شنبه 17 شهریور 1375 | 22 ربیع الثانی 1417 // 7 سپتامبر 1996
آقای موسوینی به هتل آمد و با هم به مرکز اسلامی در مسجد کیبولی رفتیم. من و او دو طرف محراب نشستیم. او چون مثل ما نمیتواند بنشیند و صندلی هم نبود، پاهایش را دراز کرد؛ مثل نشستن سام نجوما در ملاقات با رهبری در ایران. اعضای شورای عالی، مسجد و مرکز را معرفی کردند. آقای موسوینی و من صحبت کوتاهی دربارة صمیمیت مسلمانان و دولت اوگاندا کردیم[1]. رییس اینها هم قبل از ما دو نفر صحبت کرد؛ با خیرمقدم و تشکر از من و آقای موسوینی.
سپس سر قبر بنیانگذار مسجد رفتیم، با حضور پسرش. از بیمارستان نوبنیاد مسجد بازدید کردیم. یک پزشک مصری رییس آنجا بود. سطح آن خیلی از بیمارستانهای ما پایینتر است. از یکی از مراجعین احوالپرسی کردم؛ فرزندش مالاریا داشت و آقای موسوینی گفت، نتوانستهایم مالاریا را ریشه کن کنیم.
با هم به سوی شهر جینجا، برای دیدن سرچشمه رود نیل و چیزهای دیگر حرکت کردیم. در مسیر رفت و برگشت، همه جا با انبوه مردم در دو سوی جادهها مواجه بودیم که به گرمی ابراز احساسات میکردند و همه جا جمعیت زیاد بود. در جیپ میایستادیم و پاسخ میدادیم.
مطالب زیادی در مسیر رد و بدل شد. ایشان از روحیات عفت و فائزه که در ملاقاتها به او گزارش داده بودند، تعریف کرد. انتظار داشته که آنها فقط دنبال گل و فروشگاه و اینها باشند و اینکه دیده، توجه به مسائل اجتماعی و بخشهای محروم و مسائل مملکتی دارند، برایش جالب است.
تحت تأثیر پیشرفتهای ایران در جهت خودکفایی قرار گرفته است. انتظار کمک زیاد از ما دارد. طبیعت کشورش را خیلی غنی میداند و گفتة چرچیل را تکرار میکند که گفته «اوگاندا مُروارید آفریقا است». از مسلمانان به خاطر توالد زیاد و توجه به زبان عربی و عدم توجه به آموزش فنی انتقاد دارد. با عربها مخالف است. در عین اینکه اعتراف دارد که مسلمانها در انتخابات، علیرغم وجود نامزد مسلمان، به او کمک کردهاند. رقیب اصلیاش در انتخابات، یک مسیحی بوده. همه خرابیها و عقبافتادگیها را زیر سر استعمار و سپس عیدی امین میداند. از هر کارخانهای پرسیدم، میگفت در زمان امین منهدم شده و سپس بازسازی شده است.
به پیشنهاد من، قرار شد مسجد نیمه تمام مسلمانان را تکمیل کنیم؛ فولاد و سیمان را ما بدهیم و هزینههای دیگر را او بدهد. مطلع است که گروههای اسلامی با هم اختلاف دارند و هر گروهی با یک کشور اسلامی مثل ایران و لیبی و عربستان و کویت روابط دارد و میگوید، این روابط برای گرفتن پول است. گفت اگر برای اسلام است، چرا با بنگلادش روابط ندارند؟ آدم واقعبینی است.
در مورد مسیحیها هم همین نظر را دارد و ارتباط آنها را با کشورهای غربی، همینگونه توجیه میکند. با سودان خیلی مخالف است و میگوید، [حسن] ترابی[2] میخواهد آفریقایی را عرب کند و فرهنگ آنها را تحمیل نماید و به همین جهت نزاع را غیرقابلحل میداند.
به اولین بخش خارج از کامپالا که رسیدیم، توضیح داد که کشورش 16 بخش دارد و این بخشها با مرکز در ارتباطاند و چیزی به نام استان ندارند. تمامی مسیر 70 کیلومتری که رفتیم، مزارع موز و فندق و چای و نیشکر، سرسبز و آباد است. قسمت کمی هم جنگل انبوه طبیعی است که در آنجا کمی توقف کردیم. گفت حدود 700 هزار هکتار از این گونه جنگلها مانده است.
