بسم اللهالرحمن الرحیم الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله امروز برای بنده روز خوبی است. با برنامههایی که از صبح تا به حال داشتیم و توضیحاتی که از برادران شنیدم، بسیاری از خاطرات مهم طول انقلاب تجدید شد و اکنون در جمع اساتید و دانشمندان و فرماندهان این مجموعه با ارزش انقلاب فرصتی است که یک مقدار با شما حرفهای مخصوص مسؤولیتها و اهداف شما را مطرح کنیم. قبلاً فکر میکردم که یک برنامه با دانشجوها، اساتید و مدیران داریم و الان معلوم شد باید دو جا برویم و حرف بزنیم. طبعاً حرف را کوتاه و تقسیم میکنیم تا کمتر زحمت دهیم. این انتخاب که در روز سوم خرداد، روز درخشان تاریخ انقلاب با شما که آن حماسه را خلق کردید و همسنگرانتان باشیم، برای طرح مسائل کمک میکند. آنچه که در عملیات بیتالمقدس بروز و آن واقعیتی که تاریخ مشاهده کرد، بسیار گویاست، عمقی دارد که باید روی آن مطالعه کرد. تا به حال کمتر به عمق قضیه رفتیم و رفتند. بالاخره یک کشور اشغال شده در قسمت حساسش آن هم خوزستان و فاقد یک ارتش کاملاً آماده و در حالی که نیروهای سپاه و بسیج خیلی جوان بودندو با رزم و علوم نظامی در حدّ بالا فاصله داشتهاند و با فقدان تجهیزات و امکانات نظامی و با پشتیبانی و لجستیک بسیار ضعیفی که طبیعی آن زمان بود، حماسه خیلی خیلی ارزشمندی را آفریدند. در شرایطی که دشمن کاملاً آماده و هوشیار بود و هر چیزی که داشت، پای کار آورده و با دنیا هم شرطبندی کرده بود. میدانست که اینجا نقطه آغاز حیات یا ممات است. شکست و پیروزی دو استراتژی بود. انصافاً مرحله چهارم عملیات بیتالمقدس که خرمشهر را پس گرفت و متجاوزان را یا اسیر کرد یا کشت و یا فراری داد، جزء بحثهایی است که باید در تاریخ جنگها درنگ و روی آن تکیه کرده و وارد بحثهای کلّاسیک نظامی شود که این کار در دنیا نمیشود. ولی لابد شما در ایران انجام میدهید. اساتید اینجا، آنهایی که خودشان در علمیات، قرارگاهها و پشتیبانیها بودند، حتماً تحلیلهایی دارند که باید اینها را بصورت علمی و با نظم نظامی تبیین کنیم و آموزش بدهیم. باید قسمتی از اطلاعات عمومی را که از جنبه سرّی خارج میشود، برای مردم بگوییم. بیخود نبود که صدام به اربابانش گفته بود: مطمئن باشید که خرمشهر همیشه در دست ما باقی خواهد ماند. گفته بود: مطمئن باشید که ایرانیها نمیتوانند خرمشهر را پس بگیرند. گفته بود: اگر خرمشهر را پس گرفتند، هدیه دیگری میگیرند. او با اتّکاء به مجموعه امکاناتش و شرایطی که در جبهه میدید، این ادعاها را میکرد و خداوند واقعاً کار عظیمی را به دست نیروهای انقلاب، ارتش، سپاه و بسیج به عرصه وجود آورد. حالا نمیخواهیم روی این زیاد توقف کنیم. چون شما حتماً خودتان هم چنین تصوّراتی دارید. بحثی را که میتوان آغاز کرد، این است که عوامل قدرت و پیروزی را تجزیه و روی آن تکیه کنیم. اگر نیروی مسلّحی بخواهد نیرومند باشد، کشوری بخواهد آسیبناپذیر باشد یا قدرت تهاجمی جد ّی داشته باشد، باید مجموعهای از امکانات را متناسب با میدان داشته باشد که اولش نیروهای انسانی کارآزموده، عالم، دوره دیده و دارای تجربه است. اگر تجهیزات مناسب در مقایسه با تجهیزات دشمن و پشتوانه علمی و توسعهای کشور، در اختیار کشوری، نظامی و دولتی باشد، هم آسیبناپذیر است و