سخنان مهم هاشمی رفسنجانی درباره پایان جنگ
خطبه دوم را بنا دارم در ترسیم وضع جامعه خودمان در رابطه با جنگ و صلح و شرایطمان در صورت ادامه جنگ و شرایطی که در صورت رسیدن به صلح و ختم جنگ خواهیم داشت، اختصاص بدهم.در این بحث سعی میکنم به طور اختصار یک تابلویی را که در ذهن خودم توانستهام ترسیم بکنم، برای شما هم در حدی که کلمات میتوانند توضیح بدهند، توضیح دهم.
در شرایطی که با تشخیص مسئولان جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری، مصلحت دیده شده است که قطعنامه ۵۹۸ پذیرفته شود و به طور جدی دنبال صلح و ختم جنگ برویم، ما هنوز مصلحت نمیدانیم که عمده ادلهای را که ما را به این نظر رساند توضیح بدهیم، چون ممکن است مورد سوءاستفاده دشمنان قرار بگیرد. البته زمانی خواهد رسید که جزئیات آنچه را که فکر میکردیم، برای ملت عزیزمان توضیح خواهیم داد. به هر حال با تصمیمی که گرفته شد و اعلام شد و بعد از اعلام، حوادثی که اتفاق افتاد، به این نتیجه رسیدیم که بسیار بسیار کار درستی بوده است و به صلاح ایران و مردم عراق و منطقه و انشاءاللّه کل دنیای اسلام خواهد بود که باز اینها را در مقاطع بعد میشود تحلیل کرد و توضیح داد.
یکی دو جمله را قبل از اینکه وارد وضع موجود بشوم، عرض کنم که به هر حال آنهایی که این جنگ را شروع کردند و آتش جنگ را افروختند، تحقیقاً در همه اهداف خود شکست خوردند؛ یعنی از این جنگ، جنگافروز هیچ چیز به دست نیاورد. حال، جنگافروز عراق باشد یا اربابان دیگر آنها.
اینها یا میخواستند جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی را ساقط کنند که نتیجه معکوس گرفتند؛ امروز بعد از گذشت هشت سال از جنگ شما میبینید که کل دنیا تقریباً مسابقه دارند که با جمهوری اسلامی به عنوان یک کشور جا افتاده و مهم، رابطه برقرار کنند. آنهایی که صریحاً با ما در جنگ بودند و صریحاً به عراق کمک میکردند و خصومت خود را با ما مخفی نمیکردند، آنها هم امروز دست خود را به طرف ایران دراز کردهاند و مطالبه روابط میکنند. پس اگر هدف نابودی انقلاب اسلامی بوده است، بعد از هشت سال نبرد، امروز برعکس آن حاصل شده است. اگر هدف تجزیه ایران بوده است - و میخواستند خوزستان یا شطالعرب یا جزیره تنب یا ابوموسی را بگیرند در کل اهداف جنگ هر کس هر هدفی، اینگونه داشته است، شکست خورده است و نتوانسته است به هدفش برسد و به همان عهدنامهای که پاره کرده برگشته است. همان قرارداد الجزایری که در شروع جنگ پشت تلویزیون به طور رسمی پاره شد.
شکست مگر چیزی غیر از این است که انسان برای یک کاری اقدام بکند و بعد از هشت سال به همان کاری که از آن فرار کرده بود برگردد. ممکن است کسی بگوید که هدف اینها نبوده، بلکه هدف اربابها این بوده است که انقلاب اسلامی را مهار کنند و از صدور انقلاب جلوگیری کند و انقلاب را تضعیف نمایند. این موضوع را آینده نشان خواهد داد که آیا اینها در هدف خود پیروز شدهاند یا نه. من میخواهم بگویم نه! انقلاب تضعیف نشد و برعکس آن اتفاق افتاد.
