آقایان یحیی آل اسحاق، دعایی، ظهیری، مراد علیزاده، بشارت، شهربخش و خانم مریم مرعشی، به عنوان مسئولین اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران با آیتالله هاشمی رفسنجانی دیدار و گفتگو کردند که شرح کامل آن ذر ذیل میآید:
(خیلی خوش آمدید.
○ حاج آقا، واقعاً دل ما برای شما تنگ شده بود.
(ما نمیگوییم که دل ما تنگ شده بود، ولی دلم میخواست که شما را ببینیم.
○ بحث شما همیشگی و مخصوص است.
(حال شما خوب است؟ از وضع کار جدید راضی هستید؟
○ ما لایدرک کلّ لایدرک کله انسان احساس میکند شاید تأثیرگذار است. سخت است ولی احساس میکنم به دلیل خصوصیاتی که هم در این طرف و هم در آن طرف بودم، طرفین یک مقدار اعتماد دارند و حرف ما را یک مقدار راحتتر قبول میکنند.
(در دو طرف تعصبی روی شما نیست.
○ چنین حالتی است. فضایی ایجاد شده که یک مقدار تأثیر دارد. منتها خیلی سخت پیش میرود؛ یعنی اگر کاری با هزینه A بنا است انجام شود، ده A باید صرف شود.
(همینطور است.
○ یک مقدار سخت است.
(یعنی منابع کشور در حال تلف شدن است که هیچ کس نمیتواند به خداوند جوابگوی آن باشد و معلوم هم است که چرا؟ یعنی انسان میتواند درک کند.
○ حال خود شما خوب است؟
(الحمدلله. البته من هم از این اوضاع رنج میبرم. اگر این را حساب نکنیم، در بقیه مسائل حالم خوب است.
○ در هر صورت ما غایبانه هم دعا و هم افتخار میکنیم و هم آرزوی طول عمر برای حضرتعالی داریم.
من نمیخواهم خیلی مزاحم حضرتعالی شوم اگر احضار شود، افتخار میکنم.
(در اختیار خودتان است. ما نمیخواهیم برای شما زحمت باشد.
○ آقای دکتر به دلیل جایگاه، محبوبیت و حرمتی که دارند، الان مسکنی برای بازار هستند.
(از شما شیختر هستند؟ بله من هم که در جریان اخبار قرار میگیرم، شما مواضع خوبی میگیرید.
○ حاج آقا ما هر چه داریم، از شما یاد گرفتیم.
(بالاخره حرفهایی که میزنید، نه بوی تعصب میدهد و نه جناحی است. گاهی یک اشکالاتی میکنید نه خیلی، برای اینکه معلوم است این روزها اشکال کردن هم ابعاد مختلفی دارد؛ یعنی یک مقدار دیگران استفاده میکنند و زیاد دل انسان نمیخواهد آنچه را که میداند، بگوید. گوشهای را بگویند که بفهمند بیاطلاع نیستید.
○ خداوند کمک کرد و ما فضایی را داریم. ما یک جلسات صبحانهخوری داریم. مسئولین وزرا را به تدریج میبینند. فضایی است که تقریباً تمام فعالین اقتصادی آن رشته هستند و حدود سی، چهل خبرنگار میآیند. وزرا هم با معاونین میآیند. من فضا را خیلی با باز و گسترده منتها با حفظ حدود آن میبینم. برای هر دو طرف خیلی خوب است. اولاً وزیر یا مسئول در جریان واقعیتها قرار میگیرند که کجای کار ابهام دارد یا کجای کار نارساست. مردم هم مطلع میشوند. گاهی هم فضا خیلی تند میشود، ولی اثرات خوبی پیدا کرده است و خبرنگارها هم کاملاً منتقل میکنند؛ یعنی فضاسازی خیلی خوبی میشود و این یک توفیق هست.
