بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله و السلام علی رسول الله و آله بسیار خوشآمدید. هرجا به انسانهای قرآنی برخورد میکنیم، حالت شادمانی پیدا میکنیم. وقتی درجمع انبوهی از جوانان و نوجوانان مثل شما قرار میگیریم، صفای روحی خاصی میگیریم. نمیدانم منشاء این حالت چیست. وارد سالن که شدم و دیدم خانمها تمام فضای سالن را گرفتند، تعجب کردم. از آقای حقشناس پرسیدم. مگر برنامه دخترانه است؟ ایشان گفتند:«بین پسر و دختر فرقی نمیگذاریم و همه میتوانندبیایند.»سوال دوّم مهمتر بود که «چرا خانمها با این نسبت در این عرصه زیاد شدند؟ ایشان گفتند: «خانمها فراغت بیشتر و مسؤولیت کمتری در زندگی دارند و بهتر میتوانند برسند.» این جواب میتواند مسئله را کمی توجیه کند، ولی واقعاً جای مطالعه بیشتری است. نسبت حضور خانمها و آقایان در موسسه شما چقدراست؟○ در نوجوانان مساوی بوده در بزرگسالان خانمها بیشتر هستند. • در نوجوانان کدام قشر موفقتر هستند؟○ خانمها
• آقایان که در آن سطح مسؤولیت ندارند.○ پشتکار خانمها بیشتر است.این مسئله قابل بررسی ومطالعه است و باید به این سؤال جواب روانشناختی داد. به خانمها تبریک میگویم. البته این روزها شاهدیم که در کنکورها و مسابقات علمی نوعاً خانمها جلو افتادهاند. آن مسئله تأیید میکند که قضیه جدّیتر از جوابهای ساده است که خودمان را قانع کنیم. نشان بسیار جدّی است که استعداد، ظرفیت دانشپذیری و حوصله تحقیق خانمها بیشتر است و امتیاز دارد. ممکن است در مواردی بین خانمها اشتیاق نباشد. ولی مجموعه را که با هم نگاه میکنیم،به نظر میرسد که باید یک تحقیق اساسی در این زمینه داشته باشیم. اما در مورد این اجتماع که برای آن در خدمت شما هستیم، حقیقتاً موج با ارزشی است. گلههایی را که آقای حقشناس کردند، بجا و به حق میبینیم. یعنی باید بیش از این به قرآن توجه کنیم. این توجه الان در بخشی از جامعه هست. افراد خوبی هستند. نمیخواهم بگویم هم افراد جامعه، ولی بخش قابل توجهی از مردم و بیشتر در خانوادههای متدین به این واقعیت توجه کردند. نظام هم به صورت طبیعی استقبال و مساعدتهایی میکند. تصمیماتی گرفته و مقرراتی گذرانده است. به هرحال تحت این شرایط موج با ارزشی از شناخت قرآن و انس با این کتاب در جامعه به خصوص در جوانان هست که بسیار مبارک است. ضمن اینکه اطلاعات بالا میرود، یک نیروی محافظ در وجود انسان خلق میشود. شاید برای همه نشود، ولی عمدتاً اینگونه است که قرآن به یک نیروی محافظ درونی تبدیل میشود که همیشه و در همه شرایط همراه و برای انسان آموزگار است. در شرایط وفور نعمت و موفقیت برای انسان ترمز و مهار است که طغیان نکند. بالاخره کسی که قرآن را حفظ است، در مرور به آیاتی برخورد میکند که خداوند به انسان هشدار میدهد که مغرور نباشید. خدا و دیگران را فراموش نکنید. خطر شیطان در کمین است. معارفی است که انسان را به عدالت، حق، راستی، سلامت، دوستی و محبت دعوت میکند. این آیات فراوان است. اگر هر روز مصمم باشید که یک یا دو جزء قرآن را بخوانید، تقریباً همه معارف اصیل در آن میآید و انسان از آنها درس میگیرد و به فکر میافتد که مواظب باشد. اگرگرفتار باشد و مشکل و کمبودهایی در زندگی داشته باشد، آیات آرامش بخش در قرآن آنقدر زیاد است که انسان بزرگترین بخش را فراموش میکند. خدا، آینده، قیامت و قدرت خدا را میبیند و امید پیدا میکند و همه مشکلات کوچک و مثل کاه میشود. اگر مسؤولیتی برعهده گرفته، وقتی قرآن را میخواند، احساس میکند ممکن است یک لحظه غفلت از مسوولیت یک لغزش خطرناک و یک سقوط دنبال