اولاً جمهوری اسلامی تضعیف نشد، چون اگر جمهوری اسلامی به جنگ کشیده نمیشد، هیچ وقت به فکر نمیافتاد که یک نیروی عظیم نظامی برای پشتیبانی از انقلاب، با وسعتی که امروز ما داریم، داشته باشد. ما سپاه پاسداران را در آن روز در حد یک نیروی امنیتی داخل شهرها تصور میکردیم و ارتش را در همان حدی که بود. ما به رژیم قبل از خودمان اعتراض داشتیم که پول زیادی صرف ارتش کرده است و ارتش را وسیع کرده است؛ یعنی اگر جنگ نبود حداکثر همان ارتش با مقداری تصفیه حضور داشت؛ اما امروز نیروی نظامی جمهوری اسلامی به حق، یک قدرت عظیمی است که در کل منطقه نه با وسعتش و نه با عمقش و نه با تجربهاش و نه با ایمانش، ما نظیرش را سراغ نداریم و به این زودی هم کشوری در منطقه نیست که چنین نیروی نظامی را با کیفیتی که الان نیروهای مردمی و نظامی رسمی ما دارند، بتواند ترسیم بکند؛ و مخصوصاً با به وجود آمدن بسیج چند میلیونی، میلیونها نفر از مردم ما و جوانهای ما رزمدیده و کارآزموده برای نبرد شدهاند که در هر کوچهای و در هر خانهای وجود دارند و ما در اکثر خانهها، یک رزمنده آماده، برای دفاع داریم.
اگر این جنگ اتفاق نیفتاده بود، ما به اسلحههایی که از آمریکا و بعضی از کشورهای غربی و شرقی داشتیم متکی بودیم و وابسته بودیم. در حالی که امروز، جمهوری اسلامی در قسمت اعظم امکانات دفاعی خود، خودکفاست؛ و تقریباً همه انواع مهماتی را که در جنگ لازم است میتواند بسازد. البته در دوران جنگ چون مصرف خیلی زیاد بود ما از جاهای دیگری میخریدیم، اما الان قدرت ساخت تمام مهماتی را که در جنگ باید مصرف بشود، داریم؛ و بسیاری از ابزارهای جنگ را میتوانیم بسازیم که یکی از نمونههای آن موشکهای بسیار دقیقی است که اخیراً، هم سپاه ساخته و هم ارتش ساخته و هم جهاد سازندگی؛ یعنی در هر سه نقطهای که کار تحقیقات نظامی انجام میشد هر سه به سه نوع موشک «زمین به زمین» که آزمایش هم شده است، رسیدهاند.
قدرت نظامی، یعنی صنایع نظامی که ما در جنگ برای خود تهیه کردیم و به اجبار به طرف آن رفتیم، یک چیز قابل توجه است و من شکی ندارم که در آینده، یکی از تکیهگاههای اسلحه کشورهای جهان سوم و مظلوم، قدرت تسلیحاتی و صنایع نظامی ایران خواهد بود که در گذشته به استکبار شرق و غرب منحصر بود و امروز یک جای دیگری پیدا شده است که هم در فنون نظامی، هم در آموزش نظامی و هم در سلاح، به مردم بتواند کمک کند؛ بنابراین اگر منظور آنها این بود که انقلاب را تضعیف کنند، بیشک باز هم شکست خوردهاند. چون تحقیقاً ما امروز، صدها برابر نیرومندتر از روزی که جنگ شروع شد هستیم و خود آنها هم این را میدانند.
اگر نظر این بود که به ما ضربه اقتصادی بزنند تا حدودی موفق هستند. منتها اگر قضیه به همینجا که رسیده ختم شود، یعنی ما مقدار زیادی در دوران جنگ خسارت دیدیم؛ البته دشمن ما بیشتر خسارت دیده است، برای اینکه الان که جنگ احتمالاً به پایان میرسد، عراق با نزدیک صد میلیارد دلار قرض بیرون خواهد آمد ولی جمهوری اسلامی، با همان وضعی که روز اول جنگ داشت.
ما از منابع خود کمتر از زمان صلح استفاده کردهایم، یعنی اگر در زمان صلح مثلاً روزی ۳.۵ میلیون بشکه نفت تولید میکردیم، در زمان جنگ، به طور معدل ۲.۵ میلیون بشکه نفت تولید کردیم. به خاطر محدودیتهایی که در صدور نفت به علت تخریب صنایع نفتی خود داشتیم، نتوانستیم از منابعمان استفاده کنیم؛ یعنی بنیه ذخایر ما بیشتر از زمان شروع جنگ و در وضع بهتری قرار دارد و شرایط اقتصادی و ذخایر خود را از این جهت تخریب نکردهایم. ولی دشمن ما به خاطر جنگ گرانی که کرد، گرفتار این مخارج فوقالعاده شد که البته ما نمیخواستیم اینطور بشود، چون این هم مال ملت عراق است ولی آنها کردند و به این روز رسیدند.
