جمعی از مسئولان و کارکنان شرکت متروی کرج در سفر به تهران با آیتالله هاشمی رفسنجانی دیدار و گفتگو کردند
در آغاز این دیدار آقای مهندس نوری در سخنانی گفت: «حتماً خبر دارید که مسیر خط انتقال متروی تهران- کرج برخلاف طرح اولیه احداث شده است. ما در طرح خود میخواستیم به گونهای خط را ریل بندی کنیم که مسافر به جای دیدن محیط خشک و بیروح، جاذبهها را ببیند؛ اما الان به گونهای است که آن جاذبهای که یک مسافر در هشتگرد ببیند و بداند نیم ساعت دیگر در تهران است، نخواهد داشت.
(چرا این کار را کردند؟
○ شاید فکر میکردند این کار راحتتر است، اما اشتباه میکردند. من حتی در شروع کار، یک نامه نوشتم و گفتم که اولاً؛ ما یک مقدار جاذبه جنوب تهران را داریم و ثانیاً؛ شما در طول مسیر به کارخانههایی مثل صبحا، سما، ماموت و یکسری باغات و پل کردان برمیخورید که گرفتارتان میکند.
(الان در شمال اتوبان است؟
○ بله. درست موازات اتوبان را گرفتند و با من توسهای اتوبان جلو رفتند؛ یعنی سرعت در مسیر 240 کیلومتری که ما طراحی کردیم را به 100 کیلومتر در ساعت رساندند.
(این اشتباه است. باید سرعت خیلی بالاتر از این باشد.
○ دقیقاً
(چه کسی این کار را انجام داد؟
○ متولی این کار، وزارت مسکن و شهرسازی است. آقای مهندس میریان، مدیر این پروژه، آدم بسیار زحمتکشی است؛ اما بالاخره ایشان هم تابع وزارتخانه است. من حتی با برنامهریزی قبلی، آقای نورصالحی، معاون وزیر را آوردم و سوار قطار کردم. من در آنجا به ایشان گفتم که اگر زمان سفر از هشتگرد به تهران زیاد باشد، طبیعتاً جاذبهتان را از دست میدهید؛ بنابراین جلوی این کار را بگیرید؛ اما دیگر کار گذشته و پلها ساخته شده است.
(یعنی دیگر گذشته؟
○ متأسفانه بله چون کار پلسازیها تمام شده. پریروز دیدم که با بولدزر افتادند به باغات و به صورت خیلی بدی درختان را از ریشه بیرون میآورند. در حالی که الان فصل زمستان است و امکان جابجایی وجود ندارد.
چون این مسیر باید تا قزوین ادامه پیدا کند، فکر میکنم خلاء کرج- هشتگرد مشکل ساز شود. مگر اینکه در آینده، خط دیگری برای کرج تا هشتگرد درنظر بگیرند. اگر خاطرتان باشد، طبق طراحی که با جناب آقای مهندس هاشمی انجام داده بودیم، سرعت قطار باید در این مسیر به 240 کیلومتر در ساعت برسد.
همانگونه که استحضار دارید سازمان قطار شهری به خاطر اختلافی که با سابیر به وجود آمده بود، دو سال توقف داشت؛ اما با تغییراتی که در مدیریت سابیر دادند، اخیراً آنها برای شروع کار پا پیش گذاشتند. امیدوارم با این تغییرات، حداقل ساخت ایستگاههای تونل 15 کیلومتری را که حفاریهای آن انجام شده و جنابعالی نیز از آن بازدید داشتید، به پایان برسانند.
(الان بودجه دارند؟
○ وضع بودجه، بد نیست؛ یعنی به اندازهای است که بتوانند 60 درصد از راندمان را داشته باشند. چون این پروژه نیاز به بودجه ملی دارد و شهر اصلاً توان ورود به این موضوع را ندارد.
(مگر بودجه ملی ندارند؟
○ در گذشته با کمک جنابعالی، بودجه ملی را جذب میکردیم.
