شنبه 19 دی 1371/ 15 رجب 1413 / / 9 ژانویه 1993
بعد از نماز و استماع اخبار، ساعت هفت و نیم با یاسر و محافظان به سوی تهران حرکت کردیم. برف هم میبارید. برف سنگینی در جادههای کوهستانی نشسته بود، ولی راحت آمدیم؛ با نیم ساعت تأخیر رسیدیم.
آقای [محمد محمدی] ریشهری، [نماینده ولیفقیه و سرپرست حجاج ایرانی] و آقای رضایی، مسئول سازمان حج و زیارت آمدند. دربارة سوبسیدهای دولت به حجاج صحبت شد. قرار شد نیمی از 115 هزار نفر را به طور آزاد ببرند؛ با اولویت آنهایی که اسم نوشتهاند و نوبتشان در سالهای بعد است. نیمی را هم براساس نوبت با همان بهای سالهای قبل ببریم و بعضی صرفهجوییها در غذا و مسکن و حمل و نقل بشود؛ نظیر کاری که با عمرهایها شده است. آقای ریشهری، برای طرح حرم شاه عبدالعظیم و نیز برای هزینههای شهرداری ری کمک خواست.
دکتر هاشمی گلپایگانی برای دستور شورای عالی انقلاب فرهنگی آمد. آقایان [علی] لاریجانی، [وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی]، محسن [هاشمی، رئیس دفتر بازرسی ویژه رییسجمهور]، [فریدون] مهدینژاد، [مدیرعامل سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی= ایرنا] و اخوی محمد، [رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی] آمدند. از اقدامات مخرب رقبا نگران بودند. گفتم ما مقابله به مثل نمیکنیم و مانع تبلیغاتشان نمیشویم، ولی میشود بر محور امیدوارکردن مردم، با توضیح کارها و برنامههای دولت و جلوگیری از گران کردن کالاهای مهم کار کرد.
عصر اسقف ارامنه، همراه با اسقف ایران و لبنان آمدند. توضیحاتی دربارة وضع تحصیل، زندگی، آمار و روابط بین بخشها و فرقههای گوناگونشان گرفتم؛ خیلی متواضع بودند و به انقلاب اسلامی خضوع نمودند. به ملاحظه حال آذربایجانیها، از ملاقات، فیلم و عکس منتشر نکردیم. مرکزش در لبنان است و خودش هم لبنانی است. شب در دفترم ماندم.