در مجلس اینها هم باز به همین استدلال قبلی که اعتمادی است، حرفها قابل قبول است. ضمناً گزارشی را میخواهم خدمت شما عرض کنم. ما در اتاق بازرگانی تهران که حدود 60، 70 درصد اقتصاد در اینجا شکل میگیرد، ساختاری درست کردیم که یک مقدار از نظر علمی و غیردولتی است که به هر دلیل نمیتوانند در آنجا حضور پیدا کنند یا اینکه به آنها میدان نمیدهند. فضایی را درست کردیم که مثلاً آقای نیلی و آقای حسینی و آقای ارشد مطهری هستند، دوستانی که از نظر کار متخصص هستند. از آن طرف هم افراد حرفهای هر رشته کار حضور دارند. جلسات بررسی مطالعاتی داریم که تقریباً هر هفته تشکیل میشود و مسائل روز را در آنجا پخته میکنیم. وقتی که اینها پخته شد، یکسری کار دیگر با دانشگاههایی مثل شریف، تهران و دانشگاهها دیگرداریم و مسائل و معضلات روز را به عنوان پروژه تعریف میکنیم و با آنها یک کار مطالعاتی داریم که این هم یک قسمت است.
در کمیسیونهای خودمان هم چنین فضایی را درست کردیم. حدود هفت، هشت کمیسیون از مجموعه مسئولین و دستاندرکاران داریم. مجموعه این مطالب را دستهبندی میکنیم.
یک قسمت را خدمت آقا گزارش میدهیم که این مسائل است و خیلی راحت میگوییم؛ یعنی فضا طوری است که میتوان راحت گفت. یک قسمت را که اجرایی است، به رئیس جمهور مینویسیم. یک قسمت را برای رئیس مجلس میفرستیم. یک قسمت را رسانهای و عمومی میکنیم. الحمدلله تقریباً یک مقدار زیادی اتاق تأثیرگذار است.
در مجموع آنچه که میخواهیم گزارشی از وضعیت اتاق خدمت شما بدهم، همینطور که عرض کردم، خیلی گران زندگی میکنیم؛ یعنی الان واردات ما به دلایل آشکار نسبت به رقبای ما حدود 20 الی 23 درصد براساس گمرک گرانتر است؛ یعنی مواد اولیه ماشینآلات و هر چه وارد میشود، تقریباً هزینهای اینگونه دارد. در حوزههای صادرات با توجه به شرایطی که هست، خیلی سخت پیش میروند؛ یعنی اگر رقیب ما با یک A پیش میرود ما به ده A فشار احتیاج داریم که جلو برویم. ولی در عین حال مجموعه فضایی که پیش آمده، نسبت به سالهای قبل - هر سال بحث صادرات- یک مقدار مناسبتر ست. در رابطه با مسائل هدفمندی کردن یارانه، فاز اول خیلی خوب شد؛ یعنی بخش اول با جرأتی که انجام و کار شد، خوب بود. ولی الان در بخش تولید به تنگی نفس افتادیم و واقعاً بخش تولید در حال نفس نفس زدن است.
(چرا اینگونه است و نمیرسند؟ میفهمند که اشتباه است.
○ دلیل عمدهاش را اگر اجازه بفرمایید راحت عرض کنم، واقعیت این است که مسائل اقتصادی را با متر سیاسی متر میکنند. جنس مسائل اقتصادی تولید ثروت، بهره وری، هزینه، فایده و اینگونه مسائل است. مسائل سیاسی این حرفها نوع دیگری هستند. اینها آمدند برخورد با اقتصاد را با شاخصهای سیاسی متر کردند. مثلاً میخواهند برای یک بنگاه بزرگ اقتصادی که ده هزار نفر نیرو دارد مثل ایران خودرو، علی القاعده باید مدیری بگذارند که قیمت، کیفیت و صادرات را بالا ببرد، ولی انسانی را میگذارند که چقدر رأی میدهد. آن انسان هم که به آنجا میرود، دنبال آن است که بخش کارگری را وادار کند که رأی بدهد، نه اینکه اضافه تولید را بالا ببرد. در بقیه امور هم همینطور است؛ یعنی اصحاب باشگاه سیاست اولویت و سیطره خودشان را بر حوزه اقتصاد چرباندند.
(این مشهود است که اینگونه میخواهند؛ اما در عمل اشتباه از آب درمی آید. چون تولیدیها و کشاورزها و صنعت با مجموعهای که دارند، کم نیستند. تأثیرشان روی قیمتها و زندگی مردم خیلی بالاست. مردم همه این حرفها را میفهمند و رسانهها مینویسند، دیگران میگویند و میفهمند که صدمه بزرگی میخورند.
○ ولی از نظر تئوریک اینها دنبال توضیح مجدد هستند. زمان دولت حضرتعالی روی شاخه درآمد فکر میشد؛ یعنی همه دنبال این بودیم که چگونه درآمد را اضافه کنیم و سرمایه گذاری کنیم. اینها روی این هستند که درآمدها و فرصتهای موجود را به تعبیر آنها عادلانه تقسیم کنند.
