏های با فضیلت در این حجره‏های نمور مدارس قم رشد می‏کردند اما دور از نظر دشمنان اسلام.

یک جوک برای قم ساخته بودند که نشان از مقدار درک و فهم و شعورشان است، آن روزها می‏گفتند که قم صادراتش آخوند است و وارداتش مرده. آنها به خیال خودشان تحقیر می‏کردند و با معیارهای خودشان و با فرهنگ خودشان می‏خواستند قم و آخوند و تقدس این شهر را مسخره و تحقیر کنند و نادیده بگیرند اما در همان جمله رمز این صحبت من خوابیده، یعنی جکی بود که در حقیقت یک واقعیت مهم بود، آن روز وقتی که می‏گفتند صادراتش آخوند است، فکر می‏کردند که آخوند یک موجود کم خاصیتی است که فقط برای روضه خوانی و مسئله گویی و تلقین مرده و قرآن خواندن بر سر مزار و مراسم عقد و عروسی و مزار و اینها اکتفا می‏کند و داخل زندگی مردم نیست این فکرشان بود، همین که می‏گفتند مرده‏ها را می‏آورند قم، اینها از نظرشان مسأله مسخره‏ای بود اما افرادی که جنازه افراد مورد احترامشان را به قم حمل می‏کردند در حقیقت برای خودشان مزار و پایگاه و مرکز تقدس و مرکز الهام می‏دیدند یعنی هم آوردن مرده به قم گویا است و هم صدور طلبه گویا است.

 از نظر آنها این مسخره بود و یک متلک و جک، ولی از نظر واقعیت آثاری را که در جامعه گذاشته را ببینید، همین طلبه‏ها که صادرات قم بودند می‏رفتند به روستاها و شهرستانها و در مراکز دیگر فکر انقلابی اسلام و روح اسلام و حماسه اسلام را در دل مردم می‏کاشتند و ثمره‏اش را ما امروز داریم می‏بینیم، بی‏جهت نیست که امروز وقتی که پانزده خرداد می‏شود و یک دفعه میلیونها مردم این کشور علیرغم تبلیغات فراوانی که دشمنان می‏کنند، می‏ریزند در خیابانها و بعد از گذشت بیش از چهار سال پس از انقلاب همان شور اول را این مردم دارند نشان می‏دهند، این ریشه دارد، زمینه دارد و مایه دارد و مایه‏اش در همان صادراتی است که آنها در آن روز به مسخره می‏گرفتند و نمی‏فهمیدند، بزرگترین افتخار قم در تاریخ تشیّع همین بوده است.

 این مال امروز نیست. قم اگر آشیانه آل پیغمبر(ص) بوده، همیشه این طور بوده که شصخیت‏های مقدس و مبارز و مجاهد آل پیغمبر(ص) به اینجا پناه می‏آوردند و در این جا حوزه‏های علمی تشکیل می‏دادند و فکر جهاد اسلامی را به سایر نقاط دنیا برای احیاء تشیع منتقل می‏کردند، این جریان همیشه در تاریخ تشیع بوده، قم آشیانه آل پیغمبر(ص) و اهل بیت پیغمبر(ص) بوده است. با این برداشتی که آنها داشتند و واقعیتی که اینجا بود ما موفق شدیم دور از چشم دشمنان خطرناک اسلام، پایه اساسی این انقلاب را بریزیم، آن روزی که رهبر بزرگ انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی در این مدرسه‏ها و در این مساجد درس می‏گفتند و طلبه پرورش می‏دادند و مردم قم را با اخلاقشان و درسهای اخلاقی‏شان پرورش می‏دادند آن روز اگر دشمن می‏دانست اینجا دارد چه پا می‏گیرد، او برخورد دیگری می‏کرد. آنها در سایه سکوت نسبی 15 ساله حوزه علمیه قم از زمانی که مرحوم آیت الله‏العظمی بروجردی آمدند و تا آخر سال 1339 آنها فکر می‏کردند که حوزه علمیه قم دیگر مزاحم آن نیست. اواخر دوران آیت الله بروجردی و با دیدن خیل عظیم طلاب این صادرات پرافتخار شهر قم آنها احساس خطر کردند و بعد از آیت‏ا... بروجردی تصمیم گرفتند که حوزه علمیه قم را ضعیف کنند و مرکزیت را به نجف منتقل کنند و ملوک الطوایفی بوجود بیاورند و وضعی به وجود بیاورند که مرکزیتی در این روحانیت وجود نداشته باشد آنها به خیال خام خودشان فکر می‏کردند در میان مراجع کسانی را پیدا می‏کنند که با فکر آنها و راه آنها سازگار باشد، اما خوشبختانه حتی در میان ساکنین از مراجمع هم و شخصیت‏های علمی نتوانستند برای راه خودشان پایگاهی و پشتوانه‏ای در روحانیت پیدا بکنند، خیلی تلاش کردند و خیلی شیطنت کردند و خیلی نیرو مصرف کردند اما همیشه در بین راه سرشان به سنگ می‏خورد.