به کارخانه شکر رفتیم. مدیر کارخانه و مالک اکثر سهام، یک نفر هندی است. گفت در زمان عیدی امین اخراج شده و در زمان موسوینی برگشته و کارخانهاش را گرفته است و خیلی ممنون بود. توضیح داد ظرفیت 70 هزار تن شکر دارد و 90 هزار هکتار کشت نیشکر دارند و در هر هجده ماه، یک بار نیشکر را میبُرند. در ایران و هند، سالی یک بار میبُرند، ولی برداشت شکر به اندازه ما نیست. با باگاس برق تولید میکند و انرژی کارخانه را تأمین مینمایند. در مجموع کارخانه خوبی است. روی دو گونی شکر، امضای ما را گرفت که حراج کند و درآمد را صرف گاز و غیره نماید. کارگران کارخانه استقبال گرمی داشتند و مدیران هندی زیاد بودند. در مزارع نیشکر، نحوه برداشت با ماشین را تماشا کردیم.
به مرکز اسلامی اهلالبیت رفتیم که از آن شیعیان است. تعجب کرد که خبری از وجود آنها ندارد. به گرمی استقبال کردند. آقای عباسی که طلبهای عراقی است و از سوی ما اینجا آمده، خیرمقدم گفت. آقای موسوینی هم صحبت خوبی کرد و از من تشکر نمود که او را با آنها آشنا کردم و باعث شدم کشورش را بهتر بشناسد. من هم در صحبتم از آنها قدردانی نمودم و از دموکراسی و آزادی حاکم بر اوگاندا ستایش کردم.[3] به ایران تشبیه کردم که نمایندگان اقلیتها را در مجلس خود دارد. دیدار از مرکز، قبل از کارخانه بود.
برای ناهار و نماز و استراحت، به هتل رفتیم. عصر به سرچشمه رودخانه معروف نیل رفتیم که از دریاچه عظیم ویکتوریا میآید. ویکتوریا، بزرگترین دریاچه آب شیرین جهان، متعلق به کشورهای اوگاندا، کنیا و تانزانیا است. خزر، بزرگترین دریاچه شور دنیاست. انصافاً آب زیاد و رود عظیمی است. مدعی بودند، اگر کسی در آن بیفتد، نمیتواند از گرداب نجات پیدا کند؛ باور نکردیم.
سپس به نقطهای دیگر از رود نیل رفتیم که آبشار جالبی تشکیل شده. گرچه ارتفاع زیادی ندارد، ولی به خاطر زیادی آب، خیلی جالب و زیباست. عکس و فیلم زیادی برداشتند. چند نوجوانان سیاهپوست، خود را به آبهای آبشار میانداختند و به صورت هیجانآوری، آب آنها را میبرد. چند قطعه از کاردستیهای آنها را که زیر درختی برای توریستها عرضه شده بودند، خریدم. پولش را آقای موسوینی داد.
در مسیر، تپههای خاکی بیش از دو متر ارتفاع توجهم را جلب کرد. سئوال کردم. معلوم شد مورچهها آنها را میسازند؛ به این صورت که زیر زمین برای خود خانه میسازند. خاکش را جمع میکنند و گفتند گاهی در مدت یک هفته، چنین تپهای تشکیل میشود.
در مسیر، سر زده به خانه یک روستایی رفتیم. خیلی محقر بود. با اینکه زن و مرد، هر دو کار میکردند؛ شوهر نجار و خانم خیاط. خانه اجارهای بود، به مبلغ پنج دلار در ماه. سه اتاق کوچک تاریک داشتند. بدون فرش و چراغ؛ واقعاً زندگی فقیرانه است و مایه تعجب از اینکه با این همه نعمت خدا، آب و خاک و هوای مناسب، وضع چنین است. عکس و فیلم برداشتند، ولی به خاطر تاریکی، احتمالاً خوب نشده است. فرصتی شد که شرحی از عمران روستاهای ایران بدهم.
در مسیر برگشت، برای دیدن سد و نیروگاهی رفتیم که روی نیل بستهاند؛ جالب است. چهل سال پیش انگلستان ساخته است. خود سد، بخشی از جاده اصلی هم هست و کار پُل را انجام میدهد. نیروگاه در سالنی وسیع با ده توربین بزرگ، هر یک قدرت 18 مگاوات دارد. مهندس نیروگاه توضیحاتی داد، ولی اطلاعات کافی نداشت. نمیدانست که ظرفیت دریاچه سد و مقدار آبی که هر توربین را میگرداند، چقدر است. گفت 100 مترمکعب آب در ثانیه برای توربین لازم است که با این حساب، بایستی آب کم بیاورند؛ چون به طور متوسط به قول خودشان در آن نقطه، کل آب نیل 700 مترمکعب در ثانیه است؛ با اینکه در طرف دیگر، مشغول ساخت نیروگاه دیگری هستند که از آب اضافی استفاده شود.
