رنجدیده برای انقلاب
آیت الله العظمی یوسف صانعی (از مراجع عظام تقلید)
یکی از ویژگیهای مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی این بود که علیرغم تحمل برخی هجمهها و تهمتهای ناجوانمردانه از سوی برخی از حوزویان ناآگاه و فریب خورده، مورد حمایت قاطبه فضلا و اساتید حوزوی به ویژه مراجع معظم تقلید بوده است. از جمله آنان حضرت آیتالله صانعی بوده است که در طول عمر با برکت جمهوری اسلامی از حامیان جدی ایشان بوده و در مقاطع مختلف با تمجید از شخصیت منحصر به فرد آیتالله هاشمی و خدمات ارزنده ایشان به کشور و مردم، از او در مقابل مخالفان بیانصاف حمایت کرده است که در این مجال برخی از توصیفات ایشان از مرحوم آیتالله هاشمی از نظر خوانندگان گرامی به ویژه طلاب و روحانیان عزیز میگذرد:
«از زمان شروع نهضت در دهه چهل که بحث «اصلاحات ارضی» و بعد تصویب «لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی» مطرح شد و مخالفت حضرت امام خمینی(س) با لوایح ششگانه و وقوع حادثه پانزده خرداد ۴۲، ما به اتفاق تعدادی از شاگردان و دوستداران امام از همان ابتدا در خدمت امام(س) بودیم و بعد از تصویب «قانون کاپیتولاسیون» در سال ۴۳ و مخالفت آشکار و صریح امام امت(س) که به دستگیری و تبعید ایشان به ترکیه و سپس به نجف اشرف منجر شد؛ به موازات مبارزه امام در دوران تبعید ما نیز به اتفاق آقای هاشمی رفسنجانی، آقای کروبی، حضرت آقای اخوی، بعضی از دوستانی که در دوران انقلاب و پس از آن به شهادت رسیدند و برخی نیز فوت کردند، در راستای اهداف و پیشرفت امور نهضت اقدام میکردیم».
یک روز به مناسبت عید غدیر قرار شد بنده به اتفاق جناب آقای هاشمی و چند نفر از دوستان خدمت امام (سلامالله علیه) برسیم. ما میدانستیم که امام نزد مرحوم آیتالله شاهآبادی در یک مسجد کوچکی، چند سال «عرفان» میخوانده است، دوستان میخواستند در مورد کم و کیف این درس از امام سوال کنند. جناب آقای هاشمی گفتند من از امام سوال میکنم. به محض ورود به جلسه آقای هاشمی گفت: آقایان میخواهند بدانند وقتی شما نزد مرحوم شاهآبادی درس عرفان را شروع کردید چند نفر بودید، چون آن مسجد خیلی کوچک است و چندان جایی ندارد؟ امام با چهرهای باز و گشوده گفتند: «در ابتدا حدود بیست نفر شرکت میکردند، خیلی زیاد میآمدند، ولی بعد کم شدند، فقط ما چهار، پنج نفر ماندیم. چون آنها فهمیدند که مباحث عرفان را متوجه نمیشوند یا نخواستند ادامه دهند».
اینکه جناب آقای هاشمی همه مشکلات را به دوش میگیرد، همه بارها را به دوش میگیرد، از ساعت هشت صبح تا ساعت هشت، نه شب تلاش میکند، فعالیّت میکند، همه تهمتها را میپذیرد، همه بدگوییها را میپذیرد، همه مشکلات را به گردن میگیرد، برخی افراد مشکلات را گردن دیگران میاندازند، او گردن خودش میگیرد، برای این است که برای این انقلاب دل سوزانده، برای انقلاب رنج دیده، شلاق خورده، زندان رفته، خوش استعداد است، عالم است، متدّین است، خیلی از صفات و ویژگیهای اخلاقی در ایشان هست. به هر حال اینها موثر است. چطور میشود آدم دل نسوزاند؟ مگر میشود آدم نسبت به انقلاب بیتفاوت باشد؟ این برگشتش به این است که به امامت بیتفاوت است. برگشتش به این است که با ظالمها میسازم، نسبت به مظلومین بیتفاوتم. «من سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم»، معنایش این است من مسلمان نیستم. بیتفاوت بودن معنایش این است من مسلمان نیستم. امّا معنایش هم این نیست خط و خط بازی در بیاورد، راه بیفتد هر روز یک مسئلهای درست کند، معنایش این است واقعاً عمیقانه، متدیّانه، زاهدانه به انقلابتان علاقه داشته باشید، خانوادههای زیادی برایش پرپر شدهاند، این انقلاب خیلی حق دارد.