هر چه باشد اگر منظور آنها تضعیف اقتصادی بود، بله در این هشت سال، بسیاری از صنایع ما راکد شد، بسیاری از تولیدات ما در حد مطلوب نبود و کارهایی که صرف جنگ کردیم میتوانستیم صرف سازندگی بکنیم. انشاءاللّه این ضربه را در آینده، با نتایجی که از جنگ خواهیم گرفت و گرفتهایم جبران خواهیم کرد. سازندگی که در مردم ما بوده است، از لحاظ روحی، این مردم را مثل فولاد آبدیده کرده و اینها در مقابل هر فشاری، قدرت مقاومت پیدا کردهاند؛ و این موضوع، همه چیز را میتواند جبران کند.
و اگر نظر این بود که بگویید ما میخواستیم جلوی صدور انقلاب را بگیریم که گرفتیم؛ ما این موضوع را قبول نداریم. اولاً انقلاب مال یک زمان نیست. اگر جمهوری اسلامی اهل صدور انقلاب باشد از حالا به بعد میتواند این کار را انجام بدهد. خیال آنها این بود که ما صدور انقلاب را با جنگ، با اشغال یک کشور و با قدرت نظامی میخواهیم انجام بدهیم؛ اگر خیالشان این بوده، اشتباه کردهاند و اصلاً ما چنین چیزی را انقلاب نمیدانیم. آنجایی که با کودتا یا با اشغال سرزمین، فکری تحمیل بشود، پیروزی نیست و مثل پیروزیهای یزید است. پیروزی این است که فکر انقلاب در میان ملتها و انسانهای شایسته این تفکر، نفوذ پیدا کند؛ که جنگ این موضوع را تسریع کرد و همه دنیا فهمید که جمهوری اسلامی، تنها روی پای خودش ایستاده است؛ و هشت سال در مقابل قدرت استکبار شرق که با نهایت پررویی عراق را تسلیح میکرد و قدرت استکبار غرب که در نهایت پررویی عراق را از لحاظ تبلیغات و از لحاظ اموال و امکانات و بمبهای لیزری و شیمیایی که فرانسه میداد و در مقابل قدرت جهنمی ارتجاع که از اقیانوسهای نفت عراق را تغذیه مالی میکرد و در مقابل تهاجم عظیم امپریالیسم خبری و تبلیغاتی، یکّه و مظلومانه و مقتدرانه جنگید؛ و این چیزی است که دنیا فهمیده است. با همه وجودش آن را لمس کرده است. اگر بناست قدرت جمهوری اسلامی در دنیا جلوه بکند، این جلوه میکند که در شرایطی که ما با همه امکانات خود با عراق میجنگیدیم، حاضر نبودیم به آمریکا باج بدهیم و با او حرف بزنیم و حاضر نبودیم به شوروی باج بدهیم و در افغانستان یک گام کوتاه بیاییم و هیچوقت حاضر نبودیم روی اهداف و آرمانهای انقلاب، معامله کنیم. انقلاب اینگونه صادر میشود. امروز دهها و صدها میلیون انسان در این فکر هستند که انقلاب ما با چه مایهای اینقدر مقاومت کرد.
به علاوه اگر هشت سال پیش، شما از انقلاب، میترسیدید، اکنون هم اتفاق تازهای روی نداده است. امروز، مردم ما از هشت سال پیش، انقلابیتر هستند و فکر ما امروز، از هشت سال پیش پختهتر است. امروز، مدیریت ما از هشت سال پیش مجربتر است و سازمان ما نیز امروز مستحکمتر است و پایههای انقلاب، سر جای خود باقی است و آرمانهای انقلاب، تقویت شده و تضعیف نشده است.
ما آن روز میگفتیم که با زور نمیخواهیم انقلاب را صادر کنیم و امروز هم میگوییم نمیخواهیم انقلاب را با زور صادر کنیم؛ ولی فکر خود را همیشه عرضه خواهیم کرد. همانهایی که هشت سال پیش ما را بایکوت میکردند، امروز التماس میکنند که یکی از افراد رسمی خود را معرفی کنید که با ما حرف بزند؛ بنابراین اگر خیال میکنید جلوی صدور انقلاب را - به معنایی که ما میخواستیم - گرفتهاید، نخیر، نگرفتهاید. انقلاب راه خود را ادامه خواهد داد؛ و الان شرایط بهتری پیدا شده است و اگر شما فکر میکنید که ما میخواستیم با زور انقلاب را صادر کنیم، اصلاً اشتباه میکردید. در آینده هم این اشتباه را تکرار نکنید. اصلاً ما فکر نمیکنیم که انقلاب را با زور میشود صادر کرد. ما پیرو مکتب امام حسین(ع) هستیم و من در خطبه اول گفتم که امام حسین(ع) چگونه فکرش را به دنیا صادر کرده است. شما خود با حرکاتی که دو سه هفته اخیر کردید، راه صدور انقلاب را درست کردید و حوادثی اتفاق افتاد که انسان فکر میکند هدایت الهی است.