گفتند با توجه به مقدار آب و ارتفاع زمین، میتوانند از رود نیل در اوگاندا ده هزار مگاوات برق بگیرند و فعلاً فقط 180 مگاوات، از همین نیروگاه میگیرند. نیروگاه دوم را با وام بانک جهانی و پیمانکاری چین میسازند که اخیراً متوقف شده و احتمالاً به زودی خلع میکنند. گویا چینیها خود را مغبون میبینند. از ما تقاضا داشتند که نیروگاه را تمام کنیم. آقای کدخدایی، معاون وزیر نیرو که همراه است، موضوع را بررسی کرد و قرار شد پس از بررسی دقیقتر، با شرایط مناسبی بپذیریم.
با خستگی زیاد، اول شب به کامپالا برگشتیم. کمی استراحت کردم. پس از نماز، ملاقاتی با جمعی از بلوچهای ساکن اوگاندا داشتم که اصلشان ایرانی است. حدود 150 نفر زن و مرد آمده بوند. توضیحاتی دادند و درخواست بورس تحصیلی و تعلیم زبان فارسی داشتند. من هم تشویقشان کردم که ارتباطشان را با ایران تقویت کنند و قبول کردم، برای آموزش زبان فارسی، بورس داده شود.[4] عفت هم شرکت کرده بود.
سپس با مسئولان اوگاندایی، جلسه مشترک برای امضای اسناد موافقتنامهها داشتیم. تعداد نُه سند در حضور رییسجمهور امضا شد و یک سند را دو رییسجمهور امضاکردند. سپس مصاحبه مطبوعاتی بود.[5] ده سئوال از ما کردند؛ هر یک پنج سئوال. مسائل خوبی مطرح شد و جوابها هم خوب بود، در ارتباط با همکاری دو کشور. مخالفت آمریکا، مسائل منطقهای، تروریسم، تجاوزآمریکا به عراق و آشتی با سودان و میانجیگری من. دیروقت به هتل رسیدیم. شامی خوردیم و خوابیدیم.
[1] - رجوعکنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای 1375، دفتر نشر معارف انقلاب، 1397.
[2] - حسن عبدالله الترابی، رهبر اسلامگرایان و اخوان المسلمین سودان و رییس حزب کنگره مردمی بود. او در دهه ۹۰ میلادی، ایدئولوگ اصلی حکومت سودان بود، اما اختلافاتش با عمر البشیر، رییسجمهور این کشور، به چند بار بازداشت وی منجر شد. حسن الترابی در ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ در سن ۸۴ سالگی درگذشت.
[3] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «رفاقت شیعه و سُنی در اینجا با همه فرقههای مختلف، برای بنده جالب است و نشان و نمونهای است از آنچه ما میخواهیم و در ایران متحقق میکنیم. همه مسلمانها با همه سلیقهها در همه جا باید با هم صمیمی بوده و همکاری کنند. با همکاری راه خدا را به دیگران نشان بدهند و ما باید با سایر مذاهب آسمانی، ادیان مردمان دیگر، مسیحیها، یهودیان و دیگران هم باید حالت دوستانه وتفاهم داشته باشیم. امروز دنیا با زور و فشار هیچ عقیدهای را نمیپذیرد و فقط میتوانیم از راه منطق و حُسن خُلق و رفتار خوب مردم را نسبت به اسلام، علاقهمند کنیم. ما مایلیم که هرگاه مسلمانی هست، نمونه اخلاق انسانی و خوبی و دوستی باشد.» رجوعکنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای 1375، دفتر نشر معارف انقلاب، 1397.
