خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1366/ کتاب «دفاع و سیاست»
جمعه 12 تیر | 6 ذیقعده 1407 3 جولای 1987
نماز جمعه را آیت الله خامنهای اقامه کردند. تمام روز در منزل بودم. بیانیه مجلس خبرگان
را نوشتم و با آقایان خامنهای و مشکینی مشورت کردم و برای پخش در پایان اجلاسیه فرستادم. نمایندگان خبرگان، به ما سه نفر وکالت دادند که بیانیه را تهیه کنیم. خستگی هفته پرکار گذشته را رفع کردم.
در گزارش ها مسأله خلیجفارس، اهمیت خود را حفظ کرده است. عصر محسن را فرستادم، حاجیه والده را آورد. به تازگی از نوق به تهران آمدهاند. حالشان خوب است. آشیخ محمد هاشمیان ]امام جمعه رفسنجان[ آمد. اوضاع رفسنجان را گفت. ماجرای جسد تازهای را که میگویند از قرن ها پیش در حومه رفسنجان دفن شده و اخیراً در اثر سیل، قبر باز شده و جسد کشف شده، تعریف کرد.
گفت خود ایشان جسد را دیده و لمس کرده. کفن سالم است و آیات سوره جمعه را دارد. گوشت و استخوان بدن به حال طبیعی مانده ولی خشک است . چند نفر مریض های بی علاج را شفا داده که تعدادی از آنها را خود ایشان میشناسند و این موضوع مورد توجه شدید مردم واقع شده است. جریانهای سیاسی بر سر مسأله اختلاف دارند. جناح محافظهکار از من خواسته که به آشیخ محمد بگویم، زیاد سرو صدا نکند. قدسی، خواهر عفت، از بلژیک تلفنی خواست که مشکل سفر کسانی را که تابعیت مضاعف دارند و میخواهند با پاسپورت ایرانی به کشور سفر کنند، حل کنم.