(مگر الان ندارند؟
○ الان هم دارد؛ اما وقتی به پایان سال نزدیک میشویم، گرفتن آن دشوار میشود.
(پس بودجه ملی دارد؟
○ بله
امسال تیم نجات غریق ایران به مسابقات چین رفت و با کسب 26 مدال طلا، نقره و برنز در بخش مردان، اول شدند. بچهها با کسب این مقام، مجوز حضور در مسابقات جهانی 2012 استرالیا را گرفتند. اگر اجازه فرمایید مربی تیم ملی، مدال طلای خود را به رسم یادبود تقدیم حضرتعالی نماید.
(من با افتخار میگیرم، ولی در اختیار خودتان میگذارم.
○ ایشان مدال را قاب کردند تا به عنوان یادگاری تقدیم حضور نماید.
(متشکرم. حیف است این مدالها متفرق شوند. بهتر است همه آنها را در یک جا نگهداری کنید. این اقدام شما، برای من همان ارزش واقعی را دارد.
○ مسئلهای که ما در بحث نجات غریق داریم، این است که خواهران در خیلی از رشتههای این مسابقات، نمیتوانند شرکت کنند؛ اما با اقدامات و برنامهریزی که جناب آقای میرسلیم، رئیس فدراسیون انجام دادند، دختران در 4 رشته کنار ساحل، شرکت کردند و مدال طلا آوردند.
(دخترها در این 4 رشته، چه کار میکردند؟
○ در مسابقات نجات غریق، دو 90 متر ساحل و دو پرچم در ساحل برگزار میشود. همانگونه که استحضار دارید، فدراسیون نجات غریق، فدراسیون امداد و نجات است. لذا به منظور امدادگری منجیان غریق و امدادرسانی به انسانها، این مسابقات در سطح جهانی برگزار میگردد. سال گذشته ما در مسابقات مصر شرکت کردیم که علاوه بر ما، 88 کشور دیگر هم حضور داشتند. ما در آن مسابقات موفق به کسب دو مدال برنز شدیم؛ اما امسال با تلاشهای جناب آقای میرسلیم، تیم بانوان هم اجازه شرکت در مسابقات را گرفت. این تیم که متشکل از دوندگان تیم ملی بود، توانست در بخش پرچم در ساحل، 90 متر و دو امدادی، مدال طلا مسابقات را کسب نمایند.
(چند نفر خانم با خودتان برده بودید؟
○ پنج نفر
(از این پنج نفر، 4 نفر مدال طلا گرفتند؟
○ بله. با توجه به اینکه تیم بانوان ما نتوانسته بود در 7 رشته شرکت کند، تیم ایران در مجموع، توانست مقام سوم این مسابقات را به دست آورد.
(یعنی در آن رشتهها نمیتوانیم شرکت کنیم؟
○ بله. چون شرکتکننده میبایست مایو شنا بپوشد. البته قرار شد برای آنها، یک نوع لباس مخصوص طراحی کنیم، به خاطر اینکه ما منجی غریق خانم هم داریم. اگر بتوانیم کل تیم را به اینگونه مسابقات اعزام کنیم، قطعاً تعداد مدالهای ما خیلی بیش از اینها میشود.
(چینیها چه مقامی آوردند؟
○ آنها در مجموع، اول شدند.
(در بخش مردان، چه مقامی آوردند؟
○ نائب قهرمان شدند؛ یعنی ما اول، چین دوم و هنگ کنگ سوم شد.
(چین چون میزبان بود، لابد خیلی شرکتکننده هم داشت.
○ بله. چینیها فعالیت خیلی وسیعی برای قهرمانی داشتند. ولی با تلاشهایی که بچههای ما از خودشان نشان دادند، آنها به این مقام دست پیدا نکردند. الان رکورد آقای آشتیانی، نزدیک به رکورد جهان است و امسال انشاءالله برای کسب مدال جهان، پا به مسابقات جهانی میگذارد. علی رغم اینکه در تیم جوانگرایی صورت گرفته، اما با تلاشی که بچهها انجام دادند، نتیجه قابل توجهی به دست آمد.
