چهل روز از فوت آیتالله هاشمی گذشت و همچنان همچون دوران زندگی ایشان نظرات موافق و مخالف مختلفی درخصوص جایگاه و رویکرد سیاسی وی در بین مردم و سیاسیون دیده میشود. وی همیشه در مرکز حملات بود و در دورههای مختلف از جانب گروه های مختلف مورد نقدهای تند و بعضا حملات سیاسی قرار گرفت. اگر چه بدرقه هاشمی در روز تشییع جنازه نشان از جایگاه ویژه او در افکار عمومی داشت. از نگاه شما تغییر جایگاه در افکار عمومی درباره هاشمی رخ داد یا این شخصیت سیاسی هاشمی بود که تغییر کرد؟
برای پاسخ به این سوال باید هاشمی را در چند برهه زمانی مورد بررسی قرار داد. آیت الله هاشمی رفسنجانی همواره جزء هسته مرکزی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی شناخته می شود .چه پیش از انقلاب در جهت فعالیت ها وتلاش هایی که انجام می گرفت و راهپیمایی ها و تظاهرات که نقش هماهنگ کننده را داشت و چه بعد از انقلاب، از زمان ورود حضرت امام (ره) ایشان به همراه شهید مطهری عضو شورای انقلاب بودند.
از همان دوران یک سری از گروه های معاند و برخی که زیر عنوان گروه های چپ آن زمان رفته بودند و کسانی که در حقیقت با اسلام و انقلاب زاویه داشتند شروع به تخریب چهره هایی مثل شهید بهشتی و آیت الله هاشمی کرده واین دو چهره همواره در سیبل تهاجمات و دعواها قرار گرفتند.خوب به یاد دارم در دانشگاه ها سند هایی ساخته و با این محتوا منتشر می کردند که این ها زمین دار کلان و فئودال هستند.این روند از آن تاریخ آغاز شد و شکل گرفت و تا پایان عمر هاشمی ادامه داشت. در آن برهه حرف هایی علیه بهشتی و هاشمی می گفتند که در سال های اخیر نیز همین آقایانی که به اسم مذهبی و برخی به اسم اصولگرایی فعالیت می کنند، آن ها را بیان کردند. آن زمان عده ای به اسم چپی ها این حرف ها را می گفتند و بعد عده ای دیگر که خود را از همه اصولگراتر می دانستند. تلاش بر این بود که شخصیت ایشان را خراب کنند و چهره ایشان را در جامعه مخدوش کنند.
به خاطر دارم یک روز آیت الله هاشمی را به دانشگاه ما – دانشگاه تبریز- دعوت کردند تا سخنرانی کنند. در نهایت مقرر شد در دانشکده ما – دانشکده پزشکی - سخنرانی کنند. همان زمان عده ای دانشجو بر سر در دانشگاه نوشته بودند "خوش آمد ما به رفسنجانی، مرگ بر رفسنجانی" است. به بچه ها گفتیم که چرا بدون هماهنگی هاشمی را به دانشکده ما آوردید. بچه های انجمن اسلامی گفتند که احتمال اذیت و آزار ایشان در دانشگاه شما کمتر از هر جای دیگر بوده است.
در آن زمان قوی ترین انجمن دانشگاه اسلامی تبریز در دانشگاه علوم پزشکی بود وتنها دانشکده ای بود که در مقابل چپی ها می ایستاد و با آن ها بحث می کرد. در آن زمان در انجمن اسلامی وقتی میخواستیم رأی گیری کنیم مجاهدین، امتی ها، پیشگامیان و احزاب مختلف بودند. ما هم عضو هیچ کدام از این گروه ها نبودیم و از جانب آن ها به تمسخر به عنوان نیروهای خط امام خوانده می شدیم . شهید بهشتی و هاشمی رفسنجانی از نگاه این گروه ها نماد مرتجعین و فئودال ها بودند. حرف هایی که این روزها نیز از طرف بعضی گروه ها با ادعای مسلمانی مطرح می شود، در آن زمان تندروها می زدند. در آن زمان ما به عنوان خط امامی ها در رأی گیری شرکت می کردیم وسهم خوبی را نیز کسب کردیم. در روز سخنرانی هاشمی در دانشگاه ما از ابتدای جلسه سخنرانی را به هم زدند و برخی با چوب هایی که به دست داشتند مراسم را متوقف کردند. و آیه " أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ" را فریاد می زدند و خلاصه جلسه را بر هم زدند. بعد از رفتن هاشمی، بین دانشجویانی که در سالن بودند درگیری لفظی به وجود آمد و ما انتقاد داشتیم که چرا جلوی سخنرانی هاشمی را گرفتند. پس از آن در دانشگاه راهپیمایی ای به راه افتاد و کارمندان نیز به ما پیوستند و در نهایت ستاد مرکزی دانشگاه مورد انتقاد قرار گرفت که نمی تواند دانشگاه را اداره کنند. بعد از آن تحصن ها آغاز شد و ۴۸ ساعت بعد حضرت امام پیامی دادند و از کار دانشجویان دفاع کردند و در نهایت انقلاب فرهنگی شروع شد و دانشگاه ها بسته شد. به نوعی می توان گفت آغاز انقلاب فرهنگی در پی تهمت هایی بود که به آقای هاشمی نسبت می دادند، قرار شد دانشگاه ها انقلاب فرهنگی شود تا منطق و علم حکمفرمایی کند. هاشمی رفسنجانی همواره مورد حمله کسانی بود که نمی خواستند انقلاب اسلامی پیروز شود آن ها به خوبی می دانستند که با خارج کردن چهره هایی همچون هاشمی رفسنجانی از صحنه، مدیریت کردن مابقی قضایا کار سختی نیست.