 همه آن محدودیتها و فشارها باعث شد که حوزه‏های علمیه در این دوران نسبتاً طولانی تحصیل و سکوت و آرامش، خودش را محکمتر کند و آماده بکند برای جهشی که در سال 1341 آغاز شد و با این سرعتی که هیچ کس باور نمی‏کرد به نتیجه برسد، وقتی که برای اولین بار مسأله مبارزات روحانیت درباره انجمنهای ولایتی و ایالتی مطرح شد دو ماه و چند روز طول کشید که دنیا فهمید قدرت عظیمی در قم متمرکز است. آقایانی که آن روزها بوده‏اند، برادران طلابی که آن روزها در جریان بوده‏اند، خوب می‏دانند که در طول بسیار کوتاه دو ماه، کشور ایران چگونه تبدیل به یک پارچه مبارزه که حکومت شاه عقب‏نشینی کرد شد، بعد از آن جریان هم استعمارگران و هم خود رژیم شاه احساس خطر کردند و احساس کردند که اینجا قدرت بزرگی به وجود آمده، تصمیمشان جدی شد که این قدرت را سرکوب کنند، ولی به خاطر عدم آشنایی با روحانیت و بخاطر عدم شناخت با مکانیزم عمل دین و بخاطر بیگانه بودن با ریشه حرکت هر عملی کردند به ضررشان شد و نتیجه معکوس گرفتند، در روزهای اول سال 42 مدرسه فیضیه را به خاک و خون کشیدند و خیال کردند برای مدتی این نهضت را خاموش می‏کنند، ولی امام امت، همان روز عصر اولین بیانیه‏ای که صادر کردند وضع را برگرداند، و در طول فاصله میان دوم فروردین تا 15 خرداد یعنی 23 روز کار را به آنجا رساندند که این قیام عظیم 15 خرداد را در سراسر کشور به راه انداختند.