(آقای آشتیانی، شما به غیر از ورزش به چه کاری مشغول هستید؟
○ بنده دانشجو هستم.
(چه میخوانید؟
○ تربیت بدنی.
(کجا؟
○ دانشگاه تهران.
○ آقای آشتیانی، 12 سال است که کاپیتان تیم ملی شناست.
(مگر چند سال داری؟
○ 24 سال
(یعنی از 12 سالگی، کاپیتان تیم ملی بودید؟
○ خیر. از 12 سالگی به صورت حرفهای کار میکنم.
(خدا را شکر کنید که چنین قدرتی به شما داده است.
○ متأسفانه این خبرهای خوش را آنگونه که باید و شاید در جامعه پخش نمیکنند. اگر خاطرتان باشد بچهها در فینال مسابقات آسیایی کویت، چین را شکست دادند و مدال طلا را از آن خود کردند. ولی باز انعکاس خبری خوبی در رسانهها ندیدیم. واقعاً جناب آقای میرسلیم، وقت زیادی برای این بچهها میگذارند.
(من گلایه شما را به آقای میرسلیم منعکس میکنم. ایشان باید این کارها را بکند؟
○ دست آقای میرسلیم، یک مقدار بسته است. من فکر میکنم دولت باید به این موضوع ورود پیدا کند.
(بالاخره آقای میرسلیم آدم ناواردی نیست. ایشان آشنا زیاد دارد و میتواند از طریق آنها این کارها را انجام دهد.
○ واقعاً ایشان وقت زیادی برای بچهها میگذارند و حتی با آنها به سفرها میروند. بچهها نیز متقابلاً آقای میرسلیم را خیلی دوست دارند.
(آقای میرسلیم، قبلاً شناگر خوبی بود. فکر میکنم الان از ناحیه کمر احساس درد میکند.
○ بله. به خاطر همین کمردرد، به طور مداوم استخر میروند.
(ایشان صاحب سبک صنعتی هم هستند؛ یعنی آدمی است که در صنعت، ایدههای خوبی دارد. آقای میرسلیم از قدیم، جزو خوبهای کشور بود.
○ جناب سرهنگ مقدم، مسئول انتظامی استان البرز هستند. اگر صلاح میدانید، گزارشی خدمتتان ارائه نمایند.
(استفاده میکنیم.
سرهنگ مقدم: «بسم الله الرحمن الرحیم. از اینکه خدمتتان رسیدم، خیلی خوشحال هستم. بنده اصالتاً کرمانشاهی هستم. تاکنون چندین نوبت توفیق پیدا کردم در خصوص مسائل انتظامی خدمتتان شرفیاب گردم. الان هم جانشین فرمانده نیروی انتظامی کرج هستم.
استحضار دارید، شهرستان کرج دارای جمعیت 2 میلیون و 200 هزار نفری است که حالت شناور دارد؛ یعنی به طور معمول روزانه چیزی حدود 500 هزار نفر به این شهرستان تردد مینمایند.
در حال حاضر کرج دارای 32 کلانتری است. متأسفانه در استانهای کشور، یک برنامه موقت ابلاغ شد که مناطق مرکزی و شهرهای مرکزی استان، از ردههای تخصصی محروم هستند؛ یعنی اداره آگاهی و اداره راهنمایی و رانندگی، از نیروی انتظامی جدا شده و زیرمجموعه استانی هستند.
(چرا این کار را کردند؟
○ به خاطر اینکه قدرت ستاد استان بالا برود و نیروی انسانی کمتری هزینه شود. متأسفانه همین مسئله باعث شده که مناطق مرکزی به لحاظ انتظامی، از کیفیت پایینتری برخوردار گردند. جنابعالی کاملاً دردآشنای نیروی انتظامی هستید. وقتی یک متخلّف را دستگیر میکنید، اگر کار اصولی، دقیق و محکم دنبال نشود، طبعاً امکان گریز او و همدستانش به وجود میآید.
(چون هر لحظه از آن، مهم و حساس است.