(اینکه عادلانه نیست.
○ به تعبیر خودشان و نوع مخاطبهایی که دارند با مخاطبین فرق میکند. مخاطبهایی که دارند، کسانی هستند که این نوع یعنی نوع دادن یارانه و نوع فرصتهای شغلی یعنی مجموع فضای ذهن را میپسندند.
(برای من این کاملاً روشن است که اینها چنین چیزی میخواهند؛ اما ببینید در روستا که نگاه کنیم، اکثریت مردم آن ولو اینکه یک مقدار به عنوان یارانه میگیرند، ولی برای آنها شغل و کار برای زندگی اهمیت دارد.
○ به آنها میرسند. الان برای هر ساختمان روستایی ده میلیون تومان میدهند.
(ساختمان را دولت قبل شروع کرد. ما هم این کار ساختمان روستایی را داشتیم. 200 هزار واحد از سالهای قبل بود و پول هم میدادند. آقای تابش و اینها هنوز هم در آنجا هستند. برای روستاها جریان اینگونه است. خوب هم هست و کار درستی است. برای روستاها هر چه کار کنیم، به مردم میرسد. ولی اگر کشاورزی آسیب ببیند، کارگران کشاورزی کم نیستند. بخش عمدهای هستند که کار اینها اثر میگذارد.
به علاوه وضع تولید که اینگونه است، گران میشود. وقتی هم گران شد، روستا میخواهد از جنس شهر استفاده کند، بسیاری از یارانههایی را که میگیرد، از این دست باید پس بدهد. کاری که مجلس کرد و تقسیم کرد، هرچند سی درصد برای بخش تولید کم بود، ولی همان سی درصد را که گذاشته بود، میدادند، به نظرم اشتباه کردند. بالاخره این جمع زیاد تولیدگر، دانشمند و مدیر در جامعه تأثیر دارند.
در مجموع اشتباه است. به علاوه برای انسانی که مسئولیت دارد، مملکتش مهم است، آینده انقلاب مهم است. حالا فرض کنیم، بگذارند. این طرفیها هم نمیگذارند به اینها رأی بدهند. همه ابزار در دست کسانی است که در انتخابات نخواهند گذاشت آنها از این چیزی که درست کردند، بهره ببرند. معلوم هم است.
○ در این رابطه اگر یادتان باشد، من در دولت یک خاطره از حضرتعالی دارم و برای خیلیها هم گفتم و هر وقت هم گفتم حالم عوض شد. بعد از اینکه مجلس سر تعزیرات فشار آورد و عمده آن هم مربوط به من میشد. شما مرا به عنوان وزارت بازرگانی مسئول تعزیرات کردید و هر چه گفتم که من تعزیراتی نیستم، فرمودید که چارهای نیست و باید سراغ این کار برویم. یک مقدار که جلو رفتم، دیدم خیلی به من فشار میآید. در یک جلسه خصوصی خدمت شما عرض کردم که حاج آقا چرا شما سرعت سازندگی را این قدر بالا بردید؟ این کاری که بنا است 4 ساله شود، اجازه بدهید ده ساله شود و به ما هم این قدر فشار نیاید. نمیتوانیم و نمیکشیم. فرمودید که همین را بیا و در دولت بگو. من تعجب کردم که چرا شما جلسه خصوصی را میگویید در دولت بگویم. در دولت آمدم و این را مطرح کردم که واقعیت اینگونه است و همه شما میدانید که به ما فشار میآید و نمیتوانیم کارها را جفت و جور کنیم. شما فرمودید که حرف فلانی صددرصد درست است. ولیکن به من فرمودید که فلانی، رئیس جمهور بعد هر کس بخواهد باشد، من مطمئن هستم قدرت تحمل فشارها را نخواهد داشت. لذا صبر کنید و به خودتان فشار بیاورید و بگذارید این کار سازندگی که شروع شده، در این دولت به یک جایی برسد که نتواند متوقفش کند. لذا تحمل کنید و چاره هم نداریم و باید هم انجام بدهیم. این یک دیدگاه است.