انسان بیاید. از این موارد خیلی زیاد است. اگر بخواهید یک جزء قرآن را با این دید مرور کنید، میبینید چقدر هشدار دهنده، امیدوارکننده، سازنده، تعالیدهنده و تصفیهکننده انسان است. تعبیر خود پیامبر (ص) از همه اینها گویاتر است که در ظلمات و تاریکیها که وقتی تحیّرها و مشکلات روحی، روانی و اجتماعی را میبینید، به قرآن پناه ببرید. قطعاً از نعمتهای بزرگ خدا حساب کنید که موفق شدید اینگونه درجوانی وارد فضای قرآنی شوید و موفق شدید قرآن را حفظ کنید. الان به خاطر همتهای انسانها خیلی ساده شده است. اگر درگذشته – ده تا پانزده سال پیش – کسی پیدا می شد که حافظ قرآن باشد، در جامعه به عنوان یک قلّه بزرگ به او نگاه میکردند. اصلاً توفیق خاص الهی میدانستند. به اینگونه انسانها در دید مردم رحمت خداوند تعلق میگرفت. خودم وقتی میخواستم قرآن را حفظ کنم، در هرجایی که مظان استجابت دعا بود، در حرمها و نمازها و جاهای دیگر، اولین خواستهام از خداوند این بود که توفیق دهد تا بتوانم قرآن را حفظ کنم. این قدر برایم مهم بود. سالها طول کشید و آخر هم کامل نشد. البته یک مقدار گرفتاری هم داشتم. ولی در گذشته کار آسانی نبود. خیلی مشکل بود. الان جوانان و نوجوانان و حتّی در سنین طفولیت قرآن را به خوبی حفظ میکنند و بسیار هم مسلّط هستند. در سؤالات و آزمایشهایی که گاهی در اجتماعات از افراد میکنیم، میبینیم اگر جایی تفاوت دو آیه با «واو» یا «فا» یا یک کلمه باشد، میدانند. حافظه بسیار نیرومندی میخواهد که الحمدلله افراد دارند. یا نژادی وارثی و یا اکتسابی است و هر دو هم میتواند باشد. توفیق خداوند به شما مهم است. آقای حقشناس از تعداد زیاد انسانهای داوطلب که آمدهاند قرآن را عالمانه حفظ کنند، گفتند که نکته بسیار جدیدی است. قبلاً تصور این بود که مثل شعر و داستان حفظ کنند و امّا الان به خاطر فراوانی نیروهها و تجربههای جدید به فکر افتادند که عالمانه باشد. همه جهات روانشناختی و سایر مسوولیتهای مسایل را در نظر بگیرند که بتوانند یک کار بادوام و سازنده انجام دهند و فشار نامتعال به انسان نیاورد که به خاطر توجه بیشتر به یک نقطه و غفلت از جاهای دیگر گرفتارش کند. به هرحال این هم یک گام اساسی بود. تذکراتی که آقای حقشناس دادند، مرا به فکر انداخت که پیگیری کنم که چرا قانون اجرا نشده و چرا امتیازاتی که برای حافظان قرآن تصویب شد، در عمل در نظر گرفته نمیشود؟ خیلی بعید است که مدیران ما نخواهند این حق را بدهند. چه دلیلی دارد؟ جوانی که بقیه کارها را میکند و امتیاز اضافی هم دارد، طبعاً باید برای ما نقطه مثبت مهم تلقی شود. الان در زندگی خیلی چیزها داریم که به آنها میرسیم. اگر غفلتی میشود، باید رسیدگی کرد. اینگونه نمیدانستم. فکر میکردم اوقاف با دانشکدههای که تنظیم میکند و مصوّباتی که شورای انقلاب فرهنگی دارد، رسیدگی میشود. البته من الان بیشتر به خاطر وظایف خودمان میگویم. والاّ برای شما مهمتر از همه اینها خود قرآن است. مبادا دلسرد شوید و فکر کنید زحمتی که کشیدید، از دست شما میرود. این زحمت بهترین هدیهای است که برای شما میماند. هرچه جلو بروید و در زندگی بزرگتر شوید و وارد مشکلات زندگی شوید، احساس میکنید سرمایه بسیار مهمی اندوختید. اگر جامعه قرآنی شود، نورانیت آن همه جا را میگیرد. حرکتی که الان وجود دارد، جامعه را قرآنی میکند. همه جامعه را شامل نمیشود. عده زیادی تحت فشار فرهنگ مبتذل غرب و ارتجاع قرار گرفتند. هرچند این تاثیر دو باب، ولی در یک جهت است. الان نیروهای ایثارگر مانند دانههای تسبیح که با یک بند به هم میپیوندند و