شما از برهه های زمانی و اهمیت بررسی شخصیت سیاسی آیت الله هاشمی در آن ها سخن گفتید. در دولت سازندگی هاشمی رفسنجانی به جز شان رییس جمهور و رییس اجرایی دولت چه جایگاه سیاسی پیدا کرد؟
در زمان حضور هاشمی در دولت به عنوان رئیس جمهور همواره به صورت جدی تحت حفاظت حلقه محافظان بود . البته بعد از ترور مقام معظم رهبری و شهادت شهید بهشتی تا اندازه ای این رویه طبیعی بود. در آن زمان می گفتند مخالف رفسنجانی، مخالف پیامبر است، بعد از رحلت حضرت امام (ره) در دولت و در دوره ریاست جمهوری تعریف های تند و تیزی از ایشان می کردند نه آن تندروی ها علیه وی درست بود نه از این طرف این دست از تمجیدها. به خاطر دارم در زمان ریاست جمهوری ایشان که تعریف های غلوآمیزی از ایشان می شد ما انتقادهایی را نسبت به عملکرد ایشان داشتیم در صورتی که ما هرگز ضد هیچ شخصیت نظام نبودیم.
رویکرد تعدیل اقتصادی و سیاست توسعه دولت هاشمی را قبول نداشتید؟
قد من به ایشان اجرای سیاست های تعدیل اقتصادی بود. در آن زمان من ابتدا دانشجو بودم و در دور دوم دولت هاشمی اواخر دوره بنده به عنوان رئیس دانشگاه انتخاب شدم. در دوره دانشجویی نیز حتی تا پای اخراج نیز رفتم از جانب وزرایی که ایشان داشتند و من را به گزینش کشیدند تا اخراج کنند. در نهایت نیز دست از سر ما برداشتند. در آن زمان وزرایی که اطراف ایشان بودند و نوع نگاه هایی که داشتند سیاست های خاصی را دنبال می کرد. سال ها بعد زمانی که برای صحبت درباره کاندیداتوری ریاست جمهوری ایشان در سال ۹۲ خدمتشان رفتم باز هم تاکید کردند که باید محرومین را ببینید.
نظر ایشان این بود که در دولتشان بیشترین اشتغال زایی صورت گرفته است و بخشی از تحلیل های ما را قبول نداشت. من همواره گفته ام که توسعه به هر قیمتی را قبول ندارم. در زمان ریاستم بر دانشگاه در سال های ۷۳ و ۷۴ نیز که مکرر مطرح می کردند که باید ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر کارمند و کارگر قراردادی را از دانشگاه بیرون کرد و به اصطلاح آن ها را لغو قرارداد کرد. توسعه بحثی دارد که باید آدم ها را هم در توسعه دید و تنها به مباحث اقتصادی اکتفا نکرد.
البته منتقدان ایشان همواره موضوع شیوع مشی و رویکرد اشرافی گری در دولت های سازندگی را نیز مطرح می کنند.
این انتقاد را تا اندازه ای قبول دارم که روند مصرف و اشرافی گری در آن زمان به وجود آمد و شعار جنگ تمام شد و باید یک مقدار هم به رفاه برسیم تقویت شد. جامعهای که از جنگ در آمده باید کار کند نه اینکه تصور کند حالا جنگ تمام شد و باید استفاده کنیم.