[4] - آقای هاشمی، به اهمیت و لزوم روابط بلوچهای اوگاندا با ایران، اشاره کرد و گفت: «ما پیشنهاد میکنیم که بیشتر به ایران رفت و آمد کنید. زبان فارسی را بیاموزید. تجارت و همکاریهای اقتصادی بیشتری را با ایران انجام دهید. بلوچستان ایران همچون گذشته نیست؛ بسیار پیشرفت کرده است. استان سیستان و بلوچستان ما تنها به اندازه تمام اوگاندا دانشجو دارد. پنجاه هزار دانشجو در این استان در حال تحصیلاند. اکنون روستاهای کوچک مرزی استان، دارای برق، راه، مدرسه و تلفن هستند. سد بزرگی در منطقه پیشین ساختهایم. منطقه آزاد تجاری درچاهبهار احداث کردهایم. چندین بندر صیادی احداث کردهایم و کارخانه برق 700 مگاواتی به تازگی در آنجا آغاز به کار کرده است. کارخانه سیمان یک میلیون تنی خاش، افتتاح شده است. راهآهن ایران، بهزودی از زاهدان به پاکستان متصل خواهد شد. این گوشهای از وضع استان قدیمیشماست که عقب افتاده بود. حتماً وقتی مردم سیستان و بلوچستان بشنوند که با شما دیدار داشتهایم، خوشحال خواهند شد. فیلم این دیدار را از تلویزیون زاهدان پخش میکنیم. برای بورسیه شدن فرزندان شما در دانشگاههای ایران تلاش میکنیم. شما هم سعی کنید، فرزندانتان فارسی را خوب یاد بگیرند. از دولت اوگاندا هم به خاطر رفتار خوب با شما سپاسگزاریم. رجوعکنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای 1375، دفتر نشر معارف انقلاب، 1397.
[5] - در آغاز مصاحبه، خبرنگار بی بی سی از آقای هاشمی پرسید، «در زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران و سرنگونی رژیم پهلوی، ایران نه موشکهای هاگ و تاو و کروز داشت و نه بمبافکنهای بی-52 و موشکهای پاتریوت. انقلاب شما، برای هدایت تودهها و بهدست آوردن استقلال و رسیدن به اهداف عالیه اسلامی صورت گرفت و دست آمریکا را از سیاست شما کوتاه کرد، ولی دست آمریکا، امروز در تمام قاره آفریقا و سیاستگذاریهای آن وجود دارد و رهبران انقلابی آفریقا، امروز تجدیدنظرطلب شدهاند. آیا بهتر نیست ایران که رهبری یک نهضت ضدآمریکایی را بر عهده دارد، برای ایجاد یک کشور مستقل مانند واتیکان در اماکن مذهبی خاورمیانه تلاش کند؟» آقای هاشمی پاسخ به این سؤال را با جملهای آغاز کرد که تشویق خبرنگاران و حاضران را برمیانگیخت. ایشان گفت: «جالب است که اگر آفریقاییها تجدید نظر طلب شدهاند، نماینده بی بی سی انقلابی شده است!» سپس ادامه داد: «ما فکر میکنیم امروز راه درست انقلاب، این است که هر کس سعی کند، کشور خودش را خوب بسازد و این همان چیزی است که امپریالیسم نمیخواهد. آنها از اینکه ما شعار بدهیم، اما کشورمان فقیر و عقب افتاده بماند، ترسی ندارند. آفریقا، اگر از زمان بیداری به ساختن کشورهای خود پرداخته بود، امروز بسیار نیرومند بود. چینیها از شما غنیتر نبودند، اما امروزه تبدیل به قدرتی شدهاند که آمریکا و دیگران نمیتوانند به آنها زور بگویند. انگلستان دارد خاضعانه هنگکنگ را تسلیمشان میکند و میرود. اگر چین قدرتمند نبود، نمیتوانست آنرا بگیرد. راه آفریقا این است که مدتی برای اینکه ذخایر و منابعش را نقد کند و آفریقا را بسازد، تلاش نماید. شما میتوانید در رود نیل 10 هزار مگاوات برق تولید کنید. این ثروت عظیمی است و ارزش آن از صدها چاه نفت بیشتر است. استعدادی که در زمینه کشاورزی دارید، در بسیاری از کشورها وجود ندارد و تجربه ایران در این زمینه برای شما خیلی مفید خواهد بود. برای مثال، ما بر روی یکی از رودخانههایمان به نام کارون، تاکنون شش سد ایجاد کردهایم و ساخت پنجمین سد شروع شده است. ما (Äآمدهایم به آفریقاییها بگوییم، حاضریم به آنها کمک کنیم تا کشورهایشان را مستقل کنند، اما از آنرو که کشورهای عربی پول زیادی دارند، خیلی از آنها به حرف ما گوش نمیدهند، بلکه با پولهایشان ما را اذیت میکنند و نمیگذارند در اوپک حقمان را بگیریم. نمیگذارند با استفاده از نفت، حق مردم فلسطین را بگیریم. ما در آفریقا به دنبال سیاست نیستیم، بلکه به دنبال همکاریکردن با آفریقا هستیم و هرکه مایل باشد، دست ما به سوی او دراز خواهد شد.» رجوعکنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، مصاحبههای 1375، دفتر نشر معارف انقلاب، 1397.