 این بسیار عظیم است، شما بروید تاریخ انقلاب‏های دنیا را بخوانید و مقایسه کنید، ببینید هیچ جا پیدا می‏کنید جریانی در مقابل رژیم پلیس شدیدی مثل رژیم شاه که تحت حمایت مستقیم آمریکا بود توانسته در این مدت کوتاه این همه توده مردم را بسیج کند، آن روزهای محرم سال 42 که دستور امام این بود که از روزهای هفتم به بعد حرفها صریح زده بشود، تاریخ حرکتی به سرعت برق در جامعه ما پیدا کرده بود. این بخاطر همان زمینه‏هایی است که عرض کردم بخاطر همان صادرات و وارداتی بود که مورد تمسخر آنها قرار گرفته بود، یکپارچه همه ایران از قم فرمان می‏گرفت و با رژیم پهلوی مقابله می‏کرد یک چیز بی‏سابقه‏ای بود. باز رژیم خیال کرد که با سرکوب می‏تواند مطلب را تمام بکند که آن جنایت را مرتکب شد و کشتار عظیم 15 خرداد را راه انداخت که همه شما آنهایی که سن آنها ایجاب می‏کند با عینیت آن آشنا هستند و آنهایی هم که سنشان ایجاب نمی‏کند این روزها مسأله را شنیدند و ما لازم نیست تاریخ بگوییم، آنچه که مهم است این است که آنها خیال می‏کردند با حادثه 15 خرداد و آن طوری که مذاکراتشان در محافل خصوصی‏شان و از مذاکرات محرمانه‏شان برمی‏آید، آنها فکر می‏کردند که همه چیز را تمام کرده‏اند و انقلاب سرکوب شده و رژیم شاه تثبیت شده، تا آخر آن سال که کم‏کم امام دوباره به قم برگشتند، این خواب خوش را داشتند، امروز بعد از ظهر یکی از سخنرانی‏های امام را گذاشته بودند وقتی که امام از قیطریه تشریف آورده بودند به قم، لابد آن سخنرانی را شنیده‏اید اگر نشنیده‏اید پیدا کنید و گوش کنید، امام امت دو ماه در زندان بودند و چندین ماه در قیطریه تحت فشار و تحت نظر بودند و وقتی که به قم برگشتند اولین سخنرانی‏شان آن بود که امروز پخش شد، دوباره رژیم را متوجه کرد که همه محاسباتش اشتباه است، اظهاراتی که امام کردند، در اولین سخنرانی‏شان شاه را عنوان موهن "مردک" خطاب کردند و همه رشته‏های این مدت را پنبه کردند و دوباره نشاط را به این مردم برگرداندند و حرکت از نو آغاز شد و طولی نکشید که رسیدیم به کاپیتالیسم و دوباره امام را تبعید کردند و با قطع رابطه میان امام و مردم آنها فکر می‏کردند که باز مطلب تمام است، امّا روحانیت ریشه کرده بود، فکر انقلاب ریشه کرده بود، ائمه جماعات و وعاظ و متدینین و کسانی که به عمق اسلام و مبارزه آشنا بودند، وظایف خودشان را در این چند سال فطرت یعنی از سال 42 تا سال 57 این 14 سال به خوبی انجام داد آنطوری که درجریان هستید و می‏بینید که وقتی کمی فضای سیاسی را باز می‏کنند دوباره ایران منفجر می‏شود و دوباره آن راهپیمایی‏ها و آن تظاهرات و آن تحصّن‏ها و آن چیزهایی که می‏بینید ما را به اینجا رساند.

 تازه حالا به اینجا رسیدیم همان برداشت غلط دشمنان اسلام از روحانیت و مسلمانها این بود که اینها تا اینجا پیش رفته‏اند، شاه را بیرون کرده‏اند، اما کشور

 را اداره نمی‏کنند و کشور را می‏دهند بدست لیبرالها و آنهایی که در مسیر خود ما باشند، دیدید چه شد. جریان ملی‏گرا، لیبرالها و چپ همه دست‏اندرکار بودند که مسلمانها و توده مردم را از صحنه بیرون کنند و به جای آن خودشان فرمان اربابان بزرگ شرق و غرب را پیاده کنند که تاریخ آن برایتان یک تاریخ حساس است و اطلاع دارید، تحلیل آمریکایی‏ها به طور جدی این بود که روحانیت قدرت تخریب دارد اما قدرت سازندگی ندارد.

 تعبیر آنها این بود که اینها بولدوزر خوبی هستند ولی مهندس خوبی نیستند آنها شاه را خوب ساقط می‏کنند اما مدیریت یک جامعه پیچیده که در مرحله انتقال از یک وضع عادی به مرحله صنعتی است در آنها وجود ندارد و به همین دل خوش کرده بودند، یک دل خوشی اینها مربوط می‏شود به برداشت اینها از دین به طور کلی، اینها اینجور فکر می‏کنند، فکر می‏کنند با ادیانی که آنها دیده‏اند با مسیحیت با یهودیت با شاخه‏های مختلف هندوئیسم و بودیسم که بیشتر مورد مطالعه آنها است و مخصوصاً مسیحیت، آنها فکر می‏کنند که دین معارف لازم را برای اداره جامعه ندارد. اما نصحیت لازم را برای شکستن یک ظالم دارد، تحلیل اینها از دین این است.

