روایت و تحلیل هاشمی از مقاومت امام خمینی در مقابله با لایحۀ انجمن های ایالتی و ولایتی
تاریخ : 11/9/1341
در ارزیابی رژیم، قدرت مزاحمی دیده نمیشد و میدان خالی بود. اگر در گذشته، هراسی از آقای بروجردی بود و تا حدودی رعایت حریم ایشان به رژیم تحمیل میشد، به نظر رژیم اینک کسی که بتواند عرض اندامی بکند در عرصه مرجعیت نبود. با بهرهبرداری از این خلأ زمزمه اصلاحاتی در جهت سیاست امریکا آغاز شد؛ از آن جمله اصلاح قانون انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی، به صورت تصویبنامهای در هیأت دولت.
سوابق این تصویب نامه و مسائل پشت پرده آن باید با دقت بررسی شود. آن روزها، اطلاع ما در این زمینه از طریق روزنامهها بود؛ من خودم وقتی متوجه شدم، که موضوع در مطبوعات منعکس شد.
در آن زمان، از چهرههای مطبوعاتی حوزه بودم و باید نظر و تحلیل میداشتم. قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی سابقه داشت و تا آن زمان اجرا نشده بود و حالا به فکر اجرای آن افتاده بودند. اگر طبیعی بود و مردم با اجرای آن حق انتخاب پیدا میکردند، عیبی نداشت. حاکمیت را از تمرکز میانداخت و با انتخابات به مردم هم امکان دخالتهایی در امور داده میشد؛ با این فرض، این فکر، فکری مترقی ارزیابی میشد؛ اما امریکاییها هدف دیگری داشتند و سیاست جدید رژیم این بود که از زمینههای مترقی برای تحکیم حاکمیت خود با توجه به نیازهای روز استفاده کند.
از این مقطع، دانشگاهها باید توسعه مییافت؛ خارجیها و مخصوصآ امریکاییها رفت و آمد بیشتری پیدا میکردند؛ کشور به ظاهر و به صورت سطحی صنعتی میشد؛ نیاز به تکنوکراتهای بیشتری بود؛ چهره رژیم باید دموکرات مآب میشد. در امریکا هم دموکراتها سرِکار بودند؛ به همین دلیل بود که جبهه ملی هم فعال شده بود و بویی برده بود. در جمعبندیِ قضایا، حدس میزدیم که اصلاحات و شعارهای مترقی بهانهای است برای تحکیم حاکمیت رژیم. این مسأله را خصیصین میفهمیدند، اما برای عامه مردم باید زبان و بیان دیگری انتخاب میشد و در پاسخ به چنین نیازی میبایستی از سه موضوع بهرهبرداری میشد :
1. حذف قید سوگند به قرآن.
2. برداشتن قید ذکوریت.
3. برداشتن قید اسلام در مورد انتخاب شوندگان.
برداشتن این قیود، گامی بود در راه امنیت برای کارشناسهای غربی، چنان که گامی هم بود در تضعیف مذهب و روحانیت و دور شدن از اسلام. در آن زمان قشر مذهبیِ سنتّی در مورد زنان حساسیت خاصی داشت که ناگزیر برای برانگیختن عامه مردم و مقابله با هیاهوی فریبنده رژیم، چنین زمینه هایی هم قابل استفاده بود. اگر با زبان و بیان روشنفکر پسند مسأله مطرح می شد، توده مردم به میدان نمی آمدند و حرکت مردمی نمی شد.
امام جلسهای تشکیل میدهند در منزل آقای حائری، و در حضور علمای طراز اول قم اعلام خطر میکنند و بنا میشود که اعلامیه بدهند (بهصورت تلگراف اعتراضآمیز).
حذف قید قرآن و قید اسلام از سوگند، دلیل طبیعی و روشنی بود برای مخالفت و بیشک باید با چنین اقدامی مخالفت میشد. اما حذف قید رجولیت و دادن حق انتخاب به زنان ـ که در واقع عنوان کردن آن جنبه سیاسی داشت ـ باید با سیاستِ خاصی مورد بهرهبرداری قرار میگرفت. امام این جنبه را هم خیلی هنرمندانه عنوان کردند؛ منطق امام این بود که: شما به مردها کجا آزادی و حق انتخاب دادهاید که حالا به فکر آزادی زنان افتادهاید؛ با این بیان، شعار مترقی را از رژیم میگرفتند. از این بیان ـ که نه در روزهای آغاز، بلکه رفته رفته و در مسیر مبارزه مطرح شد ـ میشود به انگیزه امام هم در تکیه کردن روی این نکته پیبرد. نبودن آزادی انتخابات برای عامه مردم روشن بود و به آسانی قابل اثبات بود که رژیم در شعارِ حق انتخابات برای زنان حسن نیت ندارد.
آنچه مسلم است این است که ما با همین انگیزه وارد مبارزه شدیم. در جلساتی که همان روزها با دوستان تشکیل میدادیم، در مورد امور جاریِ مبارزه مشورت میکردیم. ارزیابیِ همه این بود که بهترین وسیله را برای مبارزه پیدا کردهایم. با بهرهبرداری از شبکه آماده «مکتب تشیع». من دفتری داشتم ـ که هنوز هم هست ـ که در آن نام و نشانی نمایندههای نشریه ثبت بود؛ با استفاده از همان دفتر، اعلامیهها را برای نمایندهها میفرستادم که پخش کنند. این افراد نوعآ اشخاص مترقیِ مذهبیِ روشن بودند: در مدارس، بازار، مساجد؛ و بعضآ ائمه جماعات و علمای شهرها. مبارزه شروع شد و به زودی اوج گرفت. پدیدههای ظاهری این مبارزه را جناب آقای دوانی در کتابی گردآوری کرد که در مواردی نیاز به تحلیل دارد.
منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمی، دفتر نشر معارف انقلاب