بسم الله الرحمن الرحیم. لاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم حسبناالله ونعم الوکیل نعم المولی ونعم النصیر.
عرض سلام و ادب و احترام دارم به محضر همه بزرگواران، خواهران و برادران گرامی بویژه به محضر خانواده بزرگوار مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی (همسر فداکارشان، برادر ارجمند و فرزندان گرانقدر ایشان)
از اینکه با کمی بضاعتم فرصتی به بنده داده شده که عرض ادبی به ساحت این بزرگمرد تاریخ ایران و اسلام داشته باشم، سپاسگزارم.
در واقع صحبت کردن برای بنده در این زمینه بسیار دشوار است؛ اما من فارغ از اینکه بخواهم وارد خاطراتگویی شوم، باید بگویم برخی خاطرات از آیتالله هاشمی رفسنجانی در مذاکرات جنگ تحمیلی، مذاکرات 598 و بحثهایی که در حوزه جنگ بود و هنوز امکان طرح ندارد، روزی که این خاطرات طرح شود، شخصیت آقای هاشمی بسیار برجستهتر از امروز خواهد بود.
اما میخواهم با این مطلب شروع کنم که بنده درسی از رفتار مرحوم آیتالله بهویژه در برخورد ایشان با جنگ آموختم و این درس را در دو نکته عرض میکنم؛ نکته اول اینکه، شجاعت همواره به معنی تندروی نیست، در بسیاری از موارد شجاعت به معنی انتخابهای تلخ، آیندهنگری و ترجیح منافع ملی به منافع شخصی است و بنده احساس میکنم در تمامی برهههای زندگی این بزرگمرد نموداری از این واقعیت بود که ایشان بسیار شجاع است اما شجاعت را در جهت منافع کشور، نظام و اسلام هزینه میکرد.
نکته دوم که با همین شجاعت رابطه دارد، اینکه ما قرار است هزینه نظام انقلاب و کشور شویم و نه کشور، نظام و انقلاب هزینه ما بشود. شما اگر در رفتارسیاسی مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی دقت کنید در جایجای زندگی ایشان این آمادگی را به وضوح مشاهده میکنید.
بنده که کمترین سعادت را داشتم، در زمان فرماندهی ایشان در حوزه دیپلماسی به عنوان یک کارشناس کوچک از دور شاهد این واقعیت بودم که ایشان آمادگی داشتند خود را هزینه نظام، انقلاب و کشور کنند نه اینکه نظام و انقلاب و کشور را هزینه صحبتها، حساسیتها و طرحهایی کنند که فقط برای اسم و رسم است.
معروفترین آمادگی پذیرش مسئولیت توسط ایشان در پذیرش قطعنامه 598 بود؛ زمانی که شرایط کشور اینگونه اقتضا میکرد، مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی این آمادگی را داشتند و بر پذیرش این آمادگی تأکید داشته که مسئولیت را بپذیرند تا امام راحل ناگزیر از پذیرش مسئولیت نشوند.
در این بخش میخواهم اشارهای کنم به تجربه بینالمللی مدیریت دیپلماسی جنگ تحمیلی که یکی از دشوارترین و تلخترین تجربههایی است که در صحنه بینالمللی قابل پیگیری بود. من به جرأت میتوانم بیان کنم که در تاریخ سازمان ملل متحد و شورای امنیت، برخورد شورای امنیت سازمان ملل متحد با موضوع جنگ تحمیلی ایران یکی از سیاهترین برخوردها با یک کشور اشغال شده بود البته در صورت عدم وجود موضوع فلسطین اشغالی. لااقل در موضوع فلسطین اشغالی، چندین بار شورای امنیت سازمان ملل متحد حملات رژیم صهیونیستی علیه مردم فلسطین را علیرغم وتوهای مکرر ایالات متحده محکوم کرده است اما جنگ تحمیلی علیه ما، در واقع یکی از پروندههایی است که در تاریخ سازمان ملل یک مورد اقدام مثبت در رابطه با آن پیدا نخواهیم کرد.
