بسم الله الرحمن الرحمن الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله بسیار خوشآمدید. آشنایی با چهرههای ایثارگران که در صحنه کشور فعال هستند، برای من یک نیاز بود. البته اکثر آقایان را میشناسم. تأخیری که برای نوبت ملاقات گفتید، نمیدانم چرا پیش آمد؟ دفتر ما باید نوبت را مراعات کند. حدس میزنم از پیش از انتخابات تاالان نباید اینقدر فاصله باشد. حتماً میپرسم. جلسه را با محورهایی که در ذهن و برنامههایتان است و در حقیقت برنامه کاری است، شروع کردید که من هم تقریباً همه را قبول دارم. فکر کردید و با مطالعه واستفاده از تجربه گذشته راهی را انتخاب کردید. فعلاً به این برنامهها نقدی ندارم. مگر اینکه با دقت مطالعه کنم و ببینم کمبودی هست یا نه؟آقایان و خانمها هم نکاتی را مطرح کردند که صراحت و شفافیتی که از نیروهای انقلاب انتظار است، در آن بود. حرفهایی بود که خوب بود مطرح شد. چون یادداشت نکردم و نمیخواهم حرفهای کلّی بزنم، از جایی شروع میکنم. اگردیدید موردی را نگفتم، به یادم بیاورید. در مجموع نکاتی را به صورت کلی عرض میکنم. از یک سال پیش جریان سیاسی کشور به طرف بهتر شدن میرود. یک مقدار به شما مربوط می شود که گذشته را مطالعه کردید و از تاریخ درس گرفتید و بعضی کارها را جبران کردید و بعضی کارهای مکمّل هم انجام دادید. ترتیب کار هم خوب بود. من هم کم و بیش در جریان بودم. در هیچ مقطعی غافل نبودم که چه میشود. یک مقدار هم به عملکرد آن آقایان مربوط میشود. شما میگویید دوم خردادی و آن طرفتر از آنها که بد عمل کردند. مردم بد عمل کردن را زودتر از برنامه خوب داشتن میفهمند. صبر میکنند تا ببینند برنامهها چگونه عمل میشود. وقتی دیدند کسی بد عمل کرد، تصمیمشان را آسان میگیرند. انصافاً خوب عمل نکردند. همینجا حرفی را که خانم عالیا مطرح کردند، بگویم. از اوّل که مسئله مشارکت و مردمسالاری را مطرح کردند، شاید اولین کسی بودم که گفتم: این حرفها مال شما نیست. از قدیم است. انقلاب با این شعار آمد و شما مصادره نکنید. گذشته را نفی نکنید. بعداً بعضی از آقایان هم گفتند: من خیلی صریح گفتم که مردمسالاری و مشارکت ماهیت انقلاب بود. نمیتوانیم حرکت انقلاب را در هیچ مقطعی از مردم جدا ببینیم. این نقد را همیشه داشتم. مسایل زیادی در این بین مطرح شد. البته وقتی احساس کردم رهبری تأیید کردند، حرفی نزدم. بالاخره اگر کسی میخواست درگیر شود، نمیتوانست تبعیض قایل شود. مثلاً حاشیه را بزند و به اصل و مرکز نرسد. این مردانگی نیست. بنای رهبری از اوّل بر تأیید بود و حماسه دوم خرداد را مطرح کردند که من هیچوقت از این کلمه استفاده نکردم. در تحلیلهایم گفتم جریان تکاملی انقلاب است و این هم مقدمهای برای تکامل است. حتّی هنوز همه مصلحان، صلحخواهان و اصلاحطلبان را نگفتم و نخواهم گفت. چون اصلاحی در کار نمیدیدم. در جلسهای به اتفاق آقای خاتمی و دوستان دیگر در خدمت رهبری بودیم، جلسه برای این بود که مصادیقی برای اصلاحطلبی در نظر بگیریم و همه همین را بگوییم. آقای خاتمی گفت: من جز برنامه سوم که نوشتیم، چیزی ندارم. رهبری همین سه مصداق را گفتند. من گفتم: اصلاً اصلاحطلبی را رها کنید. انقلاب از ریشه اصلاح بود و الان چه چیزی را میخواهید اصلاح کنید؟ تعبیر من این بود که عیبها را در عمل برطرف کنید. برای انقلاب ما که هنوز جوان است، زود است این تعابیر را داشته باشیم. جلسه خوبی بود. بعداً آقای کروبی در بیرون گفتند: آقای هاشمی در اصل مخالف اصلاحات هستند. در صورتی که من گفتم: این شعار در این مقطع برای ما درست نیست. جریان ما از اوّل تا الان در حال اصلاح بود و همیشه در کنارش اشکالاتی داشتهایم. تا قیامت هم اینگونه است و بشر باید خود را اصلاح کند. بنابراین موضع من خیلی روشن است. بیشک صریحترین مواضع را میگرفتم. نمیخواستم دعوا کنم. دلیل اینکه به مجلس ششم نرفتم، این بود که احساس کردم اگر بروم، دعوای جدیدی شروع و دو جناح، سه جناح میشود. اگر من میرفتم، طبعاً یک عدّه با من بودند. در مجلس هم نمیتوان محافظهکاری کرد. همان حرفی که آن موقع به شما گفتم که نمیآییم، به همین دلیل بود. به هر حال مواضعی دارم که بتوانم راه درستی در دعواها داشته باشم. تشتت را به ضرر میدانم. یکی از چیزهایی که خارجیها امید بستند، این است که ما در داخل کشور متفرق باشیم تا کار خودشان را بکنند و ما نباید چنین هدیهای به آنها بدهیم. از هرجهت باید مواظب باشیم. در خیلی جاها همانطور که اشاره کردید، کوتاه آمدیم. ولی فکر میکنم اصل اساسی این است که جامعه ما تحمّل تفرقه حاد را ندارد. در حدّ بحث و مباحثه بد نیست. ولی اینگونه که آقایان برخورد میکنند، به مصلحت نیست. از آن مقدمهای که گفتم و شما یک مقدار نتیجه بد عمل کردن آنها را گرفتید، نظری به جمع شما و دوستان شما در مجلس و جاهای دیگر داشتم. اگر درست کار نکنید، خیلی سریعتر از گذشته که مردم صبر میکردند، همین مقدار موقعیتی را که به دست آوردید، از دست میدهید. البته مطمئنم که نمیخواهید بد عمل کنید. شما را میشناسم. قطعاً میخواهید بهترین عمل را داشته باشید که خدا، شهدا و ایثارگران راضی باشند. حتماً این را میخواهید. مهم این است که درست تشخیص دهید و ببینید عمل صالح چیست و شرایط آن را در هر موقعیتی تشخیص دهید. اتفاقاً این یک سال مجلس هفتم فوقالعاده سرنوشت ساز است. خیلی چیزها در همین هفت، هشت ماه اول شکل میگیرد. افراد خودشان را نشان میدهند و افکار، مواضع واقدمات خود را میگویند. توقعات زیادی از مجلس است. مشکلاتی است که شما میتوانید کار زیادی کنید. توضیح کاری میخواهد. به هرحال اگر کسی توقع کند که مجلس بتواند تغییر عمدهای در عمل جامعه به وجود بیاورد، یک مقدار خیالی است. مجلس که کار اجرایی ندارد. دولت مشروعی کارش را میکند که قانون، برنامه و بودجه دارد. همه چیز در دست آنهاست. الان شما بیشتر در حرف میتوانید سرنوشت ساز و تاثیرگذار باشید. یا میتوانید در جاهایی تصمیماتی بگیرید که در میدان عمل خود را نشان دهد که خیلی آسان نیست. لذا یکی از پختهترین کارها این است که کسانی که فرمان کار در دستشان است، مواظبت کنند که مجلس بتواند وزن خود را حفظ، تقویت و افکار شایستهای ابراز کند. الان افکار شایسته تاثیر دارد. با واقعیتهای زمان و به خصوص شرایط الان که بسیار ویژه است، خود را هماهنگ کند. مطمئن نیستم در مسیری که پیش میرویم، چه میگذرد، ولی حداقل احتمال چالشهای جدّی بینالمللی مطرح است. معلوم است که خیلی از اروپاییها و آمریکا از نتایج انتخابات مجلس راضی نیستند. قطعاً برخلاف میلشان عمل شد. با این پیشفرض که کسی شک ندارد و خودشان هم منکر نیستند و آیندهای را میبینند که باید فکر کنیم برنامه دارند و فکر میکنند که چگونه برخورد کنند. اگر عاقل باشند، میگویند واقعیت ایران این است و باید با ایران کار