حدیث دیگران
  • صفحه اصلی
  • حدیث دیگران
  • خاطره دکتر عباسی فرد از زمان ریاست مجلس آیت الله هاشمی رفسنجانی

خاطره دکتر عباسی فرد از زمان ریاست مجلس آیت الله هاشمی رفسنجانی

سفرهاشمی رفسنجانی به لرستان ، حوادث پلدختر وکوهدشت و توطئه حامیان بنی صدر

  • تهران
  • جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۳

سال 59 بود . آیت الله هاشمی رئیس مجلس بودند . بنی صدر هم در اوج قدرت و تخریب دیگران. آقای هاشمی عازم سفری به استان لرستان بود. خبر رسید که بنی صدر و عواملش برنامه های وسیعی را برای اخلال در سفر آقای هاشمی تدارک دیده . من در آن زمان نماینده وقت مردم کوهدشت در مجلس بودم . همراه آقای هاشمی عازم سفر شدیم. اول به خرم آباد و بروجرد رفتیم . عده ای سرو صدایی کردند به نفع بنی صدر ولی مجالس سخنرانی آقای هاشمی برقرار شد. در کوهدشت نیز وضع به همین منوال بود. البته کمی شدید تر. من در کوهدشت بلند گو بدست گرفتم و به آن عده ای که سر و صدا می کردند گفتم شما صدایتان را بر روی شخصیتی بلند کرده اید، که امین امام است. یاور دوران مبارزه ایشان است . می دانم که اکثر شما سوء نیتی به ایشان ندارید. اما باید بدانید تخریب هاشمی در واقع تعرض به حریم امام است . فریب خناسان پشت پرده را نخورید. بازیچه دست آنها نشوید. یادم می آید این حرفها راکه زدم.وضع جلسه خیلی عوض شد.

سفر آخر به پلدختر بود. در راه که می رفتیم ماشین سورمه ای رنگی از روبرو بشدت به ما چراغ داد .ایستادیم دیدیم فرمانده سپاه وقت استان است. می گفت عده ای راه شهر را بسته اند تا آقای هاشمی وارد نشود. آقای هاشمی از همراهان نظر خواستند.من و نماینده وقت مردم پلدختر – مرحوم حجت الاسلام سید فخرالدین رحیمی که بعدها به شهادت رسیدند-  که همراه حاج آقا بودیم. گفتیم نه! حتما باید برویم. ما تضمین می دهیم که اتفاقی نیفتد. اما آقای هاشمی گفتند. ما نباید بهانه به دست بنی صدر بدهیم. بنی صدر و دستهای پشت پرده اش همین را می خواهند که مردم را در مقابل مردم بگذارد. من راضی نیستم خونی از دماغ کسی بخاطر من بریزد. آنهم در این اوضاع که هر خبری از این دست، قلب امام را می رنجاند. من هرجا بروم فقط برای آرامش امام و مردم و نظام می روم. اینها را که شنیدیم من و نماینده پلدختر گفتیم پس شما اجازه دهید تا ما برویم و مساله را بررسی و مدیریت کنیم. یادم هست باغ متروکه ای در کنار جاده و حوالی ملاوی بود.آقای هاشمی  به آنجا رفتند و ما به پلدختر رفتیم. اوضاع همانطوری بود که فرمانده وقت سپاه گفته بود و برگشتیم. صحنه جالبی در باغ متروکه دیدیم. آقای هاشمی آرام نشسته بودند .نیمروی ساده ای خورد. نمازی خواند و عازم برگشت شد.

این خاطره را تعریف کردم تا دوست و دشمن بدانند که هاشمی از کجا آمده و از چه طوفانها و تندبادهایی گذشته تا به اینجا رسیده.  در پشت صحنه تخریب هاشمی در تمام این سالها جز تلاشی نافرجام و شوم برای تداعی جدایی ایشان با امام و رهبری نبوده و نیست. حال با هر شعار و پرچمی که می خواهد باشد. یادمان نرود که در همین ماجرای 8 سال گذشته هم اولین هدف را تخریب هاشمی قرار داده بودند ولی دیدیم در نهایت چه اهداف دیگری در سر داشتند. قوله تعالی فاعتبروا یا أولی الأبصار.

تصاویر ضمیمه