(بالاخره ما هم محاسبه داشتیم. اگر آن سازندگی نبود، بجای آن بیکاری هم خیلی زیاد میشد. از افتخارات ما این است که در آن مدت، بعد از جنگ بدترین شرایط بود که بیکاری خلق میشود. ما از 16 درصد به 9 درصد آوردیم. اینگونه بیکاری را کم کردن با سازندگی بود. راه دیگری نداشت و آن را انجام دادیم. مردم هم میفهمیدند چیزی در اختیارشان است. تورم را هم با 30 درصد تحویل گرفتیم و با 17 درصد تحویل آقای خاتمی دادیم. نیمه سالی که تحویل دادیم، درست 17 درصد بود.
○ همه زیربناهایی که الان نتیجه میگیرند، مال آن دوره است.
(ما تورم را در آن شرایط سیزده درصد پایین آوردیم. یک بخش سازندگی مثلترمیم خرابیهای جنگ، بازدهی آنگونه نداشت. فقط میبایست برای اسکان مردم، پول خرج کنیم و چارهای هم نبود. اگر این کار را نمیکردیم، نمیتوانستیم ما زندگی کنیم. فکر میکنم در مجموع آن تجربه برای کشور مفیدتر از تجربه دوران خاتمی است. چون آنها روی سیاسی زوم کردند و چیزی هم با حرفهایی که زدند، اضافه نشد. چون توسعه سیاسی باید در جایی آثارش روشن شود. در آخرین انتخاباتی که در دولت من شد، هم ریاست جمهوری و هم مجلس بهترین ارقام شرکت مردم بود. تاریخ به صورت نسبی بود و سالمترین انتخابات انجام شد و کسی هم نمیتوانست نق بزند. اگر سیاسی است آثارش باید این باشد. نه اینکه فقط حرف بزنیم و یک مقدار بد و یک مقدار خوب بگوییم. این هم خوب است. به نظرم در آن دوره به خاطر مجموعهای که در دولت داشتیم و انسانهای عاقل در همه بخشها بودند، وضع خوبی را انتخاب کردیم و از آن دوره که انجام دادیم، پشیمان نیستیم.
○ ما بعد از دوره یک کار مطالعاتی را با کمک بعضی دوستان انجام دادیم. در رابطه با همان تورم بزرگی که بود، ولی پنج قلم کالا، یعنی کالاهای اساسی، ضروری و حیاتی، اینها کمترین نوسانات را داشت؛ یعنی در تورم حتی سی درصدی، روغن، برنج و پنج کالای اساسی و حیاتی که داشتیم به دلیل همان سیاستها کمترین نوسانات را داشت.
(در بازار آزاد نه کوپنی اینگونه بود.
○ آنچه که به دست مردم میرسید.
○ آقای دکتر، اینها چیزهایی بود که تقریباً دولت در نظر داشت. من رئیس صنایع غذایی ایران بودم، در زمانی که ایشان وزیر بازرگانی بودند. تمام محصولات غذایی، اصلاً رشد ما کیفیت نداشت. برای اینکه سیستم تولید، گردش کار، اضافه شدن کارها و صادرات مسائلی بود که در حقیقت رکود داشت.
(ببینید بالاخره مردم، همان موقع که دولت ارزان میداد، محاسبات آنها روی کالاهای آزاد بود. بنزین را به قیمت ارزان میدادیم؛ اما خیلیها میبایست در بازار سیاه بنزین بخرند که گیرشان نمیآمد. یا همین روغن و همه اینها در بازار سیاسه سه، چهار میلیون کوپن اضافه داشتیم، یادتان هست که ما هر چه تلاش کردیم و گفتیم که جمعیت ما این قدر نیست، آخرش هم نتوانستیم کشف کنیم، این به بازار آزاد میرفت. این بحثهای گذشته و تاریخ ماست.
○ شما بفرمایید که خانم مرعشی که در بطن قضیه هستند، شروع کنند.
(ما منتظریم ببینیم که شأن نزول جلسه ما چیست؟ بله مریم این را درست کرده است.
خانم مرعشی: هر هفته من مزاحم حاج آقا هستم. از ابتدای زنجیره امید، من خیلی حاج آقا را اذیت کردم. خدمت ایشان توضیح دادم و خودشان در جریان کار بودند. الان کار خیلی گسترده شده است و 1640 بچه درمان شدهاند. درمانها هم درمان عادی نبود که بگوییم در جامعه میسر بوده است. درمانهایی که دکتر انجام دادند، چه داخل و چه خارج از کشور، برای بچههای محروم، تقریباً امکانش مهیا نبوده است. حتی بعضی مواقع برای قشر پولدار هم در داخل کشور مهیا نبوده است.
