ریشههای نهضت را باید در روحیه اسلام خواهی، عدالت جویی، آزادیخواهی و استقلال طلبی ملت ما و رهبری نهضت، از یک سو و خودکامگی، اسلام ستیزی، مردم گریزی و استعمار زدگی رژیم پهلوی از سوی دیگر، جستجو کرد. آن روحیه به رهبری روحانیت شیعه، در تقابل با چنین رژیمی که تحتالحمایه قدرتهای خارجی به ویژه آمریکا و انگلیس بود، حوادث تاریخی بسیاری بر جای گذارده است. البته در فاصله سالهای بین شهریور 1320 تا 1340 روحانیت مشغول کارهای مقدماتی خود بود که در نتیجه آن، حوزهها قوی و راهکارها مشخص شده بودند. مردم هم به جریانهای چپ و لیبرال اعتمادی نداشتند، زیرا عملا لمس کرده بودند که آنها ظرفیت اداره نهضت را در حد مطلوب، در مقابل رژیم و اربابانش ندارند، به همین دلیل از روحانیت انتظار تحرک و اقدام واضحتری داشتند. ما که از طلبههای جوان حوزه بودیم، در سینه احساس تنگی میکردیم که چرا روحانیت وارد میدان نمیشود؟ قانع نبودیم که حوزه با این همه ظرفیت و توانایی، حضور موثری در اجتماع نداشته باشد. در آن زمان من واعظ و منبری بودم و بین مردم میرفتم و با جریانهای دینی و روشنفکری، ارتباطهای زیادی داشتم. تشنگی فوقالعادهای در مردم میدیدم که میبایست حوزه جوابگو باشد. تحولات سالهای 41 و 42 به این انتظار طولانی که در تودههای مردم وجود داشت، پایان داد؛ البته عملکرد سوء خانواده پهلوی هم، خیلی به گسترش نارضایتیها کمک کرد و زمینه ساز اعتراضات مردمی شد. به هر حال روحانیت توانست تودههای مردم را جذب کند و این سرمایه را با توجه به اعتماد و اطمینانی که مردم به آنها داشتند، به کار گیرد.در زمان حضرت آیتاللهالعظمی آقای بروجردی با اینکه روحانیت، مبارزه سیاسی نمیکرد، قدرت حوزه برای رژیم روشن بود؛ مخصوصآ خارجیها از آن قدرت ترسیده بودند. به همین دلیل در صدد نبودند که درگیر شوند و این قدرت بالقوه را به هیجان و حرکت درآورند. آرامش موجود را قبول کرده بودند، اما در این فکر بودند که بعد از آیتالله بروجردی این قدرت را بشکنند تا کسی در آینده در مقابلشان نباشد. وقتی آقای بروجردی فوت کردند، در عزای رحلت ایشان، از طرف مردم مراسم پرشکوهی در گوشه و کنار کشور برگزار شد و در آن چهل روز بعد از فوت ایشان، مردم ایران را یکپارچه عزادار کرده بودند، به طوری که در تاریخ ایران بیسابقه بود که مردم این قدر در سوگ یک رهبر مذهبی، از خود هیجان و شور و احساسات نشان دهند؛ این مسأله برای رژیم وحشتانگیز و برای ما غیر منتظره بود. رژیم شاه با دیدن این منظره، تصمیمش برای مقابله با این قدرت مردمی، تشدید شد و حرکتش را بر ضد روحانیت شروع کرد؛ این در حالی بود که حوزه علمیه قم ـ که دیگر دستور مرجعی را برای آرامش و سکوت نداشت ـ به دنبال رهبری میگشت که بُعد سیاسی حوزه را نیز نمایش دهد. این اتفاق با حضور حضرت آیتالله العظمی آقای خمینی، در حوزه به وقوع پیوست. منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی،