خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی؛ سال1371؛ کتاب رونق سازندگی
دوشنبه 9 شهریور 1371 2 ربیعالاول 1413 / 31 آگوست 1992
با تکان شدیدی که هواپیما در فضای اقیانوس خورد، بیدار شدم. کمربند را بستم و دیگر نخوابیدم. از فضای جزیره بزرگ سوماترای اندونزی که عبور میکردیم، وضع جزیره را از بالا تماشا میکردم؛ نسبتاً سرسبز است. نزدیک جاکارتا، جزایر فراوان کوچک از آب سر برآوردهاند؛ مثل تپه ماهورهای سنگی که دریا قسمت گودتر آنها را گرفته باشد.
آقای [سیدمحمد] غرضی، [وزیر پُست و تلگراف و تلفن] مدعی شد که اندونزی هفده هزار جزیره دارد که دکتر [حسن] روحانی استبعاد میکرد. بالاخره در نوشتهها خواندیم که حدود سیزده هزار جزیره دارند و حدود یک دهم آن مسکونی است.
ساعت ده به وقت جاکارتا، سر موعد مقرر و ساعت هفت و نیم به وقت تهران در فرودگاه قدیمی شهر که نزدیک جاکارتاست، فرود آمدیم. استقبال رسمی از من و عفت انجام شد. آهنگ سرود ملی قدیمی ما را که اخیراً عوض شده است، در مراسم خواندند. گروه رقص محلی را که در فرودگاه برای میهمانان داشتند و زن بودند، به خاطر ما عوض کردند و گروه مرد آوردند. آنها به جای رقص، برنامه محلی دیگری ارائه کردند.
کمی در سالن نشستیم و با آقای [محمد] سوهارتو، رئیس جمهور [اندونزی] احوالپرسی کردیم. سپس با آقای عارفین، وزیر همراه و رئیس کمیسیون مشترک ایران و اندونزی به هتل هیلتون رفتیم. در سالن ورودی هتل هم گروهی برای اجرای نوعی ساز و ضرب محلی، برای میهمانان نمایش میدادند. کارکنان هتل که بیشتر زن بودند، با نوعی توجه خاص به هیأت ایرانی مینگریستند.
چون اینجا نزدیک خط استواست، روزشان حدود دوازده ساعت است. هوا معتدل و شرجی با دمای بین 24 تا 28 درجه سانتیگراد است. در سوئیت مخصوص هتل، دکتر ولایتی و همراهانش که جلوتر برای آماده کردن برنامهها آمدهاند، کارها را توضیح دادند و برنامه ملاقاتها را گفتند. به درخواست خودمان به کاخ رفتیم و ساختمان محل برگزاری کنفرانس [سران کشورهای جنبش عدم تعهد] را دیدیم؛ جالب است. سالن بزرگی از قدیم داشتهاند و برای انجام این کنفرانس، قسمتهای جدیدی که سالنهای بسیار بزرگ است، به آن اضافه کردهاند.
گفتند سالن در مدت هشت ماه ساخته شده است که اگر درست باشد، قدرت اجرایی بالایی را نشان میدهد. تونلی هم احداث کردهاند که هتل هیلتون، محل اقامت میهمانان را از زیر زمین به ساختمان کنفرانس متصل میکند و حدود ششصد متر است. قسمتی از این تونل را با ماشینهای برقی کوچک که با باطری کار میکند، طی کردیم؛ ماشینها سرعت ندارند، به گونهای که بعضی از همراهان پیاده،
ما را همراهی میکردند.
از آنجا به محل رزیدانس خودمان آمدیم که ملک ایران است و در محله اعیاننشین شهر واقع شده است. ساختمان قدیمی است، ولی بد نیست. در راه، توضیحات زیادی از میهماندار دربارة وضع اقتصادی و اجتماعی اندونزی گرفتم. همه چیز گران و بدون سوبسید [= یارانه] است و مزد کارگران کم است. بعد از ناهار و استراحت و تماشای تلویزیون، استحمام کردم.
عصر علما و سران روحانی شهر جاکارتا آمدند. لباسشان شبیه مردم عادی است و مثل ما نیست. عربی هم کمی بلدند. یکی از بزرگانشان صحبت کرد و خیرمقدم گفت. اول صحبتش آیه و حدیثی خواند، سپس با زبان اندونزیایی حرف زد. یکی از طلاب آنها که در ایران درس خوانده است، حرفهایش را به فارسی ترجمه میکرد. سپس من حرف زدم و همان طلبه به زبان اندونزیایی ترجمه کرد. جلسه دوستانه و گرمی بود. موقع خداحافظی، با همه آنان مصافحه کردم و خودشان را معرفی نمودند. بعضیهاشان شیعه بودند و بعضیها به ایران آمده بودند.
سر شب رفتیم و مقداری شهر را گشتیم. خیابانهای نبحل و بحرین و سودرمن که از مهمتریناند. آقای [سید اصغر] قریشی، سفیرمان توضیحات خوبی داد.
برگشتیم، شام خوردیم و برنامههای تلویزیون را تماشا کردیم. بچهها به هتل رفتند و من و عفت و یاسر و جمعی از پاسداران ماندیم. در اخبار کنفرانس، به هیأت ایرانی توجه خوبی میشود.