در ماه آینده ما پروژهای در زنجیره امید داریم که تقریباً ده، پانزده بچه در حال فلج شدن هستند و ما به خاطر این چیزها مجبوریم غیر از بخش درمان برای خرید برخی تجهیزات هم اقدام کنیم. الان درمان تقریباً تثبیت شده است و در برنامههای آینده ما یک بیمارستان و یک مرکز اقامتی برای بچههایی است که از شهرستان میآیند تا بتوانند به خاطر درمانهای طولانی مدت در اینجا بمانند. اتفاقاً آقای مرعشی میخواستند خدمت برسند. ایشان در برنامه بیمارستان پشت قضیه هستند. حقیقتاً بعد از اینکه مزاحم آل اسحاق شدیم، از اول زنجیره امید در اتاق بازرگانی ایشان همیشه لطف داشتند. دفعه قبل هم شما زحمت کشیدید و رابطه خوب بین شما و آل اسحاق باعث شد که خیلی کمک کنند و برای 21 نفر از بچههای ما بخش درمان را فراهم کردند و من تمام مستندات را خدمت ایشان دادم.
علت دیدار امروز این است که کار گسترده شده است. شما هر توصیهای دارید، بفرمایید. افتخار داریم که آقای آل اسحاق ریاست افتخاری آنجا را داشته باشند و ما خیلی خوشحال میشویم. در هر صورت هر چه شما صلاح میدانید. شما این قدر کارهای بزرگ کردید که این خیلی کوچک است. ولی عملکرد این قدر خوب بود که چهار هفته قبل نمایندههای کمیسیون بهداشت مجلس دعوت کردند. چون از شهرستانهای مختلف بچههای زیادی درمان میشوند. حتی با اینکه شاید شرایط کاری خیلی آسان نباشد، عملکرد این قدر خوب بود که خود وزیر بهداشت اعلام کردند که میخواهیم حمایت و کمک کنیم. بالاخره کار خیلی گسترده شده و نمیتواند با یک شخص مثل من باشد. باید انسانهای صاحب نظر و صاحب نفوذ در این کار باشند و حرف آنها حجت باشد.
(الان چه چیزی میخواهید؟
○ یک کمیته مالی در دفتر دایی حسین درست کردیم. آقای زهیری هم سالها تمام خیریههای ایران را راهاندازی کردند در محک خیلی مؤثر بودند. یک کمیته مالی درست کردیم که آقای زهیری هم عضو هستند. افراد مختلفی هستند. خانم ابوالقاسمی پیگیریها را انجام میدهند. خانم خسروی هم از طرف فائزه معرفی شدند. تا حالا خوب پیش رفته است. امروز خدمت شما رسیدیم هم برای شنیدن توصیههای شما و هم اینکه آقای آل اسحاق تشریف آوردند و ببینیم که اتاق چه کارهای بیشتری برای ما انجام بدهد. چون درمان متوقف نمیشود و هر روز بچهها بیشتر میشوند.
(آنچه را که نظرم است، میگویم. مثل اینکه شما میخواهید مطلبی را بگویید.
○ واقعاً نیت خیر و مخصوصاً قدرت یک خانم بود که توانسته است با دست تنها یواش یواش سازمانی را درست کند که الان دیگر خودش قادر به اداره این تشکیلات نیست و عقبگرد هم نداریم؛ یعنی نمیشود الان با این وضعی که پیدا کرده و توجهی که به آن پیدا شده است، رها کنیم؛ بنابراین باید از جمیع مسائل به آن توجه شود. باید وظایف ساختار تشکیلات زنجیره امید مشخص شود. درست است که دکتر از فرانسه مجانی میآید و اینجا عمل میکند و میرود. تنها این کافی نیست. اگر سازمان منظمی نباشد، این از دست میرود، ضمن اینکه حسنی که الان زنجیره امید دارد، این است که علاوه بر اینکه این استاد منحصر به فرد فرانسوی به اینجا میآید و بچهای را که در حال مرگ و یا فلج است، سالم میکند. به دکترهای اینجا آموزش هم میدهد؛ بنابراین ما این تجربه را در مؤسسه محک داریم که بنده افتخار دارم یکی از پایهگذارهای اولیه آن روی مسئله سرطان بودم. الان به آنجایی رسیده که زنجیره امید باید یک بیمارستان داشته باشد. برای این کار اگر بیمارستان داشت، به شکل گستردهتر کار میکرد. اینگونه عرض کنم، الان زنجیره امید دستگاه منحصر به فردی را اشاره فرمودند که باید از فرانسه بیاورند تا بچههایی که در حال فلج شدن هستند با این دستگاه و سیستم عمل که دکتر انجام میدهد، از فلجی جلوگیری میکند. به بیمارستانی که میبریم، میگویند دستگاه را بیاورید، ولی خودم هم میخواهم از آن استفاده کنم. فرقی نمیکند که آن هم استفاده کند. ولی به هر حال به صورتی است که نمیتواند کارش را ادامه دهد. چون آن هم ظرفیت منحصربه فردی دارد.