کرد. ولی تا بحال چنین عقلی را در آنها ندیدیم. همیشه تصمیماتی گرفتند که عاقلانه نبود. الان میتوانند اینگونه باشند. مسئله هستهای نیز مطرح شده و به نقطه خاصی رسیده است. نمیخواهم درجلسه شما مسایلی را پیشبینی کنم. ولی در کل میتواند برای چیزی که نمیخواهند در ایران باشد، نقطه آغاز باشد. ممکن است بعداً در تفسیرهای جهانی و داخلی بر عهده جریانی بگذارند که الان در مجلس و جاهای دیگر است و به خصوص رهبری. البته اگر اتفاقات خوبی نیفتد. مردم هم مسایل روزمره زندگی را میبینند. از یک جمعیت که به هر قیمت وفادار انقلابند، بگذرید. عدّه زیادی هستند که میخواهند زندگی کنند و تلاش شما هم این است که به آرای آنها برسید. چون آرای خود را دارید. این مقدار را همیشه داشتید و الان هم دارید. اینها برنمیگردند. بحثی که مطرح کردید که میخواهیم همه بیایند و صندوقها پر و رقابتی باشد، التزامات خودش را دارد. اینگونه نیست که به آسانی از مردم دعوت کنیم و بیایند. ممکن است نیایند و بد بیایند. آنها هم که بیکار نیستند. برای این مسایل برنامه میریزند.
لذا هوشیارانهترین کار این است که عقلای شما دائماً برنامه و جلسه داشته باشند و شرایط را تحلیل و با افراد با تجربه مشورت کنند. مواضع، اقدامات و تصمیمات خود را سنجیده کنید. من این مسایل را از لحاظ یک جناح عرض نمیکنم. از لحاظ اصل انقلاب میگویم. چون فکر میکنم که اگر بناست در صحنه باشیم، فقط باید به خاطر انقلاب باشد. بقیه مسایل مهم نیست. اینکه وکیل، وزیر یا غیره باشیم، لااقل برای ما مهم نیست. آن چیزی که برای ما مسئله است، اصل انقلاب است. انقلاب باید معزّز، مکرّم، پایدار و روبه پیش باشد. الان واقعاً داریم در سطح بینالمللی و داخل کُشتی میگیریم. خیلیها در داخل هستند که میخواهند انقلاب را بشکنند و در دنیا هم که میبینید چه اتفاقاتی میافتد! در مسئله عراق هم چون به ما نیاز دارند، یک مقدار به نفع ما کار میکنند. اینها جزو الطاف خداوند است که به ما عنایت میکند. در مقاطع «من حیث ما یحتسب» عواملی در خدمت تحکیم انقلاب میآید. الان اینگونه شد. عراق باتلاق آمریکاییها شد و نمیتوانند در دو باتلاق کار کنند. اوّل باید خودشان را حفظ و بعد برنامههای خود را اجرا کنند که در دو جا کار کردن برای آنها سخت است. انتخابات اروپا هم نشان داد که وضع اینها حتّی در افکار مردم خودشان خوب نیست. بهترین نمونهاش انگلستان و نقطه مقابلش اسپانیا بود. اینکه الان بحثهای یهودی ستیزی در اروپا حساس و داغ شده، معلوم است که برخلاف میل همه کارگردانان سیاست غرب است. ولی افکار عمومی راه خودش را میرود و وضع ما در این شرایط بهتر است و میتوانیم روی افکار عمومی دنیا تاثیرگذار باشیم. به هرحال میخواهم بگویم یکی از مهمترین کارهای شما حسن تدبیر و اداره امور آینده است. مسایل کشور هم جدّی هستند. ظرف همین دو سه مسایل هستهای کمی داغ شده، بورس دارد تنزّل میکند. پولدارهای کشور ما خیلی نامرد هستند. یعنی در حساسترین شرایط پشت انقلاب را خالی میکنند. سوء استفاده میکنند و زمین میزنند. بالاخره هرکاری که میخواهیم بکنیم، همین جوری که نمیشود. شما که نمیتوانید از اشتغال، تولید و قاچاق کالا و ورود کالای بیحساب غافل شوید که مورد آخر با ارز زیاد، تولید ما را تحت فشار و بسیاری از صنایع را در معرض شکنندگی قرار داده است. شما که نمیتوانید اینها را ندیده بگیرید. قطعاً