همه مسائل را ایشان میتواند حل کند، منتهی الآن توانش را ندارد، چون قدرت اجرایی ندارد. که علت آن هم به موضوع تبلیغات سوء و کمی هم بحث عوام زدگی که در جامعه وجود دارد. برای پایگاه اجتماعیاش، پایگاه ارتباطش با امام، پایگاهش در حوزههای علمیه، لذا در همین ملاقات اخیر که با علمای قم و بزرگان حوزه داشتند، همه با دید احترام به او نگریستند، روش فکری، بینش سیاسی و اجتماعی، دیدگاههای فقهی و افق فکری و آینده نگری ایشان موجب این توانایی و توانمندی در ایشان شده است.
بحث آزادی و روشنفکری و آینده نگری معنایش همین است. در این ملاقات اخیر راجع به قوانین مدنی و جزایی با ایشان صحبت کردم و راهکار لازم را خدمت ایشان عرض کردم. گفتم که شما از نمایندگان بخواهید که قانون بگذرانند. با قانون اساسی هماهنگ است، نهایتاً اگر شورای نگهبان اشکال کرد به مجمع تشخیص مصلحت میرود و شما آنجا مشکل را حل میکنید. ایشان گفت من حرفهای شما را قبول دارم. قبل از انقلاب با شهید بهشتی فکر کردیم که اینگونه باید عمل کرد، اما مشکلاتی هست از نظر عوام فریبی و عوام زدگی که نمیتوانند بهطور کامل عمل کنند. البته بر همه اندیشندان و صاحبان رسانههای گروهی مانند روزنامهها، رادیو و تلویزیون است که اگر بخواهند مردم به استقلال فکری و فرهنگی برسند، نیاز به این است که روی اهداف امام و روی شخصیتهایی امثال آقای هاشمی که تربیت یافته مکتب فقهی امام امت هستند، تکیه کنند، اگر واقعاً بخواهند به ملت خدمت کنند. اگر حملهای به امثال هاشمیها شد، دولتها باید در مقابلش موضع بگیرند. چون بنده از این میترسم که یکسال و نیم قبل جناب آقای هاشمی به قم آمد، وسط سخنرانی خواستند، سخنرانی ایشان را بههم بزنند. خدای ناخواسته فردا چنین چیزی پیش بیاید، همه مسئولیم، رسانهها مسئولند که باید مواظب باشند و نگذارند این بدعتها پیش بیاید. ملاحظه کنید مدتی که امام (سلامالله علیه) در پاریس بوده چطور برخورد میکرده و آن برخوردها را برای بشریت تبلیغ کنند.