جناب آقای دکتر هیچ وقت نشده که در مورد این مسئله چیزی را خدمت ایشان ببرم و ایشان کمک و موافقت نکنند؛ اما کافی نیست. چون اتاق هم ظرفیت دارد و نمیتوان گفت که آقای آل اسحاق خواهش میکنیم شما دویست نفر از بچهها را تحت پوشش قرار دهید. چون بچهها واقعاً در حال زیاد شدن و از همه نقاط ایران هستند.
حضرت مستطاب عالی بسیار در عمق جامعه و در مسائل اقتصادی تا آنجایی که بنده اشراف دارم، جا و جایگاه دارند. سالیان سال حداقل در منطقه شما در کرمان و جیرفت کار کردم و کارخانه گریپ فوروت گذاشتم و مهرام در آنجا فعالیت خیلی خوبی داشت و هنوز هم آب معدنی را در جیرفت دارم و چاه آرتیزینی که بود و آقای کریمی محبت کردند و اجازه دادند و در کنار آن یک چاه زدیم؛ یعنی میدانیم بسیار بسیار در عمق جامعه به شما علاقمند هستند و شما محبوب هستید.
بنابراین بر هر کسی و به هر نحوی هر توصیهای بکنید که خود شما تشخیص میفرمایید، مؤثر خواهد بود. تصور من این است که زنجیره امید میتواند خیلی سریعتر و بهتر و زودتر به برنامههایش برسد. الان آقای بشارت رئیس آب دماوند که هفتاد درصد سهامدارهایش فرانسوی هستند و با زنجیره امید فرانسه هم در ارتباط هستند، چون شعبه زنجیره امید در فرانسه است. من هم با ایشان همکاری نزدیک در این زمینه دارم که سعی میکنیم هر چه ممکن است از خیرین در این مسائل جمع و جور کنیم؛ اما یک خط یا قلم یا یک بسم الله الرحمن الرحیم جنابعالی یک چیز دیگر است.
آقای زهیری: بنده استدعا میکنم به هر نحوی که صلاح میدانید، وارد شوید. آقای مرعشی در کمیته مالی ترجیه دادیم برنامهریزی کنیم. پنج، شش نفر هستیم که فعلاً در دو مرحله کار میکنیم. یکی اینکه به بچههایی برسیم که در حال حاضر هستند و تعهداتی کردیم که این بچهها را تأمین کنیم.
جناب آقای هاشمی، من پنجاه سال در صنعت غذا کار کردم که مؤسس و بنیان گذار مهرام هستم و دوستان هم در صنعت غذا به من لطف دارند و خدا را شاکرم. الان مالی ندارم. متأسفانه در صنعت غذا همانطور که هفته قبل خدمت رسیدیم و دردها را شنیدیم، این قدر وضع کارخانهها بد شده که وقتی نزد آنها میروم، میگویند آقای زهیری آیا میتوانی از جایی دیناری اضافه کنی؟ صنعت غذا یک صنعت اختصاصی است؛ یعنی در زمان معینی باید در آن پول بیاید، یعنی موقع خرید. نمیتوان در زمستان گوجه فرهنگی یا سیر خرید. در زمان خرید هم پول نیست. در گذشته سیکل گردشکار اعتباری بود که میخرید و کار را تولید میکرد و فروش و صادر میکرد و پول بانک را هم میداد. علت این حرفهای من این است که چشم زنجیره امید به دست توانای حضرتعالی است.