هم قدرت تهاجم دارد. در آن زمان بخشی از اینها را نداشتیم. بالاخره نیروی منظّم دوره دیده و مانور کردهای که بخواهد با اصول نظامی کار کند، نداشتیم. ارتشیها آموزشی داشتند. البته آنها هم عدّه زیادی از کسانی که خودشان را مخ میدانستند، یا فرار کرده، یا تسویه شده بودند و یا روحیه نداشتند. عدّهای هم بودند که انصافاً خیلی خوب کار کردند. سپاه هم که مدعی آموزش و دوره دیده نبود. خودتان میدانید که تجهیزات هم خیلی کم بود. سلاح، مهمات، وسایل مهندسی و همه چیزهایی که لازم است، مثل مخابرات و ارتباطات در حدّ خیلی نازلی بود. با صرفهجویی و قناعت کار کردیم. در سپاه دو نکته مهم بود: یکی مسأله ایمان و عشق و دیگری اتکای جدّی به مردم بود که همراه این دو، هدف بسیار مقدّسی در دفاع شما بود و آن، این بود که میدیدید دفاع شما بر حق است و از میهنتان در حال دفاع کردن هستید و از دین و انقلابتان دفاع میکنید. در راهمان هیچ شکی نداشتیم. هیچکس تردید نمیکرد که راهش به حق است. هیچکس از خودش سؤال نمیکرد که چرا من اینجا هستم؟ جواب این سؤالها روشن بود که چرا فرزندانشان در خانه نیستند و در معرض خطر هستند؟ پس در هدف و در حقانیت ابهامی وجود نداشت و به راهمان هم مؤمن بودیم که درست است. هم هدف مشخص بود و هم ایمان داشتیم که این با کلّیت هر قاعده و با خواست خداوند، حقیقت و عدالت سازگار است. با اینکه در مرکز دعوا بود، از لحاظ مردم هم خیالمان راحت بود. البته قبل از خرمشهر بود، ولی بهرحال اوایل جنگ مدیریت مرکز کشور قدری متزلزل بود. ولی بدنه جامعه و مردم در صحنه و پشتیبان نیروهای مسلّح بودند. این دو نقطه قوت، آن دو نقطه ضعف را جبران کرد و بعد از آن مدیریت جنگ اصلاح شد. بنیصدر رفت و نیروهای انقلابی و ارزشی مدیریت جنگ را به عهده گرفتند و بعد از آن با آن دو قدرت اساسی، با ابزار ناقص و با آموزش کم توانستیم جلو برویم که تا آخر جنگ اینگونه بود. البته جنگ بود. جاهایی هم نشیب و فراز داشت. اما در مجموع تکاملی بود که در آخر دیگران به این فکر افتادند که این جنگ به نفعشان نیست. استکبار مطمئن شد که نتیجه جنگ به نفعش نیست. صدام مطمئن شد که پیروزی در این جنگ برای او مقدور نیست. در همان قطعه کوتاه چند ماهه که آنها فکر کردند شما ضعیف هستید، دوباره همان برنامههای اول جنگ را شروع کردند. اما با یک تودهنیای که خوردند، فهمیدند اینطوری هم نیست. اگر برای ایرانیها خطر جدّی باشد، مقاومت میکنند. منتهی مسائل خاصی بود که الان بعد از ده پانزده سال که فکر میکنیم، میبینیم درست بود که ما قطعنامه را بپذیریم که امام پذیرفتند. اگر اینگونه نبود، سازمان ملل آن قطعنامه را به نفع ما تصویب نمیکرد. در قطعنامه امتیاز دادند. نمیخواستند آنقدر امتیاز بدهند. احساس قدرت کردند. گرچه مشکلّات ما را هم میدانستند. با دانستن مشکلّات، احساس قدرت در آنجا پیدا شد که ایرانیها آسیبناپذیر و شکستناپذیر هستند.
فکر میکنم باید کار عالمانهتری برای جنگ - هم برای کلّیت دفاع مقدس و هم برای عملیاتی مثل بیتالمقدّس و فتح خرمشهر - انجام دهیم. اگر آن دو نقطه هم نباشد، در دراز مدّت کار را مشکل میکند. اولین اقدامی که کردیم و احساس شد کهباید این ضعف را زودتر برطرف کنیم،تشکیل همین دانشگاه امامحسین(ع) بود که سپاه از لحاظ آموزش واقعاً مشکل و کمبود داشت. با ایمان، شهادتطلبی و ایثارگری این ضعف را جبران میکرد.