○ دقیقاً. الان به عنوان مثال فرد متخلّف را ناچار به مقام قضایی تحویل میدهند. لذا ما آن چرخه انتظامی را رعایت نمیکنیم؛ یعنی فردی که دستگیر میشود، در همان روز اول، شاید به 30 تا 40 فقره جرائم خشن اعتراف میکند. در صورتی که اگر آن چرخه کاری نیروی انتظامی طی شود، شاید این موفقیت به یک سوم تقلیل پیدا کند. اگر این نقص برطرف شود، تمام کلان شهرهای کشور از این مشکل نجات پیدا میکنند.
(شما همه این موارد را به صورت مکتوب به من بدهید تا در فرصت مناسبی آن را مطرح کنم.
○ اطاعت امر.
(در مجموع وضع امنیتی کرج خوب است؟
○ استحضار دارید شهر کرج از یک جمعیت ناهمگون تشکیل شده؛ یعنی از تمام قومیتهای کشور، در این شهر و استان حضور دارند.
(بله. ما به آنجا، موزایک ایران میگوییم.
○ براساس کارشناسیهایی که انجام دادم، دیدم که از 21 گونه قومیتی که در کشور وجود دارد، 19 گروه عملاً در این استان مشاهده شدهاند که در افزایش میزان جرائم، تأثیر خیلی زیادی دارد. الان مثلاً در بحث تصادفات، چون فرهنگها با هم کاملاً روان و سازگار نیستند، کارها یک مقدار به هم گره میخورد و یا در خصوص مسئله آپارتمان نشینی، وقتی این قومیتها کنار هم قرار میگیرند، خود به خود موجب یکسری درگیریها میشوند. به لحاظ سیاسی نیز از همه گرههای سیاسی کشور، در آنجا حضور دارند. ولی در مجموع، فضا قابل کنترل است.
به غیر از این مسائل، چون کرج در حاشیه تهران بزرگ است، یکسری جرائم خشن و زورگیرها هم داریم. مثلاً امروز صبح، یکی از افراد شرور منطقه که سابقه چندین مورد تجاوز به عنف و حتی کشتن مأمور آگاهی را داشت، در میدان اصلی شهر اعدام شد. این فرد به لحاظ جسمی میتوانست با دهها پلیس مقابله کند. زمانی که جرثقیل طناب را بالا کشید، به خاطر همین قدرت زیاد، بدن او تکانهای شدید میخورد.
(اهل کرج بود؟
○ اصالتاً کرد بود، اما در آبیک بزرگ شده بود. دو سال پیش یکی از مأمورین اداره آگاهی را به صورت ناجوانمردانه به شهادت رساند؛ یعنی با وجود اینکه دارای همسر و خانواده بود، اما واقعاً آدم بیرحمی بود. حتی امروز خانواده و برادرانش، علی رغم اینکه میدانستند او مرتکب چه جرائمی شده، در مقابل پلیس قدرتنمایی میکردند.
(شغلی هم داشت؟
○ شغل آزاد داشت، اما دائماً در مسیر خلاف بود. از آن نوع آدمهایی بود که در برابر قانون، تمکینی نداشت.
(اسمش چه بود؟
○ الان متأسفانه نام او از خاطرم رفته. اگر بخواهید اسم او را میپرسم و خدمتتان عرض میکنم. به هر حال استان البرز، چون استان نوپایی است، یک نوع رقابت در انتصابات و گرفتن مشاغل را هم به وجود آورده. لذا خود به خود مسئولیت و شرح وظایف نیروی انتظامی را خیلی سنگین کرده؛ یعنی قبلاً چون شهرستان بود، خیلی از ردههای امنیتی لازم و ضروری نبود؛ اما الان با وجود ردههای امنیتی و حفاظتی، مأموریت پلیس هم سنگینتر میشود.
