خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی؛ سال1371؛ کتاب رونق سازندگی
شنبه 9 خرداد 1371 /27 ذیقعده 1412 / / 30 می 1992
در مسیر، برای دیدار والده که از نوق آمدهاند، به منزل اخوی محمد رفتم. حالشان خوب است، ولی خیلی فرسوده شدهاند. اصرارمان بر اقامت در تهران را نپذیرفتند؛ بقاء در روستا و سرگرمی با کارِ خانه و مراقبت از گوسفندهایشان را ترجیح میدهند و به مداوای مریضهای روستا [با داروهای گیاهی] دلخوشاند. به دفترم رفتم. در
گزارشها خبر اصابت موشک به هواپیمای حامل [صبغتالله] مجدّدی، رییسجمهور موقت افغانستان در فرودگاه کابل هنگام نشستن جلب توجه کرده است؛ حدس میزنند از سوی گروه [گلبدین] حکمتیار، [رهبر حزب اسلامی افغانستان] باشد. توسعه درگیری در بوسنی و هرزگوین و عکسالعمل خوب غربیها هم در صدر خبرهاست.
آقای [جلیل] بشارتی، [رئیس دفترمناطقمحروم ریاستجمهوری] آمد و لیست کمکها برای نقاط محروم را برای امضا آورد. دکتر [سید محمدرضا] هاشمی [گلپایگانی] برای دستور شورای عالی انقلاب فرهنگی آمد. اعضای شورای عالی سازمان نظام پزشکی آمدند. دکتر [ایرج] فاضل و دکتر [علیاکبر] ولایتی صحبت کردند. من هم صحبت کردم.[1] پزشکان از وضع راضی و امیدوارند.
آقای [عبدالله] نوری، وزیر کشور آمد و برای انتصاب چند استاندار جدید مشورت کرد. دکتر [حسن] حبیبی برای امور جاری و اعضای دولت و فرهنگستان [زبان و ادب فارسی] آمد
عصر شورای عالی امنیت ملی جلسه داشت. طرح مبارزه با تهاجم فرهنگی در دستور بود. در خصوص برخورد با عوامل آشوب و شرارت که در شیراز و اراک و امروز در مشهد اتفاق افتاده، تأکید شد. با استاندار خراسان، تلفنی مذاکره کردم.[2]
[1] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «مسأله پزشکی، درمان و بهداشت مردم، هیچ وقت در مملکت ما در حد مطلوب نبوده است. قبل از انقلاب، قسمت اعظم کشور از حضور پزشکان محروم بود و مردم به پزشک دسترسی نداشتند. من خودم روستایی هستم و در روستایی که زندگی میکردم، در دورانی که آنجا بودیم، فکر اینکه با پزشک تحصیلکرده یک وقت سر و کار داشته باشیم، اصلاً نداشتیم. به آن شرایطی که در روستاها بود، قانع بودیم. در شهرستانها، کم کم داشت پزشکی رشد میکرد که انقلاب شد. بعد ما یک وقفهای پیدا کردیم و یک عدهای هم کم شدند، به جای اینکه زیاد بشوند. با مجموعه آماری که ما الان داریم در داخل و خارج کشور، کسانیکه درس میخوانند و یا درسشان تمام شده و میتوانند خدمت بکنند، خوب است. امید این است که در سالهای آینده نه چندان دور، از لحاظ نیروی انسانی، حد نصاب لازم را داشته باشیم.» رجوع کنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای سال 1371»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1393
[2] - در نهم خرداد 1371، ماموران شهرداری مشهد، خانههای مسکونی غیرمجاز را در کوی طلاب مشهد تخریب میکردند. این ماموران، در پی ممانعت ساکنین منازل، با آنها درگیر شدند که منجر به تیراندازی و زخمی شدن یک دانشآموز شد. این نقطه آغاز آشوب بود. شورشیان در عرض چند ساعت، دو کلانتری محل را تصرف کردند و مسلح شدند. چندین اداره دولتی و بانک در اطراف میدان شهدای مشهد از جمله ساختمان شهرداری، سازمان تبلیغات اسلامی، کتابفروشی امور تربیتی، چندین شرکت تعاونی مصرف دولتی و همه بانکهای اطراف، غارت و به آتش کشیده شد. این وضعیت پاسی از شب به طول انجامید تا اینکه نیروهای امنیتی و انتظامی توانستند کنترل شهر را به دست بگیرند. دادگاه انقلاب مشهد، چهار تن از عوامل این آشوب را به اعدام محکوم کرد و آنها را به دار مجازات آویخت.