حدیث دیگران
  • صفحه اصلی
  • حدیث دیگران
  • خاطرات نجفی‌منش از نقش آیت الله هاشمی رفسنجانی در تاسیس خودروسازی خصوصی

خاطرات نجفی‌منش از نقش آیت الله هاشمی رفسنجانی در تاسیس خودروسازی خصوصی

  • تهران
  • شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۵

اگرچه تاریخ نشان می‌دهد در دولت سازندگی نیز میل به دولتی بودن صنایع وجود داشته، با این حال در همان دوران، اتفاقی مهم در خودروسازی کشور رخ داده و آن، تاسیس بخش خصوصی صنعت خودرو بوده است.اسفند سال 73 بود که با وجود ایران خودرو و سایپا و پارس خودرو به‌عنوان سه شرکت دولتی، شرکتی خصوصی به نام کرمان موتور با حمایت دولت، تاسیس و رفته رفته پا گرفت. این شرکت که قرار بود به قطبی جدید در خودروسازی ایران تبدیل شود، به‌نوعی پرچمدار بخش خصوصی در صنایع آن زمان ایران به‌شمار می‌رفت و اتفاقا توانست تا سال‌ها (قبل از اعمال تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران) عملکرد قابل قبولی را از خود در صنعت و بازار خودرو به یادگار بگذارد.ظهور این قطب جدید خودروسازی آن هم با پشتیبانی معنوی دولت آیت‌الله هاشمی و شخص وی، نشان می‌دهد او با وجود فضای دولتی حاکم بر صنایع کشور، به‌نوعی تابوشکنی کرده است. البته به گواه برخی فعالان صنعت خودرو، آیت‌الله هاشمی نه فقط در خودروسازی، بلکه در صنعت قطعه نیز موافق فعالیت شرکت‌های خصوصی بوده و حتی در مراسم‌ افتتاحیه آنها نیز شرکت و سخنرانی می‌کرده است.

در این مورد، نجفی‌منش با اشاره به اینکه آیت‌الله هاشمی در کل موافق بخش خصوصی بود، می‌گوید: وی رابطه خوبی با قطعه سازان داشت و از فعالیت آنها حمایت می‌کرد؛ یادم هست وقتی اولین گواهی ایزو9000 در صنایع ایران توسط یکی از شرکت‌های بخش خصوصی دریافت شد، آقای هاشمی مراسمی را ترتیب داد و از عوامل شرکت مربوطه تقدیر کرد.گفته‌های نجفی‌منش در شرایطی است که نژادحسینیان می‌گوید: «آقای هاشمی اقدامات مربوط به راه‌اندازی قطعه‌سازی را قبول داشت، با این حال برخی در دولت وی، کارهایی خلاف این اهداف انجام می‌دادند. مثلا یکی از اقداماتی که بر خلاف سیاست‌های جاری وزارت صنایع سنگین بود، به شراکت شرکت‌های قطعه‌ساز و خودروساز مربوط می‌شد.»

وی اما در ادامه نقدی هم به آیت‌الله هاشمی وارد کرده و روایت می‌کند که «آقای هاشمی واقعا به خودروسازی چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی اعتقاد داشت و اهمیت می‌داد و کمک هم می‌کرد، با این حال در مورد همه کارهایی که موافق بود، یقین نداشت. یکبار به خودشان هم گفتم که شما مثل خیلی‌های دیگر که از اقتصاد و صنعت سر در نمی‌آورند، نیستید، اما حل مشکلات کشور «یقین» می‌‌خواهد، یعنی یقین داشته باشی فلان کار راهش این است. از من پرسید فرقش چیست وقتی کارها و برنامه‌ها را حمایت می‌‌کنم؟ در جوابش گفتم فرقش این است که من الان به شما چیزی می‌‌گویم و طرح و برنامه‌ای می‌‌دهم و از اتاق‌تان بیرون می‌‌روم و پشت‌سر من مثلا فلان آقا می‌‌آید حرفی برعکس من می‌‌زند و شما هم خوشتان می‌‌آید و می‌‌گویید درست است، حال آنکه حرف من را هم پذیرفته و آن را تایید کرده‌اید. طبعا اگر شما به حرف من یقین دارید، باید حرف آن آقا را با وجود آنکه آن هم درست است، فدای یقین‌تان به حرفی که من زده‌ام بکنید، اما خب شما این طور نمی‌توانید تصمیم بگیرید.»