دو نفر از کسانی که عملیات ترور دکتر مفتح را انجام دادند، هم محلهای شهید بودند و مطابق آنچه یکی از محافظین نقل میکند، یکی دو ماه مانده به شهادت شهید مفتح، برخی اطرافیان اکبر گودرزی در دانشکده الهیات پرسه میزدند اما به محض اینکه مورد شناسایی محافظ دکتر مفتح قرار میگیرند شروع به تیراندازی میکنند.
با افزایش تهدیدات نسبت به دکتر مفتح قرار بر این میشود تا به تعداد محافظین وی اضافه کنند اما او راضی نمیشود. حجتالاسلام محمدهادی مفتح فرزند شهید مفتح در همین ارتباط میگوید: «خاطرم هست یک شب گوشی را برداشتم و دیدم دختر بزرگ آقای هاشمی رفسنجانی است و دارد گریه میکند و میگوید پدرم را کشتند، ما اینجا امنیت نداریم. پاسدار بفرستید. تلفن قطع شد ولی دوباره زنگ زد. من گوشی را به خواهرم دادم. وقتی پدرم برای عیادت آقای هاشمی رفسنجانی به بیمارستان رفتند، وی گفته بود که قضیه حفاظت را جدی بگیرید، اما در مقابل حرف پدرم این بود که اگر قرارباشد انسان از دنیا برود، اگر در دژ هم باشد از دنیا میرود»