 اما با اسلام آشنا نبودند، اینها وقتی که اسلام را داشتند مطالعه می‏کردند، اسلام عربستان سعودی را مطالعه می‏کردند، فکر می‏کردند که اسلامی که با آن کاخها و با آن دزدیها و با آن عامل بیگانه بودنها و آن اجرای بی‏چون و چرای فرمان دشمنان اسلام و ندیده گرفتن »وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً«، همان است که آنجا است، لذا از آن اسلام هم نمی‏ترسیدند اسلام عربستان سعودی و اسلام کشورهای مشابه آنها و اسلام وعاظ و سلاطینی که در محور آن گونه کشورها حرکت می‏کنند و می‏دهند برای استعمارگران خطر نبود و مشکلی هم نبود و آنها خیال می‏کردند با آن اسلام مواجه هستند. خودشان را آماده نکرده بودند، برای اینکه مواجه بشوند با یک اسلامی که محور حرکت سیاسی است، ولن یجعل اللّه بالکافرین علی المؤمنی سبیلاً است، اسلامی که برای خودش تز اقتصاد دارد، تز سیاست دارد، فرهنگ دارد و در جزئیات زندگی نظر دارد و می‏تواند قانون بگوید و می‏تواند نظر داشته باشد، اسلامی که هم حماسه دارد و هم قانون و هم ارتش دارد و هم مدیریت، اینها چنین اسلامی را فکر نمی‏کردند، خودشان را برای زندگی با چنین دینی آماده نکرده بودند و امروز در مسائل آمریکایی‏ها تا آنجایی که ما اطلاع داریم در بحث‏های خصوصی‏شان این مسأله به طور جدی مطرح است که آنها بازخواست می‏کنند از سردمداران سیاست غرب که می‏گویند که شما نه اسلام را شناخته بودید و نه امام را شناخته بودید و نه روحانیت را شناخته بودید، می‏گویند شما مسأله اسلام را جدی نگرفته بودید با مظاهری از اسلام برخورد داشتید که خیال می‏کردید با منافع شما سازگار است، اشتباه عمده‏ای که کردید به این روز افتادید و حالا همه نیروها را با دست‏پاچگی جمع کرده‏اند برای اینکه نگذارند این اسلام واقعی جای خودش را در دنیا باز کند و گرفتاری مهم غرب و شرق این است که امروز چیز تازه‏ای به دنیا عرضه شده که پشتوانه عظیمی از توده مردم و روحانیت و طلبه‏های جوانی که هیچ چیز غیر از عدالت اسلام قانعشان نمی‏کند، همراه دارد. الان با این باید برخورد بکنند و برخوردشان باز هم اشتباه است.

 جنگ عراق با ایران و موضع‏گیری‏های قدرتهای متضاد به نفع عراق و علیه ما واقعاً از عجایب تاریخ است ما می‏بینیم عراق هم می‏تواند حمایت کمونیست‏ها را جلب کند و حمایت سرمایه‏دارهای غربی را و هم حمایت مرتجعین را، یعنی ارتجاع، امپریالیسم و سوسیالیسم همه متحد هستند که عراق سکوت نکند و ایران پیروز نشود، چیزی در بیانات دیروز امام امد که بسیار جالب بود، فرمودند ما می‏بینیم که ترکیه رفته در خاک عراق و آنجا را گرفته و هیچ کس هم حرفی نمی‏زند، احساس خطر نمی‏کنند برای اینکه آنها برایشان هیچ فرقی نمی‏کند که آن قطعه خاک عراق دست ترکیه باشد یا دست عراق باشد، آنچه که همه از آن می‏ترسند و با آن دعوا دارند، اسلام است، ایران هم نه، یعنی آنها واقعاً از خاک ایران نمی‏ترسند. اگر امروز در ایران انقلاب ما یک انقلاب ملی‏گرا بود، اگر ما ناسیونالیسم جغرافیایی و یا نژاد فارسی داشتیم خطری برای آنها نبود، حسابی با ما می‏ساختند. در جلسات سری سران کشورهای صنعتی غرب که همین دو سه روز پیش در دنیا مطرح بود، از مذاکرات سری‏شان که به ما رسیده است، می‏گوید یک چیز مورد اتفاق همه بود و آن اینکه ایران اگر پیروزمند از این جنگ بیرون بیاید خطر است. این خیلی حرف بزرگی است، این نشان عظمت اسلام است، نشان عمق حرکتهای تودهای ایران است، نشان عظمت روحانیت پشتوانه این انقلاب است وحشتی است که از قرآن دارند و از فیضیه دارند و از ارتباط فیضیه با دانشگاه دارند، وحشتی است که از این توده‏های مردم دارند، حالا تازه شستشان خبردار شده که قضیه چه است و باید با چه طرف بشوند.