بعضیها این سؤال را مطرح میکنند که اگر ما یک سال پیش قطعنامه را پذیرفته بودیم بهتر نبود؟ از یک جهت چرا؛ یعنی وقتی که ما در فاو و شلمچه بودیم و قطعنامه صادر شده بود، ما با غرور ملی و غرور مردم و با غرور رزمندگان خود، با پیروزی و از موضع قدرت قطعنامه را میپذیرفتیم؛ این یک حالتی است که برای جوانها و کسانی که روی اینطور چیزها خیلی حساب میکنند، خیلی مهم است؛ اما اگر از دید امام خمینی نگاه بکنیم و بحث را اینطور مطرح بکنیم، چیزهایی در این دو هفته ثابت شده است که هیچ موقعی ما نمیتوانستیم ثابت بکنیم. اینها هشت سال به ما گفته بودند که اینها متجاوز هستند، اینها جنگافروز هستند، اینها یکدنده هستند و اینها صلح نمیخواهند و ما میگفتیم که شما دروغ میگویید، عراق صلح نمیخواهد، شما صلح نمیخواهید، شما متجاوز هستید و ادعاها این بود. اگر در دنیا ثابت میشد که ایران صلحطلب است، ما برنده بودیم و اگر ثابت میشد عراق صلحطلب است، عراق برنده بود. موقعی این اتفاق افتاد که عراق به خیال کاذب و با تصور اشتباه، خیال میکرد که در موضع قدرت قرار دارد و خواست که از این فرصت، چند روزی استفاده بکند؛ و بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از طرف ما، حرکت کرد و داخل خاک ما آمد - برای تصرف اراضی - و با این کاری که کرد، دو سه چیز ثابت شد. یکی از مواردی که ثابت شد این بود که این ملت خیلی نیرومند است و به محض اینکه احساس کرد دشمن قصد تجاوز جدی به سرزمین او را دارد و میخواهد تجاوز مجددی را آغاز کند، آنچنان به جبههها هجوم آورد که برای دوست و دشمن قابل تصور نبود. صدها هزار نفر به جبههها ریختند. همانطور که یکی از مسئولان بسیج میگفت، صد و سی هزار نفر، ظرف دو سه روز عازم جبههها شدند، به طوری که امروز هم مردم خواستار راهی شدن به جبههها هستند. دانشگاهها فشار آوردند و گفتند ما میخواهیم تعطیل بشویم و ریختند در جبهه. در مجلس، نمایندگان به گرده هیات رئیسه فشار آوردند و گفتند ما نمیتوانیم در مجلس بنشینیم، زیرا کشور در خطر است. مجلس را تعطیل کردند و به جبهه رفتند. زنان فشار آوردند، مردها فشار آوردند، بازار فشار آورده بود که تعطیل بکند و فشار عجیبی داشت که ما میبندیم و به جبهه میرویم که جلوی آن را گرفتیم و گفتیم شما اگر تعطیل بکنید، برای مردم مشکلاتی به وجود میآید. ادارات میخواستند تعطیل بکنند - وقتی که مسئله، جدی احساس شد - در میدان جنگ هم نشان دادند و فوری توی دهن عراق زدند و جاهایی را که عراق بعد از قطعنامه گرفته بود به سرعت پس گرفتند.
اشتباه بزرگی که عراقیها و استکبار جهانی در این میدان کردند، این بود که دستپروردههای ده سال خودشان، یعنی منافقین را که از طرف ضدانقلاب کُرد و دیگران هم حمایت میشدند، همراه با تانکها، توپها، هواپیماها و هلیکوپترهای عراقی در عمق خاک ما آوردند و آن مصیبت را بر سر این بدبختها آوردند؛ که زحمت دهساله و زحمات قبل از انقلاب هر چه را کشیده بودند مجموعه آنها را آوردند اینجا و توی تور ریختند که در بیابانهای بین اسلامآباد و باختران و کرند، تار و مار شدند و ما هنوز هم بعد از گذشت چند هفته هر روز تعدادی جنازه متعفن را از زیر درختها و توی جنگلها و اطراف روستاها جمعآوری میکنیم. آنها سرطان انقلاب و این موی دماغ را به دست خود، در حالت غرور و اشتباه از دست دادند. آنها روی این مسئله خیلی حساب کرده بودند و استکبار فکر میکرد که برای مدتها میتواند از اینها برای تضعیف انقلاب استفاده بکند و موی دماغ درست بکند. البته بقایایی دارند، اما ضربهای که خوردهاند دیگر حالا خیلی کار دارد که بتوانند دوباره توان بگیرند.