دانشگاه امام حسین (ع) با چنین هدفی طراحی شد و شروع به کار کرد و الحمدلله امروز دانشگاه بالغی است. من که برنامههای تحقیقاتی شما را چند دقیقه مرور کردم، با اطلاعات قبلی هم که داشتم، احساس میکنم دامنه وسیعی در قلمرو مسوولیتهای آموزشی، تحقیقاتی و تربیتی شما قرار گرفته است که با نیروهایی که جمع شده است و با تجربه عملی که داریم، به نظر میرسد یک مجموعه بسیار بسیار نیرومند، مفید و کارا که خاصیت کاربردی آن از خیلی از دانشگاههای دیگر بیشتر است، الان در خدمت انقلاب است که باید به شما به خاطر موفقیتهایی که تا بحال داشتید، تبریک عرض کنیم و برای آیندهای بهتر ابراز امیدواری کنیم. شما بخشی از نیاز علمی و تربیت انسانی و توسعهای قلمرو مربوط به دفاع و حواشی دفاع را تأمین میکنید. امّا کلّ کشور باید این مسأله را داشته باشد که زمینهاش در کشور هست. حرکتمان به طرف عالمتر شدن و به تعبیر امروزیها دانایی محوری نسبتاً قابل قبول است و بحمدالله در حال جلو رفتن هستیم و توسعه هم همراه این خواهد بود. باید مجموعه امور کشور توسعه همه جانبهای داشته باشد. با کار زیاد چشمانداز بیست ساله را طراحی کردیم. ولی میبینید این فقط چند سطر است و چیزی که واقعیت است، عقبه این است که این چند سطر را پشتیبانی کرده است. کتاب قطوری است که میگوید چه اهدافی را در چشمانداز پیگیری میکنیم. آنجا بخش امنیت، دفاع و آسیبناپذیری و قدرت مطالبه حقوق خودمان که خیلی ضایع شده، دیده شده است. باید برنامههای بیست ساله یعنی چهار برنامه پنج ساله را تأمین کنیم. دیروز در مجمع تشخیص مصلحت یک بند از سیاستهای مربوطه را تصویب کردیم و آن اینکه ظرف ده سال باید هزینه جاری کشور را از نفت جدا کنیم. نفت که سرمایه و مال کشور و نسلهای آینده است، از جیب نخوریم و آن سرمایه را برای توسعه بکار بگیریم تا سرمایهای برای توسعه، رونق، درآمد، علم و رفاه مردم باشد که این سیاست باید در برنامه متبلور شود.مسأله دیگری که واقعاً جای درنگ است و باید روی آن خیلی کار کرد، «عقبه مردمی انقلاب» است. نقطه بسیار قوّتی که شما در زمان جنگ داشتید، به مردم برمیگشت. کارخانه را بمباران میکردند، ولی فردا کارگرها جوری سر هم بندی میکردند و آن کارخانه را به راه میانداختند، فرار نمیکردند. چاههای نفت ما را میزدند، کارگرها میرفتند زیر آب و جوشکاری میکردند و جوش میدادند و نفت را دوباره برقرار میکردند. مردم از خطیرترین نقاط آسیبپذیر، فرار نمیکردند. شهر دزفول هر روز موشک میخورد، ولی خالی نمیشد و مردم مانده بودند. تشییع جنازهها روحبخش بود. مردم سرمایههای عزیزشان را بدرقه میکردند که برای همیشه از آنها جدا شوند، اما نشاط انقلابی و حمایت از دفاع بسیار بسیار جدّی بود مادران، همسران و دختران در عزای عزیزانشان خم به ابرو نمیآوردند. جانبازان را روی چشمشان نگه میداشتند و آنچه که داشتند، به جبهه میدادند. واقعاً کارگر داوطلبانه به جبهه میرفت و بخشی از حقوقش را به کاروان کمکها میداد. کمکهای مردمی نسبت به بودجه جنگ خیلی نبود، ولی ارزش حمایتی آن بسیار بالا بود. وقتی که چند ماشین از جبهه به شهر میآمد، کلّی به رزمندگان روحیه میداد، شهر بمباران میشد و مردم زیر بمباران فریاد الله اکبر میگفتند. وقتی که میخواستیم مثلاً به مناسبتی راهپیمایی داشته باشیم، همان موقع رژیم صدام تهدید موشکی میکرد، ولی خیابانها خالی نمیشد. از این صحنهها خیلی هست که میبینیم. این سرمایه خیلی بزرگ است. موقعی دولت یا حکومتی میتواند مدیر باشد که با مردم روابط اینگونه داشته باشد. همان کاری که از زمان مبارزه تا الان داشتیم. الان مشکل آمریکاییها در افغانستان و عراق چیست؟ اینها که ابزار دارند، دانش و اطلاعات و پول آن را هم که دارند و در آنجا هستند، ولی آمریکا نمیتواند در میان مردم باشد. باید داخل پادگان باشد. در پادگان هم باید نصفش محافظ و نصفش نیروی عملیاتی باشند. مسیرشان هم باید محافظت شود تا جایی که میخواهند بروند، امن باشد. اینگونه نیست که مثل ارتشی که مردم از دیدن آن خوشحال میشوند، با آن تماس داشته باشند. مسأله بسیار مهم ما در انقلاب این است که باید سعی کنیم در آینده این رابطه بسیار صمیمانه را که از زمان شروع مبارزه تا بحال بوده، تقویت کنیم. مردم احساس کنند همه چیز حکومت متعلّق به خودشان است. فکر میکنم نیروهای مسلّح ما الان شرایط مردمی خوبی دارند. یعنی شاید هیچگاه در تاریخ اینگونه نبود که نیروهای مسلّح اینقدر با مردم و مردم با اینها صمیمی باشند. مگر ضد انقلاب و کسانی که انقلاب را نمیخواهند که معلوم است شما را هم نمیخواهند، ما را هم نمیخواهند که بحث دیگری است. لذا نقطه نهایی که نباید یک وقت به دانش و ایمان خودمان مغرور شویم و باید روی آن تکیه کنیم، ارتباط با مردم و مردمی بودن است. باید مردم را همراه انقلاب، خودمان و نیروهای مسلّح داشته باشیم که در همه شرایط میتوانند بهترین وسیله قدرت و پیشرفت مملکت باشند. اگر نیاز به صرفهجویی هزینه و فداکاری باشد، آنها باشند. چون حکومت هم مال خودشان است. فرضمان براین است که اگر مسلمانیم، برای خدمت به مردم آمدهایم نه برای خودمان. آمدهایم که از این قدرت هم با دید اسلامی بگذریم و دنبال حکومت اسلامی رفتیم. به این منظور بود که اسلام را در بین جامعه عزیز کنیم. اگر بنا باشد صرف حکومت باشد و حکومت قوی داشته باشیم و اسلام بین مردم محبوب نباشد و نتوانیم مردم را قانع کنیم که راه درستشان همین اسلام است، ناموفقیم.ممکن است کسی حکومتدار خوبی باشد، اما مدیر اسلامی خیلی خوبی نیست. مدیر اسلامی کسی است که بتواند وجود، اعمال و رفتارش مروّج اسلام باشد. این هم یک یا دو نفر نیستند، قشر کارگزار نظام است. هرکس بیشتر با مردم مواجه است.به هرحال در مجموع کمابیش داریم به طرف تحکیم موقعیت و تأمین ابزار، دانش و فن میرویم. در گذری که امروز کردیم، نمونههای خوبی را در کارهای تحقیقاتی و علمیاتی شما دیدهایم. حقیقتاً امیدوار هستم که دانشگاه امامحسین(ع) پایگاه نیرومندی در مسؤولیتهای تعریف شده و رسالت خود برای سالیان دراز آینده بماند و بتواند نقطه اتّکاء خوبی برای امنیت، قدرت و حفاظت از خاک، اسلام و مردم باشد. باید برویم مقداری هم برای دانشجوها صحبت کنیم. از صحبتهایی که سردار صفوی و سردار فضائلی کردند، و از برنامههایی هم که از صبح تا حالا دیدیم، استفاده کردیم و اطلاعاتمان زیاد شد. انشاءالله موفّق و منصور باشید و مورد رضایت خداوند و امام زمان (عج) باشد.والسّلام علیکم و رحمه الله و برکاته