خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی / سال ۱۳۷۵/ کتاب سردار سازندگی

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی / سال ۱۳۷۵/ کتاب سردار سازندگی

  • تهران
  • جمعه ۲۴ فروردین ۱۳۷۵

جمعه 24 فروردین 1375 | 23 ذیقعده 1416 12 آوریل 1996

 

برای اقامه نمازجمعه به دانشگاه تهران رفتم. در خطبه اول، وضع کشور را توضیح دادم و در خطبه دوم از مناسبت‌های هفته گفتم و از تجاوز دیروز و امروز اسراییل به لبنان و کم‌توجهی کشورهای عربی اسلامی و سازمان‌های جهانی انتقاد کردم.[1] بخشی از وقتم، صرف خواندن خاطرات جبهه، نوشته حسین قدمی شد؛ جالب است. صفحه‌ای هم برای مقدمه چاپ بعد نوشتم.[2] ظهر و شب، بخشی از بچه‌ها جمع بودند.

عصر آقای [حسین] مهدیان آمد. قرار شد، وقتی برای بازدید آقای [محمدتقی] فلسفی، معین کنم. شب دکتر مرندی، [وزیر بهداشت]، اطلاع داد که دکتر [حسن] روحانی را به‌خاطر احساس درد در قفسه سینه، به بیمارستان قلب برده‌اند و قرار شده برای معاینات کامل دو روز بماند. تلفنی احوال‌پرسی کردم؛ حالشان بد نبود.

آقای [حسین] مرعشی، [رئیس دفتر رئیس‌جمهور]، از مشهد گزارش وضع تدارکات برای مراسم افتتاح خط آهن سرخس- تجن را داد و پیشنهادهایی داشت که گفتم به تهران بیاورند. حسن همشیره‌زاده و همسر و دخترش آمدند. برای شغل استمداد کرد؛ بیکار است.

 

 

[1] - در بخشی از خطبه دوم آمده است: «تجاوز شوم و بی‌شرمانه اسراییل به لبنان، مایه ننگ بشریت و بخصوص برای جهان اسلام است. اسراییل با آن‌همه امکاناتش، از عهده چند نفر مجاهد مبارزی که برای بیرون کردن اسراییل از خاک‌شان جهاد می‌کنند، عاجز است. در خط مقدم آسیب می‌بیند و با هلی‌کوپترهای جنگی و هواپیما می‌آید و به شهر حمله می‌کند، بیروت، بعلبک و بیمارستان را بمباران می‌کند؛ بمبارانی که در نهایت نامردی و نهایت ضعف است، در مقیاس برخورد درست مسلحانه. مثل کارهایی که عراقی‌ها می‌کردند، یک وقتی که ما یک‌جایی پیشرفت می‌کردیم، آن‌ها به دزفول موشک می‌زدند. حالا مردم دزفول در خانه‌هایشان باید موشک بخورند، چون رزمندگان درجبهه‌ها پیروز می‌شدند؛ عین این دارد در آنجا اتفاق می افتد. شرمندگی از آن است که این حادثه شوم در آنجا اتفاق افتاده و در سازمان ملل، فقط اظهار تأسف می‌شود. آخر کسی که مسئول این مسائل دنیا هست، با ابراز تأسف نسبت به مساله به این مهمی اکتفا می‌کند؟ آمریکا به‌جای اینکه به اسراییل حمله بکند، به مقاومت لبنان حمله می‌کند و می‌گوید اینها اسراییل را تحریک کردند. این‌ها می‌گویند قطعنامه سازمان ملل اجرا بشود، سازمان ملل قطعنامه صادر کرده گفته اسراییل باید از جنوب لبنان بیرون برود که فرانسه همین دیشب این را قبول کرد و گفت ما این را قبول داریم، ولی آمریکا می‌گوید اینها تحریک کردند. مردم لبنان مبارزه می‌کنند که قطعنامه سازمان ملل اجرا بشود، اسراییل می‌آید، خانه‌های این مردم را بمباران می‌کند، آمریکا می‌گوید تقصیر حزب‌الله است. با این منطق آمریکا می‌خواهد سردمدار نظم نوین جهانی باشد؛ با این زورگویی و تبعیض و حالت بی‌عدالتی؛ و تأسف دیگر ما از دنیای اسلام و کشورهای عربی است که در چنین مساله به این مهمی، این‌جوری کوتاه آمدند و ضعف نشان دادند؛ این یعنی چراغ سبز نشان دادن به اسراییل که هر کشور اسلامی و عربی را که خواست، برود بمباران کند.» رجوع کنید هاشمی رفسنجانی، خطبه‌های جمعه 1375، دفتر نشر معارف انقلاب، 1397

[2] - کتاب «شب خاطره»، مجموعه خاطرات شب‌های خاطره است که توسط آقای محمدحسین قدمی گردآوری شده است. در برنامه شب‌های خاطره، مردان و زنان دوران جنگ، در اولین پنج شنبه هر ماه می‌آمدند و زیر سقف تالار اندیشه حوزه هنری، گوشه‌ای از خاطرات دوران دفاع مقدس را تعریف می‌کردند. شنیدن این حرف‌ها برای کسانی که آن روزها را تجربه کرده‌اند، زمینه تداعی، آن وقایع در ذهن‌شان را فراهم می‌کند و برای کسانی که نبوده و ندیده‌اند، گونه‌ای تاریخ شفاهی است که از برخی وقایع دوران دفاع مطلع می‌گردند. این خاطرات ساده و صمیمی که از زبان یک شاهد عینی بیان می‌شود، به زنده ماندن وقایع کمک می‌کند. کتاب شب خاطره، گزیده‌ای از خاطراتی است که در شب‌های خاطره بازگو شده است. در این کتاب، سیدعلی‌اکبر ابوترابی از شکنجه‌های زندان بغداد، احمد احمد از خاطرات دوران انقلاب و مأموران ساواک، رضا ایرانمنش خاطره‌ای از دوست صمیمی و همرزم جبهه‌اش پرویز، حاتمی‌کیا از عملیات مرصاد و سید زهرا حسینی، از شب حادثه‌ای که جان برادرش را گرفت، علیرضا رحیمی از خبرنگاری هندی که در دوران اسارت با او مصاحبه کرد و همچنین رحیم صفری، شهید علی صیاد شیرازی، محمدرضا طالقانی، حسین مظفر، رسول ملأ قلی پور، علی عیلانی، فاطمه ناهیدی، محمدنظام اسلامی، مینا نظامی و بیژن نوباوه که هرکدام خاطره‌ای نقل کرده و از شیرینی‌ها و تلخی‌های دوران دفاع مقدس گفته‌اند؛ خاطراتی که گاهی لبخند روی لبان می نشاند و گاهی اشک در چشمان.