خاطرات روزانه آیت الله هاشمی / سال 1360 / کتاب عبور از بحران
پاسخ صادق طباطبایی درباره سکرتر ایتالیایی!
اول وقت خانم افشار آمد. دو سردخانه او مشمول بند» ج« شده و دولت تصرف کرده است، چون بدهی بانکی آن بیشازحد مجاز است. در رژیم قبل دوست نزدیک مقدم رئیس ساواک بوده و گویا یکبار با وساطت آقای موحدی رئیس بانک پارس، برای نجات من از زندان کمک کرده و اکنون از من توقع کمک دارد؛ ولی اصولاً کاری برخلاف مقررات نمیکنم.
سپس به مجلس رفتم، آقای جلیلی از کرمانشاه آمد و به اینکه علمای آنجا میخواهند مدرسه علمیه جدیدی بسازند، معترض بود و میگفت چرا از مدرسه بروجردی که در اختیار ایشان است، استفاده نمیکنند؟
کمیسیون آئیننامه داشتیم. ظهر آقای نصراللهی نماینده آبادان آمد و از کمبود آمبولانس و موتورسیکلت در جبهه آبادان برای سپاه گفت. با آقای رفیقدوست صحبت کردم، قرار شد تأمین شود.
آقای خواجوی آمد. خواهان افراد بیشتری برای مشاورت حقوقی بود؛ ولی تاکنون کار مؤثری نکردهاند. انتظار این است که اقدامات وسیع و سریعی در اصلاح قوانین گذشته بشود.
بعدازظهر از انجمن اسلامی هلیکوپتر سازی آمدند و صحبت از برنامهای میکردند که بناست هیئتمدیرهای از غیر مکتبیها، شرکت عظیم و کارهای فنی هواپیمایی را اداره کنند و از نمایندهای که از طرف کمیسیون دفاع مأمور تحقیق است، گله داشتند.
آقای صادق طباطبائی آمد و از انتقاد آقای [محمد] منتظری در مجلس از ایشان گله داشت و جوابهایی هم میداد؛ ایشان در رأس شرکتی واسطه خرید اسلحه برای ارتش است. از اینکه آقای رجائی و آقای خامنهای در شورای دفاع گفتهاند ایشان در اروپا سکرتر ایتالیائی استخدام کرده، گله داشت و میگفت صحت ندارد. اطلاعاتی در مورد 56 میلیون دلار فریب خوردن در خرید اسلحه داد.
آقای صدری افشار همراه حمید مرعشی آمد. از اینکه ستاد انقلاب فرهنگی و دکتر عارفی از ایشان و امثال ایشان در امر ترجمه استفاده نمیکنند، گله داشت. گویا ایشان متهم به تودهای بودن شده است و رفقای دیگرش را نیز برای این کار معرفی میکرد.
آقای مهندس بازرگان آمد و از انحصارطلبی جریان حاکم (حرف غلط همیشگی مخالفان) صحبت داشت و از من میپرسید، از ما چه میخواهید؟ و من گفتم کارشکنی نکنید، کافی است. سه جلسه طولانی با ایشان صحبت کردهام؛ چیز مهمی به دست نیامده.
سفیر فلسطین آمد و در مورد هجوم اسرائیل و کتائب اعلامخطر میکرد و کمک سیاسی میخواست و از اینکه به خاطر جنگ نمیگذاریم داوطلبان به فلسطین بروند، بی گله نبود.
سفیر لیبی آمد، از نتایج سفر قذافی به مسکو گفت و خواهان همکاری بیشتر بود و هواپیمای C-130 میخواست و از ابقای ایاذ ثابت صحبت میکرد، که قرار است اخراج شود.