ساعت هفت و نیم صبح به مجلس رفتم. مقداری از کارهای عقب مانده روزهای سفر را انجام دادم. ساعت نه و نیم آقایان [مهدی] کروبی، [اسدالله] بیات و [عبدالواحد] موسوی لاری آمدند. درباره جنگ مذاکره شد؛ آنها نگرانند.
ساعت ده اعضای هیأت رئیسه مجلس خبرگان آیات [علی] مشکینی، [ابراهیم] امینی، [محمد] مؤمن و [حسن] طاهری [خرم آبادی] به دفترم آمدند. آنها را تنها گذاشتم و به جلسه جمعی از نمایندگان رفتم که میخواستند اوضاع جنگ و تکلیف خود را در رابطه با وضع جاری بدانند. صحبت مفصلی ایراد کردم و مشکلات جنگ را گفتم که زمینه ذهنی آنها را برای پذیرش صلح آماده کنم. مطالب نگرانی آوری از وضع جنگ گفتم، ولی چیزهای بدتر را که وجود داشت، نگفتم.
به دفترم برگشتم. درباره برنامه جلسات خبرگان مذاکره کردیم. بعد از نماز ظهر دکتر روحانی آمد. خبر توافق امام با ختم جنگ را به ایشان گفتم و درباره امور جنگ مذاکره کردیم. عصر آقای [محمد جواد] لاریجانی آمد. با او درباره کیفیت پذیرش قطعنامه 598 مذاکره کردیم. به جلسه مجلس خبرگان رفتم. مطابق معمول کار شروع شد.
آقای محمد هاشمیان [نماینده ولی فقیه و امام جمعه رفسنجان] و چند نفر دیگر با حضور آقای [مرتضی] فهیم کرمانی در جلسه مخالفت داشتند؛ چون امام در حکم عفو فرمودهاند در امور سیاسی شرکت نکند. بنا شد به صورت مسالمت آمیز حل شود. به دفترم برگشتم و سپس به جلسه ستاد کل رفتم. درباره خطوط دفاعی و استراتژی کلی جنگ مذاکره شد. من گفتم ستاد درباره اصل تداوم جنگ هم میتواند صحبت کند.
به دفتر رئیس جمهور رفتم. در جمع خبرگان که در ضیافت رئیس جمهور شرکت کرده بودند، درباره جنگ صحبت کردم و همان حرفهای جلسه نمایندگان را به منظور زمینه سازی برای ختم جنگ و آشنا کردن با واقعیتها برای آنها هم گفتم.
سپس جلسه دیگری با سران قوا و احمدآقا داشتیم. احمدآقا خبر داد که امام مطالبی برای جلسه فردا نوشتهاند و با آتشبس موافقت کردهاند و افراد افراطی را از اظهار مخالفت بر حذر داشتهاند. این نوشته مشکلات داخلی پذیرش آتشبس را کم میکند. بر سر کیفیت اداره جلسه فردا و پذیرش قطعنامه بحث نمودیم. ساعت دوازده شب به خانه رسیدم. بچهها نبودند. آنها برای مراسم ازدواج مریم مرعشی با مهدی هاشمیان رفته بودند.