از لحاظ مردمی، آن اتفاقی که افتاد و آن بیعتی که مردم کردند، نشان داد که همان شور و هیجان روزی که حضرت امام از پاریس به تهران آمدند، بعد از گذشت ده سال از انقلاب و هشت سال از جنگ، هنوز در این مردم وجود دارد. مردم ما نشان دادند که هیچ چیزی آنها را خسته نمیکند و در راه خدا این پاها، هر چه در سنگلاخها حرکت بکند و هر چه آبله ببیند، باز هم برای ادامه راه آماده است. آنچه اندر طلبت خسته نگردد هرگز/ پای پرآبله و بادیهپیمای من است. و این شعر مصداقش این مردماند، این مردم صبور، شجاع، مقاوم و متحرک که انصافاً خیلی خوب، حماسهای را، هم در میدانهای نبرد و هم در میدانهای سیاسی آفریدند.
خب! حالا ملت ما نشان داد هم آماده جنگ است و هم آماده صلح است. الان در سر یک دوراهی هستیم و دنیا هم این را خوب میداند، خود ما هم با همه وجود، خوب میدانیم؛ الان برای ما هر دو راه، خیر است. البته همانطور که امام فرمودند، ما مسیر صلح را ادامه میدهیم نه مسیر جنگ را و در همین روزهای اخیر که نیروهای فراوانی در جبهه هست - شاید در طول جنگ کم اتفاق افتاده که این مقدار نیروی نبرد در میدان آماده باشد - در همین اواخر یک بار عراق یک شرارت محدودی در یک جایی کرد و در جبهه از ما اجازه خواستند که یک جواب قوی در عمق خاک عراق به عراقیها بدهند و ما از امام استفسار کردیم و به امام گفتیم: اجازه بفرمایید ما چنین جوابی به اینها بدهیم. امام فرمودند: نه ما که جنگ میکردیم صریح میگفتیم؛ و الان هم که میگوییم صلح، در صلح جدی هستیم و شما در همان حدی که آنها شرارت میکنند، جواب بدهید و اجازه عملیات وسیع را نفرمودند. این را میگویم که عراقیها بفهمند، دیگران هم بفهمند که ما وقتی میگوییم صلح، مثل آنها ریاکارانه حرف نمیزنیم بلکه جدی هستیم. ما تابع امام و مصالح اسلام هستیم و الان مصلحت را اینگونه تشخیص میدهیم.
به هر حال ما الان بر سر دوراهی هستیم. راهی که ما ادامه میدهیم و تنظیم میکنیم راه صلح است، ولی فکر نمیکنیم که جنگ هم پیش نیاید. چون با همان ادلهای که جنگ را بر ما تحمیل کردند - و این روزهای آخر هم نشان دادند که همان ادله هنوز در نفوس خبیث آنها باقی است - ممکن است که باز هم برای اینکه جنگ را ادامه بدهند ادلهای داشته باشند. اگر جنگ ادامه پیدا بکند امروز وضع ما برای جنگ به مراتب بهتر از گذشته است و برای ملت ما روشن میشود که راهی جز جنگ ندارند؛ در حالی که این کار در گذشته نبود. در گذشته خیلیها فکر میکردند که برویم صلح بکنیم و قضیه را تمام بکنیم؛ ولی امروز اگر عراق بخواهد جنگ را ادامه بدهد، ملت ما یکپارچه، شرکت خواهند کرد و در دنیا دیگر نخواهند گفت که ایران جنگطلب است و دیگر کسی نمیتواند مطرح بکند که ایران را محاصره بکنیم، بایکوت بکنیم و تحریم تسلیحاتی بکنیم و اگر این کار را بکنند باید سراغ عراق بروند. تبلیغات جهانی علیه ما نخواهد بود؛ چراکه تصمیم ملت ما جدی است و میداند که اگر نرود و نزند، خواهد خورد؛ بنابراین در صورتی که دشمن ما بخواهد جنگ را ادامه بدهد جنگ تحقیقاً عمیقتر، جدیتر و وسیعتر و با قدرت بیشتر ادامه پیدا خواهد کرد.