(الان پلیس آنجا به اندازه یک استان، امکانات دارد؟
○ قبلاً در استان تهران، به غیر از تهران بزرگ، مابقی شهرها جزو استان بودند؛ اما از سال گذشته این استان به لحاظ انتظامی به سه قسمت تقسیم شد. 1- شرق تهران، تحت عنوان فرمانده انتظامی شرق استان تهران 2- فرمانده انتظامی غرب استان تهران 3- فرمانده انتظامی البرز
الان از نظر تقسیم امکانات، وضعیت البرز از آن دو بخش بهتر است. به خصوص آن قسمتهای ستادی که رقم بالایی را داشت، البرز مشکلی ندارد. حتی نیروی مازاد خود را به ردههای اجرایی منتقل نموده. ولی در مجموع، ما به سقف آنچه که سازمان تعریف کرده، هنوز نرسیدیم.
(وضعیت اخلاقی استان چطور است؟
○ الان در کشور مقام چهارم را دارد.
(از نظر منفی؟
○ بله. ما الان 14 هزار و 750 خانم بدون سرپرست داریم. از دیدگاه پلیسی اگر از این تعداد، 14 هزار و 500 نفر سالم باشند که مطلقاً اینگونه نیست، باز همین 250 خانم منحرف، جامعه را به چه مسیری میکشاند! الان یکی از مراکزی که حجم بالای بازداشتی دارد، همان مرکز امنیت اخلاقی است که در این خصوص کار میکنند.
(به لحاظ امنیت اقتصادی چطور؟
○ به نسبت بقیه استانها، از جایگاه خوبی برخوردار است.
(رونق را نمیگویم. به لحاظ امنیتی چگونه است؟
○ بحمدلله خوب است.
(از نظر سیاسی و مخالفان نظام، وضعیت چگونه است؟
○ حالتی که چشمگیر باشد، نداریم. استحضار دارید، بالاخره در همه جا وجود دارند. ولی از این نظر که بتوانند به صورت آشکار جلوی نظام قدرتنمایی و یا مقابلهای داشته باشند، خیر. چنین چیزی نیست.
از لحاظ اقتصادی، الان متأسفانه واحدهای شهرک صنعتی اشتهارد، کاملاً تعطیل شدند.
(من هم این موضوع را شنیدم. ما روی شهرک صنعتی اشتهارد، به خاطر جذب بیکارها، خیلی حساب میکردیم. الان واقعاً این شهرک تعطیل شده است؟
○ بله شاید هم بیشتر باشد. فکر میکنم الان از 2700 واحد این شهرک، حدود 300 واحد رسماً فعال هستند. اگر واحدهایی را که مثلاً 20 درصد فعال هستند، به این تعداد اضافه کنیم، شاید به همان نسبت برسیم.
(آْن مابقی، کاملاً تعطیل هستند؟
○ بله. الان ما به این نتیجه رسیدیم که پلیس را در آن شهرک فعالتر کنیم. چون امکان دارد آنجا، تبدیل به محلی برای یکسری تخلفات شود. قبلاً ما در طرح جمعآوری اتباع بیگانه، روزانه از 30 تا 150 نفر بازداشتیم داشتیم؛ اما الان این طرح به صورت دو روز در هفته اجرا میشود و در هر روز، حداقل 40 نفر را بازداشت میکنیم.
(افغانی هستند؟
○ بله، بیشتر آنها افغانی هستند.
(وقتی بازداشت شدند، آنها را به کجا میفرستید؟
○ ما اینها را به مرکز عسگریه ورامین میفرستیم و در آنجا وضعیتشان مورد بررسی قرار میگیرد. بعد هر کدام که مشکل داشته باشند، از کشور ترد میشوند.
(از کشور خارج میشوند و دوباره برمیگردند.
○ بله. متأسفانه خیلی از اینها دوباره به کشورمان برمیگردند. من صدها مرتبه از اینها شنیدم که میگویند: «شما با این دستگیرها، فقط باعث میشوید که ما برای بازگشت، 500 هزار تومان هزینه کنیم.»
(من 50 هزار تومان را هم شنیدم.
○ بله، اگر بخواهند به صورت دسته جمعی وارد شوند، شاید کمتر از 50 هزار تومان هزینه کنند؛ اما مبلغ 500 هزار تومان، مربوط به کسانی است که به صورت انفرادی میآیند. گاهی اوقات دیده شده 13 افغانی سوار بر یک خودروی سمند هستند.
