خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی؛ سال1371؛ کتاب رونق سازندگی
یکشنبه 27 دی 1371/ 23 رجب 1413 / 17 ژانویه 1993
بعد از نماز و صبحانه و استماع اخبار، برای شروع کار شرکت جهاد خانهسازی، به پادگان لشکر امام حسین (ع) سپاه، واقع در جنوب اصفهان رفتیم. سپاه اراضی وسیع این پادگان را برای ساخت بیست هزار خانه اختصاص داده است.
آقایان [سیدیحیی] رحیم صفوی، [قائممقام فرمانده کل سپاه] و [عبدالحسین] سیفاللهی، معاون عمرانی استانداری [اصفهان] گزارش کار دادند و من فلسفه و سیاست این تصمیم را توضیح دادم. سپس برای شرکت در مراسم صبحگاهی مشترک نیروهای مسلح به مرکز آموزش سپاه رفتیم که تحتالشعاع مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان سپاه قرار گرفت. بعد از دیدن سان و استماع گزارشها، سرود و اشعار جالب مداحی برای من اجرا شد.
هوا خیلی سرد بود و خانمهای بسیجی هم شرکت داشتند. صحبت کوتاهی کردم[1] و از دیدن نمایشگاهی که ترتیب داده بودند، منصرف شدیم. از برنامه عقب افتاده بودیم. شیر گرم دادند؛ کمی روی عبایم ریخت.
در همان نزدیکی، با ماشین به شهرِ در دست احداث بهارستان رفتیم. مهندس کازرونی و مهندس کامروا، از روی ماکت توضیح دادند. شهر جالب و مدرنی با ظرفیت نهایی چهارصد هزار نفر و با پیشبینی همه نیازهای زیربنایی و فضای سبز است. مصاحبه کوتاهی هم انجام شد.
به سوی نجفآباد پرواز کردیم. در ورزشگاهی فرود آمدیم. اجتماع و احساسات مردم در اطراف ورزشگاه و مسیر، به حدی بود که مانع حرکت به سوی میدان محل اجتماع مردم شد. لذا با هلیکوپتر به گلزار شهید رفتیم و فاتحهای خواندیم. تا ماشینها رسیدند. بعداً همراهان که از همان مسیر گذشتند، گفتند اگر میرفتیم امکان عبور بود و از اینکه آن همه عواطف و قربانیها در مسیر بود و من ندیدم، ناراحت بودند.
از مسیر خلوتی خود را به میدان شهر رساندیم. اجتماع عظیم و عجیبی از مردم بود. این وضع به خاطر مسائل آقای منتظری و خلع ایشان و اختلافات موجود برای ما مهم بود؛ عجیب بود که اجتماع، طبیعی و کاملاً مردمی بود. عکس و حرفی منفی از آقای منتظری نبود.
آقای [یدالله] پورهادی، امام جمعه جدید خیرمقدم گفت. برف شدیدی شروع به باریدن نمود. آنقدر هوا سرد بود که در مسجد مجاور رفتیم و لباده را که همراه پاسداران بود، پوشیدم.
به خاطر برف، کوتاه و بیشتر در تحسین از مردم نجفآباد، قبل و بعد از انقلاب و در جنگ و توجه نظام به آنها صحبت کردم.[2] احساسات مردم خیلی عجیب و پُرشور و مثبت بود. شاید برای ابراز وفاداریشان به نظام، در عین حذف آقای منتظری بود. امام جمعه در مسیر از مشکلات خود و عدم امکان اقامه نماز در مسجد به جز جمعه گفت؛ به نظر میرسید در مقابل آقای [عباس] ایزدی، [امامجمعه سابق] مشکل دارد. استاندار گفت، از طرف دادگاه ویژه [روحانیت] به آقای ایزدی گفته شده که از نجفآباد برود و این را کار خوبی نمیداند.
به محض تمام شدن مراسم، برف هم ایستاد، ولی چون هوا مناسب نبود، به جای هلیکوپتر با ماشین به سوی پتروشیمی اصفهان حرکت کردیم. با تأخیر رسیدیم. بعد از نماز و توجیه مدیر کارخانه، از تأسیسات بازدید کردیم. کارخانه مهمی است. مواد میانی صنعت پتروشیمی را میسازد. به نظرم رسید که میتوانستند صرفهجویی بیشتری در سرمایهگذاری و خرید تجهیزات داشته باشند. در جمع کارکنان صحبت کوتاهی داشتم.[3]
ناهار صرف شد، بدون استراحت و خسته به کارخانه ساخت روغن موتور رفتیم. بعد از توجیه فنی و توضیحاتِ [آقای غلامرضا آقازاده]، وزیر نفت و رئیس پالایشگاه، سریع بازدید کردیم؛ به خاطر عجله در مصاحبه برای هر دو کارخانه که مهماند.
با عجله به سوی دانشگاه اصفهان حرکت کردیم. در بین راه در دو طرف مسیر، مردم اصفهان به صورت متفرقه ابراز احساسات میکردند. با یک ساعت تأخیر به دانشگاه رسیدیم. سلف سرویس جدید را که به کمک من ساخته شده است، دیدیم. وسیع و جالب است. به سالن بزرگ چهارهزار نفره، در جمع دانشگاهیان رفتم. استقبال پرشور و ابراز احساسات جالبی داشتند. اکثریت کف میزدند و جمع زیادی صلوات میفرستادند که نشانه نوعی تفاوت و اختلاف است.
