جمعه 1 تیر 1375 | 4 صفر 1417 21 ژوئن 1996

صبح بعد از نماز، مقداری در ساحل دریا قدم زدم. خاطرات دیروز و پریروز را که مفصل است، نوشتم و اخبار را از ایران و رادیوهای فارسی [صدای] آمریکا و [بی‌بی‌سی] انگلیس و [صدای مجاهد] منافقین گرفتم. در گزارش‌ها، مسائل انتخابات روسیه و تغییر چند نفر از سران نظامی و امنیتی توسط [بوریس] یلتسین، [رئیس‌جمهور روسیه] و نیز مخالفت آمریکا با تجدید دبیر کلی پطرس غالی،^[1] [دبیر کل سازمان ملل] و کنفرانس سران اعراب که به‌زودی در قاهره تشکیل می‌شود، به خاطر پیروزی تندروهای حزب لیکود^[2] در اسراییل که مخالف روند صلح‌اند، موردتوجه است. اینجا روز اول تابستان، باران خوبی می‌بارد.

پیش از ظهر با محسن، در مورد کارهای متروی تهران مذاکره کردیم؛ راهکارهایی برای شروع بهره‌برداری به‌موقع ارائه داد. بعدازظهر، بچه‌ها برای بازدید از منطقه اشکور رفتند و من زمان زیادی در دریا شنا کردم و حسابی خسته شدم. کتابی را که محسن به‌عنوان راهنمای موزه رفسنجان^[3] نوشته، مقداری مطالعه کردم؛ جالب است. از عصر تا اکنون‌ که ساعت یازده شب است، نم نم باران داریم.

به تماشای مسابقه فوتبال بین تیم‌های ایران و عمان نشسته‌ام که در مسقط، [پایتخت] عمان در جریان است و مستقیم از سیما پخش می‌شود. در دور رفت، ایران پیروز شده و در نیمه اول امروز هم یک گل زده و پیروزی و راهیابی ما به مسابقات یازدهمین دوره جام ملت‌های آسیا قطعی شده است. این روزها تب فوتبال آن‌چنان در جامعه بالاست که من هم با علاقه پیگیری می‌کنم.