یک مجموعه تشکیل میدهند، از بعد روحیه ایثار، فداکاری، گذشت و خداخواهی جامعه را به هم پیوند میدهند و یک انسجام معنوی به همه سطوح میدهد. اگر از زاویه دیگر نگاه کنیم. خود قرآن اینگونه است. نیروهای قرآنی چنین صفایی به جامعه میدهند. روی اصل مسئله خیلی حساب و خداوند را شکر کنید و این توفیق را با هیچ چیز معامله نکنید. فقط خدا، قرآن و آموزشهای قرآنی برای شما مهم باشد. وظیفه مسؤولان است که به انسانهای شایسته توجه کنند. در زمان پیامبر(ِص) یکی از عوامل امتیاز برای دادن مسوؤلیتها حفظ قرآن بود. گاهی که پیامبر (ص) میخواستند کسی را به جایی مأمور کنند، میگفتند: چقدر قرآن میداند؟ هرچه بیشتر میدانست، یک امتیاز حساب میشد. بقیه امتیازات هم بوده، ولی این هم یک امتیاز برای احاله مأموریت بود.اگر در کشورهای عربی این سنّت جدّی باشد، زیاد نمیتوان به آن توجه کرد. یعنی به اندازه ایران که به زبان فارسی است، قابل توجه نیست. چون قرآن برای عربها به خاطر اینکه فصیحترین متن است، شیرینترین و بلیغترین متن است. وقتی عرب که زبان مادریاش قرآن است، این کتاب را میخواند، از الفاظ، آهنگ و مضامینی که در سطح بسیار خوبی ارایه شد و فصیحترین تعابیر را دارد، لذت میبرد و اوج میگیرد و خضوع میکند. این حالت در فارسی زبانها آسان نیست. باید به مفاهیم و ریزهکاریهای ادبی آشنا باشید تا این برداشت را از قرآن داشته باشید. ولی الان میبینیم که بسیاری از قاریان و حافظان قرآن در مسابقات بینالمللی از عربها جلو میزنند که این افتخار
زیادی است. در تاریخ هم اینگونه بود. ایرانیها در علوم اسلامی، با اینکه عرب نبودند و متون احکام اسلامی عربی است که از قرآن، سنت و تاریخ اسلام گرفته شده. نخبگان معلمان اسلام و قرآن و دانشمندان بزرگ و مرّوجان علوم اسلامی در تاریخ بودند. شاید استعداد باشد و شاید یک دلیل این باشد که با مکتب اهل بیت (ع) که مفسّر واقعی قرآن و ثقل اصغر ودیعه الهی مستند، ارتباط دارید و از آن راه وارد قرآن میشوید. معارف اهل بیت(ع) برای شناخت و توجه به قرآن خیلی کمک کرده است. شاید یک مقدار استعداد است که میتواند در خیلی از کشورها باشد. حقیقتاً اهل بیت (ع) به ما کمک کردند. فکر میکنم اگر همین آهنگی که الان داریم جامعه را به طرف قرآن میبریم، ادامه پیدا کند، تثبیت و به صورت یک فضیلت و ارزش قطعی در جامعه شناخته شود، حفاظ بسیار جدّی پیدا میکنیم. بیجهت نیست که آمریکاییها روی دولتهای دوست خود فشار آوردند که در مدارس دروس قرآنی و اسلامی را کم کنند. در گذشته حداقل غربیها در مقابل مارکسیستها مایل بودند که نیروهای مذهبی با این آشنا شوند. چون اینها را در مقابل تعلیمات مارکسیست و الحادی حفاظت میکرد. فکر میکردند این یک حرکت ضدکمونیستی است. الان با نیروی اسلامی مواجه شدند که جلوی استعمار ایستاده است و این در سایه انقلاب اسلامی پیش آمده است. انقلاب اسلامی افکار اسلامی را به سطوح سیاسی و مدیریتی کشور برد. اگر در گذشته در مدارس و دانشگاهها به فکر نماز، خمس، روز، حج، دعا و مسجد بودیم، الان بچه مسلمانها به فکر اداره کشور، اقتصاد، فنون نظامی و قدرت دفاعی هستند. همه این موارد از دیدگاه اسلامی در ذهن آنهاست. الان آمریکاییها فکر میکنند اینگونه آموزشها قدرت بزرگی را در مقابل آنها خلق میکند که کرده است. الان آمریکاییها با دولتها مشکل چندانی ندارند. دولتهای کشورهای مسلمان با آمریکا کنار میآیند. با ملتها مشکل دارند. آنهم با جوانان مسلمان مشکل دارند. الان که به عراق آمدند، احساس میکنند همه مطالعات، برنامهها و تحقیقاتی که برای این