خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی / سال ۱۳۷۵/ کتاب سردار سازندگی

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی / سال ۱۳۷۵/ کتاب سردار سازندگی

  • تهران
  • شنبه ۲ تیر ۱۳۷۵

 

شنبه 2 تیر 1375 | 5 صفر 1417 22 ژوئن 1996

 

امروز هم طرف صبح، مثل دیروز باران زیادی می‌بارید. برای بازدید قله دو هزار در جنوب تنکابن رفتیم. مسیر، خیلی باصفا و دیدنی بود؛ مزارع برنج و اشجار مرکبات و جنگل‌ها و جاده آسفالتی خوب و عمده راه در کنار رودخانه پُرآب و خروشانی است. در ارتفاعات، مه شدید، دید را محدوده کرده بود. جاده در کنار روستایی به بن‌بست می‌رسید.

پیاده شدیم. چند نفر از روستاییان جمع شدند؛ اول جمع ما را نشناختند. با شوخی گفتیم، چرا با چایی پذیرایی نمی‌کنید؛ گفتند جمع‌تان زیاد است و امکانات ما اندک. وقتی شناختند، اصرار زیادی برای پذیرایی داشتند. چند خواسته مطرح کردند؛ مدرسه، حمام و برق. گفتند، قرار است جاده ادامه یابد تا به بخش اشکور در استان گیلان وصل شود.

در بازگشت، در کنار جاده با جمعی دیگر که منتظر مینی‌بوس بودند، مذاکره کردیم. آن‌ها از ابتدا شناختند و خیلی گرم گرفتند و از شرایط ایجادشده بعد از انقلاب برای آن منطقه منزوی در ارتفاعات، اظهار امتنان کردند. کنار رودخانه توقف کوتاهی کردیم. همراهان که با مینی‌بوس آمده بودند، آنجا بودند. با چایی و میوه و کمی قدم زدن کنار آب گذشت. ظهر به مقر رسیدیم.

آقای [عباس واعظ] طبسی، [تولیت آستان قدس رضوی]، از مشهد تلفنی درخواست کرد که استانداری آقای محسنی برای خراسان را تصویب کنیم. گفتم چون [آقای علی‌محمد بشارتی]، وزیر کشور، بدون اطلاع دولت اقدام کرده، لذا تصویب را مشکل نموده است. به تهران برگشتیم. به دفترم رفتم. شب را در دفترم ماندم و کارهای مانده را انجام دادم. در گزارش‌ها، کنفرانس سران عرب در قاهره موردتوجه است.