(ما اگر بتوانیم کاری کنیم، از طریق شما انجام میدهیم. من با کار مریم از اول آشنا بودم. ایشان هیچ امکاناتی نداشت در دفتر پدرش یک دفتر اسناد داشت. زورش به پدرش میرسید، او به آسانی پول نمیدهد. کارش را از صفر شروع کرد و در بین فامیلها زحمت میکشد و مبلغی را میگیرد. حالا اطلاعاتیها اذیتش میکنند. چون رابط خارجی است. بهانهای دارند که دائماً بیایند و سوءظن خودشان را ابراز و محدود کنند. ببرند و بیاورند و سؤال کنند، مأمور بگذارند. تعجب هم کردند اینها بالاخره ظریف هستند و خانوادهاش هم اینگونه نیست که دنبال این بیاید و خودش را برای این کارها خیلی به زحمت بیندازد. ولی کارش را انجام میدهد و با آنها هم خیلی سروکله میزند. خیلی اذیتش میکنند. تا آنجایی که به حاج قاسم سلیمانی سپاه قدس که نفوذی دارد، متوسل میشود که کرمانی و از طرفهای خودمان است. من آنچه را به خودم مربوط است اگر پولی دستم بیاید، میدهم. شوهر ایشان پسر آقا شیخ حسین هاشمیان در مجلس است. شوهرش گاهی سهمی یا چیزی را حساب میکند که نمیگیرم و حواله مریم میکنم که او هم میدهد. مطمئن هستم که کارشان خوب است. این یک جهت است.
یک جهت دیگر این است که این کار اگر درست نظم بگیرد و امکانات اساسی جور شود، خیلی میتواند تخصص جذب کند. هم مریضهایی را که محتاج به تخصص هستند که در ایران کم هستند، در آنجا میتوانیم ارزان معالجه کنیم و حتی به خارج هم که میفرستند، در آنجا خیلی ارزانتر است. گاهی در اینجا ممکن است صد میلیون تومان بگیرند و یا اگر آزاد بخواهند بروند خیلی گران میشود. ولی دکتری که اینها معرفی میکنند، یا هزینه میشود. بعضی از دوستان که بچههایشان را بردند، خیلی راضی بودند. آنها بنا داشتند که اینجا را مرکز کنند. دکترشان هم یک بار پیش من آمد و گفت که ظرفیتی که در ایران میبینیم، میخواهیم اینجا را مرکز کنیم برای اینکه به منطقه سرویس بدهد. به خصوص افغانستان که خیلی احتیاج دارند. اگر اذیتش نمیکردند، شدنی بود.
○ یک کمی به خودشان مشغول شدند.
(از بس تو صبر کردی، اینجوری شد. آنها دیدند که بد جایی گیر کردند. به هر حال اگر امکانی داشته باشم، دریغ نمیکنم. منتها وضع من الان اینگونه است که آن شهرتی که از قدیم بوده که ما پولدار هستیم و دستمان همه جا هست و حاکم کشور هستیم، بسیاری از نیازمندها به دلیلی خودشان را به من میرسانند. همین صبحی برادر دو تا شهید و خودش هم جانباز شیمیایی و زنش هم ستون فقرات را عمل کرده به اینجا آمده بودند. شرمنده شدم که چگونه به اینها کمک کنم. اینها کسانی هستند که ما دعوت کردیم و آمدند. به اینها ظلم میکنند حتی پول دارد که بنیاد شهید به اینها نمیدهد، چون در یک جا اسمش به عنوان اشتغال است. از اینها خیلی پیش من میآیند. من هم در حدی که میتوانم کمک میکنم. اگر بتوانم در اینجا هم کمک میکنم. من فقط نظرم را میدهم و میدانم به شما هم خیلی مراجعه میشد. نیازمندان به افراد خیر و شناخته شده مراجعه میکنند. شما هم اگر میتوانید، کمک کنید. من هم بیشتر کمک میکنم.
○ در فکر یک زمین هستم. اگر زمین را گرفتیم، ساختمان میسازیم. حضرتعالی استحضار دارید که محل محک کجاست. برای بچههای سرطانی سازمانی به اسم محک درست کردند.
(کجا هست؟
○ در نوک کوه دارآباد؛ یعنی یک کوه را به ما دادند. اگر امکان دارد، حضرتعالی بازدیدی از آن بفرمایید.
(حرفی ندارم. کاری است که از من برمی آید و میکنم.
○ آنها الان به هیچ کمکی احتیاج ندارند. الحمدلله وضع مالی آنها خوب است، چون تمام ایرانیهای خارج از کشور و آمریکا در آنجا برای محک شعبه زدهاند. بعد داروهای سرطانی گران و منحصر به فرد را از آنجا برای بچههای سرطانی میفرستند. با تحریمی هم که به وجود آمده، برای یک نفر از آنها که دارو فرستاده بود، دردسرساز شد.