 اما به عقیده بنده باز هم اشتباه می‏کند. آنها فکر می‏کنند که با سیاست سرکوب و فشار و زور می‏توانند این انقلاب را محدود کنند و یا شکست بدهند، همین اشتباه را اینها قبلاً در مورد ما مرتکب شدند اگر شاه در بیست سال فشار روی روحانیت و توده مردم موفق شد و آنها هم موفق می‏شوند. امروز چهار سال و چند ماه از انقلاب می‏گذرد و ما چقدر مشکلات را دیدیم مخصوصاً توده محروم ما چقدر مشکلات دیده، این جنگ تروریسم این گرانی، این محاصره اقتصادی این عواقب اعتصابات دوران مبارزات و این کمبودها و مشکلاتی که انقلاب برای مردم به وجود می‏آورد کافی بود که مردم را لااقل به فکر ببرد که این انقلاب آیا به نفع ما هست یا نه؟

 امروز، پانزده خرداد آب پاکی ریخت به دست کسانی که امید بسته بودند که با فشار، جامعه ما را از میدان بیرون کنند، امروز چه کسانی در جامعه، در خیابانها بیرون بودند، من تهران را می‏گویم، حالا ان‏شاءاللّه فیلمها را امشب از تلویزیون می‏بینید تهران را می‏گویم، تهران جنوب شهرش یکپارچه آمده بود و مردم محروم و توده‏ای که بار سنگین انقلاب را به دوش می‏کشد، شهداء را آن تقدیم می‏کند کمی‏ها را آن تحمل می‏کند، وقتها را آن مصرف می‏کند، جمعه و جماعات و مساجد را آن آباد می‏کند و تظاهرات را آن به راه می‏اندازد و اطلاعات سی و شش میلیونی را او تشکیل می‏دهد و بسیج بیست میلیونی را او تشکیل می‏دهد همین توده مردم امروز خیابانها را پر کرده بودند اما در شمال شهر تهران و تفریح‏گاههای اطراف تهران هم گردن کلفتها، پولدارها، عیاشها، ولگردها، محتکرین، آنهایی که دل بسته‏اند به اصطلاح به تمدن غربی، آنها با ماشینهایشان در گردش بودند، یعنی فشارها که به گرده این طبقه آمده این طبقه را محکم‏تر کرده و آنها را فولاد آبدیده کرده. جامعه اسلامی در ایران از بنیاد و با همه ابعاد رو به تکامل و استحکام گذاشته حوزه علمیه امروز قم با حوزه علمیه حتی پنج سال پیش بسیار تفاوت کرده است، طلبه‏های ما امروز مطالعه‏ای که می‏کنند و درسی که می‏خوانند و مطالبی که رویش وقت می‏گذارند با طلبه‏های پنج سال پیش فرق می‏کند یعنی حتی در اوج انقلاب مراجع ما، امروز با مراجع پنج سال پیش بسیار تفاوت دارند این حرکت انقلاب است، همین امروز که به قم آمدم و خدمت آقایان رسیدم، آیت الله‏العظمی گلپایگانی می‏گفتند که ما داریم درس شهادت می‏دهیم، آیت الله العظمی نجفی دارند درس حدود می‏دهند، آیت‏الله‏العظمی منتظری دارند، درس ذکات می‏دهند شما ده سال پیش اگر به حوزه می‏آمدید و در هر یک از درسهای بزرگ می‏رفتید یا طهارت بود یا صلوة بود یا مسافرت بود آنهایی که نیاز روزمره زندگی اجتماعی ما در آن کم است و این ابواب مهم فقه فراموش شده بود.