رئیس دانشگاه و دکتر [مصطفی] معین، [وزیر فرهنگ و آموزش عالی]، ضمن خیرمقدم، توضیحاتی دربارة پیشرفتهای دانشگاهها دادند. من هم صحبت مفصلی دربارة جمعبندی سفرم به اصفهان به صورت مثبت و سیاستهای تحقیقاتی و آموزشی دادم.[4] خیلی جلسه خوبی بود. دانشجویان، ساعتها برای گرفتن جا در سالن در انتظار مانده بودند. حضور دختران دانشجو چشمگیر بود.
از آنجا برای بازدید از ساختمان بیمارستان نهصد و پنجاه تختخوابی در حال ساخت، به دانشگاه علوم پزشکی رفتیم. بیست سال طول کشیده است. سالها تعطیل بوده و با کمک من فعال شده است. سال آینده تکمیل میشود. بیمارستان آموزشی خواهد بود.
در راه به زیارت گلزار شهدا رفتیم. از مسجد حاج شیخ لطفالله بازدید نمودیم. به استانداری رفتیم. مدیرکل اطلاعات استان آمد. گزارش داد و کمک عمرانی خواست. معاونان استانداری آمدند و کمک خواستند. نیروهای انتظامی و حفاظتی که در حفاظت سفر کار کردند، آمدند؛ از آنها تشکر کردم. خانواده استاندار آمدند. احوالپرسی کردم و به بچههایش سکهای دادم. برای سفرم، آینه و قرآن گرفتند. مصاحبه مفصلی دربارة نتایج سفرم کردم.
ساعت ده و نیم به فرودگاه رفتیم و با بدرقه [آقای جلالالدین طاهری]، امامجمعه، استاندار و مدیران، پرواز کردیم. نزدیک ساعت دوازده به دفترم رسیدم. اخبار دوازده شب را گرفتم. از حادثه سقوط هلیکوپتر ناراحت شدم.[5] در خبرها حمله موشکی آمریکا به بغداد مهم است. موشکی هم به پل الرشید اصابت کرده است.
[1] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «نیروهای سپاه و ارتش و بسیج در یک جنگ نابرابر که از سوی تمامی قدرتهای جهانی توسط عراق به ما تحمیل شد، مردانه ایستادگی کردند و نگذاشتند یک وجب از خاک کشور در دست دشمن باقی بماند. شما در شرایطی که تمام دنیا در برابر شما صف کشیده بودند، با رهبری امام موفق شدید حماسهای را در تاریخ ثبت کنید که برای اولین بار در قرون اخیر اتفاق افتاده بود و امروز این موفقیت سیاسی ما نشان میدهد که ما فاتح واقعی جنگ هستیم.» رجوع کنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای سال 1371»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1393
[2] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «نجفآباد همیشه برای من یک شهر نمونه بوده و در زمان پیش از انقلاب، بدون هیچ انحرافی بعد از شهر قم، بارانداز گروه ما در نجفآباد بود و هیچ شهری در ایران به اندازه نجف آباد، بعد از قم، مردماش یکپارچه همراه انقلاب و پشتیبان مبارزات نبودند. این اجتماع فوقالعاده با شکوه شما، خاری است در چشم دشمنان اسلام و انقلاب و این حضور کمسابقه و بی نظیر شما در صحنه، پشتوانهای است برای نجات وامید مسؤولان کشور.» رجوع کنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای سال 1371»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1393
[3] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «ایجاد این مرکز صنعتی یکی از آرزوهای دیرینه ما بود که تحقق پیدا کرده و گام بلندی در راه خودکفایی و استقلال برداشتهایم. بسیاری از چیزهایی که با قیمت گران از جیب مردمان میبایست از خارج بخریم و ناز آنها را هم داشته باشیم، امروز به دست خود شماها ساخته میشود. مردم قبول میکنند که آثار این واحدها، زندگیشان را عوض میکند، شوق ایجاد میکند، تحرک ایجاد میکند، رشتههای وابستگی را قطع میکند و به ما استقلال میدهد.» رجوع کنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای سال 1371»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1393
[4] - آقای هاشمی در این مراسم، پس از تشکر و قدردانی از محبتهای دانشگاهیان، به جمع بندی سفر پرداخت و گفت: «ما این دو سه سال مبالغ زیادی برای تجهیزات و کتابخانهها و تقویت آزمایشگاهها هزینه کردیم که البته هنوز کافی نمیدانیم، ولی سرمایه گذاری زیادی کردیم. جهتگیری امسال ما در برنامه پنجساله این بود که به تقویت نیروی انسانی توجه بشود و لذا دانشگاههایمان را جلو انداختیم. تحقیقات محور اصلی فعالیت دانشگاه است که باید سرلوحه فعالیتهای دانشگاهیان قرار گیرد. نیروهای متخصص در پیشرفت همه جانبه کشور، نقش بزرگی دارند و یکی از خط مشیهای مهم دولت، ایجاد ارتباط علمی بین دانشگاههای داخل کشور با دانشگاههای خارج از کشور است. مبادا کوتهنظریها و کجاندیشیها باعث بشود که دانشگاههای ما از علومی که در دنیا وجود دارد و قابل تحصیل است و میشود آنها را گرفت، عقب بمانند. ما در اسلام دستور قاطع گرفتن علم از هر جای مقدور را داریم.» رجوع کنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای سال 1371»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1393
[5]- در ساعت 14 روز یکشنبه 27 دی، در تهران یک فروند هلیکوپتر متعلق به نیروی هوایی ارتش، در آسمان دچار نقص فنی شد و لحظاتی بعد برروی یک ساختمان مسکونی سه طبقه، واقع در خیابان هشتم نیروی هوایی سقوط کرد. در این سانحه هوایی، چهار نفر سرنشین هلیکوپتر، در دم کشته شدند.