باید برنامهریزی کنید و با عقل و درایت وارد کار شوید. مردم چند ماه به انتظار مینشینند. مطمئناً امکانات دنیا و پولداریهای بزرگ به این آسانی در خدمت پیشرفت کار شما قرار نمیگیرد. مگر اینکه تدبیر درستی داشته باشید که محال نیست. قابل انجام است. باید با تدبیرهایی اینها آورد. عقلایی هم در بین آقایان هستند که هم میفهمند و میتوانند تحلیل کنند. در مورد ریاست جمهوری که پرسیدید، با تحلیل دوّمیها موافقم. یعنی اگر کسی از این زوایه تحلیل کند، نتیجه را به نفع میبینم. چون واقعاً مصمم هستم که به انتخابات نیایم. دو سه دلیل دارم: 1- گردش نخبگان است. من همیشه میگفتم جوانترها بیایند و انقلاب به پیرمردها متکّی نباشد و شما تعبیر خوبی بکار بردید. بالاخره ما رسوبات ذهنی داریم و باید افرادی بیایند که رسوبات ما را کمتر داشته باشند. صلابت کار و انرژی آنها بیشتر باشد. فکر میکنم جامعه ما خالی نیست. اگر خالی باشد که بیخود داریم کار میکنیم. حتماً درجامعه شخصیتهای خوبی هستند و باید میدان دهیم که بروز کنند و بیایند. 2- سن من به بیش از 70 رسید است. اگر کسی با این سن کارهای دشواری را نداشته باشد، به نفع جامعه است. شاید ریاست، قدرت و تمایل جناحی برای بعضیها انگیزه و انرژی باشد که برای من تازه نیست. برای من چیزی جز مصلحت انقلاب نمانده است. با اینهایی که با من بحث میکنند هم موافق نیستم که مصلحت انقلاب را به اینجا وصل کنند. میگویم اینگونه نیست. وقتی اصرار میکنند و رها نمیکنند. میگویم من هم با شما هستم و دیگر حرفی نداریم. ولی اصلاً قبول ندارم اینگونه باشد و باید به فکر باشید. 3- دوّم خردادیها را بیشتر از شما میشناسم. البته همه مثل هم نیستند. مخلوط هستند. اینچیزهایی هم که از آنها گفتند، حرف است. چون اگر میخواستند کاری بکنند، اوّل میبایست به من حتی یک کلمه بگویند. برعکس است. یعنی مطمئن هستند که من نمیآیم. چون بعضیها که از من پرسیدند، جواب قاطع شنیدند. بنابراین شما هم بروید برای آدمهای جالب برنامهریزی کنید. در بین شما هم زیاد هستند. روی یکی توافق کنید و همراه شوید و ما هم به شما کمک میکنیم. در همین انتخابات هم خیلی کمک کردیم. ولی قرار نیست که بگوییم چکار کردیم. جاهای خاصی است که با یک تصمیم همه چیز عوض میشود که در آن جا حضور دارم و حرف نمیزنم، ولی بروز نمیدهم. فکر میکنم باید جریان را که به طرف بنیه اصلی انقلاب برمیگردد، مثبت ارزیابی کنیم. لطف خداوند، تلاش شما و بد کردن مخالفان هم بیتأثیر نبود. البته ذات مخالفان بد است. البته عدّهای از آنها انقلابیو در خانواده انقلاب هستند. منظور من اینها نیست. عدّهای هستند که ذاتشان خراب است و اصلاً موافق انقلاب نیستند. پشتوانههای خارجی هم دارند و دست به هم دادند و به اینجا رسیدند. حتماً خداوند میبیند که ما چگونه عمل میکنیم. ○ اگر دو مطلب را باز کنید، ممنون میشویم:1- چه سناریو و گزینههای در بحث هستهای محتمّل است؟ 2- رسالت نیروهای انقلاب در این قضیه چیست؟