 نیازی احساس نمی‏شد که درس آنها باشد وقتی که از آن سطح تا سطوح طلبه‏ها راه زندگی را، پیدا کردند و دنبال این مسائل هستند، جامعه ما در آینده نزدیکی موفق خواهد شد که از متن حوزه‏ها و درسها و تحقیقها و کتابخانه‏های این حوزه‏ها تمدن جدیدی را و فکر و فقه و معارف اسلامی را در متن زندگی مردم وارد بکند و جامعه‏ای بسازد که با این قانون و این فکر و این فلسفه، راه نوینی در دنیای امروز باز کند و چنین چیزی را دنبای غرب نمی‏تواند تحمل کند بازشدن یک مکتب با همه ابعادش در مقابل مکاتب ادعایی که مکتب نیستند، نه سوسیالیسم و نه امپریالیسم، نه کاپیتالیسم و نه کمونیسم، نه پایه اساسی دارند و نه محور فطرت دارند و نه واقعیت توده‏ها را در نظر گرفته‏اند، اینجا حرکت عظیم‏اسلامی - انسانی پایه‏گذاری می‏شود و با مددهای الهی آن دستاوردهای اساسی و مهم ما در آینده ان‏شاءاللّه باید جامعه‏ای باشد که متکی به خدا، متکی به قرآن، متکی به فقه، متکی به اخلاق، متکی به فلسفه و جهان‏بینی اسلام و همراه با عدالت و جلب حمایت توده‏ها و ترد زالوها و ستمگران و آنها که می‏خواهند همیشه بصورت کوله‏بار و سربار در این جامعه زندگی بکنند و می‏خواهند زندگی انگلی داشته باشند، ما بتوانیم یک چنین چیزی را عرضه بکنیم و ما برای رسیدن به آن هدف مقداری بیش از هر جا و هر چیز نیاز به قم داریم و این حوزه‏های علمیه. برادران بسیار عزیز و مایه امید امام! شما طلاب محترم، شما طلاب جوان، آنهایی که الان در مدرسه فیضیه و سایر مدارس و در آن حجره‏ها و گوشه‏های این شهر مقدس و کنار این حرم شریف فکرتان دارد شکل می‏گیرد! شما در زمان بسیار خوبی مشغول هستید ما موقعی اینجا درس می‏خواندیم که نمی‏دانستیم این درسها را در سطح جامعه می‏توانیم به کار ببریم یا نه؟

 شما امروز لحظه لحظه تحصیلتان می‏تواند در کار آینده‏تان و مسؤولیت آینده‏تان مستقیماً مؤثر باشد، مدرسه‏ها منتظر شما هستند، دانشگاه منتظر شما است. سندهای قضایی منتظر شما است، کلاسهای سیاسی و ایدئولوژیکی همه ادارات منتظر شما است، مجلس شورای اسلامی منتظر شما است و همه منتظرند. از حوزه علمیه و از این مغزهای منور جوان که با توجه به واقعیتهای زندگی امروزی دارد درسی می‏خواند و ابواب فقه را با نیاز امروزی منطبق می‏کند اینها به جامعه، به سطح احتیاج بیایند و اندوخته‏های علمی خودشان را در اختیار این مردم قرار بدهند، عده زیادی از کسانی که در دوره‏های قبل درس می‏خواندند و الان دارند در جامعه خدمت می‏کنند و اگر اینها نبودند انقلاب ما پایگاه ایدئولوژیکی‏اش می‏لنگید، شما اگر امروز در جبهه‏ها نباشید بچه‏هایی که اسلحه به دوش و جان برکف دارند برای خدا خدمت می‏کنند احساس کمبود می‏کنند. شما می‏بینید که جامعه در کل چقدر احتیاج دارد، گذشته از محدوده جامعه خودمان آفریقا تشنه است، آسیا تشنه است، کشورهای اسلامی بسیار تشنه‏اند و همه منتظرند که از این حوزه‏های علمیه و جوانهایی که مسلح به فکر و عمل هستند استفاده بکنند. از این فرصت بسیار استثنایی که در طول تاریخ اسلام در اختیار حوزه‏های علمیه گذاشته نشده بود، استفاده بکنید. "اغتنم الفرصة و انماتمرّمرّ السحاب".