البته فعلاً ما این را نمیخواهیم، ولی اگر پیش آمد، آمادهایم؛ و احتمال قویتر این است که به صلح برسیم. ما میخواهیم به صلح واقعی برسیم و اگر به صلح برسیم، ما جدی هستیم که منطقه واقعاً آرام بشود و مسابقه تسلیحاتی هم وجود نداشته نباشد و بهگونهای نباشد که کارتلهای اسلحهسازی در جهان، منابع و ثروت کشورهای منطقه را به عنوان تهدید شروع جنگ، دوباره غارت کنند. انشاءاللَّه صلح، پایدار و واقعی باشد. ما آن موقع هم در ادامه جنگ میگفتیم که باید ریشه فساد را بسوزانیم تا به صلح پایدار برسیم و از آن طریق دنبال صلح پایدار بودیم ولی فعلاً باید کار را از این طریق دنبال کرد. در این صورت ما مسائلی خواهیم داشت و من بیشتر در این خطبه این مقدمات را گفتم که به اینجا برسیم که اگر صلح برقرار شد ما چه برنامهای خواهیم داشت.
طبیعی است که یکی از مسائلی که برای همه مطرح است، مسئله بازسازی و سازندگی بعد از جنگ است. ما در این هشت سال توفیق خدمات سازندگی را در مقداری که در صورت نبودن جنگ در توان کشور بود - پیدا نکردیم و باید این راه را تعقیب کنیم. گرچه در این راه مشکلاتی خواهیم داشت؛ برای اینکه صدماتی که جنگ به این کشور زده، شهرهایی که خراب شده، جادهها و پلها و کارخانجات و بنادری که آسیب دیده، باید بازسازی شوند؛ نیروهای مسلح ما باید به توان مناسبی که پشتوانه انقلاب باشد و کسی دیگر جرأت نکند به ما حمله بکند برسند. سلاح نظامیان باید در اولویت باشد؛ برای اینکه ما از درون خود قوی باشیم نه اینکه محتاج به فروش دیگران باشیم. حتی در بازسازی سلاحهایی که از دیگران خریدهایم باید قطعهسازی و کارهای نظیر آن را خودمان آنچنان انجام بدهیم که از خارج مستغنی باشیم؛ زیرا در جنگ نمیتوان متکی به دیگران بود و ما باید روی پای خودمان بایستیم.
در مسئله سازندگی و رفاه، آنچه که الان به چشم میخورد و در جامعه و در میان مسئولین، مدیران و دستاندرکاران ما وجود دارد، سه نظریه به چشم میخورد. یک نظر افراطی از یک طرف و یک نظر تفریطی از طرف دیگر و یک نظر معتدل وجود دارد. حالا اگر کسی هم اینطور که من عرض میکنم وجود نداشته باشد، تصور آن هست که این سه حالت وجود داشته باشد.
الان از طرف دنیا پیشنهادات زیادی به ما میشود. کشورهای صنعتی مانند ژاپن، آلمان، فرانسه و کشورهای شرقی و غربی و همسایهها همه پیشنهاد دارند که در بازسازی کشور ما شریک باشند و این یک واقعیت است. اینکه نظرها و دیدگاهها چیست و آنها چه اهدافی دارند، بعداً خودمان بررسی میکنیم.
احتمالاً منابعی برای گرفتن اعتبار، وام و برای سرمایهگذاری در سطح وسیع پیشنهاد خواهد شد و از لحاظ فنی هم شرکتهای سطح بالای دنیا پیشنهاد میکنند که ما آمادهایم کارهای پیچیدهای که نیاز به تکنولوژی بالا دارد، در ایران پیاده کنیم. یک چنین حالتی را آدم مشاهده میکند. برخی ممکن است اینطور تصور کنند که مصلحت همین است که ما دروازههای کشور را باز کنیم و حالا که مردم ده سال عسرت کشیدهاند، یک رفاه فراوان و مصرفی و هر چه که در کشور لازم است، از انواع وسایل مصرفی مردم اعم از لوکس و غیرلوکس بریزیم و چشم مردم را سیر بکنیم و بازارها را پر کنیم و کارهای دیگر را همینطور. این یک دیدگاه است.
