خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی؛ سال1371؛ کتاب رونق سازندگی
شنبه 20 تیر 1371 / 10 محرم 1413 / / 11 جولای 1992
امروز عاشوراست. در منزل بودم. حاجیه والده و همشیره فاطمه از منزل اخوی محمد، همراه او آمدند. آقای [سید محمد] کوثری هم برای ذکر مصبیت آمد. والده گفتند که میخواهند با اخوی محمود تسویه حساب کنند که بدانند برای امور خیریه و وضعاش و اصلاح خانه در بهرمان چه دارند. اخوی محمود آمد. دخترش مرجان هم که از آمریکا آمده است، میخواست مرا ببیند، با خانواده محمود آمدند. ناهار جمع بودیم. از هیأتهای عزاداری برایمان غذا آوردند. فاطی هم پذیرایی کرد. مهدی به قم رفته بود و یاسر هم در عزاداری بود.
والده مقداری از تاریخ اوایل زندگی خانوادگی را تعریف کردند؛ مخصوصاً مسأله سفر پنج ماهه ابوی به رفسنجان به قصد انتقال زندگی به رفسنجان و مخالفت والده و سرانجام رفتن والده به رفسنجان و برگرداندن ابوی و نیز شروع توسعه خانه بهرمان نوق در زمان غیبت ابوی و تکمیل آن پس از مراجعت ابوی که به وضع فعلی درآمده است.