 اگر ما، روحانیت شیعه و حتی اگر اگر روحانیت اهل تسنّن امروز از این موقعیت استثنایی تاریخ درست استفاده بکند، این استثناء تبدیل می‏شود به قانون و قاعده آینده دنیا و اگر ما استفاده بکنیم و حق این نعمت بزرگ را ادا نکنیم، مطمئناً در مقابل این نعمت عظیم الهی باید پاسخگو باشیم و شکر این نعمت را اگر خوب انجام ندهیم باید جواب خدا را بدهیم که مطمئناً خواهید داد.

 شما امروز یک محصل ساده نیستید. ضمن تحصیل با متن جامعه رابطه دارید و نیازهای جامعه برای شما مطرح است. مسائل روزمره زندگی مردم برای شما مطرح است، هم جنگ دارید، هم مبارزه با ضدانقلاب داخلی دارید، هم مبارزه با تروریسم اقتصادی دارید، هم مبارزه با جریانهای شوم سرمایه‏داری در این کشور، هم مبارزه با چپی‏های ملحدی که فلسفه‏شان در این مملکت شکست‏خورده، دارید و تحت رهبری رهبر عظیم استثنایی تاریخ هستید.

 این موقعیت را مغتنم شمارید و بدانید که آینده دنیای محرومان هیچ چیز در هیچ جا به جز فکر اسلام نمی‏شناسد که شاید بتواند آنها را نجات بدهد، سوسیالیست شکست خورده، امپریالیسم از اول محکوم به شکست و ظالمانه بوده و چیز دیگری هم در دنیا مطرح نیست و تزهای ملی‏گرایانه و نژاد پرستانه محدودی که محور حرکتهای انقلاب است در دنیا کارساز نیست.

 وقتی که به آخر کار می‏رسند می‏بینند که حالا چیزی برای عرضه کردن ندارند و برای اداره کشورشان باید از فرهنگ، فلسفه و جهان‏بینی دیگران استفاده بکنند و این واقعیتی که پیش آمده - این نکته را مخصوصاً توجه بفرمایید برادران - فکر نکنید که کار به این بزرگی را می‏شود به این سادگی به اتمام رساند.

 پیغمبر(ص) با آن همه عظمتش با اینکه دائماً با وحی با خداوند مربوط بود و با جبرئیل امداد می‏شد و در همه مشکلات امداد غیبی به طور رسمی او را نجات می‏داد در راه اجرای رسالتش می‏فرماید: »ما اوذی نبیٍ مثل ما اوذیت« یعنی هیچ پیغمبری به اندازه من در آن چند سال به خاطر عظمت هدفش اذیت نشده. ما که در جهان دیوانه و مسلح تا دندان امروز و مسلح به این همه تشکیلات تبلیغی و جاسوسی و تشکیلات سیاسی هستیم و باید پنجه در پنجه همه شیاطین بیندازیم و امروز این داعیه بزرگ را بر زبان داریم ما باید خودمان را آماده بکنیم برای مشکلات جامعه ما و مخصوصاً ما طلبه‏ها. چند حادثه، چند ضربه سیاسی، مشکلات اقتصادی، گرانی‏های مقطعی، کمبودهای تحمیلی و فشار نیروهای شیطانی داخلی برای مردم اینها چیزهایی نیستند که بتوانند ما را از پا دربیاورند ما باید بتوانیم به خودمان و به ملتمان تلقین کنیم که برای یک چنین کار بزرگی که رسالت همه انبیاء تاریخ بوده ما باید خیلی سرمایه‏گذاری کنیم.

 ما عادت کرده‏ایم به این؛ سالها در این حوزه‏ها و در این حجره‏های نمور و تاریک و با غذای بخور و نمیر و با تحقیرهایی که از جانب مخالفین و معارضین می‏شدیم، زندگی کردیم برای ما آن زندگی می‏تواند نشانه‏ای باشد که ما قدرت تحمل مشکلات را داریم و طلبه‏های امروز مدرسه فیضیه عشری از اعشار آن مشکلاتی که آن روزها به ما تحمیل می‏شد ندارند.