دیدگاه دیگری که وجود دارد، نقطه مقابل این است و آن این است که ما باید راه ریاضت را ادامه بدهیم و همان چیزی را که جنگ بر ما تحمیل کرد ادامه بدهیم؛ چون مردم ما به عسرت و جیرهبندی و کمبود عادت کردهاند، یک مدتی از مردم بخواهیم باز هم این عسرت را تحمل کنند تا اینکه ما اول پایههای اقتصاد را محکم کنیم؛ صنایع مادر و زیربنایی، جادهها، راهآهنها، پلها، بنادر و کارخانجات تولید کالاهای واسطه و غیره را درست کنیم وقتی که به آن نقطه رسیدیم، آن موقع، مردم از درون، به رفاه میرسند آنهم بدون وابستگی. این هم یک نظر است که وجود دارد. یک نظر معتدلتری هم مشاهده میشود که نه لازم است آنطور درها را باز کنیم و کشور را وابسته و مصرفی نماییم و نه ضرورت دارد که مردم را در عسر و تنگی نگه داریم که مردم به کالاهای اساسی هم نیازمند باشند؛ بلکه حد وسط را قائل شویم. به نظر میرسد دولت و مجلس دنبال چنین راهی هستند.
الان کمیسیون برنامهوبودجه در مجلس در حال برنامهریزی است و کارشناسان دولت برنامهریزی میکنند و اولویتها را مشخص میکنند که ما چه مقدار از امکانات را جذب و چه مقدار از آن را مصرف کنیم. سیاستهای پولی، صنعتی، اقتصادی را به طور اعم و حد رفاه و حد کنترل و این مسائل را بررسی میکنند. البته ما مطمئن نیستیم که به صلح خواهیم رسید شاید رسیدیم، اگر به صلح رسیدیم که به احتمال قوی میرسیم، باید خود را برای آن لحظه آماده کنیم که داریم آماده میکنیم، در آن صورت اولویتهایی داریم و تحقیقاً اولین کاری که باید انجام شود، این است که به شهرهایی که مردمش هشت سال از آنجا فراری هستند، برسیم.
صنایع آسیبدیدهای که سرمایه در آن مصرف شده ولی چون ضربه خوردهاند، اکنون فعال نیستند، آنها را باید با خرج کمتری آماده کنیم. بسیاری از طرحهای مهم را داریم - که دولت اسم آنها را «طرحهای مهم انقلاب» گذاشته است - که با کمی تزریق ارز و کمک سرمایهها شروع به کار و تولید خواهند کرد؛ مثلاً کارخانهای که با یک میلیارد ساخته شده است، ممکن است با چند میلیون ارز این کارخانه مجدداً آغاز بکار کند. از این قبیل موارد خیلی فراوان است. نیروگاهها، جادهها و چیزهایی که اولویت دارند باید مشخص شوند. در مسائل مصرفی هم باز اولویتهایی را داریم؛ نان مردم، قند مردم، شکر مردم، روغن مردم و چیزهایی که دولت اسم آن را کالاهای ضروری میگذارد - با یک تعبیر دیگری کالاهای اساسی - طبعاً اولویت میدهند و آنها را مقدم میدارند و بعد به سراغ مسائل بعدی میروند و به ترتیب به یک وضع عادی میرسند که ممکن است مقداری زمان ببرد.
در توجه به اقشار ملت، برای ما روشن است که در آینده بیش از همه در این جامعه، خانوادههای شهدا و آسیبدیدگان جنگ و مخصوصاً افرادی که جانبازند و خودشان آسیب دیدهاند، اسرایی که از اسارت برمیگردند، رزمندگانی که در این مدت عزیزترین موجودی خود را که حیاتشان بود و آن را برای نجات اسلام در طبق اخلاص گذاشتند و در میدانها به نبرد پرداختند، باید اولویت داشته باشند؛ یعنی در جامعه حتماً باید این روحیه وجود داشته باشد که اگر امتیاز اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، مالی، اداری به این طبقات داده شد، پذیرفته بشود و این حق اسلامی آنهاست. پیغمبر اکرم(ص) تا آخر عمر خود آنهایی را که در جنگ بدر جنگیده بودند و در موقع خطر ریسک کرده بودند، بر دیگران مقدم میداشتند و این یک اصل اسلامی است که: «لایَسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤمِنینَ غَیْرُ اُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ باَمْوالِهِم و اَنْفُسهِمْ...»
