آیت الله امینی و آیت الله هاشمی رفسنجانی دو دوست، دو رفیق، دو همدل و دو یار جدا نشدنی حتی در اوج نامردی های روزگار بودند. روزگاری که توهین به آیت الله هاشمی، ارزش بود برای بعضی از نان به نرخ روز خورها!! اما آیت الله امینی، عطای آن توهین ها را به لقایشان بخشید و مسمّای اسم قشنگش باقی ماند. «ابراهیم» وار بت حبّ جاه و مقام را که با یک توهین به آیت الله هاشمی رفسنجانی می بخشیدند، شکست و «امینی» وفادار ماند برای رفیقی که از دهه 30 تا 50 با هم در حجره ها دود چراغ خوردند و عتاب و عقاب ساواک را تحمل کردند.
آیت الله امینی در باره سابقه و چگونگی آشنایی خویش با آیتالله هاشمی گفته بود: « اولین زمان آشنایی من با آقای هاشمی در قم و در تاسیس گروه سری مبارزه با رژیم پهلوی بود که هسته مرکزی جامعه مدرسین را بوجود آورد و اعضای آن یازده نفر بودند. در سال 1342 شمسی که مبارزات ضدّ رژیم پهلوی شروع شد، تشکّل مذکور بدون این که خودش را به صورت یک جمعیّت متشکّل معرّفی کند با جدّیّت تمام در خدمت امام خمینی(قدس سره) بود و از او حمایت می کرد. در چاپ و نشر اعلامیهها، در تشویق علما و مراجع برای همکاری، تشویق مردم به اعتصاب، در مسافرت به شهرستانها، در اعزام طلاّب به شهرستانها، در تشویق مدرّسان به امضای اعلامیهها، جدّی و فعّال بودند. بعد از بازداشت امام خمینی در پانزدهم خرداد 1342 نیز در روشن کردن افکار مردم و تشویق مراجع و علمای قم و شهرستانها نیز فعّال بودند. همین تشکّل بعد از تبعید امام به ترکیه و بعداً به نجف اشرف، مسئولیّت ارتباط امام با مردم وهدایت مردم و گرمنگه داشتن میدان مبارزه را بر عهده داشت. در همه این مراحل بنده و آقای هاشمی از جمله اعضای آن بودیم و همکاری نزدیک داشتیم.»
آیت الله امینی در تحلیلشان از شخصیت علمی و حوزوی آیتالله هاشمی گفته بود: « آقای هاشمی در قم یک طلبه جدی و خوش فهم و درس خوان بود و مراتبی از درسهای حوزوی خود را به خوبی نزد اساتید حوزه آن زمان طی کرد. از درس مرحوم آیتالله بروجردی و امام خمینی هم استفاده کرد و همین زمینه مساعدی ایجاد کرد تا شخصیت علمی ایشان به خوبی شکل بگیرد و آثاری که از ایشان بجا مانده از جمله تفسیر راهنما که بخش اصلی آن در زندان نگارش یافته گویای وجهه علمی ایشان است.»
وقتی از آیت الله امینی پرسیدند که « آیتالله هاشمی چه نقشی در مبارزات داشته و از چه امتیازاتی برخوردار بوده است؟»، گفته بود: « آیتالله هاشمی در زمان مبارزات با رژیم سابق نقش مهمی داشتند و در هسته اصلی مبارزات بودند و در مقام یک مبارز پیشرو عمل میکردند و گاهی به افراد و برخی گروههای مبارز خط میدادند و مسیر مبارزه را تعیین میکردند و در اثر همین موقعیت مدتی زندانی و شکنجه شدند و سختی تبعید را متحمل شدند و حتی به خدمت سربازی هم اعزام شدند. ولی دست از همراهی امام عزیز و بزرگوارمان برنداشتند و همواره هدف خود را تعقیب میکردند.»
ایشان در باره نقش آیتالله هاشمی پس از انقلاب اسلامی در سمتهای مختلف گفته بود: « آقای هاشمی پس از پیروزی انقلاب به عنوان یکی از استوانههای نظام در سمتهای مختلف؛ از جمله ریاست قوه مقننه، فرماندهی جنگ، ریاست قوه مجریه در دوران پس از جنگ و عصر سازندگی، ریاست مجلس خبرگان و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، وفادارترین و دلسوزترین فرد به نظام، رهبری و مردم بود و ما هم در برخی از این مناصب از قبیل مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری همکاری نزدیکی داشتیم. ایشان همواره در خدمت نظام بودند و همکاری و هم فکری با رهبری نظام داشتند. در عین حال نقش آقای هاشمی منحصر در سمتهای رسمی نبود که در جای خود منحصر به فرد بود بلکه ایشان به عنوان یکی از استوانههای نظام فراتر از مناصب حکومتی، با مشی اعتدالی خود نقش تعدیلکننده میان نیروی سیاسی وفادار به نظام اسلامی را ایفا میکرد و ظرفیت و توانایی فوق العادهای برای باز کردن گرههای کور داشت و ما خیلی بیشتر میتوانستیم از ایشان استفاده کنیم.
آیت الله امینی در پیام تسلیتشان که برای ارتحال آیت الله هاشمی رفسنجانی داده بودند، نوشته بودند که « با شنیدن خبر در گذشت ایشان، ساعتها گریستم»، وقتی از «چرایی» این حالتشان پرسیدیم، گفتند: « من برای درگذشت هیچ کدام از شخصیتهای بزرگ این قدر ناراحت نشدم و این ناراحتی فوقالعاده به دو دلیل است یکی مظلومیت هاشمی و یکی هم میدانم که جای او را دیگران نمیتوانند پر کنند. البته خداوند سایه مقام معظم رهبری را مستدام بدارد که انصافا قدرت فوق العادهای در اداره امور دارند و با بودن ایشان جای نگرانی نیست، در عین حال آقای هاشمی در کنار ایشان کمک بزرگی برای حل مشکلات بود.