اگر خدای ناخواسته روزی انتخابات ما زیر سوالی برود که در جهان، قابل پذیرش باشد، دیگر هیچ کاری نمیتوانی بکنی؛ بالا بروی، پایین بیایی، قدرت نمایی کنی، ارعاب کنی، دروغ بگویی، افترا بزنی، هر کار دیگری بکنی، فایدهای ندارد، دیگر نتیجه ندارد. همچنان که فرزند بحق امام حضرت آقای هاشمی (حفظهالله و ایده و دامت شوکته و دام عزه) در روز جمعه آن هشدار را داد و مردم را این چنین به صحنه آورد وفقهالله لما یحبه و یرضی. آن کسی که وقتی خطر متوجهش میشود، امام در اینجا برایش گوسفند میکشد. اگر شما یک مقدار به مسائل آگاه بشوید و آشنا باشید، مییابید که چه خطری آرای مردم را تهدید میکرد، خدای ناخواسته میرفت برخی مردم ما به دلسردی بگرایند. میرفت ضد انقلاب ترغیب کند که پای صندوق نروید، میرفت که انسان بیتفاوت بشود. بعضی مسائلی را که در اذهان فکر میشد که بنده در آن اطلاعیه ناچیزم به آنها اشاره کردم. وقتی آن هشدار را داد و ملت را مومن کرد که آرایشان محفوظ است و حفظ میشود و حسب اطلاعی هم که من دارم، دیروز از اوایل وقت تا آخر وقت، به جای دو چشم، چندین چشم قرض کرده بود و چندین ناظر بر انتخابات گذاشته بود و با بازرسیهای دقیق و عمیق و با گذاردن نیروهای محق و به حق از قبل، توانست انتخابات را با این حضور چشمگیر مردم برگزار کند، بهطوری که همه کارشناسان اقرار کردند حضور دیروز مردم کمسابقه و بیسابقه بوده است. تمام تحلیلگران گفتند عامل مهم آن عدهای از افراد بودند که حضور یافتند، منتخبینی که خود را به آب و آتش زدند، حاضر شدند کاندیداتوری را بپذیرند، بزرگانی که فکر هم نمیکردند رای بیاورند و من به آنان تذکر دادم ولی گفتند وظیفه است، دیگرانی که تلاش کردند تبلیغ کردند، دشمن هم از این جهت که دشمنی کرد، از این جهت از سر تقصیرشان بگذرد که با دشمنیشان حضور مردم را چشم گیرتر کردند. ملت ما، ملت بزرگوار است؛ ملت ما، ملت افترا نیست؛ ملت ما، ملت هوچیگری و تبلیغات دروغین و سوء استفاده از رسانههای گروهی نیست. ملت ما، ملت تربیت شده در مکتب امام است.
ما امروز شاهد هجمه تبلیغات علیه یار دیرینه امام، حضرت آقای هاشمی هستیم، یاران دیرینه امام سه نفر بودند، که با هم بودند، حضرت آقای هاشمی بود، حضرت آقای اخوی بود، مرحوم ربّانی(قدس سره) بود، اینها یک گروه بودند جزء یاران امام، بعد از فوت آقای بروجردی و از زمان مرجعیت امام، اینها در جریان مسائل بودند، حالا بعضی کسانی که آن وقت در ُصلب پدرشان بودند، و سال بعدش به دنیا آمدند، تازه ممکن است اعتراض کنند، به کار اینها. ملاحظه کنید چقدر هجمه تبلیغاتی علیه آقای هاشمی شد! من همان وقتی که اینجا بودم، هنوز مکه نرفته بودم، گفتم اگر آقای هاشمی از من میشنید، در خبرگان شرکت نمیکرد، برای اینکه اینقدر هجمه تبلیغاتی - چه قبل و چه بعد- علیه ایشان صورت گرفت، دیگر جایی برای رای ایشان نمیگذارد، اما دیدیم چگونه مردم فهماندند که ما خوب میفهمیم، لذا بیش از پانصد هزار رای بین ایشان و نفر دوم - که هر دو محترم هستند- تفاوت رای بود، اما المعروف بقدر المعرفه، هر کسی در حدّ خودش محترم است، دیدیم مردم چگونه آگاهی خود را نشان دادند.