(آیا واقعاً افغانیها در آنجا مزاحم هستند و یا نه، کارهای سخت را انجام میدهند؟
○ نه، واقعاً کار میکنند. کارهایی که اینها انجام میدهند، فکر نمیکنم هیچ ایرانی حاضر به انجام آن باشد.
(معمولاً افغانیها به صورت فصلی به رفسنجان میآیند. وقتی که اینها نیستند، واقعاً انجام بعضی از کارها مشکل میشود.
○ در مجموع، چون سابقه ماندگاری اینها زیاد میشود، در ایران ازدواج و زاد و ولد میکنند. الان در هفته، حداقل 3 تا 4 افغانی به شگردهای مختلف کشته میشوند.
(چگونه کشته میشوند؟
○ اینها چون کارگر شاغل سخت هستند، عموماً در اثر بیاحتیاطی کشته و یا مجروح میشوند. 20 روز پیش، دو نفر افغانی در کرج سر یک زوج ملایری را به صورت فجیعی بریده بودند.
(چرا این کار را کردند؟
○ به خاطر فشارهای اقتصادی و پول، قبلاً ما افغانی معتاد در کشور خیلی کم داشتیم؛ اما الان متأسفانه تعداد افغانی معتاد خیلی زیاد شده است.
(قاچاق مواد مخدر هم میکنند؟
○ بله. بالاخره برای امرار معاش، هم قاچاق میکنند و هم خرده فروشی دارند. علاوه بر مردان، خانمهایشان به خصوص در جوانی، زودتر در مسیر انحراف قرار میگیرند.
(معمولاً اینها با ایرانیها ازدواج میکنند و یا نه، زن افغانی با خودشان میآورند.
○ هر دو مورد، ولی بیشتر افغانی هستند. ما افغانیهایی داریم که بیش از 30 سال است در ایران زندگی میکنند. الان بچههای اینها بزرگ شدند و خودشان تشکیل خانواده دادند.
(به اینها تابعیت نمیدهند؟
○ خیر. فقط مجوز موقت میدهند.
(شما این مجوزها را میدهید؟
○ خیر، مجوزها از طریق نهاد ریاست جمهوری و فرمانداریها صادر میشوند؛ اما نظارت و کنترل آنها بر عهده ماست.
(خیلی متشکر.
آقای نوری: ما به جناب سرهنگ، خیلی زحمت دادیم. چون یکسری سرقتهای خرابکارانه در مسیر تهران- کرج داشتیم؛ اما با کمک ایشان، گشتهای شبانه در طول مسیر صورت گرفت که خدا را شکر با بازداشت تعدادی از این سارقین، جلوی این کار گرفته شد.
○ الان پلیس 142 وظیفه دارد که از این تعداد، 22 وظیفه تخصصی و مابقی وظایف به صورت خدماتی است که با همکاری مردم انجام میگیرد.
جناب آقای هاشمی، متأسفانه الان به خاطر مسائل و مشکلات اقتصادی، میزان جرائم خیلی بالا رفته، به عنوان مثال در بحث زورگیری و کیفقاپی نسبت به سال گذشته، افزایش چشمگیری داشته.
(بالاخره الان بیکاری و گرانی دارد مردم را خیلی رنج میدهد و آنها را گرفتار کرده است. اگر کرج را با کرمانشاه مقایسه کنید، میزان جرائم چقدر تفاوت دارد؟
○ استحضار دارید الان جمعیت کرج 2 میلیون و 200 هزار نفر و شهر کرمانشاه یک میلیون و 200 هزار نفر است. اگر بخواهیم آگاهی کرج را با کرمانشاه مقایسه کنیم، به لحاظ مکانی، کرج ده برابر کرمانشاه است؛ اما از نظر تراکم جمعیت متهمین، کرج همانند کرمانشاه است.
