مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در سال 1372 بهعنوان رئیسجمهور وقت ایران سفری به لرستان داشتند. آن موقع مرسوم بود که روسای جمهوری بهتمامی شهرستانهای استانهایی که مقصد قرار میگرفتند سفر میکردند و از نزدیک با مردم دیدارهایی انجام میگرفت که غالب این دیدارها در استادیومهای ورزشی این شهرستانها انجام میگرفت. آیت الله هاشمی در سال 72 لرستان را بهعنوان مقصد سفر خود انتخاب کرده و دریکی از آن روزها هواپیمای حامل او در فرودگاه خرمآباد برزمین نشست.
من در آن ایام بهعنوان مسئول حفاظت ایشان در لرستان فعالیت میکردم و اتفاقآ بهعنوان یک لرستانی یه دیدار در تختی داشت یه دیدار با خانواده شهدا رزمندگان داشت وآیت الله هاشمی را در قامت رئیس جمهور ایران میبایست در قالب تیم حفاظتی با مسئولیت اینجانب محافظت میکردیم.
ایشان دارای روحیاتی مردم باورانه و مردم محورانه بودند و در سفرهای استانی تاکیدش این بود که با مردم به مهربانی و به گرمی برخورد شود. سفر هاشمی به لرستان یکی از سفرهای به یاد ماندنی ایشان در قامت رئیس جهوری بود و استقبال مردم به حدی پرشور و غیر قابل وصف بود که از فرودگاه خرمآباد تاورزشگاه تختی با شور وعلاقه ای خاص همراه با ساز و دهل و با پوششهای محلی از ایشان استقبال شد و ازدحام جمعیت به حدی بود که این مسیر چندین ساعت به طول انجامیده و اتومبیل حامل آیت الله هاشمی را به سختی ما میتوانستیم محافظت کنیم.
به هر زحمتی بود مسیر فرودگاه تا میدان شقایق و از میدان شقایق تا چهار راه بانک خرمآباد را طی کردیم اما در حوالی چهار راه بانک جمعیت به حدی زیاد شد که ماشین نمیتوانست حرکت کند و ما در ماشین دیگری حضور داشتیم و خیلی اظطراب داشتیم هر طوری شده امنیت رئیس جمهور تأمین شود.
من بهعنوان مسئول حفاظت خیلی اظطراب داشتم و سایر دوستان هم همین حالت را داشتند که خدایا هر طور شده مشکلی پبش نیاید. از طریق بی سیم به ما اطلاع دادند که «حاج اقا میگوید خون سرد باشید اشکال ندارد.»
یکی از مردم به شوق دیدار خودش را روی ماشین انداخت و بهعنوان تشریفات و حفاظت وظیفه ما ایجاب میکرد که طرف مقابل را بگیریم. آقای هاشمی تا صحنه را دید لبخندی زد و گفت:« کاری با او نداشته باشید» وما هم رهایش کردیم.
در استادیوم تختی مردم تا جایگاه تعبیه شده برای سخنرانی آیت الله هاشمی که ضلح جنوبی بود تنها 10 متر فا صله داشتند و ازدحام جمعیت به حدی بود که مردم مشتاق و علاقه مند به آیت الله هاشمی ازداربست و نردههای حفاظتی وسد پاسداران عبور کرده و تا نزدیکی تریبون محل سخنرانی هاشمی آمدند اما به هزار زحمت توانستیم جمعیت راکنترل کنیم و جالب اینجا بود که آقای هاشمی با خونسردی خاصی فقط لبخند میزد و به احساسات مردمی پاسخ میداد.
آیت الله هاشمی که این صحنهها را میدید خوشحال بود و معلوم بود تحت تأثیر این استقبال تاریخی مردم خرمآباد قرار گرفته است. بعد از اتمام سخنرانی ایشان را به سالن سر پوشید ه مجاور ورزشگاه هدایت کردیم که خانواد شهدا آنجا حضور داشتند ضلع شرقی به وسیله پله ایشان را بردیم ودرفکر بودیم که چطور حاج آقا را ببیرون ببریم که جمعیت متوجه نشود.
به مجری گفتیم شما بعد از سخنرانی آقای هاشمی مردم را سر گرم کنید وسریع هر طوری شده بود آقای هاشمی را پایین آوردیم اما سیل جمعیت مشتاق همچنان با شعار آیت الله هاشمی را رها نمیکرد.
در میان سیل جمعیت با هزار زحمت به استاندار رسیدیم، آن موقع آقای افشار که قبلاً سر پرست استانداری لرستان بود مسئول کل تشریفات بود و من را بهعنوان یک نیروی لرستانی کامل می شناحت. القصه بعد از اتمام کار خدمت ایشان رسیدم وکلی بایت زحمت دوستان تشکر کرده وما را مورد تفقد قرار دادند.
بعد از پایان دیدارهای مردمی و اداری آقای هاشمی از من بهعنوان مسئول حفاظت خواست که دوستان همکار را بیاورم تا از آنها تقدیر و تشکر کند. هیچ موقع آن صحنه را از یاد نخواهم برد که از درب پشتی استانداری زمان رفتن آیت الله هاشمی، دوستان را به خدمت ایشان آوردیم وبه همه دست داد وتشکر کردو همچنان با وجود خستگی دیدارها خندان بوده و تبسمی برلب داشت.
آیت الله از مهمان نواری لرستان احساس خوشحالی ورضایت داشت وبعد تا فرودگاه نیز ایشان را مشایعت کردیم و متلسفانه سعادت دیدار ایشان را بعد از آن سفر نداشتم تا اینکه از سال 89 هرسال ما یک شب افطاری خدمت ایشان بودیم. امسال نیز به رسم چند سال گذشته یکی از شبهای ماه مبارک رمضان افطاری خدمت ایشان رسیدیم سر سفره درخدمت ایشان افطار کردیم و آن لحظههای به یاد ماندنی را هیچ وقت فراموش نمیکنم ولی افسوس که این مرد بزرگ در میان ما نیست و رخت سفر بر بسته است.