سالیان طولانی باید بگذرد تا یک عالمی بهوجود بیاید، سالیان طولانی باید بگذرد تا از یاران امام یکی مثل آیتالله هاشمی پیدا شود، سالیان متمادی باید بگذرد تا یک صاحب سرّی مثل آیتالله آشیخ حسن صانعی باشد، سالها باید بگذرد تا پدر و مادری باتقوا و متدین باشند، محیط اجتماعی به گونهای خاص باشد. آقای هاشمی پدرش هیچ روز تلاوت قرآنش ترک نمیشد، بارها عرض کردم به خود آقای هاشمی هم گفتم - منتها نمیدانم چه طور شده است که به حرفهای ما گوش نمیدهند- گفتند شما تو خاطراتت بیاور، ما وقتی آمدیم قم، ظاهراً یا اولین نماز بود یا اولین نماز میّت بود که ما دیدیم پدر آقای هاشمی را آورده بودند دفن کنند، آدم متدیّن و متشرعی بود. امام از درس که فارغ شد، گفتند امام میروند داخل صحن نماز میّت بخوانند، ما تعجب کردیم، بعد هم گفتیم امام نماز میّت بلد نیست بخواند! نماز میّت خواندن یک کاری است، یک حساب و کتابی دارد. گفتند از قضا یک نماز میّت قشنگی خواند که همه لذت بردند. لذا پدر و مادرها باید با تقوا و متشرع باشند، محیط اجتماعی باید مطلوب باشد، فشارها و سختیها باید باشد، صدمهها باید باشد، اما امروز ملاحظه میکنید از یاران باوفای امام امت(س) اشخاص زیادی باقی نمانده است، مطهری، مفتح، بهشتی که شهید شدند، آنهایی که هم مسلک امام بودند، بعضیهایشان از دنیا رفتند، لااقل این باقیماندههایشان را قدر بگذاریم، دشمن تضعیف میکند، بکند، تضعیف دشمن تقویت آنهاست، گفت «الحمدلله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء»، خوب یک روی کوبیدن آقای هاشمی در حال حاضر به این علت است که سرنوشت مملکت دست اوست، یعنی اگر ایشان بخواهد دکتر روحانی رئیسجمهور میشود، نخواهد رئیسجمهور نمیشود، اگر ایشان از دکتر روحانی پشتیبانی کند، وی پشتیبان دارد، و اگر پشتیبانی نکند، پشتیبان ندارد، بعد هم از کسی پشتیبانی میکند، کسی را روی کار میآورد که بتواند اهداف امام را در حدّ توان پیاده کند. دیدگاهها و نظرات امام را مطالعه کنید، امام میگوید «ما حقوق همه مردم را میدهیم». حقوق همه مردم را میدهیم، همه مردم در حقوق مساوی هستند. در فرانسه خبرنگار از ایشان میپرسد شما پس از سقوط رژیم شاه، چه نظام سیاسی روی کار میآورید؟ ایشان میفرماید: «ما احکام اسلام را میخواهیم پیاده کنیم، جلوی فساد را میخواهیم بگیریم، فقر را میخواهیم از بین ببریم. البته بعضی چیزهایش را نمیتوانند از بین ببرند. فساد به این سادگیها قابل جبران نیست، وضعیت فساد و فحشا خیلی بد شده است. ناهنجاریها بد شده است. چه کسی مسئول و پاسخگو هست، من نمیدانم. بنده مسئول هستم یا دیگری، من به مسئول کار ندارم، مسئولش لااقل باید جواب خدا را بدهد، امّا فقر را که میتوانیم تا حدّی از بین ببریم. ملاحظه کنید چه شرایطی بوجود آمده که وقتی با اساتید دانشگاه صحبت میکند بر خلاف ادبیاتی که از آن برخوردار است - از نظر ناراحتی که دارد - صحبت میکند. آقای دکتر روحانی ادبیاتش آن ادبیاتی نبود که در دانشگاه به بعضیها حمله کرد، امّا ناراحت است، طبیعی است یک کاری را کردید، یک عظمتی برای ملت آفریدیم، امید در ملت به وجود آوردیم، اگر نبود رای ملت و نبود آقای دکتر روحانی و آقای هاشمی در کنارش و بزرگان دیگر که اینطور نبود که ما بتوانیم موضوع انرژی هستهای را حل و فصل کنیم. اینطور نبود که صدها بازرگان از فرانسه بیایند اینجا، حالا آمریکاییها و انگلیسیها دچار حسادت شدند که چرا ما نرفتیم. خوب اینها نعمت خدا هست، قدر بدانید، باقی ماندههای یاران امام را برایشان ارزش قائل بشویم.
آیتالله صانعی در دیدار با آیتالله هاشمی: «فراموش نمیکنیم که رابطه شما و امام به عنوان شاگرد و استاد به گونهای بود که طلبهها سوالات خود را به شما میگفتند تا از امام بپرسید و امام هم با رویی گشاده جواب میدادند.»