البته خانوادههای معظم شهدا و اسرا و جانبازان توقعی ندارند؛ زیرا آنها وقتی این کارها را کردهاند، از اینکه کسی بگوید به شما امتیازی میدهیم، نفرت دارند. امتیاز را کسی با جانش نمیخرد؛ او برای خدا رفته، ولی ما هم وظیفهای داریم و طبعاً دولت و برنامهریزان ما این توجه را خواهند کرد.
بخش دیگری که در جامعه ما وجود دارند، مردم عراق هستند. یک عدهای از سالهای قبل به عنوان اینکه ریشه ایرانی دارند به ایران برگردانده شدهاند که اموالشان را هم در عراق گرفتهاند؛ و عدهای به عنوان مهاجر که در عراق زندگی برایشان طاقتفرسا شده و به ایران پناه آوردهاند؛ و عدهای به عنوان رزمنده به رزمندگان ما پیوستهاند و همراه رزمندگان ما جهاد کردهاند. اینها تعداد قابل توجهی هستند که در جامعه ما اینها باید ایران را وطن خود بدانند؛ مثل عراق.
اگر جنگ ادامه داشته باشد، وضع آنها مثل گذشته است؛ و اگر صلح بشود ما در مذاکرات خود باید اول تلاش کنیم - کسانی از اینها که مایلاند به عراق برگردند - در آنجا برایشان امنیت و چیزهای لازم را طبق مقررات جهانی تأمین کنیم؛ و اگر امنیت نداشته باشند، اینجا منزل خودشان است و ملت ما همه جا باید این خواهران و برادران عراقی را که بین ما هستند، مثل ایرانیان فرض کنند و مبادا یک وقت به اینها اخمی بشود و یا خیال کنند که اینها بیگانه هستند. اسلام ما به قدری وسیع نگاه میکند که این مرزهای خاکی و میلههای آن نمیتواند میان ما و آنها فاصله بشود، مخصوصاً رزمندگان؛ عدهای از همین اسرا به رزمندگان ما پیوستند و اکنون در بین صفوف رزمندگانمان چیزی داریم به نام لشکر بدر که جزء بهترین لشکریان ما در میدانهای نبرد است و اعضای آن را داوطلبان عراقی تشکیل میدهند؛ و در همین عملیات مرصاد یکی از خطرناکترین نقاط میدان را اینها انتخاب کردند و با هلیکوپتر به آنجا رفتند و از کمر به دشمنان زدند و خط آنها را شکستند. از عربها، از کردها، از ترکمنها، از سنّی، از شیعه از عراق آمدهاند که در شرایط صلح (اگر انشاءاللّه به آنجا رسیدیم) بتوانیم با این بخش مظلوم مردم عراق هم مثل برادران و خواهران ایرانی خود رفتار بکنیم؛ انشاءاللّه.
در پایان خطبه دوم من باید از خانوادههای شهدا و مصدومان و جانبازان تشکر بکنم. بعضیها فکر میکردند که اگر ایران به طرف صلح برود، اینها از جامعه طلبکار میشوند. من باید بگویم که ما بیشترین صفایی که در این چند هفته دیدهایم از خانوادههای شهدا بوده است. نامههایی با تعبیرهای عجیبی به من رسیده است. بعضیها همه اموال شهید خود را فروختهاند و به پول تبدیل کردهاند و فرستادهاند و گفتهاند که در راه اسلام دادهایم و دشمنان ما خیال نکنند که ما منتظر بودهایم که جنگ تمام شود و طلب خود را از مردم بگیریم؛ بلکه ما خود را بدهکار میدانیم، چون بزرگترین افتخار ما در سایه جنگ به دست آمده است و امروز ما در پیش خداوند جوانان عزیزی داریم و این افتخار را در غیر این جنگ نمیتوانستیم به دست بیاوریم؛ و الان قدرشناسی ما این است که این امکانات را بدهیم. ما در صلح و در جهاد تابع امام هستیم؛ ما برای اسلام جنگیدهایم و برای اسلام هم صلح میکنیم و هر چه که رهبری بخواهد، همان را انجام میدهیم.
ما عملاً فهمیدیم که وفادارترین و عمیقترین انسانها را در خانوادههای شهدا و معلولان و جانبازان جنگ داریم که غیر از لطف خداوند و جزای الهی، هیچ چیزی نمیتواند این فداکاریها و عظمت را جبران بکند و ما هم در حد توان خود وظیفه خود را انجام خواهیم داد.