خاطرات روزانه آیت الله هاشمی / سال ۱۳۷۵/ کتاب سردار سازندگی

جمعه 16 آذر 1375 | 24 رجب 1417 // 6 دسامبر 1996

پیغامی از رئیس‌جمهور سیرالئون رسید، به عنوان تشکر از من به خاطر کمک به ایجاد توافق و صلح با شورشیان داخلی کشورش^[1]. به تقاضای او در سفری که به ایران داشت، از آقای سرهنگ قذافی که روی شورشیان نفوذ دارد، خواستم که کمک کند؛ ایشان هم پذیرفت و گروهی را اعزام کرد و موفق شدند.

 بیشتر وقت امروز، صرف اصلاح خاطراتم شد. بالاخره یک بخش تمام شد. پیش از ظهر، آقایان [سید محمد] موسوی خویینی‌ها، [دبیر کل مجمع روحانیون مبارز] و [محمدرضا] توسلی، برای کسب نظر من در مورد انتخابات و نیز نظر رهبری آمدند. گفتم هر دوی ما نظرمان این است‌که انتخابات در محدوده نیروهای انقلاب آزاد باشد و ترجیح می‌دهیم که رقابت جدی باشد.

[آقایان موسوی خویینی‌ها و توسلی]، از احتمال اینکه رهبری، در نهایت مانند انتخابات مجلس به نحوی دخالت کنند، اظهار نگرانی کردند. گفتم با ایشان صحبت کنند. مثل اینکه بنای روحانیون مبارز، این است که از آقای [سید محمد] خاتمی حمایت کنند.

ظهر بچه‌ها جمع بودند. عصر خبر دادند که فاطی در اثر ضعف به حالت غش افتاده است. او را به بیمارستان جماران بردند و با سرم و معالجات دیگر به هوش آوردند. تاکنون چندین بار این وضع پیش آمده و هنوز دلیل واقعی آن روشن نیست؟!