 موقعی بر ما گذشت که در این خیابانهای قم مطمئن نبودیم که از خانه به مدرسه می‏رسیم و یا از مدرسه به خانه می‏رسیم، واقعاً مطمئن نبودیم، جلسه‏ای که می‏گرفتیم مطمئن نبودیم که می‏گذارند ما سخنرانی‏مان را تمام بکنیم یا نه. کنار این حرم مقدس حضرت معصومه(س) طلبه‏ها جمع می‏شدند و دعای توسل می‏خواندند و رژیم همان دعای توسل را هم تحمل نمی‏کرد و وقتی که می‏خواستیم اسم امام را ببریم در این اجتماعاتمان با اشارات و کنایاتی، مثلاً صلوات می‏فرستادند به اسم کسی که مثلاً خانه‏اش در کوچه یخچال قاضی است، با این عناوین اسم امام برده می‏شد و به طوری فشارها را تحمل کردیم، می‏رفتیم برای تبلیغ مطمئن نبودیم که بگذارند آنجا تبلیغمان را بکنیم وارد می‏شدیم. ساواک می‏آمد، ژاندارمری می‏آمد، شهرداری می‏آمد، کدخدا می‏آمد، همه از ما تعهد می‏خواستند. شب اول که منبر رفتیم، شب دوم ممنوع می‏شدیم و به جای دیگری می‏رفتیم، تا آخر ماه رمضان ما هفت، هشت تا ده و شهر را عوض می‏کردیم، با این شکل طلبه‏ها در این ده، پانزده سال این انقلاب را نگه داشتند.

 حالا افتاده دست شما، من به جوانها عرض می‏کنم آنهایی که سنشان یک مقدار بیشتر است دستشان در کار بوده است. "یَری الناس دهتنا فی‏القوار یرکافیا ولایرد ما یجری علی رأس لَنجد" عده‏ای می‏بینند این شیشه‏های روغن در رف‏های مغازه‏ها چیده شده و خیلی با صفا است می‏گویند به‏به چه منظره خوبی دارد اما نمی‏دانند که آن دانه‏های کنجد در لابلای سنگهای آسیاب چه به سرشان آمده تا این شیشه روغن به دست آمده است.

 کسانی که امروز از مشکلات مثلاً گرانی و کمبود و امثال اینها ممکن است از پا دربیایند کمی اگر برگردند و تاریخ گذشته و مشکلات و صدمات پیشتازان این مبارزه را در نظر بگیرند خیلی راحت می‏توانند تحمل بکنند، بخصوص اگر دستاوردهای عظیم این انقلاب را ببینند.

 برادران عزیز طلبه! ما در یک وضعی زندگی می‏کردیم که توی ماشین نمی‏توانستیم بنشینیم، موسیقی توی ماشین طوری بود که ما بارها در وسط راه پیاده می‏شدیم، در اجتماعات نمی‏توانستیم برویم، در خیابانها در اداره‏ها جای ما نبود این قشر متدین را عرض می‏کنم که ببینید حالا محیط زندگی شما چطور شده است، چه کسانی بر این مردم تحمیل شده بودند، چه چهره‏هایی در این جامعه معذب بودند و چه چهره‏ایی ذلیل بودند در این جامعه و امروز خیلی مسائل عوض شده، کسانی که گذشته یادشان نیست ممکن است تحمل مشکلات یک مقدار برایشان سخت باشد، اما کسانی که گذشته را دیده‏اند، می‏دانند که ما در این چهار سال به اندازه پنجاه سال جلو رفته‏ایم و ان‏شاءاللّه در سالهای آینده با همت مردممان و با حمایت توده‏ها و با رهبری علمای اعلام و امام امت بتوانیم خودمان را به جامعه اسلامی واقعی نزدیک بکنیم، در خاتمه عرایضم از عموم برادران و خواهران قمی و برادران و محصلان علوم دینی و آقایان علما و ائمه جماعت که به اینجا تشریف آورده‏اند و محبت فرموده‏اند و همه کسانی که وقتی برای شنیدن این سخنرانی مصرف کرده‏اند تشکر می‏کنم و امیدوارم خداوند این توفیق را بدهد که وظایفی که در مقابل این شهر مقدس داریم بتوانیم در آینده انجام بدهیم و از بخشی از حقوقی که مردم قم و حوزه‏های علمیه بر گردن ما دارند بتوانیم وظایفمان را در مقابل آن انجام بدهیم.

    والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته