خاطره آیت الله خامنه ای از دیدار با امام به همراه آیت الله هاشمی رفسنجانی
آیت الله هاشمی در باره این خازره نوشته ان: امروز صبح با آیتالله خامنهای به زیارت امام رفتیم. حالشان بهتر بود، ولی هنوز باید مدتی در بیمارستان بمانند. لازم است به نحوی در چند روز آینده در انظار ظاهر شوند، مخصوصاً در یکی از اعیاد آینده. دکترها اجازه نمیدهند. با هم به منزل ما آمدیم. درباره مسائل جنگ و مشکلات نیروی زمینی و سپاه مشاوره کردیم.
امروز به زیارت امام رفتم؛ آقای هاشمی را خبر کردم و با هم رفتیم. امام عزیز هنوز اجازهی فرودآمدن از تخت را ندارد. به دستهای او -هر یک- چیزی از سرُم و باتری وصل است. دست چپ امام را که بخاطر تَرک برداشتن سرانگشتان، در دستکش سفیدی پوشیده بود مشتاقانه بوسه زدم. چهرهی خندان و مهربانش اندکی خسته و بیمارگونه است، اما سعی میکند نشانهئی از افسردگی در آن نباشد. بلافاصله خطاب به من میگوید: از شما تقلید میکنم (دست دادن با چپ)! من گفتم: بحمدالله حالتان خیلی خوب است. با لحنی که مینماید به این اهمیت نمیدهد میگوید: شما خوب باشید من هم خوبم. بعد رو به هاشمی که پرسیده است آیا چیز فوقالعادهئی هست؟ با لحن رضامند و محکم میگوید: هیچ چیز نیست غیر از پیری، و نسبت به همسنهای خود خیلی خوبم؛ آنها بعضی زیر خاکاند و بعضی در خانهی خود خوابیدهاند. از اوضاع جاری و جنگ مسئولانه میپرسد و به جوابها با دقت گوش میدهد. سمینار دیروز را گفتم. معلوم شد خبرهای آن را از رادیو شنیده و در جریان است. این روح بزرگ، این انسان فوقالعاده، این دل مطمئن و متوکّل و این عقل قوی و راسخ در همهی حالات خود حتی در هنگامیکه نیمی از قلب او از کار افتاده است، با همهی شخصیّتش زندگی میکند: «رُهبانُ اللّیل و اسد النهار».