چهارشنبه 2 اردیبهشت 1371 | 18 شوال 1412 / 22 آوریل 1992
ساعت نُه صبح برای شرکت در مراسم اجتماع سراسری فرماندهان سپاه، به ستاد کل سپاه رسیدیم. آقای [محسن] رضایی خوشآمد گفت و من برایشان صحبت کردم.[1] آقای رضایی همراه من تا دفترم آمد. در راه دربارة ضرورت کم کردن حجم نیروهای مسلح و بالا بردن امکانات آنها صحبت کردیم. قرار شد که اقدام شود؛ این سیاست را قبول دارم.
تیمسار [منصور] ستاری، [فرمانده نیروی هوایی ارتش] آمد و گزارش عملیات علیه منافقین را داد. لیستی برای خرید از اوکراین ارائه کرد. وزیر امور خارجه امارات آمد. نامه شیخ زاید [بن سلطان آل نهیان] را آورد که خواسته بود برای کمک به اعراب شارجهای مقیم جزیره ابوموسی فکری بکنیم؛ او این مطلب را با احتیاط و ادب مطرح کرد. گفتم محدودیت دربارة آوردن افراد خارجی است که شارجه باید بپذیرد. از عدم همکاری عربستانسعودی و امارات در اُوپک و بالا بردن تولید نفت خود که باعث پایین آمدن قیمت نفت شده است، انتقاد کردم.
عصر آقای نواز شریف، نخستوزیر پاکستان تلفنی تماس گرفت. دربارة مسائل افغانستان مذاکره کردیم. بنا بود در برگشت از اروپا در ایران توقف کند؛ با این تلفن عذرخواهی کرد که نمیآید. خواست دکتر ولایتی را به پاکستان اعزام کنیم.
در جلسه هیأت دولت شرکت کردم. آقای [سیدمحمد] خاتمی، [وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی]، از فشارهایی که علیه او از طریق روزنامهها و ائمه جمعه میآید، شکایت کرد. [آقای غلامحسین کرباسچی]، شهردار تهران و کارشناسان آمدند و گزارشی از وضع صنایع مزاحم تهران دادند؛ قرار شد کمیسیون مرجع تصمیمگیری برای انتقال آنها به خارج شهر فعال شود.
امروز در اثر سرماخوردگی کمی تب داشتم و با مُسکن بهسر بردم. به خاطر عقبافتادگی روزهای سفر، کار زیاد داشتم. شب به خانه آمدم. نان با شیر و تخم مرغِ آبپز خوردم.
[1] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «ما یک انقلاب آرمانی هستیم. باید در کارها و برنامههایمان و در راهمان، ببینیم دنبال چه چیز هستیم؟ کجا میخواهیم برویم؟ از چه چیز میخواهیم دفاع کنیم؟ و برای چه میخواهیم کار کنیم؟ آرمانها مشخص است و قضیه دفاعی این است که نیروهایی مواظب باشند تا دشمنان و مخالفان نفوذ نکنند. سنگرها را فتح نکنند. به آرمانها و اهداف ما دستبرد نزنند. عاقلانه این است که راههای نفوذ و تهاجم دشمن را شناسایی کنیم و به تناسب آن، امکاناتمان را بسیج کنیم و آماده دفاع باشیم.»