هفت روز بعد از حمله صدام به ایران و اشغال قسمت مهمی از خاک جمهوری اسلامی ایران، شورای امنیت ملل متحد اولین قطعنامه خود را - که قطعنامه 479 بود- صادر کرد، این برخورد را با صدور قطعنامه شش ساعت پس از حمله عراق به کویت مقایسه کنید.
هفت روز پس از حمله به ایران، شورای امنیت اولین قطعنامهاش را تصویب میکند که در این قطعنامه حتی صحبتی از حمله نظامی نمیشود؛ بلکه از وضعیت بین ایران و عراق گفتوگو میشود. در این قطعنامه صحبت از خروج نیروهای اشغالگر از خاک جمهوری اسلامی و بازگشت و عقبنشینی به مرزهای شناخته شده بینالمللی نمیشود چراکه سفیر وقت آمریکا (آقای مک هنری) در شورای امنیت در جلسه مذاکرات محرمانه میگوید: منطقهای که امروزه در اشغال عراق است، منطقه مورد اختلاف است و نیازی نیست در مورد خروج نیروها از این منطقه صحبت کنیم.
اولین باری که شورای امنیت ملل متحد در مورد خروج این نیروها از سرزمینهای اشغال شده سخن میگوید، پس از آزادی خرمشهر است و در فاصله قطعنامه 479 تا قطعنامه 514 (که بعد از آزادی خرمشهر صورت میگیرد) یعنی به مدت دو سال تمام شورای امنیت در موضوع جنگ ایران و عراق سکوت میکند.
اداره چنین جنگی در صحنه بینالمللی در برابر این میزان از بیتوجهی به مقررات بینالمللی، کار بسیار دشواری است و باید به تمام مسئولان کشور و در رأسشان امام راحل، مقام معظم رهبری و حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی فقید به جهت این مدیریت عظیم، آفرین گفت.
بنده در خاطرم هست که در تمام طول جنگ تحمیلی، اولین باری که به ما در نیویورک اعلام کردند که عراق در جنگ با ایران از سلاح شیمیایی استفاده کرده شاید سال 63 بود. خود ما باورمان نمیشد.
در سال 64 دیداری که با رئیس وقت شورای امنیت سازمان ملل داشتم و باعنوان این مسأله که عراق در جنگ علیه ما از سلاح شیمیایی استفاده کرده است، ایشان بیان کردند که من آمادگی ندارم به عنوان رئیس سازمان ملل متحد در مورد سلاح شیمیایی با شما صحبت کنم.
شش گزارش دبیرکل ملل متحد در مورد استفاده عراق از سلاح شیمیایی صادر شد که در همه گزارشها بدون تردید اعلام کردند عراق از سلاح شیمیایی استفاده کرده است؛ اما یکبار شورای امنیت حاضر نشد عراق را محکوم کند. در تنها قطعنامهای که در این زمینه صادر کرد، استفاده عراق از سلاح شیمیایی علیه سربازان ایرانی را تأییدکرد و حتی حاضرنشد بیان کندکه چه کسی استفاده کرده است!!
در این شرایط جناب هاشمی رفسنجانی توانستند در حوزه سیاست خارجی و در جنگ تحمیلی، با مدیریت درست کار را به جایی ببرند که در قطعنامه 598 برای اولین بار در تاریخ ملل متحد، پنج عضو دائم شورای امنیت در اوج جنگ سرد در سال 66 در قطعنامه 598 مصوب شود.
سال66 اگر به تاریخ مراجعه شود، در اوج جنگ سرد زمانیست که شوروی سابق افغانستان را اشغال کرد و حتی آمریکاییها حاضر نبودند در بازیهای المپیکی آن زمان شرکت کنند. در آن زمان برای اینکه با پیشروی ایران مقابله شود، پنج عضو دائم شورای امنیت متشکل شدند و اولین قطعنامهای که حاصل همکاری پنج عضو دائم شورای امنیت است، ازطرف هر پنج عضو صادرشد. اینجاست که اوج درک دیپلماسی مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی، در نحوه مدیریت قطعنامه 598 که در واقع قطعنامهای بود که علیرغم همه خصومتها با ما، در زمان اقتدار جمهوری اسلامی ایران در زمان پیروزیها در جنگ تصویب شده بود.
نحوه مدیریت جنگ با قطعنامه 598، باز هم گویای آن حقیقتیست که بنده از مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی یاد گرفتم که شجاعت همیشه به معنی تندروی نیست.
با تدابیری که امام و سران قوا درآن زمان داشتند از اینکه آن قطعنامه به تحریم سازمان امنیت علیه ایران تبدیل شود جلوگیری شد و این عین شجاعت بود.
شورای امنیت سازمان ملل متحد سه بار تصمیم به تحریم ایران گرفت؛ بار اول در قضیه لانه جاسوسی، بار دوم در قضیه جنگ تحمیلی و بعد از قطعنامه 598 و بار سوم در بحث هستهای.
تفاوت مدیریت در دو مورد اول و بحث هستهای باعث شد که ما در دو مورد اول گرفتار تحریم نشویم ولی متأسفانه در مورد سوم گرفتار تحریم شدیم. این هم یکی از واقعنگریهای مدیران ارشد و عالی نظام در آن زمان، حضرت امام راحل، مقام معظم رهبری و مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی بود.
مرحله بعد، مرحله نامهنگاریهایی است که مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی با صدام حسین داشتند. این موضوع نیز یک صحنه زرینی از نگرش مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی است؛ یعنی فدا شدن برای نظام و پذیرش اینکه شجاعت به معنی تندروی نیست.
در طول این نامهنگاریها ضمن درایت و کیاست و دقت مرحوم هاشمی رفسنجانی، در نامههای ایشان به صدام حسین باز هم میتوانید با جدیت مشاهده کنید که خود آن یک درسی تاریخی برای کسانی است که تاریخ جنگ را مطالعه میکنند.
من در آن دوره، این سعادت را داشتم که کار ایشان را از نزدیک دنبال کنم و دقتها و ظرافتهایی که مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی در این زمینه داشتند را کاملا به خاطر دارم.
مرحله آخری که در دیپلماسی ایشان در جنگ تحمیلی باید به خاطر داشته باشیم، در واقع مذاکراتی است که به تعیین متجاوز توسط دبیرکل سازمان ملل متحد انجامید.
و باز هم باید زمان بگذرد تا امکان طرح هر آنچه در آن دوران گذشت فراهم شود؛ اما من به جرأت میتوانم بگویم اگر نبود مدیریت شجاعانه و همراه با ازخودگذشتگی مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی، هیچگاه نمیتوانستیم محکومیت صدام حسین برای حمله به ایران را از سازمان ملل متحد بگیریم، البته باز هم برگ دیگری بر تاریخ ننگین شورای امنیت در برخورد با ایران همینجاست که علیرغم اینکه دبیرکل سازمان ملل متحد گزارش داد که بر اساس هماهنگی و مطالعاتی که صورت گرفته، صدام مسئول جنگ تحمیلی است، اما شورای امنیت در این مورد نیز سکوت کرد.
به هرحال بنده اینها را بیان کردم تا نمونههای روشنی باشد از درستی که بنده از آیت الله هاشمی رفسنجانی یاد گرفتم و امیدوارم همه کارگزاران نظام این درس را سرلوحه انجام وظیفه خود قرار دهند.
و یکبار دیگر در پایان عرایضم این درسها را تکرار میکنم که:
1- شجاعت به معنی تندروی نیست.
- همه ما قرار است فدای نظام و کشور و انقلاب شویم و نه اینکه کشور و نظام و انقلاب را فدای خواستههای خود کنیم. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
همایش آیتالله هاشمی رفسنجانی و هشت سال دفاع مقدس
16 مهر 1396
کتابخانه ملی ایران
منبع: از دفاع تا رفاه