خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی؛ سال1371؛ کتاب رونق سازندگی
پنجشنبه 19 شهریور 1371 12 ربیعالاول 1413 / 10 سپتامبر 1992
روز پُرکاری بود. تا ساعت نُه صبح گزارش خواندم. در گزارشها خبر برخورد بد شورای همکاری خلیج فارس در مورد جزایر سه گانه ناراحتم کرد. احتمالاً تحریکات غربیها کم نیست. دکتر ولایتی آمد. قرار شد وزارت امور خارجه جواب تندی بدهد.
برای افتتاح نمایشگاه نقاشی مینیاتوری ایران که توسط دو نقاش اصفهانی تهیه شده است، به موزهای رفتیم. با پیگیری رئیس موزه که خود یک نقاش است، موزه ساخته شده است. تشکر کردند. به طورغیررسمی، رفتیم و مقبره مائو در میدان صلح آسمانی را دیدیم. جسد مومیایی شده در تابوت شیشهای و ساختمانی عظیم با مساحت حدود پانزده هزار متر که به قول مدیرش در مدت هشت ماه ساخته شده است، دیدیم.
متروی پکن را هم دیدیم. سوار قطارشان شدیم و سه ایستگاه را طی کردیم. به مقر برگشتیم. پیشنمازها و اعضای انجمنهای اسلامی چین آمدند. حدود شصت نفر بودند. گفتند در چین 24 هزار مسجد معمور است و حدود 40 هزار روحانی فعال هستند. سئوالات زیادی از وضع تحصیل و کار و رفتارشان کردم. هدیهای دادند و هدایایی دادم و کمکهایی به اشخاص و انجمنها نمودم.
اساتید و محققان زبان و ادبیات فارسی در چین و کارکنان صدای فارسی رادیو پکن آمدند و گزارش دادند؛ تشویقشان کردم. عفت و بچهها هم به تماشای دیوار چین رفته بودند.
عصر برای ملاقات نخستوزیر چین رفتیم. در مورد همکاری بیشتر در امور اقتصادی و صنعتی و ایجاد اعتبار برای خرید کالاها و نیروگاه اتمی و مترو مذاکره شد. نتایج مثبت بود. جلسه زودتر از موعد مقرر تمام شد. تا ملاقات بعدی یک ساعت فرصت داشتیم. به مقر برگشتیم. آقایان [اکبر] ترکان، [وزیر دفاع] و [علی] شهبازی، [رئیس ستاد مشترک ارتش] آمدند و دربارة مذاکرات دفاعی نظر خواستند.
برای ملاقات آقای جازهبین، دبیرکل حزب کمونیست و رئیس کمیسیون نظامی که جای رهبری چین است، به محل دبیرخانه حزب رفتیم. مذاکرات خوبی، بیشتر دربارة وضع دو کشور و شرایط جهانی و منطقهای داشتیم. به محل اقامت برگشتیم. او برای انجام دور دوم مذاکرات و بدرقه سفر و موافقتنامه همکاری در ساخت نیروگاه اتمی که توسط دو مسئول سازمان انرژی هستهای امضا شد، به مقر رییسجمهور آمد. گویا میخواهند به عنوان اهرمی در مقابل غرب استفاده کنند. ما هم میتوانیم از آن بهره ببریم.
برای مصاحبه مطبوعاتی به تالار خلق رفتیم. خبرنگار زیاد بود، ولی سئوالات مهمی نداشتند. بیشتر دربارة بوسنی هرزگوین پرسیدند. عجیب است که از ابوموسی که مسأله روز ماست، سئوال نکردند. به سفارت رفتیم. نماز را به جماعت خواندیم. برای حضار صحبت کوتاهی کردم. شام خوردیم و به اقامتگاه برگشتیم.
از صندلی مخصوص ماساژ برقی پشت و گردن مقداری استفاده کردم. گزارشها را خواندم. در گزارشها، دستور آزادی کشتی توقیف شده ما در ترکیه جلب نظر میکند. خاطرات امروز را نوشتم.