البته فضای فرهنگی هم درگیر مشکلاتی بود. دولت اصلاحات با همین نقد فضای فرهنگی دولت سازندگی بر سر کار آمد.
بله. رفتارهای عجیبی دیده شد. اطرافیان و نحوه تعاملی که داشتند و بزرگ کردن بیش از اندازه ای که آقای هاشمی را تا عرش اعلی بردند، حلقه تنگی که ایجاد شده بود، رفتارهای شلاقی وجود داشت. به هر حال تندی هایی در سیستم انجام شد. ما که بیرون ایستاده بودیم مسائل را طور دیگری میدیدیدم شاید علت طرح مباحثی همچون عالیجناب سرخپوش یکی به حلقه محکم محافظان ایشان برمیگشت که اجازه نزدیک شدن به وی را نمیدادند و در حصاری بی منطق وی را نگه داشته بودند . این مسائل مسیری برای تخریب هاشمی به وجود آورد.
رویه اصلاح طلبان با هاشمی در برهه های زمانی مختلف متفاوت بود اما به هر حال افراطیون اصلاح طلبان هم از اولین کسانی بودند که بسیار تند بر روی هاشمی تیغ نقد کشیدند.
قبول دارم تندروی هایی شد.اصلاحات تخریب نیست. اصلاحات نفی دیگران نیست، اصلاح دیگران است . یعنی باید کمک کنیم افراد را اصلاح کنیم. حذف نمی کنیم. حذف یعنی انقلاب.
بعدها خیلی از چهره های اصلاح طلب مطرح کردند که اگر هاشمی نبود اصلاحات متولد نمیشد.
به معنای یک دولت بله. روند سیاسی به این شکل طی شد.
بعد از دولت سازندگی و در سال های بعد هاشمی رفسنجانی در اذهان عمومی برخی از جامعه و برخی رسانه ها نماد مافیای قدرت و ثروت بود. احمدی نژاد در نخستین حضور خود در وزارت کشور برای ثبت نام به خبرنگاران گفت که دست های پشت پرده ای وجود دارد که شما از آن بی خبر هستید و تلویحا به خانواده هاشمی رفسنجانی اشاره کرد. چقدر این نقش واقعی بود و چقدر فضایی بود که ایجاد شد تا از ان سوء استفاده شود؟
همان حرف های چپی های اول انقلاب را آقای احمدی نژاد می گفت.
یک دورهای هم برخی از اصلاح طلبان می گفتند.
بله. قبول دارم . اصلاح طلبان هم می گفتند . البته شدیدتراز اصلاح طلبان را احمدی نژاد گفت. علاوه بر اینکه دقت کنید چهره های اصلاح طلب علیه هاشمی رفسنجانی موضع گیری هایی داشتند. اینجا شما با ذکر و قیاس احمدی نژاد به عنوان یک رییس جمهور و رییس دولت بحث می کنید. رییس یک دولت که قدرت یک دولت را در دست دارد. احمدی نژاد رییس جمهور بود. نماد هر دولتی رییس جمهور آن دولت است. رییس دولت اصلاحات هرگز موضعی نسبت به هاشمی نگرفت.
اما احمدینژاد وقت هاشمی و تمام نزدیکانش را زیر سوال می برد و شورای نگهبان و قوه قضاییه سکوت کردند. مجلس وقت – هفتم- در ابتدا با ایشان احمدی نژاد هم دست شد . شدت برخوردهای احمدی نژاد علیه هاشمی کی با رفتارهای برخی فعالان اصلاح طلب قابل قیاس بود؟!؟ اصلاح طلبان کاری را کردند البته و بعد احمدی نژاد بر آن موج سوار شد.
پس رفتارهای شلاقی دولت سازندگی بساط دولت اصلاحات را مهیا کرد و رفتارهای دولت اصلاحات احمدی نژاد را بر سر کار آورد؟
بله. اگر برخی رفتارها نبود احمدی نژاد بر سر کار نمی آمد.
پس قبول دارید دولت اصلاحات خلاءهایی داشت؟
بارها گفتم ما حق نداریم رشد اقتصادی را به هر قیمتی جلو ببریم . باید آدم ها را ببینیم. من وزیر بودم. با گوشت و پوستم لمس می کردم. در دولت حتی در دوره ای بر سر اینکه مرده های مردم را نزاریم بمانند چالش داشتیم. نمی شود وزیر سلامت کشوری باشیم و بگوییم مریضی در بیمارستان نباید بخوابد. بعد می گفتند کمیته امداد جواب بدهد و کمیته امداد هم قدرت نداشت. البته این مسائل تنها به دولت اصلاحات ربط نداشت و دولت اصلاحات وارث این قضیه بود. این نگاه داشت ادامه می یافت و ما هم در تلاش برای تعدیل مشکل بودیم. در اخر بحث پزشک خانواده و رایگان شدن بستری تصادفات شد. دولت اصلاحات شاید نگاه ویژه به محرومین را بلد نبود . بیشتر نگاه فرهنگی و سیاسی برجسته بود و از همین خلاء ها هم استفاده شد.