آقای هاشمی با این که در طول زندگی سیاسی خود همه دنیای خود را فدای انقلاب و نظام کرده است، در این اواخر به ایشان بیمهریهای فراوان شد، اما ایشان تحمل و صبر کرده و مکررا در ناملایمات روزگار میگفت: «اگر صبر نکنم چه کنم؟! اصل نظام به خطر میافتد». این اوج فداکاری کسی است که تمام عمر خود را صرف این انقلاب و نظام کرده است و چون تعلق زیادی به آن داشت حاضر بود ناملایمات را تحمل بکند اما نظام اسلامی ضربه نخورد.»
از آیت الله امینی پرسیدیم: چرا فرمودید که آیت الله هاشمی «مظلومتر از بهشتی بود؟»،گفت: « واقعاً مظلومتر از بهشتی بود، چون هاشمی مظلومی بود که هیچ کس قدرت دفاع از او را نداشت و کسی هم از ایشان در مقابل عوام فریبان و دشمنان حقیقی و پنهان انقلاب که طرفدار دین منهای روحانیت بودند، حمایت نکرد. بهشتی هم مظلوم بود ؛ ولی میتوانستیم او را به عنوان مظلوم معرفی کنیم؛ اما هاشمی را نه، چون فضا آن قدر مسموم بود که هرکس از ایشان دفاع میکرد، خود قربانی میشد. اگر چه خودش با افتخار و به تنهایی همه این ناملایمات را تحمل کرد. از سوی دیگر بهشتی از سوی کسانی که در جبهه انقلاب نبودند و منافقین نشاندار، مظلوم واقع شد؛ اما هاشمی از سوی خودیها و کسانی که خود را داخل نظام و از نیروهای انقلاب میدانند، مظلوم واقع شد و روشن است که این نوع از مظلومیت برای کسی که در تمام طول مبارزات و نیز در مقاطع مختلف نظام اسلامی مورد اعتماد امام و مقام معظم رهبری بوده و آنها هم مکرر این موضوع را بیان و نشان دادهاند، زجرآور است. البته جای خوشبختی دارد که این جفاهایی که نسبت به این یار دیرین امام و رهبری روا داشته شده، در مردم متدین و بیدار ایران اثرگذار نبوده و مردم هم با رای بالایی که در انتخابات اخیر خبرگان رهبری به ایشان دادهاند و هم با شرکت میلیونی خود در تشییع جنازه ایشان نشان دادهاند که از این فضاهای کاذب متاثر نمیشوند.» (پایگاه اطلاع رسانی آیت الله امینی، به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی، 27 بهمن 1395)
حالا در ششم اردیبهشت 1399 خبر ارتحال آیت الله ابراهیم امینی در ایران منتشر شد و با شنیدن این خبر، به یاد آخرین جمله اش در پیام تسلیتی افتادم که پس از ارتحال آیت الله هاشمی رفسنجانی خطاب به خود ایشان نوشته بودند که « حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی! خبر درگذشت و فقدانت را به من دادند. خدا می داند آنچنان این مصیبت اندوه بار، جانکاه، ناگوار و دردآور بود که ساعت ها گریستم ؛ زیرا برادری بصیر، سنگ صبوری مدبر، همسنگری صمیمی و یار و رفیقی شصت ساله را از دست دادهام.
گرچه متاسفانه ظاهرا جسم شما دیگر در کنار ما نیست، اما شما را همچون همیشه “زنده” می دانم ؛ چون انقلاب باید”زنده” بماند. شما در هسته اصلی مبارزات قبل از انقلاب بودید، زندانی شدید، تبعید شدید، شکنجه شدید، ولی دست از همراهی امام عزیز و بزرگوارمان برنداشتید و پس از پیروزی انقلاب به عنوان یکی از استوانه های نظام در سمت های مختلف ؛ از جمله فرماندهی جنگ، ریاست قوه مقننه، ریاست قوه مجریه در دوران پس از جنگ و عصر سازندگی، ریاست مجلس خبرگان و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، وفادارترین و دلسوزترین فرد به نظام، رهبری و مردم بودید.
علی رغم آنکه همه دنیایت را فدای انقلاب و نظام کردی، در این اواخر به شما بی مهری های فراوان شد، مظلوم تر از شهید بهشتی بودی و تحمل و صبر کرده و مکررا در ناملایمات روزگار می فرمودید: “اگر صبر نکنم چه کنم؟! اصل نظام به خطر میافتد”، اما از شما در مقابل عوام فریبان و دشمنان حقیقی و پنهان انقلاب که طرفدار دین منهای روحانیت بودند، حمایت نکردند.
مصیبت بزرگ فقدان شما را به حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، مراجع عظام تقلید و علمای اعلام، بیت شما؛ به ویژه همسر و آقازادگان محترم و عموم علاقمندانتان تسلیت عرض می نمایم و از خداوند متعال علو درجات و صبر و اجر به بازماندگان مسئلت دارم.
خداحافظ رفیق بی بدیل روزهای سخت و بحرانی ایران! سلام مرا به امام و رفقای شهیدمان برسان. دور نیست آن زمان که من نیز به شما ملحق شوم.»
سرانجام روز جمعه ، 5 اردیبهشت 1399 پایگاه اطلاع رسانی این شخصیت کم نظیر اعلام کرد: «آیت الله ابراهیم امینی، نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری و نایب رییس سابق این مجلس به ملکوت اعلی پیوست.»