این مرجع تقلید در ادامه سخنان خویش برای مصداق جایگاه هاشمی رفسنجانی در گفتار و رفتار امام، به مقطع درگذشت پدر آیتالله هاشمی رفسنجانی اشاره کرد و گفت: «وقتی امام آن خبر را شنیدند، هم تا آخر در تشییع جنازه بودند و هم با لحن زیبا و نافذشان بر پیکر پدرتان نماز میت خواندند که فکر میکنم پس از آن بر هیچ جنازه دیگری نماز میت نخواندند.»
آیتالله صانعی با ارائه تحلیلی از دوران سخت مبارزه و تاکید بر این نکته که آقای هاشمی علیرغم شکنجه و زندان همیشه همراه امام بودند، گفت: «بارها گفتم و باز هم میگویم که آقای هاشمی مورد علاقه امام بودند و وقتی خبر سلامتی شما را پس از ترور شنیدند، دستور دادند گوسفند قربانی کنند.»
ایشان افزود: «امام در بحثهای علمی و مبارزاتی به حرفهای شما عنایت داشت و یاران نزدیک امام در زمان مبارزه هم شما را عالمی فاضل، انسانی وارسته، متخلّق، پاک و از یک خانواده اصیل میدانستند و میدانند راز تلاش بعضیها برای ترور شخصیت شما که مورد وثوق امام بودید، چیست».
آیتالله صانعی با بیان عبارت عرفانی «البلاء للولاء» به تمام سختیهای آیتالله هاشمی رفسنجانی و خانواده ایشان در مقاطع مختلف اشاره کرد و گفت: «امیدوارم خداوند متعال مقدمات حل مشکلات مردم و رفع موانع را فراهم کند.»
آیتالله صانعی خطاب به آیتالله هاشمی فرمودند: «ما به اصالت خانوادگی شما، تقوا و علمیّت و به درایت و سیاست شما ایمان داریم و اگر شما امروز این حرکت را انجام دهید بیشترین ثواب و بهره را از انقلاب بردهاید و این انقلاب خواه ناخواه به جهان صادر خواهد شد.»... ایشان ضمن توصیه به آیتالله هاشمی نسبت به تدوین نظریات مختلف حکومت در اسلام توسط ایشان خطاب به آقای هاشمی تاکید کردند: «شما فرزند حوزه و از آن حوزه هستید و از آنجا که شما در متن مسائل حکومتی هستید و دارای استعداد فوقالعاده، لذا نظریات فقهی شما در باب حکومت نیز باید نگاشته شود و برای استفاده آیندگان ثبت و ضبط شود.»
جناب آقای هاشمی آن وقت که در زندان بود، در روز ماه مبارک رمضان برای اینکه اذیتش کنند، آب در گلوی ایشان ریختند، دست و پایش را بستند و میزدند، آب را میریختند توی گلویش که بخورد، ایشان هم تلاش میکرد که آب نخورد، آخر در اثر شکنجه زیاد، وادارش کردند به اینکه آب را بخورد، این طوری انقلاب به اینجاها رسید.
اینکه جناب آقای هاشمی همه مشکلات را به دوش میگیرد، همه بارها را به دوش میگیرد، از ساعت هشت صبح تا ساعت هشت، نه شب تلاش میکند، فعالیّت میکند، همه تهمتها را میپذیرد، همه بدگوییها را میپذیرد، همه مشکلات را به گردن میگیرد، برای این است که برای این انقلاب دل سوزانده، برای انقلاب رنج دیده، شلاق خورده، زندان رفته، خوش استعداد است، عالم است، متدّین است
اگر بخواهند مردم به استقلال فکری و فرهنگی برسند، نیاز به این است که روی اهداف امام و روی شخصیتهایی امثال آقای هاشمی که تربیت یافته مکتب فقهی امام امت هستند، تکیه کنند.
سالیان طولانی باید بگذرد تا یک عالمی بهوجود بیاید، سالیان طولانی باید بگذرد تا از یاران امام یکی مثل آیتالله هاشمی پیدا شود، سالیان متمادی باید بگذرد تا یک صاحب سرّی مثل آیتالله آشیخ حسن صانعی باشد.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی