درنگی در خاطرات آیتالله ابراهیم امینی از جلسه خبرگان رهبری
در آخرین جلسه آیتالله امینی با امام درباره شرایط رهبری چه گذشت؟
آیتالله امینی درباره پیشنهاد رهبری قبل از اجلاسیه خبرگان سال 68 میگوید؛ «در کمیسیون ولایت فقیه، شورایی حذف شده است، و امام نیز این نظر را تأیید کردند. بنابراین ناچاریم فرد مناسبی را پیدا کنیم، آقای خامنهای گفت: «چنین فردی را سراغ دارید؟» گفتم: «داریم»...
به گزارش تابناک قم، آیتالله ابراهیم امینی از مبارزین دوران نهضت اسلامی، عضو مجلس خبرگان رهبری و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام دارفانی را وداع گفت. او در دوران حیاتش به ضبط و ثبت خاطرات خود در گنجینه تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی پرداخت.
مرحوم آیتالله امینی که از اعضای هیئت رئیسه اولین دوره مجلس خبرگان رهبری و همچنین شورای بازنگری قانون اساسی بود در خاطرات خود درباره جزئیات جلسه تاریخی خبرگان در 14 خرداد 68 و چگونگی انتخاب آیتاللهخامنهای روایتهای دست اولی دارد. آن مرحوم در بخشی از این خاطرات میگوید: «ساعت سه بعدازظهر روز سیزدهم خرداد که قرار بود در جلسه بازنگری شرکت کنیم آیتالله خامنهای به من و آقای مشکینی فرمود برای عیادت از امام به جماران برویم. در بین راه فرمود متأسفانه حال امام خوب نیست و پزشکان امیدی به ادامه حیات ایشان ندارند. وقتی وارد بیت شدیم در ابتدا ما را به اتاق مخصوص بستری امام هدایت کردند. در فاصله دو سه متری تخت امام ایستادیم، از دور نظاره میکردیم، گریستیم و برای شفای ایشان سوره حمد خواندیم. حال امام وخیم بود و قلبش با دستگاه مصنوعی کار میکرد.
بعد از نگاههای حسرتآمیز که در واقع آخرین وداع بود، به اتاقی دیگر کنار محل بستری امام هدایت شدیم. تا آنجا که به خاطر دارم افراد حاضر عبارت بودند از: آیتالله خامنهای، آقای موسوی اردبیلی، آقای علی مشکینی، آقای هاشمی رفسنجانی، آقای شیخ صادق خلخالی.
پیشنهاد رهبری آیتالله خامنهای قبل از اجلاسیه خبرگان
در آن جلسه گفته شد به قراری که پزشکان میگویند امیدی به بهبود و سلامت امام نیست، باید برای آینده تصمیم بگیریم. باید خبرگان را برای تشکیل اجلاسیه دعوت کنیم و چون قرار است ارتحال امام تا تعیین رهبری اعلام نشود، باید خبرگان را بهوسیله تلفن دعوت کنیم.
چند نفر مأمور شدند شبانه خبرگان را دعوت کنند. در آن جلسه درباره افرادی که صلاحیت رهبری دارند نیز بحث و گفتگو شد. تقریباً همه حاضران به شورایی نظر داشتند و انتخاب فردی را غیرممکن میپنداشتند. من گفتم در کمیسیون ولایت فقیه، شورایی حذف شده است، و امام نیز این نظر را تأیید کردند. بنابراین ناچاریم فرد مناسبی را پیدا کنیم، آقای خامنهای گفت: «چنین فردی را سراغ دارید؟» گفتم: «داریم». نام یکی از مدرسین و اساتید درس خارج را ذکر کردم که مورد قبول واقع نشد و سپس عرض کردم خودتان...
آخرین جلسه آیتالله امینی با امام خمینی درباره شرایط رهبری
من به اتفاق آیتالله اردبیلی دو روز قبل از بستری شدن امام خدمتشان رسیدیم. عرض کردیم ما در کمیسیون ولایتفقیه قصد داریم مرجعیت تقلید بودن را برای رهبری به عنوان یک مرجح و اولویت، نه شرط حتمی، ذکر کنیم؛ اجازه میفرمایید؟ امام پس از تأمل کوتاهی فرمود: « نه، صلاح نیست، مشکل پیدا میکنید». امام به عنوان یک کارشناس باتجربه در فقه فرمودند و اصرار میکردند که مرجع تقلید بودن از شرایط رهبری نیست، آن را در قانون نیاورید.
من و بعضی از دوستان در کمیسیون اصل یکصدوهفتم قبلاً همین عقیده را داشتیم. مصوبه ما در آن کمیسیون این بود و ماده شش: در مورد فقیهی که خبرگان به موجب اصل یکصدوهفت او را بهعنوان رهبر معرفی میکنند، صلاحیت برای افتاء و مرجعیت کافی است و نیازی به مرجعیت بالفعل ندارد.
ادله موافقان و مخالفان فردی یا شورایی بودن رهبری
اولین مسئله این بود که انتخاب رهبری در شرایط کنونی باید بهصورت فردی باشد یا شورایی؟ در این رابطه چندین نفر صحبت کردند، تعدادی از آقایان رهبری فردی را ترجیح میدادند، و گروهی دیگر شورای رهبری را بهتر میدانستند. هر یک از دو طرف برای تأیید نظریه خود به مطالبی تمسک میجستند.
حامیان نظریه شورایی افرادی را نیز معرفی میکردند. مانند: آقایان شیخ علی مشکینی، سید علی خامنهای، هاشمیرفسنجانی، سید عبدالکریم موسویاردبیلی و حاج احمد آقای خمینی. طرفداران رهبری فردی نیز آیتالله گلپایگانی را به عنوان بهترین فرد موجود معرفی میکردند و میگفتند اگر هم در اداره امور مربوط به رهبری از توان کافی برخوردار نبود میتواند برای خودش قائممقامی را انتخاب کند، و برای قائممقامی آقای خامنهای را معرفی میکردند.
در این هنگام چند نفر از نمایندگان پیشنهاد کفایت مذاکرات دادند. رأی گرفته شد و به تصویب رسید. بنابراین مسئله بعدی ما این بود که رهبری را بهصورت فردی انتخاب کنیم یا شورایی؟ در این جهت نیز بین نمایندگان اختلاف بود که اول برای فردی رأی بگیریم یا برای شورایی. آقای خامنهای و مشکینی و هاشمی و اردبیلی میل داشتند که اول فردی رأی گرفته شود. چون عقیده داشتند فردی رأی نمیآورد، ولی من و بعضی دوستان میل داشتیم ابتدا شورایی به رأی گذاشته شود؛ چون عقیده داشتیم شورایی رأی نمیآورد. آقای هاشمی که جلسه را اداره میکرد ابتدا رهبری فردی را به رأی گذاشت. اتفاقاً رهبری فردی رأی آورد و به تصویب رسید. بعد از آن، آقایان در برابر عمل انجام شدهای قرار گرفتند که جز تسلیم چارهای نداشتند.
چرا خبرگان آیتالله خامنهای را انتخاب کرد؟
در اینجا لازم میدانم به پاسخ یک سئوال احتمالی اشاره کنم ممکن است کسی بگوید: وجود شرایط رهبری در آقای خامنهای به چه وسیلهای برای خبرگان به اثبات رسید؟ در پاسخ عرض میکنم ایشان در آن زمان شخصی ناشناخته و بیسابقهای نبود. ایشان بعد از پیروزی انقلاب سالها در مقامهای مختلف، از جمله در دوران نمایندگی دوره اول مجلس شورای اسلامی و دو دوره ریاستجمهوری، و امامت جمعه تهران، خدمت کرده، مراتب تقوا، بینش سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت، و قدرت خود را عملاً به اثبات رسانیده بود. وجود امتیازات مذکور برای جمعی از نمایندگان، به ویژه همکاران و دوستان نزدیک ایشان، امری واضح و روشن بود. او از یاران صدیق امام و در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، در پستهای مختلف لیاقت و صداقت خود را به اثبات رسانیده بود.
اما طریق احراز شرط دیگر یعنی اجتهاد و صلاحیت علمی برای افتاء در ابواب فقه دو چیز بود: یکی تحصیلات چندین ساله ایشان در درسهای سطح فقه و اصول و ادامه آنها در درسهای خارج، دیگری استعداد و هوش و حافظه قوی و پشتکار و جدیت ایشان در درس و بحث و تدریس.
ایشان دروس ادبیات و سطح فقه و اصول را در حدود شش سال در مشهد فرا گرفتند. در حدود دو سال و نیم در درس خارج آیتالله میلانی شرکت کردند. درس خارج اصول را نزد آقای حاج شیخ هاشم قزوینی خواندند. بعد از آن به قم آمدند و در حدود پنج سال در درسهای خارج امامخمینی و آیتالله بروجردی و آقای حاج آقا مرتضی حائری شرکت کردند. در سال 1343 به مشهد مراجعت کردند و در درس خارج آیتالله میلانی شرکت میکردند، و در همه این مدت همواره به تدریس سطوح فقه و اصول اشتغال داشتند و از اساتید موفق سطح بهشمار میرفتند.
با توجه به استعداد و حافظه قوی ایشان و جدیت و کوشش در تحصیل فقه و اصول و استفاده چندین ساله ایشان از اساتید درس خارج مشهد و قم، اصل اجتهاد و صلاحیت علمی ایشان برای افتاء در ابواب مختلف بهخوبی روشن بود؛ مخصوصاً برای کسانیکه در مشهد و قم با ایشان آشنا و مأنوس بودند. ناگفته نماند که ایشان در آن زمان با وجود اجتهاد و صلاحیت علمی برای استنباط احکام فقهی این استعداد را هنوز به کار نگرفته بودند، نه رساله عملیه داشتند، نه مرجع تق