● آنچه که واقعیت صحنه است، این است که آمریکا، اروپا و اکثر جاهای دیگر مثل اعراب منطقه نمیخواهند مشخصاً چرخه سوخت داشته باشند. چون نمیتوانیم نیروگاه هستهای داشته باشیم و چرخه سوخت نداشته باشیم. میتوانیم از مواهب پزشکیاش استفاده کنیم. همین کارهایی که در رادیودار و غیره میکردیم. مسئله مهم چرخه سوخت است که آنها نمیخواهند ما داشته باشیم. در ملاقاتی صریح گفتند که چرخه سوخت در تفسیر ما یعنی بمب. شاید نخواهید، ولی هر وقت خواستید، چند ماه بعد به بمب میرسید. آنها نمیخواهند. ما هم میخواهیم چرخه سوخت را داشته باشیم. الان نزدیک 20 سال است که روی این کار کردیم. سرمایه گذاشتیم و خرج کردیم. با هوشیاری هم کار کردیم. فکر میکنم اینجا، جایی است که دارد به هم میرسد. بالاخره باید ظرف یکی دو جلسه شورای حکّام تکلیف یکسره شود. درباره رسالت هم بگویم که ممکن است این دعوا را بر سر حقوق بشر، انتخابات، زندانیان یا روزنامهها با استکبار داشته باشیم. در همه این مسایل توده مردم پشتیبان ما نخواهند بود. میگویند: قبول کنید و چرا دعوا میکنید؟ اما اینجا، جایی است که مردم و لااقل عقلا به ما حق میدهند و میگویند: نباید کوتاه بیاییم. ممکن است در شیوه کار با ما اختلاف داشته باشند. بنابراین جای مناسبی است که بایستیم. موضع رهبری هم قاطع است. یعنی تا جایی که من میدانم، اصلاً حاضر نیستند تنزّل کنند. از لحاظ تحلیلی هم حق با ایشان است. در گذشته یکی از نگرانیهای ایشان این بود که میگفتند: پشت جبهه ما به خاطر اختلافات قوی نیست. ممکن است ما بگوییم نه و مجلسیها و رسانهها چیز دیگری بگویند. آن اختلاف خیلی ضرر داشت و ما را ضعیف میکرد. الان آن اختلافات کم شد. به هرحال مسئله مهمی است و امیدوارم بتوانیم حق خود را بگیریم.○ فکر میکنید مهمترین کاری که مجلس میتواند در این یک سال در برنامهاش داشته باشد، چیست؟● احتیاج به یک جلسه کوچکتر دارد تا چند مسئله را مشخصاً مطرح کنیم. مسایل را در ملاقاتی که با آقایان حداد، توکلّی و باهنر داشتم، گفتم. با افراد دیگری که با مجلس همنظر هستند و با من ملاقات داشتند، گفتم. باید بحث بیشتری کرد. نمیتوان در دقایق آخر این جلسه مطرح کرد. ولی شما میدانید. آقای دانش که در مجمع هستند، میبینند بحثهای خوبی داریم. من هم حاضرم کمک کنم. اگر مطلبی مانده، بفرمایید.○ درباره زمان انتخابات مختلف و شروع و پایان برنامه مطلبی نگفتید.● این مسئله منحصر به ما نیست. در دنیا هم کم و بیش اینگونه است. اوّل انقلاب که میخواستیم تاریخ انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را مطرح کنیم، بحثی در شورای انقلاب داشتیم. آیتالله شهید بهشتی به قم رفتند و برگشتند و با هم بحث کردیم. آن زمان هم به این نتیجه نرسیدیم که دو انتخابات را در یک زمان برگزار کنیم. نمیخواهم بگویم درست فکر کردیم. ولی آن موقع نرسیدیم. الان هم رهبری یکبار در جلسه سران اشکالات تعدد انتخابات را گفتند که بهتر است به یک انتخابات برسیم. منتها همان موقع در داخل مجلس سر و صدا شد و تفاسیر شیطنتآمیزی کردند و اخیراً خودشان مطرح کردند. این موضوع واقعاً قابل توجه و یک بحث جدّی است. باید در جایی بحث شود. خیلی سخت نیست. انتخابات خبرگان در دست نمایندگان است و میتوانند کم و زیاد کنند. میتوان آن دو، سه انتخابات دیگر را به هم نزدیک کرد. ولی در هر شرایطی ممکن است تصمیم یک مجموعه بعد از رفتن آنها در خیلی جاها باقی باشد. ما، راه حل را در سیاستهای کلّی و چشمانداز دیدیم. البته این را کافی نمیدانم. فکر میکنم در عمل کسانی باید اجرا کنند که به اینها عقیده دارند. اگر عقیده نداشته باشند، در مجلس شکلش را عوض میکنند. میتوان در شورای نگهبان جلویش را گرفت. ولی به عمل درست نمیرسد. بهترین شکل این است که در سطحی بین اجرا و تصمیم هماهنگی باشد. الان جزو معدود کشورهایی هستیم که تصمیمات مرکزی و کلّی داریم که دوام دارد. حتّی آمریکا و جاهای دیگر این را ندارند که سیاستهای کلی گذاشته و دیگران طبق قانون اساسی ملزم به مراعات آنها باشند. این مسئله نقاط قوتی هم دارد، ولی نقاط ضعفش بیشتر است. لذا فکر میکنم اگر در عمل دچار مشکل نباشیم، انتخابات کمتر آسیب میرساند. ○ شما فرمودید: «پولدارهای کشور ما واقعاً نامرد هستند و درحساسترین شرایط پشت انقلاب را خالی میکنند.» این باور قلبی همه ماست. امام هم زمانی به این رسیده و فرموده بودند: «کسانی که فکر میکنند سرمایهداران به انقلاب میپیوندند، انگار آب در هاون میکوبند.» میخواهم عرض کنم نظر حضرتعالی درباره وقایعی که درانتخابات قبلی اتفاق افتاد و یک مشت آدم بیحیا، آنچه که مستحق خودشان بود، گفتند و به نتیجه رسیدند، چیست؟ فقط تبلیغات آنها موثر بود یا در مشی آنان بود؟ شما فرمودید: «میتوان اینها را با تدبیرهایی جذب کرد.» من فکر نمیکنم بتوان به اینها تکیه کرد. ● اگر اختلافی بین من و شما باشد، همینجاست. من فکر میکنم اینها ابزار حاکمیت هستند و نظام باید از اینها استفاده کند و کشور را بسازد و نگذارد اینها سوء استفاده کنند. بالاخره این تجربه را کشورهای شرقی داشتهاند. اگر بخواهیم بخش خصوصی را ندیده بگیریم، شکستی میخوریم که راه برگشت ندارد. اگر به جای آن برنامه دارید، بگویید. بالاخره عدّهای هستند که کار میکنند. اینها بحثهای ریزی دارد و شما به کلیات پرداختید. در زمان جنگ و اول انقلاب بیشترین کنترل را داشتیم. همه چیز دولتی بود. میدانیم چقدر آدمها از بازار سیاه که معلول کنترلها بود، پولدار شدند! همین کوپنهای ریز ریز که مثلاً سه کیلو قند میدادیم، برای عدّهای تبدیل به سرمایههای کلان میشد. یا پول ارزی کارخانهای را میدادیم و اورهانس که میکردند، میلیاردها میخوردند. اگر در رژیم تمرکزی روی بخش خصوصی حساب نکنیم، موفق نمیشویم، فقرما مطلق میشود، کشور ما عقب میماند، نیروهای با استعداد و سرمایههایمان فرار میکنند و عوارض زیادی داریم. نظر من این است که دولت باید حاکمیتش را با قاطعیت داشته باشد و اینها هم کار کنند. میتوانیم جلوی فساد وپرخوری را بگیریم. امّا اگر بخش خصوصی فعالی در کشور نباشد، بعد از سه، چهار سال – زود نمیفهمیم – میفهمیم دست ما بالا میرود. ○ شکی نیست. کارگزارانی که بکار گرفتید، این باور را ندارند که میخواهید از آنها استفاده کنید. آنها فکر میکنند انقلاب روی دوش اینها میچرخد. ● به نظرم کارگزاران را اشتباهی گرفتید. کابینه من بسیار خوب و معتدل بود. شاید بعضی از افراد را قبول نداشتم. همه جریانها در آن بودند. اهل کار بودند. اجازه نمیدادم سیاست بازی کنند. همه آنها با ظرفیت کامل میدویدند. اگر میفهمیدم میتوانستند کاری را زودتر انجام دهند و معطل کردند، با آنها برخورد میکردم. در آینده هم خواهید دید. هرکه بیاید، این مسایل پیش میآید. بعد آنها سیاسی شدند که مقصرّش دوستان شما بودند. گفتم: این 5 نفر را بپذیرید. اینها کسانی هستند که رهبری اینها را در مجمع تشخیص هم منصوب میکند. گفتم با این کار، چهره پدری بگیرید که قبول نکردند. طرز تفکرم این است که انسانهای اهل کار، مخلص و کاردان را بکار بگیریم و از آنها استفاده کنیم و حکومت هم با قدرت خود اجازه ندهد که اینها سوء استفاده کنند. به هرحال موفق باشید. والسّلام علکیم و رحمه الله