این ها با فریب محرومین روی کار آمدند . باید حداقل ها را برای محرومین مهیا می کردیم . از همین خلاءها سوءاستفاده شد. به اسم خدمت به محرومین بر سرکار آمدند. برای همه یک پرونده در اختیار داشتند و می گفتند پرونده همه دست ما است. آخر هم این پرونده ها را رو نکرد. بالاخره این جای سوال وجود داشت که اگر پرونده ی داری چرا تحویل دستگاه قضا نمی دهی. دستگاه قضا هم حرفی نزد که تو که این اندازه ادعای داشتن پرونده داری، بیا این ها را تحویل بده.
رفتارهای احمدی نژاد با آیتالله هاشمی چه نقشی در هدایت افکار عمومی داشت؟
پاسخ سوال ابتدای شما را الان می توان داد. هاشمی آن دوران و این دوران فرقی نمی کرد. هاشمی همان هاشمی بود. نگاه مردم متفاوت شده بود.
برای اینکه رفتاری که احمدی نژاد با وی کرد و بعد عملکرد احمدی نژاد حقانیت او را بیشتر روشن کرد. ناجوانمردهایی که عده ای در مقابل او می کردند عیان شد. باز هم تاکید می کنم انتقادهایی در زمینه سیاست های رفتاری و اقتصادی دولت سازندگی بود اما هاشمی را نباید محدود به آن ها دید.
ایران در تاریخ طرفدار مظلوم بوده است. کسی را که بخواهند له کنند مردم بزرگ می کنند. هر چقدر سعی در تخریب کردند هاشمی در دل مردم بیشتر جای گرفت. گذشته از این مقایسه ای صورت گرفت از کل اعتباری که در اختیار دولت هاشمی بود و کل اعتباری که در اختیار دولت احمدی نژاد بود. مقایسه زندگی مردم خیلی چیزها را روشن کرد. قابل قیاس نبود. در نتیجه این روشنگری و گذشت زمان و بی انصافی هایی که در حق وی شد،
دوری که رقابت بین احمدی نژاد و هاشمی بود مردم شعارهای احمدی نژاد را باور کردند و با تصور اینکه او حامی محرومین است به سمت وی رفتند. احمدی نژاد تهی دستان را فریب داد. مدعی شد که هاشمی سر دسته فساد و رانت بازی است اما بیشترین رانت ها و فسادهای مالی و بانکی در طول تاریخ در دولت احمدی نژاد رخ داد.
هاشمی رفسنجانی به نظر من یکی از شخصیت های سیاسی دلسوز انقلاب بود و نقش وی در سه برهه قبل ، حین انقلاب و بعد از انقلاب غیرقابل انکار است. با تمام نقدهایی که به وی وجود دارد دلسوزی هاشمی برای انقلاب غیرقابل انکار است.
خیلی سخت است فردی مثل هاشمی با آن سابقه و جایگاه در انتخابات شرکت کند و رد صلاحیت شود و سر به پایین بیاندازد و حتی یک اعتراض هم نکند. در روایتی که ناطق نوری از صحبت هایشان با هاشمی داشتند مطرح کردند که هاشمی بعد از خبر رد صلاحیت خوشحال بود. گویی بار مسئولیتی از دوش وی برداشته شده بود.احساس می کرد باید کاری کند و این با ارزش بود. با تمام انتقادهایی که ممکن است به دولت های هاشمی وارد شود. امثال هاشمی هرچه داشتند برای این نظام هزینه کردند. نباید به خاطر برخی اشتباهات وی در دوران مدیریتش بی انصافانه با وی برخورد کرد. تنها کسانی غلط ندارند که هرگز املا نمینویسند.
عدم حضور هاشمی بر وضعیت روحانی در انتخابات چه تاثیری می گذارد؟
من تصور می کنم نبود وی هم، همچون حضورش پیام هایی دارد و کسانی که باید این پیام ها را بگیرند متوجه می شوند.
منبع: خبرگزاری خانه ملت