(یعنی کرج از کرمانشاه، آلودهتر است؟
○ بله. جرائم اینجا سنگینتر و از نوع خشنتر است.
(یعنی آنجا امنتر است؟
○ بله، در مقایسه با کرج، کرمانشاه امنتر است.
حاج آقا، من 48 سال سن دارم. یک روز نشستم تعداد دروغهای را که در طول 43 سال شنیده بودم، در یک طرف ترازو و تعداد دروغهایی را هم که طی این 5 سال شنیدم، در طرف دیگر ترازو گذاشتم. واقعاً احساس کردم که کفه 5 ساله خیلی سنگینتر از آن کفه دیگر بود.
(این 5 سال در کرج بودید؟
○ بله.
(این به خاطر آن است که دولت ما خیلی دروغ میگوید.
○ بنده دهها بار با طرق مختلف خدمت شما رسیدم. چون زمان جنگ در جوان رود، ثلاث و پاوه بودم. حتی زمانی که عملیات مرصاد شد و شما به آن منطقه آمدید، من در کنار چادر شما بودم.
به هر حال امیدوام همیشه شما سربلند و موفق باشید.
(خداوند انشاءالله شما را سلامت نگه دارد تا بتوانید امنیت را در کشور برقرار کنید. الان چون اوضاع کشور بد است، کار شما هم حساستر میشود. من از مطالب و نکاتی که گفته شد، استفاده کردم. الان همین بیکاریها، گرانیها، مسائل اخلاقی و مواد مخدر، به گونهای است که همه جا را گرفته.
○ دقیقاً. اگر شما سایت ناجا را نگاه کنید، میبینید که این مسئله سراسر کشور را فرا گرفته است. انشاءالله که خدا کمک کند.
آقای مهندس نوری: اگر اجازه فرمایید آقای مهندس صادقی و آقای مهندس کوشا، در حد یکی دو دقیقه مطالب خودشان را بیان نمایند.
(اشکالی ندارد. استفاده میکنیم.
آقای مهندس صادقی: «بسم الله الرحمن الرحیم. از اینکه چنین فرصتی را در اختیار ما گذاشتید، بسیار متشکرم. همانگونه که جناب آقای مهندس نوری فرمودند، به خاطر مشکلی که با شرکت سابیر داشتیم، کارها طی این یکی دو سال، یک مقدار معلق شده بود. الان چون مدت (4 سال) قرارداد آنها به اتمام رسیده، ما به این نتیجه رسیدیم که مجدداً یک قرارداد 4 ماهه با آنها منعقد کنیم تا مشخص گردد که میتوانند این کار را انجام دهند یا نه. بحمدالله از هفته پیش، کار را شروع کردند که انشاءالله به نتیجه برسد.
کلان شهرها عموماً در خصوص قطار شهری، با مشکلات ذیل دست بر گریبان هستند:
1- عدم وجود یک اساسنامه یکپارچه. مدتی است که این موضوع را، یعنی تهیه اساسنامه را به شهرداریها محول کردند؛ اما تا الان که خدمت شما هستیم، متأسفانه هیچ گونه اقدامی در این رابطه صورت نگرفته است.
2- مسئله بودجه. استحضار دارید که بناست 50 درصد بودجه قطار شهری از طریق دولت و 50 درصد دیگر هم توسط شهرداریها تأمین گردد؛ اما چون شهرداریها نمیتوانند چنین بودجهای را تأمین کنند، درخواست نمودند که این نسبت، 80 به 20 شود. اگر جنابعالی بتوانید این مشکل را حل کنید، ما بسیار سپاسگزار خواهیم شد.
(اولاً؛ این چیزها دست من نیست. ثانیاً؛ دولتیها گوش به حرف من نمیدهند؛ بنابراین باید این مسئله از طریق مجلس حل شود.
○ بنده از سال 56، عضو انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور هستم. ضمناً آقای بهادران قم هم خدمتتان سلام رساندند.