روزها داشتند، بر باد رفته است. چون با انرژی جدیدی مواجه شدند که از ناحیه اسلام خلق شده است. دیروز پنجاه و ششمین سال غصب فلسطین توسط اسراییل بود. سه، چهار سال است که مسلمانان میدان مبارزه را گرفتند. در گذشته اکثر گروههای فلسطینی کمونیست و سوسیالیست و چپ بودند. خیلی نمیتوانستند مقاومت کنند. خیلی زود میبریدند. در زندان هم که بودیم، اینگونه بود. گروههای چپ در روزهای اول تحت فشار بازجوهای جلّاد شاه خسته میشدند و میبریدند و امیدشان قطع میشد و نیروهای بیرون را لو میدادند و سازمانشان متلاشی میشد و اسنادشان از بین میرفت. نیروهای مذهبی که میآمدند، چون به خدا متّکی بودند و به آخرت امید داشتند و چون فکر میکردند شکنجهها برایشان سازنده است و خداوند پاداششان را میدهد و انتقامشان را از دشمنان میگیرد، صبر میکردند و متلاشی نمیشدند. گاهی افراد محدودی میبریدند. ولی بقیه استقامت میکردند. همین مسئله الان در فلسطین خیلی خوب نمایش داده میشود. از روزی که جاهایی مثل جهاد اسلامی و حماس مبارزه را به عنوان اسلام شروع کردند، خیلی پایدار شدند. در سختترین شرایط ماندند. میبینید که اسراییل شب و روز با توپخانه و هلیکوپتر مردم را میزند. یک دفعه اسراییل محلهای را خراب میکند. همین دیروز در رفح که در مرز مصر و در جنوب غزه است، چون خانههای مصریهای و فلسطینیها به هم نزدیک است، نمیتوانند ارتباط این دو مردم را قطع کنند، به فکر افتادند که کلّ منطقه را خراب کنند. عجیب است که مردم ذرّهای نمیترسند. بولدزر خانههایشان را خراب میکند، ولی چادر میزنند و همانجا میمانند. اسلام به قدری مردم را مقاوم کرد که در این شرایط وقتی اعلام میکنند راهپیمایی است، خیابانها پر از مردم میشود، این برای انسان خیلی عظمت است که این قدر شجاع، فداکار و نترس باشد. نمونهاش را در انقلاب خودمان دیدیم. بهترین درسی که به تاریخ دادیم، حضور میلیونی و شجاعانه مردم در خیابانها بود که شاه را فراری داد و یا در جنگ صدام را شکستیم. اینها درس شد و آمریکایی به فکر افتادند و در افغانستان، عراق و جاهای دیگر با نیروهای اسلامی مواجه هستند. الان نیروهای کمونیست و چپی که قبلاً پرچمدار مبارزه بودند، بسیار ضعیف در میدان هستند. آنچه که جامعه و امت ما را نجات میدهد و میتواند مسلمانان را صاحب اختیار خودشان و امت نیرومندی بکند، همین توجه به قرآن است که شما جزو پیشگامانش هستید. خداوند را شکر کنید. با همه وجود شکر کنید که این توفیق را به شما داده است. نکته مهم حرف من این است که سعی کنید در عمل هم قرآنی باشید. یعنی به آنچه از قرآن میفهمید، عمل کنید. کارسختی نیست. اگر انسان مقیّد باشد، میبیند عمل نکردنش سخت است. آنچه که الان برای ما ارزش دارد، این است که عامل قرآن باشیم. اگر خدای نکرده قرآن را حفظ کنیم و به مضامین آن بیاعتنا باشیم و از درسهایش استفاده نکنیم، ضرر میکنیم و بعداً پشیمان میشویم. بعید میدانم انسانهایی که با تلاش خود اینگونه با قرآن انس پیدا میکنند، از این کتاب غفلت کنند.
به هرحال بنده هم ازحضورتان در اینجا و هم از توفیقی که پیدا کردید و هم از همتی که نشان دادید، تشکر میکنم. باید تلاش کنید و این نعمت را نگه دارد. چون مکروه است که انسان قرآن را حفظ و بعد فراموش کند. یک نوع بیاعتنایی تلقی میشود. البته اگر شما بخواهید، خداوند به شما توفیق میدهد. این از جاهایی است که خداوند یک ذرّه هم در محبت دریغ نمیکند. از همه شما التماس دعا داریم و خدا کند بتوانیم مشکلاتی را که اشاره کردید، یک مقدار کم کنیم.
والسّلام علیکم و رحمهالله و برکاته