(بنده هم خیلی به آن چیزها علاقمند هستم و ممکن است در جایی بتوانم کمکی کنم.
خانم مرعشی: در مورد بیمارستان که آقای زهیری گفتند کسی که در زنجیره امید خیلی به من کمک میکرد، از ثانیه اول که خواستیم شکل بدهیم، از حاج آقا که بزرگ خانواده بود و تجربه داشتند، مشورت شد. اینها به اینجا آمدند و حاج آقا تمام گروه را دیدند. همانطور که حاج فرمودند: اذیتها پیش آمد. ولی عملکرد آن قدر مثبت بود که اذیتها را متوقف کردند، نه اینکه کامل، ولی عملکرد شفاف و مثبت است. در مورد بیمارستان دایی حسین از من خواسته که پروپزالی را تهیه کنم که بیگدار به آب نزنیم و من در حال تهیه آن هستم و بعداً خدمت شما میفرستم که شما هم ببینید که آیا ما به سمت بیمارستان برویم یا نه؟ دلیلهایی که برای بیمارستان میخواهیم، میآورم.
(قرار شد مساعدت کنیم که زنجیره را تثبیت کنند.
○ بعد از اینکه از خدمت شما مرخص شدیم، مجموعه تجربهها به این نکته رسیدند که هنوز جایگاه تجارت در کشور به ویژه در امنیت و توسعه آن طور که باید و شاید، مشخص نیست. به ویژه در رابطه با همسایگان یک کار مطالعاتی را با عنوان استراتژی منطقهای تجاری جمهوری اسلامی ایران شروع کردم. اگر درست ساماندهی شود، میتواند هم در توسعه و هم در امنیت ما نقش داشته باشد.
این بحث را در دانشگاه و به عنوان تز دکترا شروع کردم و الحمدلله به نتیجههای خوبی رسیده است. خلاصه بحث این است که علیرغم همه محیط متلاطم که اطراف ما هست و علیرغم همه تهدیدها که هست، با ابزار تجارت و وضعیت منطقه و جهانی و وضعیت سابق، اگر برای تجارت یک استراتژی درست و متناسب با واقعیتها تنظیم شود، هم در رشد تولید نزدیکترین و مناسبترین راه علیرغم تأثیر جریانات سیاسی هست، هم شرایط بینالمللی، فرامنطقهای و منطقهای در این مسیر کمک میکند که ما به بقیه اهداف برسیم. لذا بر این اساس کتاب جدیدی چاپ کردم.
(با علاقه میخوانم و استفاده میکنم. من خودم هم همین نظر را دارم. ما متأسفانه وارث یک فرهنگ از پیش از انقلاب هستیم. در آن موقع نیروهای انقلاب اصلاً حاضر نبودند تجارت را مطرح کنیم. یادم است که همه در منزل قلعه جمع بودیم. قرار بود آقای ربانی شیرازی سخنرانی کنند. کلماتی از حضرت علی (ع) آورد که تولید و تجارت را با هم تشویق میکرد، هو کردند. فکر میکردند تجارت یک کار اضافه، سربار و غیرمولد است. واقعاً این طوری نیست. اگر انسان به یک کشور مثل سنگاپور یا هنگ کنگ نگاه کند، متوجه میشود تولیدشان زیاد نیست، تجارت خوب دارند. الان جمعیت کوچک آنها با تجارت امپراطوری عظیم ثروت در دنیا شدند. در ایران اشتباه میکنند. این یک فرهنگ است. هنوز خیلی از بچههای حزباللهی و انقلابی امروز تجار بزرگ و تولیدگراها را خیلی زالوصفت میدانند. این گرفتاری را ما در فرهنگمان داریم. ولی قبول دارم که اگر تجارت درستی داشته باشیم، در سایه آن میتوانیم تولید، صنعت و تکنولوژی خوب را جذب کنیم.
○ حتی امنیتمان که یک قسمت مهم است.
(کتاب شما را میخوانم.
○ اگر فرصت نشد، بخش پنجم را که پیشنهادهاست، بخوانید. بعداً اگر مصلحت دانستید به برادرانی که در استراتژیک هستند، توصیه شود. من حاضر هستم که به آنجا بروم و توضیح بدهم.
(چه کسانی؟
○ آقای نوبخت و امثال ایشان.
(این کار را میکنم.
○ خیلی ممنون
(خوش آمدید.