(پسر آقای بهادران؟
○ بله، آقا مصطفی
(آقای بهادران که در قید حیات نیستند؟
○ خیر
جناب آقای هاشمی، الان با توجه به اوضاع و احوالی که برای ارز به وجود آمده، خیلی از خانوادههای دانشجویان خارج از کشور، واقعاً با مشکل جدّی روبرو شدند. الان اکثر این بچهها در خارج از کشور، بیپول شدند. دولت قبلاً ارز را با قیمت 1000 تا 1500 تومان در اختیار این خانوادهها میگذاشت؛ اما الان قیمت ارز دارد به مرز 2 هزار تومان میرسد. در چنین شرایطی، خیلی از خانوادهها قادر به تأمین ارز برای بچههایشان نیستند. لذا واقعاً در یک بحران روحی به سر میبرند. وقتی دوستان متوجه شدند که قرار است ما خدمت شما برسیم، ضمن عرض سلام خدمتتان، از حضرتعالی درخواست نمودند به هر نحوی که صلاح میدانید این مشکل را حل نماید.»
(انشاءالله که بتوانم کاری برای آنها انجام دهم.
آقای نوری: انشاءالله، خواهری که در جلسه حضور دارد، از اساتید دانشگاه آزاد اسلامی است. متأسفانه همسر ایشان در یک صانحه رانندگی جان باختند.
(کی؟
○ یک سال قبل
(شما چه تدریس میکنید؟
○ ریاضی محض در مقطع کارشناسی ارشد.
(انشاءالله موفق باشید و خداوند به شما صبر دهد.
آقای کوشا: «بسم الله الرحمن الرحیم. بنده نیز به نوبه خود، از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید، تشکر میکنم. من دانشجوی جغرافیای طبیعی دانشگاه تهران هستم. وقتی دانشجویان فهمیدند که قرار است خدمت شما برسم، درخواست کردند پیامشان را به حضرتعالی منتقل نمایم. آنها گفتند در زمان ریاست جمهوری شما، بخشنامهای صادر شد مبنی بر اینکه همه دستگاهها باید مشاور جغرافیایی داشته باشند؛ اما متأسفانه این بخشنامه، هرگز به طور کامل اجرا نشد. اگر این اتفاق میافتاد، بستر کاری خوبی برای فارغالتحصیلان این رشته به وجود میآمد تا آنچه را که آموخته بودند، در اختیار مردم و کشورشان بگذارند.
(الان دستگاهها مشاور جغرافیایی ندارند؟
○ متأسفانه خیلی از دستگاهها، مشاور ندارند. الان کار به جایی رسیده که بچهها، همدیگر را به خاطر بیکاری مسخره میکنند. تقاضای ما از شما این است که به فکر این قشر مظلوم تحصیلکرده هم باشید. متشکرم.»
(به نکته خیلی خوبی اشاره کردید.
آقای نوری: آقای بیگی که از اعضای شرکت مترو هستند، مدال خود را به همراه این تابلو که با خط خوش نوشته شده، میخواهد تقدیم حضرتعالی نماید.
(من از محبت شما، بسیار متشکرم. واقعاً این لطف شما، برای من یک افتخار است؛ اما همانطوری که عرض کردم، ترجیح میدهم این مدال در مجموعه مدالهای تیم حفظ شود. چون اگر بخواهید اینها را هدیه بدهید، دیگر مدالی برای خودتان باقی نمیماند.
آقای نوری: این مدال را به غیر از شما، به کس دیگری نمیدهند.
(شما جوان هستید و حتماً بیش از اینها مدال کسب خواهید کرد؛ بنابراین بهتر است همه مدالها در یک مجموعه نگهداری گردد. من با این مدال اهدایی عکس میگیرم و آن عکس را به عنوان یادگاری نزد خود نگه میدارم.
آقای نوری: ما همگی برای سلامتی و موفقیت حضرتعالی دعا میکنیم. ما هر وقت شما را شاداب میبینیم، خوشحالیمان دوچندان میشود.
(متشکرم. من به دفتر میگویم که به هر یک از شما، کتاب امیرکبیر را تقدیم نمایند.
○ از محبت شما، بینهایت سپاسگزاریم.